وقتی احمد متیندفتری، محمدرضا پهلوی را نامزد نوبل کرد
احمد متیندفتری، در سال ۱۹۶۴ و از سر خودشیرینی، محمدرضا شاه پهلوی را به خاطر میانجیگری بین هند و پاکستان نامزد نوبل صلح کرده بود.
«کمیته نوبل فهرست همه پیشنهادهای ارائه شده تا ۱۹۶۵ را روی سایت خودش گذاشته و این طوری معلوم میشود که کی، چه سالی و توسط چه کسی به نوبل معرفی شده بوده. نکته با مزه این فهرست، پیشنهادهای ایرانی برای نوبل است. فکر میکنید از نظر استاد دانشگاههای ایران تا سال ۱۳۴۲ (۱۹۶۵ میلادی) چه کسانی شایسته نوبل بردن بودهاند؟»
به گزارش ایلنا، هفتهنامه تماشاگران امروز نوشت: «ماجراهای نوبل ادبیات امسال، با مصاحبه باب دیلن با گاردین ختم به خیر شد اما حرف و حدیثها در مورد نوبل همچنان ادامه دارد. یکی از این نکات، قضیه کاندیداتوری و نامزدی جایزه نوبل است. مکانیسمی که طبق توضیح سایت نوبل، از زمان اعلام نوبل هر سال و با پیشنهاد دادن از طرف اعضای آکادمی علوم سوئد، استادتمامهای (پروفسورهای) دانشگاههای دنیا، دانشمندان شناخته شده و برندگان قبلی جایزه نوبل برای نوبل سال بعد شروع میشود، تا بعداً این پیشنهادها توسط مشاوران آکادمی بررسی و با رأیگیری توسط اعضای آکادمی نوبل نهایی بشود. مثل گوردون بال، استاد دانشگاهِ «واشنگتن و لی» که به والاستریت ژورنال گفته بود سال ۱۹۹۶ خودش باب دیلن را به آکادمی نوبل پیشنهاد داده و از آن موقع به بعد همینطور هر سال این کار را تکرار میکرده. کمیته نوبل فهرست همه پیشنهادهای ارائه شده تا ۱۹۶۵ را روی سایت خودش گذاشته و اینطوری معلوم میشود که کی، چه سالی و توسط چه کسی به نوبل معرفی شده بوده. نکته با مزه این فهرست، پیشنهادهای ایرانی برای نوبل است. فکر میکنید از نظر استاد دانشگاههای ایران تا سال ۱۳۴۲ (۱۹۶۵ میلادی) چه کسانی شایسته نوبل بردن بودهاند؟ جوابش خیلی بامزه است.
اولین پیشنهاد ایرانی به کمیته نوبل، پیشنهاد نوبل صلح برای میرزا رضاخان ارفعالدوله، دیپلمات معروف ایرانی است. در سال ۱۹۰۴ یک سناتور بلژیکی به اسم فلچت (A. Flechet) ارفعالدوله را به خاطر شرکت در انجمن صلح لاهه به عنوان نماینده دولت مظفرالدین شاه، کاندیدای نوبل صلح معرفی کرد.
اما اولین پیشنهاد ایرانی برای نوبل ادبیات، پیشنهاد یک اسم نسبتاً گمنام است: ابوالقاسم اعتصامزاده. این اعتصامزاده، تحصیل کرده فرانسه، ناشر روزنامهای به دو زبان فارسی و فرانسه و دو دوره نماینده مردم بجنورد بود. او سال ۱۹۲۹ میلادی در مسابقه ادبی فرانسه شرکت کرد و با سرودن یک قطعه شعر جایزه ژوفلور را برد و سال ۱۹۳۲ هم به خاطر ترجمه رباعیات خیام به فرانسوی برنده جایزه آکادمی فرانسه شد. اما آثار فارسی او را بخواهید، عبارتند از: «هزار مسئله حساب و هندسه و جبر و مقابله»، «هزار و یک خنده» و ترجمه «نامههای ایرانی» منتسکیو. یعنی تقریباً هیچ کارنامه ادبی خاصی به فارسی ندارد. او را عیسی سپهبدی، استاد معروف زبان فرانسه دانشگاه تهران به عنوان نامزد نوبل ادبیات ۱۹۴۴ به آکادمی نوبل معرفی کرده بود. ۲۰ سال بعد بود که احمد متیندفتری، استاد دانشکده حقوق و و سیاستمدار معروف آن عصر بود که حسین قدس نخعی را نامزد نوبل ادبیات ۱۹۶۴ کرد. این حسین قدس نخعی هم بیشتر از ادیب بودن، سیاستمدار بود و چند دوره در کابینههای مختلف وزیر خارجه شد و مدتی هم در لندن، واشنگتن، توکیو، بغداد و واتیکان سفیر بود. در عین حال رباعی هم میگفت و در آن موقع، حسابی حلوا حلوا میشد که رباعیاتش همتای آثار خیام است. به عنوان بدون شرح خودتان یک نمونه از رباعیهای او را بخوانید و با کارهای خیام مقایسه کنید: «روز آمدهایم و شب به جا باز رویم/ با خصم و رفیق و یار و پرناز رویم/ در داخل و روی خیمه، چون لعبتکان/ هر جا به هوای خیمه شب باز رویم».
سومین ادیب ایرانی که به عنوان کاندیدای نوبل ادبیات معرفی شده، زینالعابدین رهنما است که از طرف علیاصغر حکمت، بنیانگذار دانشگاه تهران که آن موقع رئیس انجمن قلم ایران بود به عنوان نامزد نوبل ادبیات ۱۹۶۵ معرفی شد. رهنما از معروفترین روزنامهنگاران زمان رضاخان بود که بعد از عصبانیت رضاخان، به لبنان تبعید شد و در آنجا، تنها رمانش را که رمانی تاریخی با نام «پیامبر» است نوشت که البته در زمان خودش پرفروش بود. حالا داشته باشید که محمدعلی جمالزاده (یا آنطور که سایت نوبل درج کرده Muhammad Cali Jamalzadeh) یکی از مهمترین و معروفترین داستاننویسهای ما هم در همین سال ۱۹۶۵ به عنوان کاندیدای نوبل معرفی شده بود ولی از طرف ریچارد نلسون فرای، ایرانشناس معروف (همان که عید دو سال پیش درگذشت و بر سر دفنش در کنار زایندهرود داستان درست شد) از دانشگاه هاروارد. یعنی بهترین انتخاب از بین نویسندگان ایرانی آن زمان، برای کاندیداتوری نوبل را یک غیر ایرانی انجام داده است. جمالزاده خودش در کتاب «اسنادی از مشاهیر ادب معاصر ایران» جلد چهارم، صفحات ۴۲۵ تا ۴۲۸ مدعی شده که ظاهراً شانس نوبل بردنش هم زیاد بوده ولی دربار پهلوی مانع برنده شدن او شد. البته یک نگاه ساده به لیست کاندیداهای نوبل ۱۹۶۵ با وجود اسامیای مثل آنا آخماتووا، میگل آنخل استوریاس، ساموئل بکت، خورخه لوییس بورخس، هاینریش بل، ماکس فریش، آندره مالرو، یوکیو میشیما، آلبرتو موراویا، ولادیمیر ناباکف، پابلو نرودا، عزرا پوند و میخاییل شولوخف (که این آخری برنده نوبل آن سال شد) یک هوا آدم را به صحت ادعای جمالزاده مشکوک میکند.
با مزه است که بین ادبای ایرانی، دو کاندیدای دیگر برای نوبل هم داریم ولی برای نوبل صلح. یکی محمد حجازی، رماننویس معروف عصر پهلوی است که از طرف عباس آرام (وزیر خارجه سابق ایران) نامزد نوبل صلح ۱۹۶۵ شده و یکی حسین کاظمزاده ایرانشهر که از طرف حسن تقیزاده (سناتور معروف) نامزد نوبل صلح ۱۹۵۵ شده است. در توضیح پیشنهاد ایرانشهر نوشته شده «او از ۱۹۰۴ عمرش را برای پیوند زدن بین شرق و غرب صرف کرده» (ایرانشهر ساکن روستای دگرسهایم ایالت سنت گالن سوییس بود و آنجا نشریه «ایرانشهر» را منتشر میکرد و کتاب چاپ میزد و از این قبیل امور) ولی برای محمد حجازی هیچ توضیحی نوشته نشده و بیشتر به نظر میرسد که او را اشتباهی به عنوان کاندیدای نوبل صلح معرفی کرده بودند. اینها را هم داشته باشید که احمد متیندفتری، در سال ۱۹۶۴ و از سر خودشیرینی، محمدرضا شاه پهلوی را به خاطر میانجیگری بین هند و پاکستان نامزد نوبل صلح کرده بود و رضاخان ارفعالدوله، به جز سال ۱۹۰۴، در سالهای ۱۹۳۳، ۱۹۳۵، ۱۹۳۶ و ۱۹۳۷ هم نامزد نوبل صلح شده، آن هم توسط فردیناند کوگلِر (Ferdinand Kogler) استاد حقوق دانشگاه اینسبروگ در اتریش، بدون هیچ دلیلی.»