پل طبیعت در تسخیر فودکورتها
«قدم زدن روی این پل نماد گذار است. گذار طبقه متوسط شهری از فرودست شهر تهران به جغرافیا و ساختارهای تفریحی فرادستان در شمال شهر. گذرندگان با لباسها و کفش و کیف مهمانی، در کاملترین شکل آراستگی چهره و مو با پوشش آلامد آمدهاند برای تسخیر خاکریزها، ایستادن بر فراز، پیوستن به خیل سلفیگیرندگان، دیدن و دیده شدن و به حساب آمدن؛ چرخیدن در چرخه بیپایان جستن و نیافتن.»
به گزارش ایلنا، ماهنامه اندیشه پویا در نوشتاری با عنوان سماع نان نوشت: «در صفحه نخست جستوجوی کلیدواژه «آبوآتش» در گوگل به این عبارت برمیخورید: «اگر در پایتخت زندگی میکنید، خودتان را از این بهشت محروم نکنید. حتی اگر برای چند روزی به تهران سفر میکنید، به پارک آبوآتش سر بزنید.» بهشتی بر زمین که با ترسیم تصویری دیگرگون، قلمروهای رستگاری را بازتعریف میکند. رستگاران مدرن بر بلندای «پل طبیعت» بر فراز ترافیک انبوه و بیانتهای ماشینهای در گذر ایستادهاند. در جایگاهی برتر و فارغ از سرسام شهر، نظارگانی همچون خدایان بر فراز المپ.
آن پایین دختر و پسری در میانه بزرگراه مدرس گیر افتادهاند. شتاب ماشینها مجال عبورشان نمیدهد. جای ایستادن نیست. فقط باید بال داشت و به بالا پرواز کرد تا به پل طبیعت رسید. ترسان و منقبض از کنار گاردریل بزرگراه میروند و قوز کردهاند تا جای کمتری بگیرند؛ تا کمتر جای ماشینها را تنگ کرده باشند. هر بار که میایستند تا شانسشان را برای عبور امتحان کنند، چشم میدوزم به ماشینها. نفسم را حبس میکنم. سر میچرخانم. این بالا رستگاران همه در حال سلفی گرفتناند. به خودم اطمینان میدهم که آن دختر و پسر هم فرصتی برای دویدن در فاصله امن میان غولهای آهنین پرشتاب خواهند یافت. نام پارک آبوآتش بر سر زبانهاست و پل چند طبقه طبیعت تپههای عباس آباد را به خیابان جردن متصل میکند که یکی از خیابانهای نمادین وضعیت زندگی فرادستانه در شهر تهران است.
قدم زدن روی این پل نماد گذار است. گذار طبقه متوسط شهری از فرودست شهر تهران به جغرافیا و ساختارهای تفریحی فرادستان در شمال شهر. گذرندگان با لباسها و کفش و کیف مهمانی، در کاملترین شکل آراستگی چهره و مو با پوشش آلامد آمدهاند برای تسخیر خاکریزها، ایستادن بر فراز، پیوستن به خیل سلفیگیرندگان، دیدن و دیده شدن و به حساب آمدن؛ چرخیدن در چرخه بیپایان جستن و نیافتن.
پارک آبوآتش به خاطر چهار برج و آتش و فضایی که ویژه فواره زدن آب از زمین طراحی شده و دو پل معلقش بر فراز دو بزرگراه همت و مدرس مشهور است. یکی از پلها همان پل طبیعت است و دیگری پل ابریشم که پارک را به ساختمان اتاق شیشهای «گنبد مینا» میرساند. همچنین سالنها، رستورانها و کافههای متعدد دارد. با این حال شبها خانوادههای سنتیتر، پرجمعیتتر یا خانوادههایی از مناطق به لحاظ اقتصادی فرودستتر تهران با بار و بندیل چای و قابلمه غذا به پارک میآیند. در آلاچیق زیرانداز پهن میکنند و مینشینند. گله به گله زیر نور چراغ سفره میاندازند برای صرف غذاهایی که از خانه آوردهاند. هزینه یک شب شام در یکی از رستورانهای فود کورتهای اینجا برای یک خانواده پنج-شش نفره چیزی حدود ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار تومان است.
در فضای پارک و پل بالغ بر پنج مجموعه غذایی زنجیرهوار یا همان فودکورت وجود دارد. هر فودکورت مسیری است سرپوشیده یا در هوای آزاد با حدود تقریبی ۲۰ تا ۴۰ رستوران و کافه که در فضای پذیرایی از مشتریهایشان با هم سهیماند؛ فضای طویل در عرضی محدود که با غرفههای متعدد و کوچک طبخ و نمایش و فروش عذا و با میز و صندلیهایی برای نشستن و صرف غذا پر شده است. فودکورتهای پل، خلوتتر و کم غرفهترند.
«فودکورت طبیعت» در طبقه زیرین پل و «راه سبز» در هوای باز است و فودکورتی که مسقف به چادری بزرگ است بیش از همه به چشم میآید. فودکورت «راه چوبی» که ظاهرا مدرنتر و پیچاپیچتر است. به خاطر افزودن رستورانهای ایتالیایی و هندی و گیلکی با قیمتهای بالاتر، طبقات به لحاظ اقتصادی مرفهتر را جذب میکند. ورود به این مکانها ورود به سرزمین هیاهوهاست. با صدای موسیقی لاینقطع و سمج از میان یکدستی به ظاهر متنوع دکوراسیون که عبور کنید، با آدمهای رنگارنگ، بشقابهای غذای سلفونپیچ شده روی پیشخوان، بشقابهای پر و خالی روی میزها، لیوانهای بلند و مایعات رنگین و سینیهای کوتشده از تکههای مرغ و سیبزمینی مواجه میشوید. عدهای در حال گذرند و عدهای میخورند و حرف میزنند و میخندند. فاصلهای میان فضای خورندگان و گذرندگان وجود ندارد. بوها و نورها و رنگها و رویها و مویها درهمآمیختهاند.
هر چه میچرخی، باز رستوران است و فستفود و کافه؛ انواع کباب، ساندویچ، سوخاری، کیک و قهوه، شیک، آبمیوه و نوشیدنیهای مجاز دیگر با قیمتهایی مشابه کافهها و رستورانهای متوسط شهر، از سوپ شش هزار تومانی و آب میوه هشت هزار تومانی تا کباب عربی «مشکل» ۴۵ هزار تومانی و «منوی خانواده»ی نود هزار تومانی در فستفود کورت طبیعت، همه چیز متوسط و عامهپسند است؛ دکوراسیون، کیفیت خوردنیها و نوشیدنیها و موسیقی فودکورتها، مناسبات و ساختارها و بُعد خصوصی کافهنشینی و رستوران رفتن را دستخوش تغییر کردهاند. فودکورتها حتی پارک آبوآتش و پل طبیعت را هم در حاشیه خود قرار دادهاند.»