خیابان خانه من است
طرح شناسایی و جذب کودکان خیابانی از 16 مرداد ماه امسال شروع شده و به مدت سه ماه ادامه دارد. این طرح در دوشیفت صبح وعصر از ساعت 9 صبح تا سه بعدازظهر و از ساعت 15 تا 21 هر روز در سطح شهر تهران اجرا میشود.
ایستگاه اول : پیچ شمیران
قرارمان ساعت 8 ونیم صبح یکی از روزهای گرم مرداد ماه 95 در ساختمان بهزیستی شهر تهران مجاور پیچ شمیران، برای همراه شدن با طرح ساماندهی و جذب کودکان خیابان در سطح شهر تهران است. طرحی که از 16 مرداد ماه کلید خورده است تا با اجرای آن کودکانی که به هر دلیلی در سطح شهر و کف خیابان رها شدهاند شناسایی و جذب مراکزی شوند که بهزیستی به همین منظور آنها را راهاندازی کرده است. اجباری در کار نیست و این اختیاری بودن طرح است که آن را با طرحهای دیگرمتفاوت میکند. طرحی کاملاً اختیاری که اگر کودک خیابانی خواست بیاید، حمایتش میکنند واگر نه، شناسایی میشود تا خود و خانوادهاش مورد حمایت قرار گیرد و حداقل او از چرخه کار خارج شود و پی کودکیش برود، همانند هم سن وسالهایش درس بخواند وبازی کند و... وارد ساختمان میشوم و سراغ کارشناس امور اجتماعی را میگیرم کسی که این طرح را مدیریت میکند و از چم وخم آن آگاه است. سوار خودرو بهزیستی میشویم تا در مرکز یاسر یکی از چند مرکز نگهداری کودکان خیابانی به بقیه همکاران طرح بپیوندیم. فرصت را غنیمت شمرده و بین راه سر صحبت را با منیژه جابری کارشناس اموراجتماعی بهزیستی که هرروز خودش پا به پای مددکاران دیگر درشناسایی کودکان سهم دارد، باز میکنم. از او میخواهم درباره جزئیات طرح برایم بگوید:
«طرح شناسایی و جذب کودکان خیابانی از 16 مرداد ماه امسال شروع شده و به مدت سه ماه ادامه دارد. این طرح در دوشیفت صبح وعصر از ساعت 9 صبح تا سه بعدازظهر و از ساعت 15 تا 21 هر روز در سطح شهر تهران اجرا میشود. از شروع اجرای طرح تاکنون 274 کودک از سوی ما و هزار و 228 نفر بوسیله 17 ان.جی.او شناسایی شدهاند که از این تعداد 44 نفر به مراکز شبانه روزی ارجاع داده شدند. به طور میانگین هر روز 25 نفر در این طرح شناسایی و ساماندهی میشوند. 90 درصد از این کودکان خانواده و سرپرست دارند. قراراست در این طرح دو هزار کودک شناسایی شوند.»
به گفته او 40 درصد از کودکان شناسایی شده از اتباع افغان هستند که بیشترین سن آنها 9 تا 15 سال است: «مراکز یاسر و اندرزگو متعلق به پسران و خیام برای دختران است. سه مرکز ما هم بهصورت شبانه روزی فعالیت میکنند. البته مرکز یاسر، بعثت و خیام بهصورت شبانه روزی هستند که در یاسر کودکان 9 تا 18 سال، بعثت 7 تا 9 سال و خیام 7 تا 15 سال نگهداری میشوند. به طور کلی صفر تا 100 ساماندهی کودکان برعهده بهزیستی است. در این طرح کودک اگر خانواده داشته باشد توسط مددکاران ما شناسایی میشود تا کار ساماندهی آنها شروع شود چون معتقدیم تا زمانی که مشکل خانوادهها حل نشود همچنان کودکان کار میکنند. از طرفی، یکی دیگر از هدف های ما در این طرح شناسایی گروههایی است که از کودکان سوء استفاده میکنند که در اینجا نیروی انتظامی و نیروی امنیت وارد عمل میشود. در این طرح دو گشت سیار داریم که درهر کدام با استفاده از خودرو ون و دو کارشناس مددکار در سطح شهر مستقر هستند و اگر نیاز باشد نیروی انتظامی هم وارد عمل میشود البته از مددکاران اورژانس اجتماعی نیز استفاده میکنیم. اغلب بچهها در فلکه اول تهرانپارس، دماوند چهارراه آیت، پارک لاله و میدان فاطمی (کارگر) تجمع دارند اما با این حال هر روز یکجا برای شناسایی کودکان مشخص میشود ولی اگر در هنگام کار جای جدیدی گزارش شود بلافاصله واحد سیار اعزام میشود.»
ایستگاه دوم: مرکز نگهداری از کودکان خیابانی یاسر
خیابان فدائیان اسلام، پل بعثت را که رد کنی داخل کوچه لاله، ساختمان بزرگی را میبینی که در سه طبقه طراحی شده است. حیاط وسیعی که یک طرف آن وسیله بازی و طرف دیگرش زمین بازی است، وسط حیاط ساختمان سه طبقه که طبقه اول آن کاملاً اداری است از دفتر رئیس مرکز بگیر تا اتاق آسیبهای اجتماعی و... پلهها را که بالا میروم حفاظ قفلداری است که پله ها را کاملاً محصور کرده. سالن بزرگی مقابل ماست که یک سمت آن چند اتاق به تفکیک سن بچهها تعریف شده و برسر دراتاقها نوشته 7تا 11 سال، 11 تا 14 سال و 14 تا 18 سال برخلاف انتظارات، اتاقها تمیز و مرتب با چند تخت وکمد چیده شدهاند. بچهها در سالن مشغول تماشای تلویزیونی هستند که در انتهای سالن بالای سرشان نصب شده. فرشی پهن است وبچهها به ترتیب نشستهاند از 8 ساله تا 18 ساله. وقتی نگاهشان به ما میافتد غریبی میکنند وخودشان را جمع وجور میکنند. اصلاً تمایلی به صحبت کردن ندارند و سکوت را به هر چیز دیگری ترجیح میدهند. بچهای دربین آنها رفتارهای متفاوتی از خود نشان میدهد مربی آنجا نگاهم را میخواند ومی گوید: معلولیت دارد و بیقرار است.
مگر معلول هم نگهداری میکنید؟
گاهی اوقات وقتی کسی را نداشته باشند.
بعد از سرک کشیدن به اتاق ها سری هم به اتاق بازی میزنم که چند مانیتور در آن جاسازی شده و رو در روی اتاق های خواب آنها قرار دارد .کنجکاو میشوم تا با مدیر مرکز بیشتر از آنچه میبینم را بپرسم تا چیزی از قلم نیفتد.
احمد رفیعی «مدیر مرکز یاسر» میگوید: کودکانی که وارد این مرکز میشوند از 7 سال تا 18 سال هستند، بلافاصله بعد از تفکیک با توجه به سن بچهها اتاق ها مشخص میشود.7 تا 11 سال، 11 تا 14 سال و 14 تا 18 سال. علاوه براتاقهای خواب، اتاق بازی وجود دارد که بچهها ساعتی از روز را در آنجا بازی میکنند. بچهها وقتی میآیند بلافاصله حمام میکنند و لباس های نو میپوشند. بعد کارهای اداری آنها شروع میشود ونامه نگاری آنها به دادگاه استارت میخورد تا تکلیف شان برای نگهداری مشخص شود چون هم پذیرش با دادگاه است هم ترخیص.
مدت زمان نگهداری ما در اینجا 20 روز است در این مدت بازدید از خانه و خانواده بچهها صورت میگیرد بعد همه را به دادگاه گزارش میدهیم تا اگر خانواده صلاحیت داشت بچه به خانواده برگردد اگرنه تحویل مراکز نگهداری شوند. این مرکز حکم قرنطینه دارد ولی برخی از بچهها تا آماده شدن پروندهشان که شاید دو یا 3 ماه طول بکشد اینجا میمانند. مثلاً کودک جزو اتباع خارجی است و هیچ دسترسی به خانواده اونداریم از طرفی تا پرونده او آماده نشود دادگاه تصمیم نمیگیرد پس ناچار است اینجا بماند. درکل اینجا 19 بچه داریم 6 تا از آنها کودک کار هستند که 16 تا 18 سال سن دارند. اینها برای کارآموزی تا ساعت 17 بیرون از مرکزهستند و بعد به اینجا میآیند و شب اینجا میمانند. خیاطی، مکانیکی و ... از جمله کارهایی است که اینها انجام میدهند.
در اینجا سه مددکار داریم، یک مددکار پذیرش و دو مددکار که پیگیر کار بچهها هستند. علاوه برآنها مربی هم داریم که نگهداری و آموزش کودک با اوست.مربی از 8 صبح به مدت 24 ساعت در کنار کودک است ولی کار مددکاری انجام نمیدهد.
کل تخت های مرکز 30 تخت است ولی میتوانیم تا 100 نفر بهصورت غیررسمی پذیرش کنیم.
در طول سال هم 1000 پذیرش داریم که 90 درصد آنها تحویل به خانواده است چون خانواده دارند. درصدی هم تحویل به بهزیستی استان ها میدهیم تا بررسی کنند اگر خانوادهها صلاحیت داشته باشند، تحویل دهند.
50 تا 60 درصد بچهها اتباع هستند. ساماندهی این تعداد سخت ودشواراست چون نه کارت سبز دارند نه خانواده ای.
نگاهم به «دانیال احمدی» کارشناس شیفت میافتد که در کنار سالن دست به بغل ایستاده وما را همراهی میکند او یک سال و اندی است در این مرکز کار میکند.او هم از کارش میگوید: ما سعی میکنیم براساس تخصصی که داریم با بچهها کار کنیم تا سامان پیدا کنند.چون اینها بچه آسیبند بنابراین سعی میشود محیطی برای آنها فراهم شود تا از دغدغهها دور شوند و از طرفی به رشد و بهبودشان کمک شود.
بالاخره بچهها که از اینجا بیرون میروند در معرض خطرند و امکان سوءاستفاده از آنها وجود دارد. بنابراین باید به آنها کمک کنیم تا بتوانند تشخیص دهند واگر مسألهای پیش بیاید به بهزیستی مراجعه کنند.خب سن بچهها سن خطر است و باید ما نقش پدر ومادر را ایفا کنیم. اینجا بچهها برنامههای استعداد یابی، تئاتر، گردشگری و ورزش و... دارند.
یکی از مشکلات بچهها در اینجا این است که گاهی بچهها به دلیل مشکلات خانواده نمیتوانند به کسی حتی ما اعتماد کنند و جایی بمانند از اینرو قصد فرار دارند.
ایستگاه سوم: گپ زدن با کودکان یاسر
سهراب 14 ساله یکی از بچههای مرکز است که با دوستانش مشغول تماشای تلویزیون است سرو وضع مرتبی دارد خودش میگوید که در اطراف حرم زندگی می کرده بوسیله مأموران به اینجا آمده است.
چرا اینجا هستی؟
در حرم با رفیقم بودم اون داشت پول برمی داشت منم قرآن میخوندم مأمورا گرفتنش ، منم با اون گرفتن
خانواده نداری؟
مادرم فوت کرده و از بقیه خانواده خبر ندارم
چیکار میکردی؟
مکانیکی میکردم
چند وقته اینجایی؟
دو ساله اینجام
مدرسه میری؟
کلاس پنجمم
آقا پسر اسم تو چیه؟
ولی
چند سالته؟
15 ساله
کارت چی بود؟
پارک لاله دستفروشی میکردم
چرا؟
پول نداشتم، هر سال تابستونا کار میکردم امسال کار پیدا نشد آدامس میفروختم
چند کلاس درس خوندی؟
کلاس نهم
اینجا راحتی؟
اینجا برای زندگی خوبه بخصوص برای اونهایی که پدر ومادر ندارن
از کی اینجایی؟
کمتر ازیه هفته هست اینجام
«خانم منم آدامس میفروختم»
اسم تو چیه؟
علی 11 سالمه
بابا داری؟
بله، بابام معلوله نمیتونه کار کنه ما کمکش میکنیم
درآمدت چقدر بود؟
روزی 10 تومن
چند روزه اومدی؟
5 روزه اومدم اینجا
* * *
از سالن بالا که پایین آمدیم مدیر مرکز اشارهای به طبقه پایین میکند و از ما میخواهد تا سری به طبقه پایین جایی که کودکان کار در آنجا زندگی میکنند بزنیم. شکل و شمایلش خیلی با طبقه بالا تفاوت ندارد ولی فضای کمی به خود اختصاص داده چون تعداد کودکانی که آنجا میمانند کمتر از کودکان خیابانی است که فضای بالا را به خود اختصاص دادهاند.
بعد از بازدید از مرکز به حیاط میآییم تا با مددکاران، گشت سطح شهر را شروع کنیم. دو «ون» معمولی از همان ونهایی که در سطح شهر مسافر جابهجا میکنند کنار حیاط مرکز پارک شده نه برچسب دارد و نه نشانی از اینکه مشخص کند کار این ون جابهجایی و سوار کردن مسافر نیست بلکه برای گشت زنی در شهر انتخاب شده است. سرم را داخل ون میکنم چند تکه اسباب بازی از قمقمه گرفته تا بادکنک وجعبههای کفش میبینم که در گوشه وکنار ون جاسازی شده است.از یکی از کارشناسان میپرسم این همه وسیله برای چیست و او میگوید: برای اینکه بتوانیم بچهها را به حرف بیاوریم و با آنها ارتباط برقرار کنیم وقتی با آنها صحبت میکنیم وسیله بازی هم میدهیم.
بعد از اینکه اکیپ جور میشود سوار یکی از ونها میشویم. امروز قرار است یکی از ونها به همراه مددکارانش سری به خیابان کارگر و فاطمی بزند من هم سوار همان ون میشوم و دو مددکار و کارشناس امور اجتماعی و یک عکاس همراهم هستند.
اعتمادسازی حرف اول را میزند
هدی فرح گل مددکاراورژانس اجتماعی پشت سر من نشسته و کاغذ به دست با چند برگ فرم مخصوص پر کردن مشخصات بچههایی که قرار است شناسایی شوند منتظر است تا کارش را شروع کند. تمام حواسمان به کف خیابان، لابه لای درختان، کنار مغازهها و خلاصه هر جایی که امکان دارد کودک خیابانی در آن مشغول باشد، است ولی بدم نمیآید که از خود مددکار هم سؤالاتی درباره کارش بپرسم به عقب برمی گردم و از او میپرسم تا ازیک روز کاریش برایم بگوید و او میگوید: ما هر روز براساس آدرسی که میدهند برای شناسایی کودکان از مرکز سیار اعزام میشویم بعد در منطقه مستقر میشویم و شروع به گشتزنی میکنیم و هر کودک سرگردان یا مشغول دستفروشی را شناسایی میکنیم و با او یا با گپ زنی یا از طریق دوستی ارتباط برقرار میکنیم .اگر سرگردان باشد با او صحبت میکنیم تا به مرکز یاسرهدایتش کنیم و اگر خانواده داشته باشد شناسایی میکنیم تا در طرح حمایتی بهزیستی ثبت شوند.
تا حالا حدود 130 کودک در 6 روز شناسایی کردهام و در کارمان و ارتباط گرفتن با بچهها موفق بودم. خودم سه کودک سرگردان را شناسایی کردم و به مرکز آوردم. ما سعی میکنیم کودک را از چرخه کار خارج کنیم .اگر اعتمادسازی کنیم کودکان با ما همکاری میکنند وآدرس درست میدهند برخی هم شماره تلفن میدهند حتی برخی دوستانشان را هم میآوردند تا در این طرح شرکت کنند. در کار ما اعتمادسازی حرف اول را میزند.
ایستگاه چهارم: خیابان کارگر – فاطمی
کارگر را که رد میکنیم به سمت میدان فاطمی سر دوراهی یوسف آباد کودکی را میبینیم که مشغول فال فروختن است.خودرو ون متوقف میشود. من و مددکار اورژانس اجتماعی به همراه عکاس پیاده میشویم مددکار 123 نزدیکش میشود:
نیت کن فال بده، دونهای چنده؟
هرچقدر بدی
اسمت چیه؟
امیر
چند وقته فال میفروشی؟
دوماه فال میفروشم
چند سالته؟
7 سالمه
چه فال خوبی برام درآمد، خونتون کجاست؟
بیرجند
کلاس چندی؟
کلاس اول
پسرم من اسم بچهها رو مینویسم تا به خانوادهها شون کمک کنیم تا بچهها کار نکنند و به مدرسه بروند. مامان داری؟
بله، داره دستفروشی میکنه
بابا چی؟
بابام زندانه
چند تا بچه اید؟
دوتا خواهر دارم و یه برادر
چقدر درآمد داری؟
هرروز 20 تومن فال میفروشم
«به اتفاق امیر سراغ مادرش میرویم که آن طرف خیابان بغل متروی فاطمی همراه دخترش روی زمین بساط دستفروشی را پهن کرده .»
کجا زندگی میکنی؟
راهآهن میخوابیم مسافرخونه
پرونده داری؟
پرونده دارم ولی حمایت نمیکنن
آدرس خونت چیه؟
خراسان جنوبی و...
آدرس تهران رو بده؟
ما 20 روز دیگه میریم
تلفن داری؟
بله
چند ساله همسرت زندانه؟
دو سال
درآمدت چقدره؟
خرج مسافرخونه هم در نمییاد
دوست داری در طرح بهزیستی که قراره حمایت کنه از بچههایی که کار میکنن مشارکت داشته باشی؟
بله
« سه پسربچه آن طرفتر سطل به دست وابزار به دست لبه جدول خیابان نشستهاند تا کاری برای خود دست وپا کنند. تا چشمشان به ما میافتد فرار را بر قرار ترجیح میدهند به هر ترفندی شده یکی از آنها را راضی میکنیم تا با ما صحبت کند»
اسمت چیه ما از دوستانتون هستیم؟
وحید
بیا این کفشها مال تو بپوش، اندازه پاته؟
عکس ننداز
از کفشات میگیره نترس. چند وقته کار میکنی؟
دو ماهه
بابا داری؟
سر کاره، لیوان میفروشه
آدرست چیه؟
گمرک....
چند سالته؟
11
پولاتو چیکار میکنی؟
می دم بابام
چقدر درروز پول درمیاری؟
40 تا 50 تومن
مدرسه میری؟
آره ولی دو ساله نرفتم
میایی بریم بهزیستی یا میخوای پیش پدر و مادرت بمونی؟
نه حاضرم گدایی کنم ولی نرم بهزیستی میخوام پیش مامان و بابام باشم. دوست دارم پیش اونا باشم کمک نمیخوام
چند تا خواهرو برادر داری؟
دو تا خواهر دارم یه برادر
کارت چیه؟
شیشه پاک میکنم
و این طرح یک روز دیگر ادامه دارد و..... ادامه دارد.....