خبرگزاری کار ایران

یادداشتی از ابوتراب فاضل؛

ریاست عارف و الزامات اصلاح‌طلبی

سید ابوتراب فاضل در یادداشتی اجماع بر سر عارف و انتخاب وی به عنوان رئیس مجلس دهم را نشانی از وفاداری به آرمان اصلاح‌طلبی خوانده است.

متن این یادداشت در ذیل می‌آید:

۱-انتخابات دوره دهم مجلس شورای اسلامی می‌تواند نقطه عمتن این یادداشت در ذیل می‌آید:

1-انتخابات دوره دهم مجلس شورای اسلامی می‌تواند نقطه عطفی برای بازگشت اصلاح‌طلبان به قدرت محسوب شود.اگرچه زمینه این بازگشت درانتخابات خرداد 92 وپیروزی دکترروحانی مهیا شده بود ولی رفتارسیاسی ایشان در مواجهه با اصلاح‌طلبان ومطالبات بنیادین آنها وتاکید ایشان براعتدال به مثابه یک گفتمان مستقل از اصلاحات،موجب شد تا بسیاری از تحلیلگران با احتیاط از بازگشت اصلاح‌طلبان به قدرت، به خصوص پس از وقایع سال 88 سخن بگویند.این درحالی است که همه ناظران سیاسی ایران اعتقاد دارند که استفاده حداکثری از انبان مشروعیتی رهبرجریان اصلاحات توسط دکترروحانی موجب شد تا کرسی ریاست جمهوری به جریان اعتدال برسد.به عبارت بهتر بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبی درانتخابات 92به این نتیجه رسید که مطالبات خودراازطریق منویات آقای روحانی می‌تواند پیگیری کند. اینکه آیا همچنان جریان اصلاح‌طلبی به این مهم اعتقادداردیا نه، موضوعی است که با تحلیل انتخابات مجلس دهم می‌توان پاسخی درخور برای آن یافت.انتخابات هفتم اسفند 94 در حقیقت پافشاری بر اصلاح‌طلبی بود.تاکید براین نکته بود که اولا جریان اصولگرایی به طورکلی نیازبه بازسازی تشکیلاتی وسازمانی دارد، چه اینکه تمام اعتبارآنها درگذررفتار آقای احمدی‌نژاد ازبین رفته است وثانیا اصلاح‌طلبان هنوز دست بالارا درسازماندهی سازمان رای و سازگاری مطالبات عمومی دارند، نکته‌ای که اعتدالیون بعداز انتخابات مجلس به آن بیشتر پی برده‌اند. ثالثا همچنان دولت دکترروحانی بهترین گزینه برای پیشبرد مطالبات اصلاح‌طلبی است، به عبارت بهتر اعتدالیون و اصلاح‌طلبان به این نتیجه مهم رسیده‌اند که برای پیشبرد برنامه‌های خود واستمرارحضوردرقدرت باید اولا اصولگرایی را به مثابه یک جریان منسجم روبروی خودببینند وثانیا به «انسجام راهبردی» خود تاکید ویژه کنندوثالثااعتدالیون به واسطه حضوردرقدرت و اصلاح‌طلبان به دلیل پایگاه اجتماعی گسترده درجامعه باید به «انسجام سیاسی» به عنوان یک استراتژی موثر نگاه کنند.این نگاه درانتخابات 92 بعداز اینکه بزرگان اصلاح‌طلبی به این نتیجه رسیدند که بین آقای عارف وآقای روحانی یک نفرباید درصحنه انتخابات بماند ونهایتا دکترعارف پذیرفت که به نفع «ماندگاری» جریان اصلاح‌طلبی کنار برود وبعدها درانتخابات مجلس دهم در قالب شورای سیاستگذاری،به عنوان یک رویه سیاسی منطقی برخوردارازعقلانیت سیاسی، به کارگرفته شد ونتیجه آن شد که همه دیدند ومی‌بینند که چگونه درانتخابات مجلس،به‌رغم ردصلاحیت گسترده اصلاح‌طلبان «لیست گمنام امید» که برکشیده ازهمان منطق وسازوکار پیش‌گفته بود،بر لیست سرشناسان اصولگرایی چیره شد.

2- اما این پایان کارنبوده و نخواهد بود. بی‌گمان پارادایمی در حرکت کلی اصلاح‌طلبی بعدازوقایع 88 شکل گرفته است.به نتایج انتخابات مجلس دهم که بانگاه تحلیلی وعمیق تامل کنیم به نکاتی برمی‌خوریم که می‌تواند مانیفست آینده اصلاح‌طلبی باشد.اول اینکه سازوکار «اجماع روی اهداف کلی» می‌تواند بسیارموثرعمل کند،چه اینکه به‌رغم دست بالای اصولگرایان در سپهرسیاست داخلی واستفاده ازتمام ظرفیت‌های تبلیغاتی رسمی وغیررسمی وردصلاحیت گسترده چهره‌های درجه اول اصلاح‌طلبی،تدوین یک سازوکارمنطقی و تمکین گروه‌های مختلف به آن توانست هم درانتخابات 92وهم درانتخابات مجلس دهم کارآمد باشد.دوم اینکه به جزدرچند حوزه انتخابیه در شهرستان‌ها که انگاره‌های قومی،مذهبی و قبیله‌ای موجب شدتاکاندیدای غیراصلاح‌طلب پیروزانتخابات شود،داب عمومی جامعه ورویکرد عامه مردم به سمت اصلاح‌طلبان بود.این مهم به نحوی چشمگیر بود که لیست گمنام امید تهران توانست تمام ژنرال‌های اصولگرایی را شکست دهد.پیروزی لیست امید درتهران با هر زاویه‌ای که تحلیل شود،نشان از اقبال عمومی مردم به اصلاح‌طلبان داشته واین باوررا پررنگ می‌کند که مطالبات عمومی مردم به خصوص طبقه متوسط شهری با ارزش‌های حاکم بر جریان اصلاح‌طلبی سازگاری بیشتری دارد وازاینرو «خواست» عمومی در رویکرد اصلاح‌طلبی «یافت» می‌شود.سوم اینکه پیروزی «لیست‌ها» بر «چهره‌ها» نشان از انتظار عمومی از جریان‌های سیاسی دارد تا چهره‌های سیاسی.به عبارتی با این وصف افراد برگزیده بایدتوجه داشته باشند که رفتارسیاسی خودراباید با «حرکت کلی جریان سیاسی» منتسب تطبیق دهند، چراکه این افراد به تنهایی ظرفیت لازم برای رای‌آوری را نداشته‌اند وازانبان مشروعیتی وتوان «رای‌سازی» جریان اصلاح‌طلبی استفاده کرده و به مجلس راه یافته‌اند. بدیهی است که منتخبان در مجلس، باید مبتنی برآموزه‌های سیاسی ورفتار جریان سیاسی خود حرکت کنند.

3-نبود احزاب حرفه‌ای عمده‌ترین آسیب سیاسی است که هرچه ساختارقدرت به سمت استحکام می‌رود،ضرورت وجوبی آن بیشتر خودنمایی می‌کند.درنبود احزاب،افراد به واسطه عدم تعهد تشکیلاتی و نداشتن تجربه حرفه‌ای کارسیاسی وبه طور کلی سیال بودن فضای سیاسی،امکان نشان دادن رفتارسیاسی متضاد را از خود دارند.این ویژگی ساحت سیاسی، در انتخابات گذشته خود را به شکل معناداری نمایاند تاجایی که هر کدام از جناح‌های سیاسی بعداز انتخابات مدعی پیروزی شدند.شاید به تعبیری هردوجناح درست می‌گفتند چه اینکه برخی افراد راه یافته به مجلس،به واسطه همان ویژگی پیش‌گفته،همچنان سردرگرم دررفتارسیاسی خود هستند و «بی‌نام ونشان» به دنبال هویت سیاسی خود بعد از تشکیل مجلس می‌گردند.اما واضح است با توجه به اینکه رویکرد عمومی جامعه،سمت و سوی اصلاح‌طلبانه دارد وبسیاری سوار بر آرمان اصلاح‌طلبی به مراد منظور رسیدند،بدیهی است باید برهمین وفاق بمانند و به رای‌دهندگان خود ایمان بیاورند که مسلما فرصت بزرگ اصلاح‌طلبی درشرایط کنونی جامعه ما شاید غیرقابل تکرار باشد.ازاین طریق اولا به دولت کمک خواهندکرد کهدر جهت اصلاح امور و تامین خواسته‌های ملی اقدام عملی کند. ثانیا باید توجه داشته باشند که «واگرایی» درمجلس دهم درمقابل اقلیت اصولگرا می‌تواند شرایط رقابت رادرآینده با چالش‌های زیادمواجه کند.ازاین رو به نظرمی‌رسد تحقق آرمان اصلاح‌طلبی ویاری به دولت اعتدال، در تحقق انسجام سیاسی برای انتخاب رئیس آینده پارلمان است.اجماع برسرعارف وانتخاب ایشان به عنوان رئیس مجلس دهم می‌تواندنشانی از وفاداری به آرمان اصلاح‌طلبی باشد.طفی برای بازگشت اصلاح‌طلبان به قدرت محسوب شود. اگرچه زمینه این بازگشت درانتخابات خرداد ۹۲ وپیروزی دکترروحانی مهیا شده بود ولی رفتارسیاسی ایشان در مواجهه با اصلاح‌طلبان ومطالبات بنیادین آن‌ها وتاکید ایشان براعتدال به مثابه یک گفتمان مستقل از اصلاحات، موجب شد تا بسیاری از تحلیلگران با احتیاط از بازگشت اصلاح‌طلبان به قدرت، به خصوص پس از وقایع سال ۸۸ سخن بگویند. این درحالی است که همه ناظران سیاسی ایران اعتقاد دارند که استفاده حداکثری از انبان مشروعیتی رهبرجریان اصلاحات توسط دکترروحانی موجب شد تا کرسی ریاست جمهوری به جریان اعتدال برسد. به عبارت بهتر بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبی درانتخابات ۹۲به این نتیجه رسید که مطالبات خودراازطریق منویات آقای روحانی می‌تواند پیگیری کند. اینکه آیا همچنان جریان اصلاح‌طلبی به این مهم اعتقادداردیا نه، موضوعی است که با تحلیل انتخابات مجلس دهم می‌توان پاسخی درخور برای آن یافت. انتخابات هفتم اسفند ۹۴ در حقیقت پافشاری بر اصلاح‌طلبی بود. تاکید براین نکته بود که اولا جریان اصولگرایی به طورکلی نیازبه بازسازی تشکیلاتی وسازمانی دارد، چه اینکه تمام اعتبارآن‌ها درگذررفتار آقای احمدی‌نژاد ازبین رفته است وثانیا اصلاح‌طلبان هنوز دست بالارا درسازماندهی سازمان رای و سازگاری مطالبات عمومی دارند، نکته‌ای که اعتدالیون بعداز انتخابات مجلس به آن بیشتر پی برده‌اند. ثالثا همچنان دولت دکترروحانی بهترین گزینه برای پیشبرد مطالبات اصلاح‌طلبی است، به عبارت بهتر اعتدالیون و اصلاح‌طلبان به این نتیجه مهم رسیده‌اند که برای پیشبرد برنامه‌های خود واستمرارحضوردرقدرت باید اولا اصولگرایی را به مثابه یک جریان منسجم روبروی خودببینند وثانیا به «انسجام راهبردی» خود تاکید ویژه کنندوثالثااعتدالیون به واسطه حضوردرقدرت و اصلاح‌طلبان به دلیل پایگاه اجتماعی گسترده درجامعه باید به «انسجام سیاسی» به عنوان یک استراتژی موثر نگاه کنند. این نگاه درانتخابات ۹۲ بعداز اینکه بزرگان اصلاح‌طلبی به این نتیجه رسیدند که بین آقای عارف وآقای روحانی یک نفرباید درصحنه انتخابات بماند ونهایتا دکترعارف پذیرفت که به نفع «ماندگاری» جریان اصلاح‌طلبی کنار برود وبعد‌ها درانتخابات مجلس دهم در قالب شورای سیاستگذاری، به عنوان یک رویه سیاسی منطقی برخوردارازعقلانیت سیاسی، به کارگرفته شد ونتیجه آن شد که همه دیدند ومی‌بینند که چگونه درانتخابات مجلس، به‌رغم ردصلاحیت گسترده اصلاح‌طلبان «لیست گمنام امید» که برکشیده ازه‌مان منطق وسازوکار پیش‌گفته بود، بر لیست سر‌شناسان اصولگرایی چیره شد.

۲- اما این پایان کارنبوده و نخواهد بود. بی‌گمان پارادایمی در حرکت کلی اصلاح‌طلبی بعدازوقایع ۸۸ شکل گرفته است. به نتایج انتخابات مجلس دهم که بانگاه تحلیلی وعمیق تامل کنیم به نکاتی برمی‌خوریم که می‌تواند مانیفست آینده اصلاح‌طلبی باشد. اول اینکه سازوکار «اجماع روی اهداف کلی» می‌تواند بسیارموثرعمل کند، چه اینکه به‌رغم دست بالای اصولگرایان در سپهرسیاست داخلی واستفاده ازتمام ظرفیت‌های تبلیغاتی رسمی وغیررسمی وردصلاحیت گسترده چهره‌های درجه اول اصلاح‌طلبی، تدوین یک سازوکارمنطقی و تمکین گروه‌های مختلف به آن توانست هم درانتخابات ۹۲وهم درانتخابات مجلس دهم کارآمد باشد. دوم اینکه به جزدرچند حوزه انتخابیه در شهرستان‌ها که انگاره‌های قومی، مذهبی و قبیله‌ای موجب شدتاکاندیدای غیراصلاح‌طلب پیروزانتخابات شود، داب عمومی جامعه ورویکرد عامه مردم به سمت اصلاح‌طلبان بود. این مهم به نحوی چشمگیر بود که لیست گمنام امید تهران توانست تمام ژنرال‌های اصولگرایی را شکست دهد. پیروزی لیست امید درتهران با هر زاویه‌ای که تحلیل شود، نشان از اقبال عمومی مردم به اصلاح‌طلبان داشته واین باوررا پررنگ می‌کند که مطالبات عمومی مردم به خصوص طبقه متوسط شهری با ارزش‌های حاکم بر جریان اصلاح‌طلبی سازگاری بیشتری دارد وازاینرو «خواست» عمومی در رویکرد اصلاح‌طلبی «یافت» می‌شود. سوم اینکه پیروزی «لیست‌ها» بر «چهره‌ها» نشان از انتظار عمومی از جریان‌های سیاسی دارد تا چهره‌های سیاسی. به عبارتی با این وصف افراد برگزیده بایدتوجه داشته باشند که رفتارسیاسی خودراباید با «حرکت کلی جریان سیاسی» منتسب تطبیق دهند، چراکه این افراد به تنهایی ظرفیت لازم برای رای‌آوری را نداشته‌اند وازانبان مشروعیتی وتوان «رای‌سازی» جریان اصلاح‌طلبی استفاده کرده و به مجلس راه یافته‌اند. بدیهی است که منتخبان در مجلس، باید مبتنی برآموزه‌های سیاسی ورفتار جریان سیاسی خود حرکت کنند.

۳-نبود احزاب حرفه‌ای عمده‌ترین آسیب سیاسی است که هرچه ساختارقدرت به سمت استحکام می‌رود، ضرورت وجوبی آن بیشتر خودنمایی می‌کند. درنبود احزاب، افراد به واسطه عدم تعهد تشکیلاتی و نداشتن تجربه حرفه‌ای کارسیاسی وبه طور کلی سیال بودن فضای سیاسی، امکان نشان دادن رفتارسیاسی متضاد را از خود دارند. این ویژگی ساحت سیاسی، در انتخابات گذشته خود را به شکل معناداری نمایاند تاجایی که هر کدام از جناح‌های سیاسی بعداز انتخابات مدعی پیروزی شدند. شاید به تعبیری هردوجناح درست می‌گفتند چه اینکه برخی افراد راه یافته به مجلس، به واسطه‌‌ همان ویژگی پیش‌گفته، همچنان سردرگم در رفتارسیاسی خود هستند و «بی‌نام ونشان» به دنبال هویت سیاسی خود بعد از تشکیل مجلس می‌گردند. اما واضح است با توجه به اینکه رویکرد عمومی جامعه، سمت و سوی اصلاح‌طلبانه دارد وبسیاری سوار بر آرمان اصلاح‌طلبی به مراد منظور رسیدند، بدیهی است باید برهمین وفاق بمانند و به رای‌دهندگان خود ایمان بیاورند که مسلما فرصت بزرگ اصلاح‌طلبی در شرایط کنونی جامعه ما شاید غیرقابل تکرار باشد. از این طریق اولا به دولت کمک خواهندکرد که در جهت اصلاح امور و تامین خواسته‌های ملی اقدام عملی کند.

ثانیا باید توجه داشته باشند که «واگرایی» درمجلس دهم درمقابل اقلیت اصولگرا می‌تواند شرایط رقابت رادرآینده با چالش‌های زیادمواجه کند. ازاین رو به نظرمی‌رسد تحقق آرمان اصلاح‌طلبی و یاری به دولت اعتدال، در تحقق انسجام سیاسی برای انتخاب رئیس آینده پارلمان است. اجماع برسرعارف و انتخاب ایشان به عنوان رئیس مجلس دهم می‌تواندنشانی از وفاداری به آرمان اصلاح‌طلبی باشد.

کد خبر : ۳۷۲۰۷۱