ناگفتههای ویرانی یک رابطه
سفیر ایران در عربستان برای نخستینبار از لحظههای پرتنش رابطه تهران-ریاض سخن گفت.
روزنامه اعتماد در گفتوگویی با حسین صادقی، آخرین سفیر ایران در عربستان نوشت:
چند دهه رابطه پرفراز و نشیب؛ رابطهای که گاه با ابتکار سردار سازندگی به سطح توافقنامه امنیتی هم رسیده بود و گاه جادهای یکطرفه بود که در دولتهای نهم و دهم تنها رییسجمهور ایران را به عربستان میرساند و از بازدید طرف مقابل از تهران خبری نبود. ایران و عربستان با تصمیم ناگهانی و البته نهچندان غیرقابل پیشبینی ریاض به نقطه فعلا غیرقابل بازگشت رسیدهاند. عادل الجبیر، وزیر امور خارجه عربستان سعودی پس از ورود معترضان ایرانی به ساختمان سفارتخانه این کشور در تهران و تعرض به کنسولگری آن در مشهد، دستور بازگشت دیپلماتهایی را داد که البته بار بازگشت به ریاض را از چند روز قبل بسته بودند. ایران و عربستان در بحرانیترین روزهای خاورمیانه به دو خط موازی بدل شدهاند. عربستان در شرایطی بر شیپور تندروی میدمد که از جانب ایران صدای اعتدال به گوش میرسد. محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان که در دو سال گذشته بارها عزم سفری دوجانبه به عربستان را داشته، این روزها در حاشیه کنفرانس امنیتی مونیخ هم به کرات در خصوص رابطه با ریاض مورد سوال قرار میگیرد و هربار نیز تاکید میکند که ایران با برادران سعودی خود مشکل ندارد. وزیر امور خارجه کشوری این موضع را در چند ماه اخیر بارها تکرار کرده است که در حادثه منا بیش از ٤٠٠ هموطن خود را از دست داد اما نه سطح رابطه با عربستان را کاهش داد و نه سفیر خود را به تهران فراخواند. حسین صادقی، سفیر باسابقه ایران در عربستان که به دستور وزارت امور خارجه این کشور پس از قطع رابطه به تهران بازگشت، در نخستین گفتوگوی تفصیلی خود پس از بازگشت به تهران از شب حادثه سخن میگوید. از اطمینانی که به آلسعود در خصوص امنیت سفارتخانهاش در تهران داده بود و البته با حمله معترضان عملا حرف آقای سفیر هم بر زمین ماند. صادقی که در دولت اصلاحات هم سفیر ایران در عربستان بوده و با آغاز به کار دولت نهم به دستور محمود احمدینژاد به ایران بازمیگردد در این گفتوگو از بدعتهای نادرست دیپلماتیک در رابطه با عربستان در دولت نهم و دهم گلایه میکند. وی که سابقه سفارت در ریاض، کویت و ابوظبی را در کارنامه کاری خود دارد از عزم ایران برای کاهش تنش با تمام همسایگان به ویژه عربستان سخن میگوید و از اشتباهات فاحشی که رابطه دوجانبه دو کشور هممرز و همآیین را به این مرحله رسانده است. حسین صادقی علاوه بر حضور در سفارتخانههای ایران در برخی کشورهای منطقه، سه دوره مدیرکل خلیج فارس وزارت امور خارجه بوده است. مشروح گفتوگوی اختصاصی «اعتماد» با حسین صادقی، سفیر ایران در عربستان به شرح زیر است:
اگر اجازه دهید از روز حادثه برابر با ١٢ دی ماه و اعلام خبر اجرای حکم اعدام شیخ نمر آغاز کنیم. نخستین واکنش ایران به اجرای این حکم چه بود؟
نمیدانم تا چه اندازه بازگشت به قصه شهید شیخ نمر در این شرایط ضرورت دارد اما بیان سه نکته را که کمتر در این مدت به آنها پرداخته شده ضروری میدانم:
١- اشتباه بزرگی که پادشاهی عربستان سعودی با اعدام شیخ نمر مرتکب شد. شیخ نمر یک فعال مدنی بود و دنبال مطالباتی بود که جامعه جهانی از آن استقبال میکند. مطالبههایی مانند تحقق حقوق اقلیتها شامل اقلیتهای مذهبی یا قومی یا مطالبههایی مانند برقراری عدالت میان تمام شهروندان. این نکته بر کسی پوشیده نیست که شهید شیخ نمر مطالبههای اجتماعی داشت و قرار دادن شهید شیخ نمر در کنار عدهای تروریست و اجرای حکم اعدام برای ایشان بزرگترین اشتباهی بود که پادشاهی آلسعود انجام داد.
٢- اشتباه دوم حرکت عجولانهای بود که عربستان برای قطع مناسبات سیاسی و رابطه دیپلماتیک با ایران انجام داد. فکر میکنم با توجه به گفتوگوهایی که بنده شخصا پیش از این حادثه با مقامهای سعودی داشتم و اطمینانی که به آنها داده بودم این قضیه را راحتتر میتوانستیم کنترل کنیم.
منظور شما از اطمینان دادن به عربستان سعودی چیست؟ آیا بعد از اعدام شیخ نمر با وزارت امور خارجه عربستان صحبت کرده و به آنها اطمینانی در خصوص امنیت سفارتخانهها داده بودید؟
بله. پس از اعدام شیخ نمر، عربستانیها من را خواسته و نگرانی خود مبنی بر تامین امنیت سفارتخانه و دیپلماتهای خود در تهران و عربستان را به من منتقل کردند. من در این خصوص به آنها اطمینان داده بودم.
البته متاسفانه این اطمینان دادن با اقدام عملی در ایران همراه نشد و ما شاهد حمله به نمایندگیهای عربستان بودیم.
بله، اشتباه سومی که به آن اشاره کردم همین تعرض به سفارت پادشاهی عربستان سعودی در تهران و سرکنسولگری آن در مشهد بود. تعرضی توسط افرادی که تمایل ندارم وارد جزییات آن شوم و البته امنیتی که تامین نشد. اما زمانی که به پیامدهای این حرکت نگاه میکنیم، میبینیم که در چند عرصه ضربات بسیار مهلکی را به اعتبار سیاسی ایران، مردم، فرهنگ و تمدن ایرانی وارد کرد. در واقع این تعرض بهترین و بزرگترین خدمتی بود که میشد در این مقطع زمانی به عربستان سعودی کرد. نیروهایی که اقدام به این حرکت کردند در زمین عربستان سعودی بازی کردند.
در حقیقت با این حرکت بازی برده به باخت بدل شد.
بله. منظور من از خدمت به عربستان هم همین بود. اقدامی که عربستان سعودی با اعدام شیخ نمر انجام داد جامعه جهانی را به یک واکنش واداشته بود اما با حرکتی که در ایران انجام شد همه نگاهها به سمت ما چرخید و ایران محکوم شد. علاوه بر این، آن اقدام هم به تمدن و فرهنگ ایرانی و هم به جمهوری اسلامی، آرمانها و ارزشهای انقلاب آسیب رساند. پیامدهای این اتفاق بسیار منفی بود و همانگونه که آن طرف یک اقدام اشتباه انجام داد، این طرف هم دلواپسان نتیجه بازی را به نفع عربستان تغییر دادند.
نکته دیگری که اشاره به آن حایز اهمیت است این است که در هر کشوری زمانی که مردم رای میدهند و دولتی را انتخاب میکنند عدهای مخالف هستند و این مخالفت را به اشکال متفاوت مانند نوشتن یا اعتراض کردن نشان میدهند. اما زمانی که عدهای قدرت اجرایی را هم در دست دارند و سیاستهای دولت منتخب مردم را با این قدرت اجرایی تحتالشعاع قرار میدهند کار سخت میشود. به هرحال دولت یازدهم سیاست و مواضعی را اتخاذ کرده و مردم هم بر اساس گفتوگوها و وعدههایی که دولت تدبیر و امید داده بود به آقای روحانی رای دادهاند. به صورت طبیعی عدهای هم مخالف هستند. این مخالفت و بیان آن هم ایرادی ندارد و حتی تجمع در مقابل یک سفارتخانه و اعتراض خود را به گوش نماینده کشور فوق رساندن هم ایرادی ندارد. اما اشکال زمانی آغاز میشود که کار این مخالفت به تعرض یا تحقیر یک کشور دیگر میرسد. این مسالهای است که آسیب جدی به اعتبار یک کشور در سطح بینالمللی میزند و آن هم ملت ایران که سابقه تمدن تاریخی هزاران ساله را در پرونده خود دارند. با این اقدام به چهره ایران خدشه وارد شد و باید گفت که آن دلواپسان معترض به سفارتخانه عربستان آگاهانه یا ناآگاهانه خدشه بسیار بزرگی را به مصالح و منافع ملی ایران در صحنه منطقهای و بینالمللی وارد کردند.
در واقع میتوانیم روی این نکته تاکید کنیم که عدهای برای آنکه آسیبهایی به سیاستهای دولت تدبیر و امید برسانند اقدامهایی را برای تخریب چهره این دولت انجام میدهند. دولت یازدهم دولتی است که با تلاش خستگیناپذیر وزیر امور خارجه، هدایت مقام معظم رهبری و تدبیر ریاستجمهوری برجام را به فرجام رسانده است و گام بعدی این است که ما بتوانیم مناسبات خود را با سایر کشورها به خصوص کشورهای همسایه و به ویژه عربستان سعودی وارد مرحله نوینی کنیم. با این تعرض آسیبی به این مرحله از مسوولیتهای دولت رسید که جبران آن بسیار سخت است.
آیا در مدت زمان حضور شما در سفارتخانه ایران در عربستان، رایزنی خاص و ویژهای برای ممانعت از اجرای حکم شیخ نمر صورت گرفته بود؟
بله. حتی پیش از اینکه به عربستان سعودی بروم دولت قبلی و حتی آقای دکتر صالحی، وزیر امور خارجه وقت در همان مقطع گفتوگوهایی را با مرحوم سعود الفیصل وزیر امور خارجه وقت عربستان داشتند و در این خصوص هم رایزنیهای بسیاری صورت گرفته بود. دستگیری شیخ نمر و صدور حکم ایشان هم به چند سال قبل بازمیگردد. در آن مقطع سعودیها نکتههایی را مطرح میکردند که همواره در این سالها بر آنها تاکید داشتند. نکتههایی مانند اینکه شیخ نمر اتهامهایی دارد و قوه قضاییه ما هم ارگان مستقلی است و در این خصوص این قوه باید تصمیمگیری کند.
آیا وعدهای از سوی ریاض برای عدم اجرای حکم به ایران داده شده بود؟
خیر. هیچگاه قولی یا وعدهای به ما مبنی بر اینکه شیخ نمر اعدام نخواهد شد، داده نشد. سعودیها بیشتر بر این نکتهها تاکید داشتند که شیخ نمر، فردی سعودی است و اتهامهایی بر وی وارد است که ایشان به یکسری از اتهامهای وارده اعتراف کردهاند و سرانجام هم اینکه قوه قضاییه ما مستقل است و روندی باید طی شود. نکته آخر هم این بود که همواره به ما گفته میشد که بنای آلسعود انجام اقدامی عادلانه در قبال شیخ نمر است. شاید اینکه اعدام شیخ نمر در این مقطع زمانی انجام شود دور از ذهن و انتظار بود. اتهامهایی که به شیخ نمر وارد شده بود هیچ کدام صحت نداشت. ایشان نه اقدام مسلحانه علیه آلسعود انجام داده بودند و نه دنبال براندازی نظام بودند بلکه یک منتقد و فعال مدنی بودند.
وزارت امور خارجه امریکا اعلام کرد که ٢٤ ساعت قبل از اعدام شیخ نمر، آلسعود به آنها در این خصوص اطلاع داده بودند. آیا به ایران هم اطلاعی داده شده بود؟
خیر. ما پس از اجرای حکم متوجه شدیم. قبل از آن اصلا مطلع نبودیم.
شما اشاره کردید که پس از اگاهی از اعدام شیخ نمر در پاسخ به ابراز نگرانی عربستان در خصوص امنیت سفارتخانهها، تعهدی به ریاض داده بودید. آیا آن تعهد خودتان به عنوان سفیر ایران در عربستان را به اطلاع وزارت امور خارجه و نهادهای مسوول رسانده بودید؟
بله. ما زمانی که حادثه جده (تعرض به دو نوجوان ایرانی) صورت گرفت شاهد تجمع عدهای در مقابل سفارتخانه عربستان در تهران و سرکنسولی آنها در مشهد بودیم و حتی در آن مقطع، معترضان آسیبهایی را هم به محوطه بیرونی نمایندگیهای عربستان رسانده بودند. بنابراین این موضوع مسبوق به سابقه بود و از همان زمان این هشدار و توجه را به وزارت امور خارجه داده بودیم. وزارت امور خارجه هم این هشدار را به نهادهای امنیتی مسوول منعکس کرده بود. به هرحال این اتفاق افتاد و اکنون دستگاههای امنیتی مربوطه باید چند و چون آن را بررسی کنند. البته عدهای در این خصوص بازداشت شدهاند. من این اقدام را از یک بعد به فال نیک میگیرم.
کدام اقدام را به فال نیک میگیرید؟
ماجرای تعرض به سفارتخانه عربستان در ایران را.
چرا؟
به این دلیل که همه مقامهای عالیرتبه کشور از مقام معظم رهبری تا سایرین این اقدام را محکوم کردند. در همان لحظات اولیه هم شخص رییسجمهور موضع بسیار خوب و قابل تقدیری اتخاذ و این حرکت را محکوم کردند. این مسائل و این موضعگیریها میتواند کشور را به سمتی ببرد که به این قبیل حرکتها خاتمه داده شود. ما در آینده به هیچ عنوان شاهد ماجرای تعرض به سفارتخانه یک کشور در ایران نخواهیم بود.
آیا هزینه سنگینی برای پایان دادن به روند حمله به سفارتخانهها در ایران ندادیم؟
بله. هزینه سنگینی پرداخت کردیم. کمااینکه ما در مسائل دیگر داخلی هم گاه هزینههای سنگینی پرداخت کردهایم. امیدوارم که با پرداخت این هزینههای سنگین بتوانیم درس مهمی بگیریم و این حرکتها دیگر تکرار نشود. پرداخت این هزینهها این دستاورد را دارد که این قبیل حرکتها خاتمه پیدا کند. امیدواریم که با برخوردی که با متخلفان در این حادثه انجام میگیرد دنیا و جامعه جهانی به این سمت برود که احساس امنیت خاطری در خصوص سفارتخانههای خود در ایران داشته باشد.
قریب به ١٥ تا ٢٠ ساعت از زمان حمله به سفارتخانه تا اعلام قطع رابطه دیپلماتیک فاصله زمانی بود. تصور اولیه با توجه به این فاصله زمانی این بود که شاید عربستان دست به تصمیمگیری منطقیتری زده و قطع رابطه دیپلماتیک صورت نگیرد. در این بازه زمانی چه اتفاقی رخ داد؟ آیا از سوی شما تلاشی برای تلطیف فضا صورت گرفت یا فضا به گونهای بود که به این نتیجه رسیدید عربستان از قبل تصمیم به قطع رابطه گرفته است؟
تلقی من این است که عربستان سعودی تصمیم به قطع رابطه را از پیش اتخاذ کرده بود. دلایل بسیاری برای اتخاذ چنین تصمیمی از سوی ریاض وجود دارد. تلاشهای بسیاری از جانب ما برای ممانعت از بروز این مشکلها در رابطه دوجانبه صورت گرفت. روز شنبه از ساعت ١٠ شب به بعد، من با مقامهای سعودی و البته با تهران در ارتباط تنگاتنگ بودم و این ارتباطها تا بامداد یکشنبه هم طول کشید. در این فاصله زمانی گزارشهای ضد و نقیضی به دست من میرسید. طبیعی بود که من هم بر اساس گزارشهای دریافتی، آنها را جمعبندی کرده و به دولت عربستان منتقل کنم. در همان ساعتهای اولیه زمانی که تعرضهای نسبی و محدودی به سفارتخانه عربستان شد یعنی حدود ساعت یک بامداد روز یکشنبه بود که مسوولان سعودی اعلام کردند «اگر شما نمیتوانید امنیت سفارتخانه ما را تامین کنید به ما اطلاع دهید که دیپلماتها و نیروهای خود را بازگردانده یا برای قطع رابطه اقدام کنیم.»
این هشدار سعودیها پس از تعرض به نمایندگیهایشان بود؟
بله. پس از تعرض بود اما تا آن لحظه شاید هنوز افراد وارد سفارت نشده بودند. ساعت ١١ و نیم شب یکشنبه بود که وزارت امور خارجه عربستان من را خواست و اعلام قطع رابطه کرد.
آیا در آن بازه زمانی عربستان شرطی مانند عذرخواهی رسمی ایران از ریاض را مطرح کرد تا با تحقق آن از قطع رابطه صرفنظر کند؟
خیر، اصلا.
دستوری که شما از وزارت امور خارجه ایران برای مواجهه با تصمیم عربستان مبنی بر قطع رابطه گرفتید چه بود؟ آیا دستور داشتید که تلاشی برای تلطیف فضا انجام دهید؟
بله. در همان روز یکشنبه پس از آنکه متوجه جزییات ماجرا شدیم و وزارت خارجه هم تصویر شفاف و روشنی از وضعیت سفارت عربستان در تهران گرفت، قرار شد ما به سعودیها اعلام کنیم که آنها میتوانند کارمندان خود را برای تحویل گرفتن سفارت به محل سفارتخانه بفرستند و اگر خسارتی وارد شده ایران آماده پرداخت این خسارت است. البته شاید این مساله مقداری دیرهنگام بود. دیرهنگام از این بابت که عربستان سعودی تصمیم خود برای قطع رابطه را گرفته بود.
یعنی طرح این پیشنهاد یا هرگونه تلاشی برای تلطیف فضا از سوی ایران بیفایده هم بوده است.
شاید نتوانیم بگوییم بیفایده بوده است. ما با این پیشنهاد جدیت دولت ایران در مخالفت با حرکت صورت گرفته علیه سفارتخانههای این کشور در ایران را نشان دادیم. ما نشان دادیم که دولت ایران به دنبال مجازات افراد خاطی در این پرونده است.
در فاصله چند ساعته از تعرض به سفارتخانهها در واپسین ساعات روز شنبه تا ساعت ٢٣:٣٠ یکشنبه که قطع رابطه به شما اعلام شد آیا کشور سومی تلاش کرد مانع از این تصمیمگیری محتمل عربستان شود؟
خیر. در آن مقطع هیچ گونه اقدامی از سوی هیچ کشوری صورت نگرفت و البته فرصتی هم برای پیشنهاد میانجیگری نبود. از بعد از اعلام قطع رابطه دیگر فرصتی برای آنکه کشوری اقدام خاصی انجام بدهد نبود.
اعدام شیخ نمر تا چه اندازه «صرفا و صرفا» برای تحریک ایران بود؟
نظر شخصی من این است که شاید یکی از اهداف سعودی این بود که با این کار افکار عمومی در ایران را تحت تاثیر قرار داده و تحریک کند تا به اهداف خاص پیشبینی شده خود برسد. البته عربستان در رسیدن به اهداف مد نظر خود ناکام ماند.
چقدر این اقدام عربستان سعودی را حرکتی عصبی برای جبران شکستهای منطقهای در مواجهه با ایران میدانید؟
شاید اشاره به این نکته بد نباشد که رییس دولت تدبیر و امید، پیش از انتقال قدرت از دولت دهم به یازدهم، در نخستین مصاحبه مطبوعاتی خود از تعامل با همه کشورها به ویژه همسایگان و به خصوص عربستان سخن گفت. چرا ایشان بر بهبود مناسبات و عادیسازی رابطه با عربستان تاکید داشتند؟ به این دلیل که زحمات بسیاری در نهایی کردن موافقتنامه امنیتی میان ایران و عربستان کشیده بودند. نهایی شدن این موافقتنامه وقت زیادی از آقای روحانی گرفته بود و ایشان به خوبی متوجه اهمیت آن بودند. آقای روحانی میدانستند که اگر اعتماد متقابلی میان دو کشور بزرگ و دو بازیگر اصلی در منطقه شکل بگیرد تحولات بسیار مثبتی را به همراه خواهد داشت. در صورت تحقق این مساله ابتدا دو ملت ایران و عربستان از بهبود رابطه منتفع خواهند شد و در مرحله دوم هم کشورهای منطقه از این حسن رابطه سود خواهند برد. از سوی دیگر مقابله با افراطگرایی و تروریسم هم آسانتر خواهد شد. اما متاسفانه گامهای بلند و مثبتی که از سوی ایشان برداشته شد با پاسخ درخوری از سوی عربستان روبهرو نشد.
شما به برداشته شدن گامهای بلند از سوی ایران اشاره میکنید. به جز سخنان شفاهی مقامهای ایران دقیقا در این یک سال و چند ماه که شما سفیر ایران در عربستان بودید دولت تدبیر و امید چه گامهای بلندی برداشت؟ در این مدت ما شاهد سفر دوجانبه آقای ظریف به عربستان نبودیم و جنجالهای بسیار رسانهای در خصوص چرایی عدم سفر وزیر امور خارجه کشورمان به عربستان به راه افتاده بود.
این سوال بسیار خوبی است. آقای دکتر ظریف تمایل به انجام این سفر و ریاستجمهوری هم تاکید بر آن داشتند اما عربستان سعودی بستر لازم برای انجام این سفر را فراهم نمیکرد.
چه بستری؟
من در ملاقاتهایی که به ویژه با مرحوم سعود الفیصل داشتم این نکته را مورد تاکید قرار میدادم که به محض آنکه آقای ظریف تصمیم به سفر به عربستان میگیرد یا این سفر را در برنامه کاری خود قرار میدهد، شخص آقای سعودالفیصل با یک مصاحبه یا فرد دیگری با موضعگیریهای نادرست، شرایط بسیار منفیای را به وجود میآورند که افکار عمومی این سفر را زیر سوال میبرد. من به مقامهای عربستانی همواره گوشزد میکردم که شما باید اقدامی را انجام دهید که بحث سفر آقای ظریف به عربستان مورد پذیرش افکار عمومی در داخل ایران قرار بگیرد و همواره بر تفاوت جامعه ایران با سایر جوامع به خصوص کشورهای دیگر منطقه تاکید میکردم. این افکار در ایران نقش جدی را بازی میکنند، مردمسالاری دینی برقرار است و دولت هم به افکار عمومی احترام میگذارد و نمیتواند تصمیمی بگیرد که مخالفت افکار عمومی باشد.
در مقاطعی گفته میشد که عربستان پروتکلهای دیپلماتیک برای پذیرایی از وزیر امور خارجه ایران را رعایت نمیکند. آیا چنین مسالهای صحت داشت؟
بله. یکی از علتهای انجام نشدن سفر وزیر امور خارجه ایران به عربستان همین مساله بود. مقامهای عربستانی حتی قول رعایت پروتکل دیپلماتیک را هم به ما نمیدادند.
شما به سخنان بیپرده خود با مرحوم سعودالفیصل برای فراهم شدن بستر سفر وزیر امور خارجه ایران به عربستان اشاره کردید. چرا این مقاومت یا حتی کارشکنی در انجام این سفر از سوی سعودیها انجام میشد؟
تصور من این است که عربستان سعودی - با توجه به مسائل عدیدهای که شاید در این مقطع زمانی بررسی آنها صلاح نباشد - تمایلی به تغییر وضعیت مناسبات خود با ایران نداشت. به زبان دیگر سعودیها تمایلی نداشتند وضعیت رابطه با ایران را تغییر دهند. واقعیت این است که خط مشیای که آقای روحانی حتی پیش از انتخابات اتخاذ کردند و پس از انتخابات هم به صورت عملی وارد میدان برای بهبود رابطه شدند، مورد پسند برخی کشورهای منطقه نبود و نیست. برخی کشورهای منطقه نمیخواهند در همسایگی خود کشوری داشته باشند که مردمسالاری دینی در آن حاکم باشد. کشوری که مردم در آن حق تعیین سرنوشت خود را داشته باشند و اقلیتها به حقوق خود برسند. به همین دلیل شاید عربستانیها هم چندان مایل نبودند که دولت تدبیر و امید بتواند شعارهای داخلی خود را محقق کند و همزمان به شعارهای خارجی خود جامه عمل بپوشاند.
دولت یازدهم با دو گروه روبهرو است. یکی دلواپسان داخلی و دیگری خارجی. شاید آنچه دلواپسهای داخلی مطرح میکنند این است که میگویند نگران انقلاب و اسلام هستیم و بر این اساس اقدامهایی انجام میدهند. به طور مشخص دو منطقه هم در راس خارجی هستند. یکی رژیم صهیونیستی اسراییل و یکی، متاسفانه عربستان سعودی. اما چرا متاسفانه به این دلیل که به هرحال عربستان کشور همسایه ما است و ایران و عربستان مشترکات بسیار زیادی دارند. دو کشور منافع مشترک بسیاری دارند و میتوانند با تکیه بر این نقاط مشترک حرکاتی برای تامین منافع دو طرف انجام دهند. تمامیتخواهی را باید کنار بگذاریم. هیچ کشوری نمیتواند تمامیت خواه باشد. نه ایران باید چنین تمامیتخواهیای از خود نشان بدهد و نه عربستان سعودی. باید دیدهانگارانه برخورد بکنیم و طرف مقابل را هم در نظر بگیریم. این به آن معنا است که ایران باید عربستان را ببیند و به منافع آن توجه کند و همزمان عربستان هم باید ایران و منافع آن را در نظر بگیرد. تا زمانی که این تمامیتخواهی وجود داشته باشد شاید این توقع و انتظار که اختلافها به راحتی حل شود دور از ذهن است. اما اگر این تفکر و رویکرد در عربستانیها تغییر کند میتوان امیدوار به ورود به مرحله نوین در رابطه دوجانبه بود.
شما اشاره کردید که هربار برنامهریزی برای سفر به عربستان انجام میگرفت یک موضعگیری تند و تیز از سوی سعودیها بازی را به عقب بازمیگرداند. اجازه بدهید کمی شفافتر در خصوص اهمیت رابطه ایران و عربستان برای جهان اسلام و منطقه صحبت کنیم. حسن رابطه ایران با عربستان در بعد منطقهای و اهمیت آن کم از اهمیت برجام و دستاوردهای آن در بعد بینالمللی نداشت. به این معنا که اگر برجام برای بهبود رابطه ایران با جامعه جهانی ضرورت بود، بهبود رابطه ایران و عربستان هم برای تامین منافع جهان اسلام در درجه اول و تامین امنیت و ثبات منطقهای در درجه دوم بسیار ضروری بود. در جریان مذاکرات شاهد بودیم که وزرای امور خارجه ١+٥ به فراخور مسائل داخلی خود موضعگیریهای تند و تیزی علیه ایران داشتند اما باز ما میز مذاکره را ترک نکردیم و تا احیای حقوق خود دست از گفتوگو برنداشتیم. چرا در خصوص عربستان البته پیش از حادثه تلخ منا، هر موضعگیری ما را از مذاکره و گفتوگو دورتر کرد؟
این نکته شما کاملا درست است و پرسش بسیار بسیار قابل توجهی است. از همان ابتدا اولویتبندی در سیاستهای دولت تدبیر و امید صورت گرفته بود. قبل از پیروزی آقای روحانی هم در مناظرههای ایشان شنیده میشد که حل مساله هستهای در اولویت دولت یازدهم خواهد بود. ایشان بارها و بارها هم تاکید کرده و میکنند که همانگونه که چرخه سوخت باید بچرخد چرخ زندگی مردم هم باید بچرخد. اولویت نخست ایشان این بود که مردم ایران از این وضعیت خارج شده و بلاتکلیفی آنها پایان پیدا کند. به صورت طبیعی این مساله باید در اولویت قرار میگرفت و تمام دستگاهها هم بر روی این موضوع متمرکز بودند. اولویت دوم هم رابطه با همسایگان به ویژه رابطه با عربستان سعودی بود. اما دلواپسانی که به آن اشاره کردم در هر دو بعد حرکت کرده و فضا را مخدوش میکردند. شاید در آن مقطع عقلانی هم بود که ما اولویت نخست خود را اجرایی کرده و به فرجام برسانیم و سپس وارد مرحله دوم شویم. در داخل هم عدهای بودند که شدیدا مخالف گسترش رابطه با عربستان سعودی بودند. شاید در گامهای بعدی بهبودسازی رابطه با عربستان در دستور کار بود که با توجه به مجموعه اتفاقهای ناخوشایند رخ داده به این مقطع و قطع رابطه عربستان با ایران رسیدهایم.
شما یک بار در مصاحبهای گفته بودید که دولت سازندگی جسارت گام برداشتن در مسیر بهبود رابطه با عربستان را داشت. آیا دولت یازدهم این شهامت را تا پیش از ماجرای منا از خود نشان داد؟
بله. باید بگویم که آقای روحانی در آن مقطع نقش بسیار مهمی را برای فراهم کردن بستر گسترش رابطه با عربستان ایفا کرد که البته عدهای هم مخالف این سیاست بودند. رییس دولت یازدهم از شهامت و جسارتی مبتنی بر عقلانیت، آگاهی، درک واقعیتهای داخلی و محیط پیرامون و مسائل بینالمللی برخوردار است و این واقعیتی انکارناپذیر است. با توجه به اینکه ما با عربستان در عرصههای بسیاری اختلاف نظر داریم و حتی رودرروی هم هستیم اما با وجود این میتوانستیم کار را در صورت تمایل طرف مقابل به گفتوگو و پرهیز از تنش پیش ببریم.
شما گفتید که گامهای بلند ایران با پاسخ درخوری از جانب عربستان روبهرو نشد. آیا پیش از حادثه منا، ایران از عربستان برای حضور وزیر امور خارجه یا مقام عالیرتبه دیگری از این کشور دعوت کرده بود؟ پاسخ آلسعود به این دعوت چه بود؟
متاسفانه بخشی از افکار عمومی جامعه ایران متاثر از اقدامهایی است که در دولتهای نهم و دهم صورت گرفت. زیرپا نهادن یک سری مبانی و عرف دیپلماتیک در آن سالها صورت گرفت. رییس محترم جمهور دولت نهم و دهم که دولت عدالت گستر مهرورز بود پنج بار به عربستان سعودی سفر کرد. رفتهرفته این ذهنیت در مردم به وجود آمد که چرا رییسجمهور کشوری مانند ایران با جایگاه، وزن و اعتبار مشخص در سطح منطقهای و فرامنطقهای، باید پنج بار به عربستان سعودی برود؟ این حرکتها بر افکار عمومی تاثیر داشت و چرایی این حرکت همواره مورد سوال افکار عمومی بوده است.
پنج بار دید، آیا با بازدیدی از سوی عربستانیها پاسخ داده شد؟
خیر. دقیقا سوال افکار عمومی هم این بود که چرا این رفت و آمدها از سوی ایران انجام میگیرد اما از طرف سعودی با پاسخی مواجه نمیشود. در طی دوره گذشته یک بار سعود الفیصل، وزیر امور خارجه وقت عربستان به ایران آمد و آن هم زمانی بود که من هنوز در عربستان بودم. من در ابتدای دولت نهم دوره کوتاهی سفیر ایران در عربستان بودم و پس از مدت زمان کوتاهی به دستور آقای احمدینژاد، بازگردانده شدم. پس از آن مقطع دیگر مقامهای سعودی در سطح قابل توجهی به ایران نیامدند. من در دیدارها با مقامهای عربستان سعودی هم این مساله را مرتب تکرار میکردم که شما باید به ایران سفر کنید.
از منظر عرف دیپلماتیک هم نوبت عربستان سعودی بود که مقامی از این کشور به تهران سفر کند؟
بله، همان طور که اشاره کردم دیدارها یکطرفه بود و ما هیچ پاسخی از سوی عربستان دریافت نکردیم. اگر بخواهیم مقداری منصفانه قضاوت کنیم، نمیتوانیم انتقادی را به دولت یازدهم وارد کنیم که مثلا آن اندازه که در به فرجام رساندن برجام جدی بودند نسبت به عربستان و رابطه با همسایگان نبودند، چراکه آقای روحانی فردی بود که از گذشته در جریان کامل این مناسبتها قرار داشت. با وجود تمام سوالهای بجا و درست افکار عمومی، آقای روحانی تصمیم سفر آقای ظریف به عربستان را گرفته بود و این شهامت ایشان در این حوزه را نشان میدهد. اما عربستان نه تنها گامهای لازم را برنداشت بلکه از تخریب هم فروگذار نکرد. عربستانیها حتی نقش کلیدی را در تخریب مذاکرات هستهای هم ایفا میکردند.
شما از یک سال و نیم پیش سفیر ما در عربستان بودید اما هم زمان عربستان، سفیری در ایران نداشت. آیا این یک نابرابری در سطح رابطه دوجانبه نبود؟
این حرف درست است و زمانی که دو کشور تصمیم میگیرند مناسبات خود را در سطح عالی نگاه دارند باید وزنه برابری حاکم باشد و هر دو کشور در پایتختهای هم سفیر داشته باشند. نکته دومی که میخواهم به عنوان سندی برای نیت مثبت دولت یازدهم در برقراری رابطه با عربستان به آن اشاره کنم همین است که آقای روحانی در یک تصمیم سخت من را به عنوان سفیر ایران در عربستان انتخاب و اعزام کردند. این تصمیم آسانی برای ایشان نبود.
مرداد ٩٣ که شما راهی ریاض شدید، عربستان در ایران سفیر داشت؟
خیر.
چرا؟
در آن مقطع عربستانیها بنا به مسائل زیادی که به وجود آمده بود تصمیم داشتند سفیری را برای ایران تعیین نکنند. اما این اواخر تصمیم بر اعزام سفیر گرفته بودند که حوادث ناخوشایند در رابطه دوجانبه رخ داد. گام دوم آقای روحانی تصمیم به اعزام سفیر به عربستان بود. این حرکت آقای روحانی نشان داد که ایران مُصّر در برقراری رابطه حسنه با عربستان است و در این تصمیم هم جدی است. ایران با این تصمیم عزم خود را برای افزایش مناسبات و حل و فصل اختلافها به تصویر کشید. مساله اینجاست که در حال حاضر که ما در فضای قطع رابطه هستیم راهی برای گفتوگو وجود ندارد. اما اگر یک روزی عربستان به اشتباه خود پی برد و در مقام جبران برآمد، دو کشور باید روبهروی هم نشسته و صادقانه و با حسن نیت و در قالب گفتوگویی مناسب، انتقادها را نیز مطرح کنند. دلیلی وجود ندارد که دو کشور در تمام مسائل با هم اشتراک نظر داشته باشند بلکه یکسری اختلافها و یکسری نقاط مشترک است که میتوان با تکیه بر آن نقاط، منافع و تهدیدهای مشترک کار را پیش برد.
انتخاب شما به عنوان سفیر در شرایطی که آنها سفیری در ایران نداشتند نشانه تدبیر دولت یازدهم برای حل مشکلات بود اما آیا همزمان به ضعف ایران در برابر ریاض تعبیر نشد؟
خیر. اعتقاد من این است که کشوری که خود را قوی بداند به این معنا که هم اعتبار و پایگاه مردمی داشته باشد و هم استراتژِی و سیاست اعلامی تعامل با دنیا را پیش ببرد، خود را در موضع اقتدار میبیند و این قبیل مسائل را به ضعف تعبیر نمیکند.
شما در سخنان خود تاکید بسیاری بر «افکار عمومی» در ایران دارید. همین افکار عمومی زمانی که بیش از ٤٠٠ ایرانی در عربستان در حادثه منا جان خود را از دست دادند، بسیار خشمگین شد. شاید بخشهایی از همین افکار عمومی انتظار داشت که وزارت امور خارجه ایران در اقدامی ولو نمادین مثلا سفیر خود را به نشانه اعتراض چند روزی به تهران فرابخواند. شاید بخشهایی از همین بدنه افکار عمومی معتقد باشد که ما در مساله منا منفعل عمل کردیم. با این تعابیر تا چه اندازه موافق هستید؟
ما چند حادثه در رابطه با عربستان داشتیم که همگی آنها تاسفبار بودند و افکار عمومی جامعه ما را متاثر کرد. البته عدهای هم در داخل با یکسری اهداف و منافع خاص به این قضیه دامن زدند. حادثه جده، مکه، منا و آخرین حادثه هم حمله به سفارتخانه عربستان و قطع رابطه دیپلماتیک بود. در خصوص حادثه منا وزارت امور خارجه و سفارت ایران در عربستان تمام هم و غم خود را به کار گرفتند و حتی در تهران کمیتهای برای پیگیری مستمر حادثه منا شکل گرفت. هم سفارت در عربستان و هم وزارت امور خارحه با رابطه نزدیک و تنگاتنگی که بین نماینده مقام معظم رهبری و رییس سازمان حج و زیارت وجود داشت، تلاش کردند این چند موضوع را به سرانجام مطلوبی برسانند. در واقع ما تمام ابزارهای در اختیار را به کار گرفتیم. شاید این سرمایهگذاری سنگینی که وزارت امور خارجه کرد و اقدامهایی که ما در عربستان انجام دادیم به دلیل برخی فعالیتهایی که در داخل صورت گرفت به سرانجام مورد نظر ما نرسید. منظور من این است که این فعالیتهای مخرب در داخل نگذاشت که ما به آن اهداف خود در مقابله به عربستان در پروندههای پیشین برسیم.
منظور شما از فعالیتهای عدهای در داخل ماجرای حمله به سفارت عربستان است؟ بدین معنا که اگر این حمله صورت نمیگرفت دست ما در حقخواهی در سه پرونده پیش از این حادثه بازتر بود؟
یکی از این فعالیتها همین بحث تعرض به نمایندگیهای عربستان در ایران بود. مساله دیگر هم این بود که اتفاقهایی که در کشور رخ داده بررسی نشده و هزینهها و فایدههای آنها مورد حساب و کتاب قرار نمیگیرند. باید بررسی کنیم زمانی که ما موضعی را اتخاذ میکنیم یا اقدامی را انجام میدهیم که این اقدام آسیب جدی به مسائل و منافع کشور میزند چه هزینههایی بر دست ملت گذاشته میشود. اما متاسفانه کسی به این مساله نمیپردازد و تنها از یک بعد به این مساله نگاه میکنند.
آیا گامهای برداشته شده در دولت یازدهم تاثیر عملی هم در تنش زدایی از رابطه تا پیش از حادثه منا داشت؟ به خصوص در دوره سعود الفیصل آیا دو کشور قدمی به جلو برداشته بودند؟
بله. در دولت یازدهم سه گام جدی برای عبور از بحرانی که میان ایران و عربستان به وجود آمده بود، برداشته شد. گام اول اعزام سفیر بود. گام دوم تحرکات مثبت و رایزنیهایی بود که با مقامهای سعودی برای ورود به مرحله گفتوگو و حل و فصل اختلافها انجام گرفت. این اتفاقها در زمان پادشاهی ملک عبدالله بود که وی نقش کلیدی را در دولت سازندگی برای بهبود رابطه و بالا بردن دیوار اعتمادسازی ایفا کردند. ما قفلهای بسیاری در مناسبات دوجانبه داشتیم که همه را باز کردیم. اما زمانی دوباره به بنبست خوردیم که اظهارات یکی از ائمه جمعه پس از فوت ملک عبدالله پیش آمد. آن اظهارات فضای بسیار منفی را بر روابط دوجانبه حاکم کرد. در نتیجه این اظهارات قفلهایی که باز شده بود دوباره بسته شدند.
مدتی از این اظهارات گذشت و ما گام دوم مبنی بر گفتوگو را برداشتیم و اعلام کردیم که این موضع موضع شخصی بوده و موضع رسمی ایران نیست. این رویه ادامه داشت تا زمانی که مسائل یمن به وجود آمد. تصور غلطی که سعودی از نقش ایران در یمن داشتند کار را در روابط دوجانبه بسیار پیچیده کرد. نقش ما در یمن یک نقش انساندوستانه است و ما هیچگاه منکر رابطه با حوثیها نشدیم اما ارتباطهای ما ارتباطهای خاص و ویژه بود. عربستان برداشت اشتباهی از تحولات یمن داشت و دست به تجاوز به خاک یمن زد. در این میان مردم فقیر و مظلوم یمن مورد تجاوز و هجوم قرار گرفتند. ماجرای یمن قفل دیگری بود که مناسبات ما و عربستان را به عقب بازگرداند. گام سومی که برداشته شد برنامهریزی برای سفر وزیر امور خارجه ایران به عربستان بود. مقدمات انجام این سفر هم به خوبی پیش رفته بود.
در چه مقطعی قرار بود این سفر انجام شود؟
دعوتنامهای بود که چندین بار از سوی سعودیها برای حضور آقای ظریف در عربستان مطرح شده بود و قرار بود که ایشان در یک زمان مناسب این سفر را انجام بدهند. مقدماتی صورت گرفت و سفری هم از سوی معاون ایشان به عربستان انجام شد تا مقدمات سفر آقای ظریف فراهم شود. سفر آقای ظریف هم در دستور کار بود که نوبت به روی کار آمدن عادل الجبیر رسید. الجبیر نیز مجددا دعوت خود را تکرار کردند که ما به وضعیت خاصی رسیدیم که روابط دو کشور قطع شد.
انتخاب عادل الجبیر نشانهای از سیاست تخاصمورزی با ایران در پادشاهی عربستان پس از فوت ملک عبدالله نبود؟ به هرحال سابقه عادل الجبیر در کینهتوزی با ایران بر کسی پوشیده نیست.
من شخصا چنین برداشتی ندارم. شاید این پرسش وجود داشته باشد که چرا وزارت امور خارجه عربستان که به شکل سنتی همواره در اختیار خاندان حکومتی بود به یک شخصیت دیگر غیر از خانواده واگذار شد؟ تحلیل شخصی من این است: زمانی که ملک سلمان به روی کار آمد و در مسند قدرت قرار گرفت، طیف ملک عبدالله به شکل کامل کنار گذاشته شدند و اگر وزارت امور خارجه را که جایگاه بسیار مهم و حساسی است در اختیار خانواده خویش قرار میداد حساسیتهایی بالایی ایجاد میشد. از آن طرف هم اگر میخواست از فرزندان ملک عبداالله انتخاب کند- چرا که قائم مقام وزیر امور خارجه وقت پسر ملک عبدالله بود- ملاحظهها رعایت نمیشد، برای جلوگیری از تشنجهای داخلی و اختلافهای خانوادگی ملک سلمان تصمیم گرفت کلا فردی غیر از خاندان سلطنتی را انتخاب کند. البته از این انتخاب هدف دیگری را هم دنبال میکردند و معلوم نیست که تا چه اندازه به این هدف رسیدهاند. جامعه عربستان با چالشهای بسیاری روبهرو است و زمانی که ملک سلمان، محمد را به عنوان ولیولیعهد تعیین کرد، در حقیقت پدیده جدیدی را رقم زد. شخص جوانی را انتخاب کرد که ویژگیهای خاص و تدابیر خاص خود را در کار دارد. محمد سلمان تدابیری اندیشیده و به دنبال برخی تحولات در جامعه عربستان است. انتخاب این دو جوان به عنوان روسای دو وزارتخانه مهم و کلیدی در عربستان پیامی را به جامعه عربستان سعودی میدهد که وزارت امور خارجه از آن حالت انحصارطلبی خارج شده است و دیگران هم میتوانند چنین پستهایی را اشغال کنند. انتخاب محمد بن سلمان هم به عنوان جوانی که آمال و آرزوهای مشخصی دارد و در طبقه خاصی از عربستان سعودی طرفدارانی را به خود اختصاص داده است نشان میدهد که آلسعود به دنبال تغییرات بنیادینی است.
شاید انتخاب این دو فرد در بعد داخلی به معنای اصلاحات به نفع فضای داخل باشد اما در بعد سیاست خارجی بسیاری از رسانههای اروپایی و حتی تحلیلگران امریکایی تاکید دارند که این دو مقام، جوانهایی هستند که با خام بودن خود منطقه و رابطه دوجانبه با ایران را دچار تحولات ناخوشایند کردهاند. ترکیب این دو نوعی سیاست خارجی تهاجمی را برای عربستان به ارمغان آورده است.
من چنین تصوری ندارم. تا حدودی این مساله درست است که اشخاص تصمیمگیرنده و نقشآفرین هستند اما این طور نیست که بگوییم این دو نفر سیاستهای کلان عربستان را تعیین کرده و پیش میبرند. نقش این دو نفر جدی است اما این گونه نیست که تنها فردهای تصمیمگیرنده این دو نفر باشند. سعود الفیصل تصمیمگیرنده بود و این به دلیل سابقه و تجربه و شاهزاده بودن ایشان بود. اما امروز عادل الجبیر تصمیمگیرنده نیست.
بنابراین باید بگوییم که سیاست کلان آل سعود در حال حاضر نوعی تنش آفرینی با ایران و ادامه تخاصم ورزی است.
بله. این تعبیر درستی است. اما چرا؟ شاید بیشترین نگرانی که در دو خارجی ایران یعنی رژیم صهیونیستی و عربستان وجود دارد این است که ایران آرامآرام در حال حرکت کردن به سمتی است که جایگاه درخور خود را پیدا کند. این نگرانی وجود دارد اما نگرانی اشتباهی است. کشورهای منطقه هم میتوانند در کنار ایران به سمتی بروند که منافع آنها بیشتر تامین شود. حتی به نظر من، ایران باید به گونهای حرکت کند که کشورهای منطقه بتوانند به آن تکیه بزنند. این رویکرد سیاست دولت یازدهم است. باید این میزان اعتماد در کشورهای منطقه به ویژه کشورهای کوچک به وجود بیاید که ایران را تکیهگاه خود بدانند.
البته تمام تلاش عربستان ممانعت از نزدیک شدن کشورهای کوچک به ایران است.
بله. عربستان از چنین مسالهای بسیار واهمه دارد. البته این نگرانی کاملا نادرست است. این گونه نیست که ایران به دنبال نادیده گرفتن منافع عربستان باشد. این به نظر من یکی از اشتباهات بزرگی است که عربستان سعودی در حال ارتکاب آن است. عربستان تحلیلی برای خود دارد که آن تحلیل مبتنی بر واقعیتهای موجود در جامعه ایران نیست. ایران به سمت اعتمادسازی پایدار در منطقه حرکت میکند چرا که یکی از نگرانیهای سعودیها این است که دولت یازدهم حرفها و وعدههایی در بعد سیاست خارجی داده که مشخص نیست با تغییر دولت این وعدهها پایدار بماند. اما ایران روندی را دنبال میکند که به سمت اعتمادسازی متقابل و پایدارحرکت کند. کما اینکه در رابطه با تعرض به سفارتخانه عربستان در ایران هم تاکید داشتم که این اقدام را به فال نیک میگیرم و این به فال نیک گرفتن در همین راستا است تا جهان مطمئن شود که این اتفاق حمله به سفارتخانهها در ایران دیگر تکرار نخواهد شد.
شما با قطع رابطه از ریاض به تهران آمدید. در این مدت چه حرکتهایی برای تنش زدایی از رابطه انجام شده است؟
اعتقاد شخصی من این است که عربستان سعودی با قطع رابطه دیپلماتیک اشتباه بزرگی انجام داد و به همین دلیل ما هیچ اقدامی انجام نخواهیم داد. ایران خواهان تنشزدایی و بهبود رابطه و برقراری رابطه پایدار و مناسبی است که تامینکننده منافع دو کشور باشد. ما با توجه به اینکه به هیچوجه خواهان تشنج آفرینی با عربستان سعودی و کشورهای منطقه نیستیم موضع خود را اعلام کردهایم اما قطع رابطهای که از سوی عربستان بوده است، خطای بزرگی است که جبرانش نیز بر عهده آن پادشاهی میباشد. تعرض به سفارتخانه این کشور در ایران بسیار نادرست بود اما اگر عربستان مقداری درک واقعی از جامعه و دولت ایران داشت مطلقا دست به قطع رابطه نمیزد و فرصت حل بحرانهای موجود را از میان نمیبرد.
عادیسازی رابطه ایران و عربستان به میانجی نیاز دارد؟
دیدگاه شخصی من این است که ما نیازی به میانجی نداریم. من فکر میکنم که دو کشور این قابلیت و بلوغ را دارند که با هم صحبت کنند. برخی کشورها هستند که دلسوزانه قصد میانجیگری دارند و ما هم از اقدامهای آنها استقبال میکنیم و به دنبال نفی این نیت خیر آنها نیستیم. کسانی تلاش میکنند و به دنبال قدمی برای کاستن از تنشهای دوجانبه هستند به این دلیل که میدانند این تنشها چه تاثیر منفی بر مسائل منطقهای دارد و حسن رابطه ایران و عربستان میتواند مولود چه اتفاقهای مناسبی در منطقه باشد. ایران از میانجیگریها استقبال کرده، آنها را نفی نمیکند اما من فکر میکنم نیازی به این میانجیگری نیست.
نواز شریف برای میانجیگری میان ایران و عربستان به تهران آمده بود؟
بله. ایشان برای ایفای نقش میانجی آمده بود. حتی آلمانها هم دنبال این کار بودند.
نواز شریف هم در تهران و هم در ریاض تاکید کرد که برای میانجیگری میان دو کشور آمدهام اما ٤٨ ساعت پس از حضور شریف در تهران، عادل الجبیر ادعا کرد که چنین مسالهای اصلا مطرح نبوده است.
بله. من هم از اظهارات الجبیر تعجب کردم و نمیدانم چرا ایشان چنین موضعی را اتخاذ کردند. شاید این موضعگیری هم در اثر نگرانیهایی است مبنی بر اینکه چرا عربستان سعودی به این سرعت به اشتباه خود پی برده و به دنبال میانجی است.
نواز شریف از طرحی روی میز ایران و عربستان سخن گفت که بر اساس آن قرار بود دو کشور نمایندههای ویژهای را برای گفتوگو تعیین کنند. آیا به چنین مرحلهای رسیدهایم؟
هنوز خیر. هنوز هیچ اقدام عملی در این رابطه صورت نگرفته است.
در این مدت از جانب ریاض، سیگنال مثبتی یا تمایلی برای رابطه میبینید؟
تا این لحظه خیر. نشانهای که این باور را در ما به وجود آورد که سعودیها متوجه اشتباه خود شدهاند مشاهده نکردهایم. شاید الان هم برای بروز چنین نشانهای از سوی سعودیها زود باشد. سعودیها هم سرمایهگذاری بسیاری برای رسیدن به اهداف خود کردهاند اما به این هدفها نرسیدهاند. آنها فکر میکردند با فضایی که به وجود آوردهاند بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی برای قطع رابطه اقدام کنند که این پیشبینی آنها محقق نشد. عربستان سعودی حتی در بین کشورهای شورای همکاری به غیر از بحرین نتوانست موفقیتی را از آن خود کند. کشورهای دیگر هم متوجه اشتباه عربستان در قطع رابطه دیپلماتیک با ایران شدهاند. کشورهایی نظیر امارات متحده عربی هم متوجه شدهاند که در پایین آوردن سطح رابطه دچار اشتباه شدهاند.
در چندماه اخیر به خصوص با توجه به اتفاقهای سوریه شاهد انتشار گزارشهای بسیار تند در رسانههای غربی و حتی سازمانهای اطلاعاتی کشورهایی مانند آلمان بودهایم که در تمام آنها رویکردهای منطقهای عربستان به باد انتقاد گرفته شده است. نگاه غرب به رفتارهای عصبی عربستان چیست؟ آیا اروپا در حال فاصله گرفتن از ریاض است؟
به میزانی که جامعه جهانی یا غرب نسبت به ایران اعتماد پیدا کند، به صورت طبیعی نسبت به عربستان سعودی واکنشهای خاصی را نشان میدهد. چرا؟ به این دلیل که ریاض با شاخصها و معیارهایی که مدنظر غرب است انطباق ندارد. عربستان، جامعه بستهای است که مردم حق چندانی در تعیین سرنوشت خود ندارند. آزادی در این کشور بسیار بسیار محدود است و این جامعه فاصله بسیار زیادی با استانداردهای بینالمللی دارد. اگر به عقب و پیش از انقلاب اسلامی برگردم باید بگویم دورهای که عربستان شانس آورد و توانست تا حدودی جایگاه و وضعیت خود را حفظ کند، دوره ریاستجمهوری جیمی کارتر بود. در زمان کارتر در نتیجه فشارهایی که در آن مقطع به شاه ایران وارد شد علاوه بر آزادیهای اقتصادی و اجتماعی، مقداری آزادیهای سیاسی هم داده شد اما همین فشارها متوجه عربستان سعودی نشد. چند اتفاق افتاد که این فشارها بر ایران زمان پهلوی وارد شد اما بر پادشاهی سعودی وارد نشد. یک مساله شکلگیری انقلاب اسلامی بود و نگرانیهایی که در نتیجه این انقلاب به وجود آمد. دومین مساله اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی سابق بود. مسائل منطقهای دیگری هم بود که استراتژی امریکا و برخی کشورهای اروپایی را نسبت به کشورهای منطقه تغییر داد.
اقدامی برای تعیین حافظ منافع ایران و عربستان در پایتختهای دو کشور صورت گرفته است؟
خیر. ایران هنوز اقدامی انجام نداده است.
کشور خاصی را مد نظر دارید؟
خیر. هنوز من فکر میکنم که تا این لحظه نیازی به تعیین حافظ منافع نداشته باشیم.
عربستان هم اقدامی برای حافظ منافع انجام نداده است؟
خیر.
رابطه شیعیان عربستان با ایران چگونه است؟ در خصوص شیعیان بحرین به عنوان مثال علاقه آنها به جمهوری اسلامی ایران مشهود است. در خصوص شیعیان عربستان چطور؟
من چندان تمایلی ندارم که روی مساله شیعیان تمرکز کنیم. به نظر من پرداختن به مساله شیعه و سنی و دامن زدن به اختلافات یک توطئه است.
آیا همه سیاستهای عربستان در منطقه علیه ایران بر پایه همین شیعههراسی نیست؟
اگر عربستان هم در این مسیر حرکت کند و به دنبال تحقق شکاف بین شیعه و سنی باشد ما نباید اجازه آن را بدهیم. ایران به هیچ عنوان نباید اجازه بدهد یا حرکتی را انجام دهد که مترصدان بتوانند اختلافات قومی و مذهبی ایجاد کنند. ما به عنوان کشوری که انقلاب اسلامی را پشت سر گذاشته و با آن انقلاب اهدافی داشته و شعارهای خاصی نظیر آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی را داده و دفاع از حقوق ملتها را سرلوحه خود قرار داده وظیفه خود میدانیم که اگر در جایی اقلیتی مورد ظلم و تجاوز قرار میگیرند با آن برخورد کنیم. این مساله با دخالت کاملا متفاوت است. اقلیتی در این جوامع حضور دارند که شیعه هستند و شیعیان حقوق خود را میخواهند. همانگونه که در داخل ایران حقوق اقلیتها محترم شمرده میشود و نباید حقوق اقلیتها چه مذهبی و قومی زیر پا گذاشته شود در سایر کشورها هم همین الگو باید حاکم باشد. استنباطها این است که در برخی کشورهای منطقه حقوق اقلیتهای شیعه زیرپا گذاشته میشود. درست است که امروزه نسبت به گذشته تغییرات جدی صورت گرفته و شیعیان بیشتر به حقوق خود رسیدهاند اما هنوز فاصله بسیار زیادی وجود دارد که شیعیان بتوانند به حقوق عادلانه خود دست پیدا کنند.
در زمان حضور شما در عربستان، رایزنیهایی به طور ویژه برای حل اختلافها میان تهران و ریاض در پرونده سوریه انجام گرفت؟
شاید بتوان گفت که ایران و عربستان در مسائل خارجی اختلافهای بسیار زیادی با هم دارند اما در سه مساله اختلافهای جدی با هم دارند: سوریه، یمن، عراق. این سه موضوع از موضوعات عمده و کلیدی هستند. متاسفانه نسبت به برخی موضوعات استفاده ابزاری صورت میگیرد. تعصبهایی در برخی موضوعات وجود دارد که مانع از این میشود که ما با هم راحت صحبت کنیم.
این تعصبها دوطرفه است؟ هم از جانب ایران و هم از جانب عربستان؟
بله. این تعصبها دوطرفه است. هر دو طرف باید این تعصبها را کنار بگذارند.
سه پروندهای که شما از آن نام بردید بسیار قطور و پیچیده هستند. آیا حل و فصل اختلافهای ایران و عربستان در این پروندهها به سادگی بیان آن است؟
امکان حل و فصل وجود دارد به شرط اینکه دو طرف سر میز مذاکره نشسته و با هم گفتوگو کنند. در حال حاضر در اثر این اختلافها و نزاعهای خصمانه از سوی عربستان، اتفاق نامیمونی رخ داد و آن هم این بود که نقش قدرتهای خارجی و بیگانه در این منطقه پررنگتر شد. امروز بدبختانه کار به جایی رسیده است که کشورهای منطقه عاجز از حل بحرانهای منطقهای شدند.
البته کشورهای فرامنطقهای هم عاجز شدهاند.
بله. کشورهای فرامنطقهای هم به شکلی دچار بحران هستند. تاسف اینجاست که ما کشورهای منطقه و به شکل مشخص ایران و عربستان میتوانستیم مانع از شکلگیری این بحران یا کنترل آن در مراحل اولیه شویم.
آیا سیاست کشورهای فرامنطقهای در چند سال اخیر همین نبود که کشورهای منطقهای امروز آنچنان با هم اختلاف داشته باشند که عاجز از حل بحرانهای منطقهای شوند؟
قطعا همینطور است.
هنوز هم همین سیاست را در منطقه ما دنبال میکنند؟
بله. کلا قدرتهای بزرگ به ویژه امریکا به این دلیل که همپیمان قابل اعتمادی در منطقه ندارند نمیخواهند کشوری در منطقه پیدا شود که بتواند نقش رهبر منطقهای را به تنهایی یا با اتحاد با یک کشور منطقهای دیگر بازی کند.
عربستان همپیمان قابل اعتمادی برای امریکا نیست؟
پس از پیدایش افراطگرایی و تروریسم، عربستان سعودی دیگر یک همپیمان قابل اعتماد برای امریکا و برخی کشورهای غربی نیست.
در چنین شرایط منطقهای که داعش از مرزهای خاورمیانه گذشته و قلب اروپا و امریکا را تهدید میکند، همراهی ایران و عربستان برای کنترل جریان افراط باز هم در یک هزینه و فایده کلی و امنیتی به نفع امریکا نیست؟
این حرف کاملا درست است اما هنوز این درک در امریکا به وجود نیامده است. دنیا میداند که منشأ بروز افراطگرایی و تروریسم و پناه بردن به خشونت، عربستان سعودی بوده است. شاید بگوییم که از مقطعی به بعد دولت عربستان سعودی چنین نقشی را نداشته است و شاید علمای سعودی یا بعضی از سازمانها کمکهای مالی به جریانهای تروریستی کرده و میکنند و به این رویه ادامه هم میدهند. اما منشا این جریانها به عربستان سعودی بازمیگردد. ایران و عربستان هستند که میتوانند در پرتو یک همکاری با این جریان افراط مقابله کنند. اگر به دنبال ریشهکن کردن تروریسم هستیم باید در سه بعد همکاری کنیم. بعد نظامی و مقابله با این پدیده شوم که به تنهایی کافی نیست. بعد دوم مقابله با تفکر افراطگرایی است. این تفکر افراطگرایی شاید در نحلههای مختلف فکری اسلامی وجود داشته باشد که باید با آن مقابله کنیم. نکته سوم هم این است که اگر باز این اقدام نظامی و مبارزه با تفکر افراطگرایی صورت بگیرد بدون کمک جامعه جهانی ریشهکن کردن آن ممکن نیست. این بدان معناست که یک همکاری فراگیر باید علیه تروریسم صورت بگیرد. اقدامی که عربستان سعودی در تشکیل دو ائتلاف صورت داده که یکی ائتلاف برای حمله به یمن بود و دیگری برای مبارزه با تروریسم ابتر است و موفق نمیشود.
که در هیچ کدام از این دو ائتلاف هم ایران حضور ندارد.
بله. ایران همواره در مقابله با تروریسم پیشگام بوده است و گامهای جدی را برای مقابله با تروریسمها برداشته است و در بعد دیگر هم ما مخالف آن ائتلافی هستیم که ضد یمن صورت گرفت چرا که مردم یمن به دنبال حقوق خود بودند و به دنبال این بودند که حق تعیین سرنوشت خود را داشته باشند. مساله یمن با جاهای دیگر متفاوت است که متاسفانه عربستان توجهی به آن نکرد و به مردم بیدفاع یمن حمله کرد.