ائتلاف با پایداری، فصل پایانی زعامت جامعه روحانیت بین اصولگرایان
جامعه روحانیت به دنبال مصباح یزدی
اینکه دبیر کل این مجموعه در دو برهه تاریخی چنین مشتاقانه از ارادت به آیت الله مصباح یزدی و پیشقدم شدن برای نزدیکی با جبهه پایداری بگوید، هیچ معنایی جز پایان یافتن نقش تاریخی جامعه روحانیت نخواهد داشت.
«ما همه مرید آیتالله مصباح هستیم.» این سخن دبیرکل مجموعهای است که 4 سال پیش جبهه پایداری برای تقابل با پروژههای سیاسی آن اعلام موجودیت کرد؛ جامعه روحانیت مبارز. مجموعهای که حالا می رود تا حتی پیشقدم پیوستن به جبهه پایداری شود.
به گزارش گروه سایر رسانه های ایلنا به نقل از خرداد؛ بعد از درگذشت آیت الله مهدوی کنی به نظر میرسد جامعه روحانیت مبارز، به عنوان زعیم سنتی اصولگرایان در سالهای قبل ضعیفترین دوران تاریخ خود را میگذراند. دورانی که در آن نه هیچ تاکتیک سیاسی خاصی از سوی این مجموعه دیده میشود و نه نفوذ سابق آن در میان سیاسیون. کار این زعیم سنتی حالا به جایی کشیده شده که به نظر می رسد چارهای جز پیوستن به جبهه پایداری و طیف تندروی اصولگرایان ندارد. شاهد این مدعا به جز ابراز ارادت جالب توجه آیت الله موحدی کرمانی، دبیرکل این مجموعه به آیت الله مصباح یزدی در مهرماه، سخنان اخیر اوست. جایی که با صراحت پیشقدم شدن برای ائتلاف با پایداریها را تائید میکند.
وی هفته گذشته و در حاشیه اجلاس سراسری جبهه پیروان در پاسخ به این پرسش که آیا جامعتین برای دیدار با آیتالله مصباح پیشقدم است، گفته بود: «بله، ما میخواهیم این دیدار انجام شود تا مشورت صورت گیرد.» موضعی که هیچ شباهتی به مواضع چهار سال پیش این مجموعه در استانه انتخابات مجلس نهم نداشت.
در آن روزگار هر چند اتحاد اصولگرایان سخت آسیب دیده بود و تیر آنها برای پروژه وحدت به سنگ لیستهای رنگارنگ انتخاباتی خورد اما هنوز جامعه روحانیت مبارز با رهبری آیت الله مهدوی کنی در جایگاهی بود که حتی در مقام یک تعارف سیاسی، مرجعی برای برخی سیاسیون باشد. بعد از چهار سال و در خلا حضور آیت الله مهدوی کنی نه تنها همین تعارف سیاسی هم وجود ندارد که حتی می رود تا به دنبالهرو جبهه پایداری تبدیل شود.
حقیقت این است که بعد جامعه روحانیت مبارز تا پیش از این قسمت عمدهای از نفوذ و جایگاه خود را مدیون اقتدار و عمق نفوذ شخصی آیت الله مهدوی کنی در سیاست و قدرت ایران بود. فقدان چنین مرجعی، بدون آنکه جایگزین متناسبی داشته باشد جامعه روحانیت را بسی بیش از قبل در موضع ضعف قرار داده است.
جامعه روحانیت تا پیش از این عموما سه طیف عمده را تحت نام خود می دید؛ اول گروهی چون هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری و حسن روحانی که دیگر از این مجموعه بریدهاند و بازگشت آنها هم بعید است. گروه دوم نیروهایی هستند که اصلا تمایل خود را برای نزدیک با اصولگرایان تندرو پنهان نمیکنند. افرادی چون سید رضا تقوی و احمد سالک و نظیر آنها. گروه سوم اما کسانی هستند که همچنان جامعه روحانیت را در قامت همان زعیم سنتی اصولگرایان می خواهند. مجموعهای که محضر سیاسیاش برای اصولگرایان تعیین کننده باشد. این گروه اما تمام قدرت خود را از نفوذ و سابقه آیت الله مهدوی کنی عاریه گرفته بودند. کسی که فقدانش باعث قدرت گرفتن طیف دوم، یعنی کسانی شد که مایل به همکاری با تندروها هستند.
در شرایط فعلی این سید رضا تقوی از طیف دوم است که وظیفه تدارکات سیاسی جامعه روحانیت را بر عهده دارد. گروه سوم هم بعد از فوت ایت الله مهدوی کنی چهرهای هم وزن او برای جایگزینی نداشتند تا نهایتا کار به جایی برسد که دبیرکل جامعه روحانیت مکررا برای هم مسیر شدن با آیت الله مصباح یزدی پیغام بفرسد تا روند رو به ضعف این مجموعه روز به روز روشنتر شود.
خیلی از گروههای سنتی اصولگرا نظیر موتلفه یا جبهه پیروان قسمت عمده مشروعیت خود را از جامعه روحانیت میگیرند. به عبارتی این تشکل سیاسی – مذهبی نقش «کشنده» آنها را در فضای سیاسی بازی میکند. حالا که فرمان این «کشنده» به سمت جبهه پایداری چرخیده است، بسیار طبیعی است که گروه های دنبالهرو خود را هم به این راه ببرد. همانطور که به وضوح محمدرضا باهنر از ائتلاف با پایداری ها میگوید.
مساله اساسی اما ائتلاف با پایداری نیست بلکه شکل انجام این ائتلاف است که به نظر میرسد تنها و تنها حکایت از ضعف مفرط اصولگرایان سنتی و به خصوص جامعه روحانیت مبارز دارد. اینکه دبیر کل این مجموعه در دو برهه تاریخی چنین مشتاقانه از ارادت به آیت الله مصباح یزدی و پیشقدم شدن برای نزدیکی با جبهه پایداری بگوید، هیچ معنایی جز پایان یافتن نقش تاریخی جامعه روحانیت نخواهد داشت. مخصوصا اینکه علی رغم این دو پیغام هنوز هیچ جوابی از سوی آیت الله مصباح یزدی و جبهه پایداری به این اشتیاق داده نشده است که نشان میدهد آنها فعلا خود را در این بازی نسبت به اصولگرایان سنتی دست بالا میبینند.