واکنش فاطمه هاشمی به اظهارات طائب
ایشان چگونه برخلاف شرع، قانون و اخلاق، دشنامها و اتهاماتی نظیر «داشتن پرونده سنگین»، «دزد حرفهای بودن» و «واقعا خبیث» را به فردی وارد میکنند، در حالی که برابر نص صریح قرآن کریم، دشنام به بتهای مشرکین هم منع شده و علاوه بر آن، ایراد اتهام بیدلیل، شرعا نه تنها ممنوع که مستوجب مجازات شمرده شده است؟
چندی پیش حجت الاسلام مهدی طائب رئیس قرارگاه عمار در جمع سپاهیان استان خراسان رضوی اظهاراتی علیه آیت الله هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و همچنین فرزندش مهدی هاشمی بیان کرد. فاطمه هاشمی نسبت به اظهارات وی واکنش نشان داده و گفته است: ایشان ناخواسته همفکران خود را هدف قرار داده و به دروازه خودی زده است. اذعان و اقرار ایشان مبنی بر عدم وجود سندی دال بر مجرمیت آقای مهدی هاشمی…، خواسته یا ناخواسته برائت او را در افکار عمومی تقویت میکند.
به گزارش گروه سایر رسانههای ایلنا به نقل از خرداد، در ادامه یادداشت فاطمه هاشمی آمده است: از آنجا که جناب حجتالاسلام مهدی طائب به عنوان رئیس قرارگاه عمار، در جمع سپاهیان استان خراسان رضوی اظهاراتی داشتهاند که پرسشها و ابهاماتی چند را در اذهان و افکار عمومی ایجاد کرده، بخشی از آن در واکنش خوانندگان پایگاههای خبری به اخبار منتشر شده منعکس است و اینجانب نیز به عنوان استاد علوم سیاسی دانشگاه، مواردی را در میان دانشجویان شاهد بودهام، ضروری یافتم که بعضی از این پرسشها را مطرح کنم، باشد که رهبران دینی و اجتماعی، فرهیختگان جامعه ما و مسئولان دعوتکننده از مشارالیه برای ایراد سخنرانی، پاسخی برای آنها بیابند و موجبات تنویر افکار عمومی را فراهم سازند.
یکم – براساس منابع خبری، ایشان فرمودهاند که مانع ظهور امام عصر(عج) میدان مین و آتش دور و نزدیک است و آتش نزدیک با مرگ ملک عبدالله مرتفع شد، اما آتش دور که حمله هستهای آمریکا به رهبری اوباما برای نابودی مکه در چند دقیقه است، همچنان باقی است. امید میرود که اسلامشناسان آگاه و بصیر، بهویژه آنان که درباره مهدویت پژوهشهایی داشتهاند، درباه بطلان این سخنان که مایه ابهامآفرینی در اذهان و وهن دین و مذهب است، حقایق را بازگو کنند.
دوم – با توجه به اظهارات ایشان، ظاهرا توهین به روسای درگذشته و کنونی کشورهای همسایه، برخلاف مبانی اخلاقی، اصل وحدت و همگرایی اسلامی و سیاست خارجی ایران، به رویدادی رایج تبدیل شده که متاسفانه گاهی از زبان روحانیون و مسئولان بلند پایه کشور هم شنیده میشود و نتیجهای جز لطمه زدن به منافع ملی و انسجام در سیاست خارجی کشور و دادن بهانه به دست دشمنان ندارد، و معلوم نیست، چه کسی باید این رویه زشت را متوقف کند.
سوم – آقای طائب کوشیده است، آیتالله هاشمی رفسنجانی را شخصیتی معرفی کند که میکوشد تا مجلس خبرگان را محدود کرده و آن را در برابر رهبری قرار دهد و علیه بیانات رهبری جوسازی کند. همچنین وی با استناد به بیانی که از جناب حجتالاسلام و المسلمین راشد یزدی درباره ماجرای نخستوزیری آقای میرحسین موسوی نقل کرده، مدعی است که «مشکل اساسی هاشمی این است که مسائل را دیر متوجه میشود. یعنی صحبتی که الان نیاز است، ۱۰ سال بعد متوجه میشود.»
در این زمینه بیان چند نکته ضروری است:
اولا – باتوجه به تفاوتی که در نقل وقایع تاریخی، بهویژه در مورد ماجرای نخستوزیری آقای میرحسین موسوی بهوجود آمده، شایسته است که جناب آقای راشد یزدی صحت یا سقم اظهارات منقول از سوی آقای طائب را مشخص کنند. بزرگان کشور نیز، برای جلوگیری از تحریف تاریخ برای آیندگان، باید در اینباره اظهارنظر کنند تا اشتباهات احتمالی تصحیح شود.
ثانیا – ادعاهای آقای طائب درباره تقابل دو یار همیشه همراه انقلاب که سابقه همکاری و همدلی چندین ده ساله دارند، نه واقعی است و نه بیان آن - با این فرض محال که اندک بهرهای از واقعیت دارد – به مصلحت انقلاب و نظام و جامعه اسلامی ماست و تنها آب به آسیاب دشمن میریزد. البته چون این ادعاها جنبه افترا نسبت به اشخاص دارد، جرمی قابل تعقیب است و چون متضمن خدشه به شان مقام رهبری و منافع و مصالح و امنیت ملی است، از جنبه عمومی و ضرورت رعایت مصالح عالی کشور نیز درخور رسیدگی و حداقل تذکر جدی برای عدم تکرار است.
ثالثا – درجایی که همگان به هوشمندی جناب آقای هاشمی رفسنجانی اذعان دارند و همین هوشمندی بینظیر، علاوه بر تعهد و دلسوزی و ایثار ایشان، باعثشده است که همواره در مهمترین مصادر امور انقلاب و نظام ایفای نقش کنند و حتی چهرهای برجسته در سطح بینالملل باشند، سخن از کندذهنی و دیرفهمی تنها میتواند انعکاسدهنده ذهنیت و روحیات گوینده آن باشد.
چهارم – آقای طائب فرمودهاند «پرونده مهدی هاشمی سنگینتر از این حرفهاست» و او را دزدی حرفهای معرفی میکنند که «ردی از خود باقی نگذاشته و مسئولین قضایی او را مجرم میدانند اما مدرک ندارند» و با بیان این که «با بازجویی وی آمریکا یا ملکه انگلستان نیز مفتضح میشوند» او را فردی «واقعا خبیث» میخواند.
دراین زمینه نکات زیر قابل بیان است:
اولا – ایشان چگونه برخلاف شرع، قانون و اخلاق، دشنامها و اتهاماتی نظیر «داشتن پرونده سنگین»، «دزد حرفهای بودن» و «واقعا خبیث» را به فردی وارد میکنند، در حالی که برابر نص صریح قرآن کریم، دشنام به بتهای مشرکین هم منع شده و علاوه بر آن، ایراد اتهام بیدلیل، شرعا نه تنها ممنوع که مستوجب مجازات شمرده شده است؟ ثانیا – چه کسی به ایشان جواز داده است که…اعلام کند آنها او را مجرم میدانند اما مدرک ندارند؟ … ثالثا – پس از ماهها بازجویی و رسیدگی به پرونده که تنها نتیجه آن، این بوده است که هیچ مدرکی دال بر جرم وجود ندارد، چگونه ایشان دریافته است که در صورت بازجویی! آمریکا و ملکه انگلستان نیز مفتضح خواهند شد؟!! نویسنده این سطور بر آن است که گوینده این سخنان، احساساتی شده…و مفهوم و بازتابهای سخنانش را بهدرستی ارزیابی نکرده است، در حالی که عمل بر اساس بصیرت اقتضایی دیگر دارد. در عین حال، در صورتی که بیان این مطلب آگاهانه بوده، میتوان آنها را مجرمانه تلقی و مستوجب تعقیب دانست. رابعا – ایشان ناخواسته همفکران خود را هدف قرار داده و به دروازه خودی زده است. اذعان و اقرار ایشان مبنی بر عدم وجود سندی دال بر مجرمیت آقای مهدی هاشمی…، خواسته یا ناخواسته برائت او را در افکار عمومی تقویت میکند…
در پایان، به نظر میرسد که اصحاب قلم و منبر و رسانه باید در بیان دیدگاههای خود دقت بیشتری داشته باشند تا از احکام شرع و قانون و اخلاق عدول نکنند و مخاطبان آنان نیز چنین نپندارند که عقل و شعور آنان به بازی گرفته شده است. بصیرت آیا جز این است؟!