علی جنتی:
به جناب هاشمی نزدیکترم تا پدرم
بعضیها این دولت را دولت منتخب خودشان نمیدانند و متاسفانه فکر میکنند باید کاری بکنند که این دولت زمینگیر شود تا نتواند کارش را انجام بدهد و ناموفق باشد. گاهی بعضی از خبرها را تحریف میکنند، بعضی وقتها خبرهای کذبی داده میشود که ما مجبور میشویم مداوم اطلاعرسانی و آن را تکذیب کنیم.
با آمدن روحانی، نه تنها فضای سیاسی کشور تغییر کرده که شکل و شمایل وزارتخانهها هم متفاوتتر از قبل شده. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یکی از این وزارتخانههاست. برای رسیدن به دفتر وزیر کافی است به طبقه چهارم بروی. به محض ورود به راهرویی که منتهی به دفتر علی جنتی میشود قاب عکسهای روی دیوار چشمنوازی میکند. عکس وزرای ارشاد به ترتیب کنار هم قرار گرفته؛ ناصر میناچی، عباس دوزدوزانی، عبدالمجید معادیخواه، سید محمد خاتمی، علی لاریجانی، مصطفی میرسلیم، عطاءالله مهاجرانی، احمد مسجدجامعی، محمدحسین صفارهرندی، سید محمد حسینی و حالا هم علی جنتی. از راهروی ١٠ متری که عبور میکنیم توسط مسوول دفتر وزیر به اتاقی راهنمایی میشویم که آن سوی آن اتاق وزیر است. چند دقیقهیی را منتظر میمانیم که میگویند آقای وزیر پذیرای شما هستند. علی جنتی به استقبالمان میآید، سیاستمدار ۶٥ سالهیی که به هیچ عنوان شبیه ۶٥ سالهها نیست؛ کت و شلواری شیک و اتوکشیده، کفشهایی براق، پیراهنی یقه دیپلمات و لبخندی بر لب. همین که تعارفمان میکند روی مبل بنشینیم، دفتر کار وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را نگاهی میکنم؛ اتاقی بزرگ با دو دست مبلمان. یک دست که سمت چپ میز کار علی جنتی قرار گرفته و دیگری دقیقا روبهروی میز کار وزیر و البته با کمی فاصله. ضلع غربی اتاق، تلویزیونی ٨۴ اینچ و با فاصلهیی نسبتا زیاد از میز کار آقای وزیر قرار گرفته. قرارمان با علی جنتی سخن گفتن درباره پیچیدگیهای حوزه فرهنگ در ایران بود. همین بود که او برای سخن گفتن درباره کارکردها و دلنگرانیهایش ترجیح داده بود تا همزمان با دو رسانه با دو مشی متفاوت گفتوگو کند؛ روزنامه اعتماد و ماهنامه ۴٢ وابسته به حزب موتلفه. با سردبیر مجله ۴٢ قرار گذاشته بودم که هر کسی سوالات خودش را بپرسد و پس از آن هر کسی پرسشهای خود را در رسانهاش منتشر کند. اما از همان آغاز گفتوگو فهمیدم که سردبیر ماهنامه وابسته به حزب موتلفه همان دغدغههایی را دارد که ما داریم. گویی نسل جدید این حزب متفاوتتر از بزرگان موتلفه به مسائل نگاه میکنند؛ مسالهیی که در پایان گفتوگو باعثشد تا علی جنتی بگوید: «جالب بود که دو مصاحبهکننده از دو رسانه با دو رویکرد سیاسی، تکمیلکننده پرسشهای هم بودید.» در این مصاحبه از علی جنتی درباره پیچیدگیهای مقوله فرهنگ، کاستیهای فقهی درباره فرهنگ، مشکلات و عملکرد وزارت ارشاد، ماجرای ممنوعالقلمها، ممیزی کتابها، ماهواره دیدن مردم و نگاه وزارت ارشاد به بازگشت شجریان طرح پرسش کردم و در کنار آن درباره رابطه او با آیتالله جنتی، حضور در جلسات ماهانه تحصیلکردگان مدرسه حقانی و علل تشدید فشارهای سیاسی به وزارت ارشاد و شخص وزیر هم پرسیدم. علی جنتی درباره لطیفههایی که درباره پدرش تولید شده با ناراحتی گفت: برای خود من هم پیامکهایی میآید و هر بار که اینها را میخوانم دلگیر میشوم و با خودم میگویم به کجا میرویم. درباره تقرب فکری و سیاسیاش که میپرسم به چه کسی نزدیکترید، آیتالله هاشمی یا پدرتان، بدون مکثو با جدیت میگوید: «جناب آقای هاشمی.» مصاحبه تمام میشود. علی جنتی برای بدرقه همراهمان آمد. سرم را چرخاندم و نگاهی به روی میز کارش انداختم؛ صفحه فیسبوک آقای وزیر باز بود.
آقای وزیر! الان در حوزه فرهنگ، ما هم مشکلات و مسائل را میدانیم و هم غایتی که مدنظر است. اما روشها مختلف است. روش اصلی را چه ارگانی باید تعیین کند؟ آیا حوزههای علمیه ما نتوانستند تبیین بکنند؟ یا نه به فرمایش رهبری معظم انقلاب، خیمه فرماندهی حوزه فرهنگ که شورای عالی فرهنگی است نتواسته مسیر را مشخص کند؟ و حالا اگر فرض بگیریم همه وزرای فرهنگ بعد از انقلاب، همین جا در این اتاق دور هم جمع باشند همه نظرات متفاوتی دارند ولی چرا تا به حال برای مواجهه با پدیدههای فرهنگی به یک روش واحد نرسیدیم؟ مثلا در رابطه با مقوله بیحجابی و بدحجابی چرا ما به نتیجه واحد نرسیدیم؟
چه کسی کمکاری کرده که این روشها تبیین نشدهاند؟
من کمکاریای در این زمینه نمیبینم، بلکه پیچیدگی مقوله میبینم. الان شورای فرهنگ عمومی بیش از ٣٠ نفر عضو دارد که هر دو هفته یکبار دور هم جمع میشوند. عموم مسائلی که در آن مطرح میشود به فرهنگ عمومی مربوط میشود؛ از جمله سبک زندگی ایرانی و اسلامی که مقام معظم رهبری هم روی آن تاکید داشتند. در همین جمع برخی صاحبنظران هستند که به لحاظ شخصیت حقیقیشان شرکت میکنند و تعدادی هم به عنوان نماینده دستگاههای اجرایی شرکت میکنند. همه آنها ملتزم هستند چارچوبی را که رهبری تایید کردهاند را تحقق ببخشند ولی در روشهایی که باید اعمال بشود برای تحقق این امر، قطعا
دیدگاهها و نظرات مختلفی وجود دارد باید با تبادل نظر و بحثبه یک راهحلی رسید. بعد هم راهحلها نسبی است. هیچوقت به راهحل مطلق نمیتوانید دست پیدا کنید. چون عواملی که تاثیرگذار در فرهنگ یک جامعه است، یکی دو تا نیست؛ عوامل متفاوت و بسیار گستردهیی است. مثلا یک عامل ممکن است چاپ کتابهای نامناسب باشد که بر فرهنگ اثر میگذارد. عامل دیگر برخی فیلمهای سینمایی است. فرد دیگری معتقد است مشکل از برخی کنسرتها است یا عامل دیگر شبکههای ماهوارهیی یا فضای مجازی است و یا رفت و آمد شهروندان به خارج از کشور و دیدن شرایط خارج تاثیر میگذارد. پس عوامل تاثیرگذار
بسیار زیاد است و حتی مراکز علمی و پژوهشی که وارد این مقوله میشوند در پژوهشهای علمی و اجتماعی خود در برداشتشان از این عوامل متفاوت فکر میکنند و اینها همه به خاطر پیچیدگی مقوله فرهنگ است.
آقای وزیر! بحثی که مطرح کردید جالب است. به نظر میرسد در موضوع فقه سنتی و فقه پویا برخی فقها و حوزههای علمیه ما در حوزه فرهنگ که مصادیق مشخصی دارد مانند شعر، ادبیات، سینما هنوز که هنوز است و ٣٥ سال از انقلاب میگذرد رودربایستی دارند و ورود جدی و بهروز نداشتهاند. به نظر میرسد در این حوزه فقهی رهبر انقلاب به تنهایی دارند بار را بر دوش میکشند. نظر شما چیست؟
به نکته خوبی شما اشاره کردید که ما را به بحثنزدیک میکند. به هر حال خود اجتهاد در فقه امری است که برای ما به عنوان شیعه امامیه یک اصل است اگر این نباشد ما نمیتوانیم بفهمیم فقهی را که پیامبر عرضه کردند و ائمه معصومین(علیهمالسلام) به دنبالش بودند دقیقا چه بوده و چگونه میشود این را در شرایط موجود خودمان پیاده بکنیم؟ اصلا امتیاز شیعه این است که حوزههای علمیه، دنبال اجتهاد بودهاند؛ به این معنا که برداشتی که از کتاب و سنت میکنند را با مقتضیات روز تطبیق بدهند و احکام الهی را از آن استخراج کنند. ولی در همین امر هم شما میبینید که چقدر مجتهدان بزرگ و فقیهان
برجسته در برخی مسائل فقهی با هم اختلاف نظر دارند. شما گاهی دیدهاید بعضی از عوام میگویند علما بنشینند دور هم و با هم توافق کنند و همه یک نظر بدهند این هم جزو همان پیچیدگیهاست.
پیچیدگیهای فردی فقها است یا…؟
نه، پیچیدگیهای واقعی است. یعنی ما الان حدود ١٣٠٠ سال با دوران ائمه(علیهم السلام) فاصله داریم. در طول زمان خود پیامبر(ص) و بعد از آن در دوران ائمه(ع)، حوادثزیادی گذشته است. آنچه امروز به عنوان سنت از آنها به دست ما رسیده مجموعه روایات رطب و یابسی است که بعضی از آنها درست است و بعضی تحریف شده است. بعضی درست نقل شده و بعضی نه. افرادی مثل ابوهریره که چندصد هزار حدیثجعل کردهاند و به پیامبر(ص) و دیگران نسبت دادهاند و یا در دوران خود ائمه(ع) کلماتی که از ائمه(ع) صادر شده گاهی با هم متفاوت است. یعنی مسالهیی را فردی از امام صادق(ع) میپرسد، امام(ع) یک جور جواب میدهند و
همان مساله را فرد دیگری میپرسد و امام(ع) جور دیگری جواب میدهند و این کار مجتهد است که تشخیص بدهد که این دو جواب داده شده که هر دو سلسله سندش هم درست است و هر دو هم از حضرت صادر شده کدامش درست است و کدام نظر واقعی امام(ع) بوده است؟ این تحقیق و تتبع کار مجتهد است و در مسائل خیلی روشنتر و بارزتر ما هنوز نتوانستمایم به یک چارچوب مشخص برسیم که افراد بتوانند روی آن قسم بخورند که حکم قطعی اسلام این است و باید اینگونه عمل کرد. برای مثال قبل از انقلاب با بعضی از اساتید بزرگی که در حوزه صحبت میکردیم به ما تاکید میکردند که باید درس بخوانیم و آشنا بشویم با فقه و فلسفه
و علوم روز. من یادم است سال ۴٧ یا ۴٨ یکی از اساتید میگفت فرض کنید الان این رژیم سرنگون شد و حکومت دست شما افتاد و گفتند بفرمایید اداره کنید. اقتصاد و سیاست خارجی را چطور اداره میکنید؟ ما الان حدود ٣٥ سال از انقلاب آیا توانستهایم بانکداری اسلامی را تعریف دقیق و اجرا کنیم؟ آیا واقعا این بانکداری ما اسلامی است یا ربوی؟ جواب مشخص است. ما در مسائل اقتصادی که پیچیدگیاش کمتر از مسائل فرهنگی است و اصولش در اسلام موجود است و کتابهای فراوان و فقه پویا در این زمینه داریم، نتوانستهایم به چارچوبی برسیم که متناسب با مقتضیات روز عمل کنیم. بانکداری در دنیای امروز
امری اجتنابناپذیر است و دیگر زمان نقل و انتقال و برداشت پول از طریق صندوق یا کیسه پول گذشته است. در حال حاضر میتوان این سرمایهها را در جهت تولید و پویایی اقتصاد به کار گرفت. این را به عنوان مثال برای تقریب ذهن اشاره کردم. در حوزههای فرهنگی همین مسائل وجود دارد ولی بسیار پیچیدهتر چون خیلی مشهود نیست و بسیاری از مسائل کیفی است. بنابراین طبیعی است که راهحلهای مختلفی حتی از جانب صاحبنظران همفکر داده بشود. من معتقدم امروز اگر خود شهید مطهری بود و ما هشت تا مطهری میداشتیم، ممکن بود نوع برخورد و تحلیلشان نسبت به مسائل فرهنگی و چگونگی استقرار فرهنگ اسلامی
با همدیگر تفاوتهایی داشته باشد.
یعنی خیلی ساده میتوانیم بگوییم که ما نسبت به سیر تحولات فرهنگی و اجتماعی عصر هزاره سوم و عصر تجارت اطلاعات و عصر برداشته شدن مرزهای فرهنگی جا ماندهایم؟
میتوانیم بگوییم عقبماندگی دارند. جا ماندن یعنی در جایی توقف کردن ولی ما عقبماندگی زیادی داریم. به هر حال خیلی از مسائل است که در آن ماندهایم و آنطور که باید و شاید هنوز روشن نشده است. همین مساله موسیقی را ببینید یک فقیهی اگر بخواهد واقعا نظر بدهد باید در این زمینه هم موضوع را خوب بشناسد، هم فقه اسلامی را خوب بشناسد، یعنی باید فقه و احکام اسلامی را بشناسد و موسیقی را هم بشناسد تا بتواند حکم آن را صادر کند. اگر کسی در حوزه موسیقی نداند که ما چند تا دستگاه داریم چند تا ردیف داریم و اصلا موسیقی چند نوع است یا اصلا گوش نکرده باشد طبیعتا نمیتواند نظر بدهد. هر
نظری بدهد نظر درستی نمیتواند باشد. روی کلیات هم نمیشود نظر داد.
این کمکاریها را چطور میشود جبران کرد و اصلا آیا قابل جبران هست؟
بله، قطعا قابل جبران است. ما معتقدیم که دین اسلام دین جهانی برای همه ادوار است و ابدی است و فقه پویای شیعه میتواند به طور دایمی متناسب با زمان و مکان خودش را تطبیق بدهد و احکام اسلامی را در هر زمان میشود به عنوان یک مطلب راهگشا ارایه کرد و در این شکی نیست. خوشبختانه امروز حوزههای علمیه ما نسبت به ٣٠ سال قبل تحول کیفی پیدا کردهاند. اگر شما شخصیتی مثل مرحوم شهید بهشتی یا مرحوم شهید مطهری یا مرحوم شهید مفتح یا شهید باهنر را افراد برجستهیی میبینید دلیل برجستگیشان چیست؟ آنچه من میبینم تفاوت اینها با بقیه این بود که آنان ضمن اینکه فرزند حوزه بودند و در
حوزه درس خوانده بودند و با فقه اسلامی و مبانی اسلامی و فلسفه اسلامی آشنا بودند در دانشگاهها هم بودند و حضور داشتند و نیازهای روز را میدیدند و یکبعدی نبودند.
جامعهشناس خوبی بودند؟
بله. یعنی توانسته بودند نیازهای جامعه و جوانان کشور را خوب درک کنند و نیازهای افراد دانشگاهی و فرهیخته و نخبگان جامعه را بشناسند. از اینرو آنها شخصیت همهجانبهیی داشتند. دیگران که برجستگی پیدا نکردند برای این بود که یکجانبه بودند برخی از آنها در دهه ۴٠ یا ٥٠ افرادی بودند که خودشان را در مدرسهیی که درس میخواندند یا تدریس میکردند محصور کرده بودند. لذا نمیدانستند در اطرافشان چه میگذرد از اینرو نمیتوانستند پاسخگوی نیازهای جامعه باشند. در این دوره یعنی در دو سه دهه گذشته کاری که، به خصوص در بحثوحدت حوزه و دانشگاه و نزدیکی دانشگاهیان به روحانیت
و حضور روحانیت در دانشگاهها و وجود مراکز تحقیقاتی مختلف در حوزه انجام شده، باعثشد که این دو بخش به همدیگر نزدیک شوند و تا اندازه زیادی مراکز فقهی و علمی و حوزوی توانستهاند برخی پاسخهایی که برای این نیازها هست را بیابند و یا دنبال کنند لذا خیلی با گذشته متفاوت است در عین حال ما خیلی فاصله داریم تا آن نقطه مطلوبی که امروز جامعه ما میطلبد. ما یک جمعیت ٧٨ میلیونی داخل کشور و دو میلیون هم خارج از کشور داریم. بخشی از دنیای اسلام و به خصوص شیعیانی که به نوعی نگاهشان به ایران است و انتظاراتی دارند باید برای نیازهای آنها هم نسخه بنویسیم. قطعا ما تا آن نقطه خیلی
فاصله داریم و باید تلاش کنیم تا بتوانیم پاسخگوی نیازهای آنان باشیم.
آقای وزیر با توجه به سیر تحولاتی که در حوزههای علمیه دارد اتفاق میافتد که بخشی را اشاره کردید به نظر شما با این روند فکر میکنید میتوانیم از این فضا عبور بکنیم یا نه؟ خودتان هم فرمودید یک زاویههای عجیبی وجود دارد بین نیازهای تودههای اجتماعی با آن چیزی که در حوزههای علمیه اتفاق میافتد. فکر میکنید که با این ابزار میشود عبور کرد یا نه؟
بله قطعا میشود عبور کرد. من بسیار خوشبین هستم. با نیروهایی به صحنه آمدهیی که هم درس خواندهاند و با مبانی دینی ما آشنا هستند و شناختشان نسبت به اسلام و فلسفه اسلامی بالا رفته و در عین حال در متن جامعه حضور پیدا کردهاند. در دهه ۴٠ و ٥٠ وقتی حوزه نجف را با حوزه قم مقایسه میکردیم فاصلهشان بسیار زیاد بود ولی کسانی که در ایران درس میخواندند، ماه محرم و صفر و رمضان گسیل میشدند به سراسر کشور در روستاها و شهرها. از خلال منبرها و سخنرانیهایی که داشتند و ارتباطی که از نزدیک با مردم داشتند نیازهای مردم را درک میکردند. حوزه نجف علیرغم سابقه هزار سالهیی
که داشت ولی افرادی که آنجا تدریس یا تحصیل میکردند از نجف خارج نمیشدند و نمیدانستند در محیط پیرامونشان چه میگذرد. مهم ارتباطاتی است که امروز برقرار است و ما میبینیم که نهادی مثل جامعه المصطفی این همه نیرو از خارج میآورد و از آن طرف این همه نیرو به دنیا صادر میشود. این نوع ارتباطات خودش در تقویت ذهن و فکر افراد بسیار میتواند موثر واقع شود و در تشخیص نیازهای جامعه میتواند خیلی موثر عمل کند.
در این یک سال و چهار ماهی که از عمر دولت میگذرد و جنابعالی فرمان مدیریت وزارت ارشاد را به عهده گرفتید به چند تا از اهداف کوتاهمدت که در این یکسال مدنظرتان بود، رسیدید و موانع پیش رویتان چه بود؟
ما یک برنامهیی را با بررسی و فکر و همچنین شناخت خودم با عنایت به سابقه پنج، شش سال کار در وزارتخانه تدوین کردیم. برنامه را به مجلس هم دادیم. مجلس هم در واقع به این برنامه رای داده است. تلاش کردیم در طول این مدت به این برنامه عمل بکنیم. منتها در هر حوزهیی که وارد میشویم یک مجموعه موانع وجود دارد که برخی از آنها کماکان وجود دارد و در برخی از حوزهها توانستهایم موانع را برطرف بکنیم.
میتوانید مثال بزنید؟
یکی از مباحثاساسی در حوزه کتاب بوده است. در این حوزه تلاش کردهایم ضمن حفظ ارزشهای اسلامی و توجه به فرمایشات مقام معظم رهبری فضا را باز کنیم و برای کسانیکه میخواهند قلم بزنند به دور از خردهگیریها و عیبجوییهای بیجا فضای امید بخشی را ایجاد کنیم. فکر میکنم که این قسمت خوب پیش رفته است. البته در حوزه کتاب هم مواردی بوده که با قوانین موجود سازگار نبوده یا با سیاستهای نظام سازگار نبوده است. جلوی اینها ایستادیم. نگذاشتیم غذای مسمومی وارد جامعه شود. در واقع بیشتر توجه ما معطوف به آثاری بود که منطبق با ضوابط باشد نه اینکه صرفا به نویسنده نگاه کنیم و
اثری را ممیزی کنیم. باید بگویم ممیزها را ممیزی کردیم.
آن لیست ۴٠٠ نفری که گفته شد ممنوعالقلمها بودند چه بود؟
آن بحثدیگری است. در گذشته مجموعهیی از ناشران و نویسندگان بودند که گاهی به دلایل واهی یا روی ندانمکاری و ناآشنایی به آنان ایرادهای نابجایی میگرفتند و کتابهایشان بدون مجوز میماند و طبیعتا باعثکاهش انگیزه افرادی که اهل قلم بودند و علاقه به تالیف داشتند، شد. در این حوزه هم با تعیین فردی آشنا به مبانی مثل دکتر سید عباس صالحی از یک طرف و انتخاب شخصیتهای برجسته فرهنگی که مورد تایید شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار گرفتند به عنوان هیات نظارت کار را به سوی ساماندهی این حوزه سوق دادیم.
در حوزه موسیقی آقای شجریان را برنامهیی برایش ندارید که برگردد؟
آن را سخنگو جواب داده دیگر من نمیخواهم وارد آن بشوم.
سخنگوی وزارت ارشاد جای خودش، من از زبان خودتان میخواهم بشنوم برای آقای شجریان برنامهیی ندارید؟
کار ما نیست که آشتی بدهیم. بالاخره ایشان دو بعد دارد یکی بعد هنری است و کسی نمیتواند برجستگی هنری ایشان را انکار کند و یک سری مسائل سیاسی حول و حوش ایشان مطرح است که مباحثرا قدری پیچیده کرده است. عملا این کار به حوزه ما مربوط نمیشود.
شما موافق بازگشتشان هستید؟
علاقهمندیم با توجه به سابقه ایشان و مهارتها و تواناییهای او مردم بتوانند از هنر ایشان استفاده کنند. این جزو علایق ما است.
یکی از مهمترین مسائلی که طی این سالها حاشیههای زیادی را در جامعه به دنبال داشت بحثاستفاده مردم از ماهواره و نحوه مقابله با این پدیده فرهنگی است. به عنوان وزیر ارشاد چند درصد مردم کلانشهرها به ویژه مردم تهران ماهواره میبینند؟ علت این امر چیست؟ ریشه این مساله را کجا میدانید؟
ما الان برای استفاده از ماهواره و منع آن قانون داریم ولی اگر به این نتیجه برسیم که قانون هم اشکالاتی دارد باید برویم اشکالات قانونیاش را برطرف کنیم. تا قانون هست همه باید ملتزم به قانون باشند ولی نباید کاری بکنیم که تلقی شود ٧٠ درصد مردم تهران که از ماهواره استفاده میکنند قانونشکن هستند؟ این امر ریشه در عدم توجه به تحولات دارد.
آقای دکتر در جلسهیی که با آقای یونسی مصاحبه میکردم میگفتند که دوستان مدرسه حقانی جلسه ماهانه دارند شما میروید جلسات را؟
نه من چهار سال است که نمیروم. یعنی در واقع از سال ٨٥ که به ماموریت خارج رفتم فرصت نیافتهام که بروم.
با کدام یک از آقازادهها ارتباط بهتری دارید؟ همدورهییهای خودتان.
در بین همدورهییهای من آقازاده به آن معنا نداریم. شاید بتوان گفت جناب آقای احمدی میانجی آقازاده مرحوم آیتالله احمدی میانجی که در قوه قضاییه است ولی ارتباطمان کم است. ایشان از دوستانی است که از گذشته با هم رابطه داشته و پدرشان هم استاد ما بودهاند. با فرزندان شهید بهشتی به خصوص دکتر محمدرضا بهشتی نیز دوستی داریم.
آقای وزیر شما از لحاظ سیاسی به آقای هاشمی نزدیکتر هستید یا به پدر؟
به جناب آقای هاشمی.
چرا اینقدر فشار سیاسی روی شما زیاد است؟
فشار روی شخص من وجود ندارد.
مطالبات خاصی دارند؟
بالاخره بعضیها این دولت را دولت منتخب خودشان نمیدانند و متاسفانه فکر میکنند باید کاری بکنند که این دولت زمینگیر شود تا نتواند کارش را انجام بدهد و ناموفق باشد. گاهی بعضی از خبرها را تحریف میکنند، بعضی وقتها خبرهای کذبی داده میشود که ما مجبور میشویم مداوم اطلاعرسانی و آن را تکذیب کنیم.
منبع: روزنامه اعتماد