خبرگزاری کار ایران

مرتضی مبلغ:

قانون انتخابات باید حزبی شود

کد خبر : ۲۴۱۰۷۹

باید بالای ۵۰ درصد جامعه‌ای که در انتخابات شرکت می‌کنند به احزاب گره بخورد به این معنی که ۵۰ درصد رای مردم باید به نامزدهای حزبی داده شود. همین باعثمی‌شود افراد کار‌شناس در اولویت انتخاب مردم قرار بگیرند. یعنی احزاب کاندیدا معرفی کنند و مردم به کاندیداهای معرفی شده توسط احزاب رای دهند.

اینکه چرا احزاب در ایران ناکارآمد هستند و در ۱۵۰ سال اخیر چندان توانمند نبوده‌اند دلایل مختلفی دارد. مرتضی مبلغ معاون سیاسی وزارت کشور در دوران اصلاحات و عضو شورای مشاوران سید محمد خاتمی به ندای ایرانیان می‌گوید راهش این است که باید قانون انتخابات در کشور حزبی شود. هر چند بیش از ۱۵۰ سال است از آغاز فعالیت احزاب در ایران می‌گذرد، اما همچنان این نهال، نو پا به نظر می‌رسد و راه بسیاری برای بالغ شدن در پیش است. برخی معتقدند که جامعه ایرانی اساسا ظرفیت کار حزبی ندارد و برخی هم عقیده دارند که رویکرد دولت‌های گوناگون معاصر تحزب را برنتابیده است. به همین دلیل به دنبال علل و راهکارهای شکست احزاب در ایران می‌گردیم. مشروح مصاحبه مرتضی مبلغ معاون سیاسی پیشین وزارت کشور و عضو بنیاد باران با سایت خبری تحلیلی ندای ایرانیان در ذیل آمده است:

به عنوان معاون پیشین وزیر کشور، مشکل اساسی احزاب در جامعه ایران را چه می‌دانید؟ اساسا آیا لزومی برای تقویت تحزب در شرایط فعلی ایران وجود دارد؟

من معتقدم، بدون تحزب دموکراسی بی‌معنا است. اصولا دولت‌هایی که مبتنی بر آرای عمومی هستند و به اصطلاح معروف دموکراتیک می‌باشند بدون همراهی احزاب فاقدکارائی هستند. ما تعاریف مختلفی از دموکراسی داریم اما همه این تعاریف به یک مساله ختم می‌شود و آن تحزب است. بدون داشتن تشکیلات و تشکل‌های مردم نهاد نمی‌توان به درستی به آرای عمومی مراجعه کرد و مدعی شد که دموکراسی وجود دارد. باید دانست که تحزب کارکردهایی دارد که این کارکرد‌ها برای توسعه سیاسی بسیار مهم هستند. اینکه کارکردهای احزاب در جامعه چیست یک بحثمفصلی محسوب می‌شود. چون سوال کردید لزوم فعالیت احزاب را در چه می‌دانید بدان دلیل است که اساسا کارکرد حزب با کارکرد دموکراسی گره خورده است. بنابراین به هیچ شکل نمی‌شود از تحزب در جامعه مدرن فرار کرد؛ اینکه کسانی می‌گویند ما متعلق به هیچ گروهی نیستیم بدان دلیل است که اطلاعات کاملی از فعالیت و کارکرد تحزب ندارند. کسانی که به نداشتن حزب وحزبی نبودن خود افتخار می‌کنند متوجه خساراتی که این دیدگاه به کشور وارد می‌کنند نیستند. کما اینکه ما در هشت سال گذشته با بسیاری از این شعار‌ها روبه‌رو بودیم. حتی برخی تصور می‌کردند که عبور از احزاب یک گفتمان است در حالی که بدون تحزب رسیدن به دموکراسی امکان‌پذیر نیست و آنچه رخ می‌دهد تبلور پوپولیسم در سیاست است. همانطور که همه دیدند در این چند سال در فقدان احزاب قوی، باندبازی و گروه‌گرایی بود جایگزین فعالیت قانونی و مشخص احزاب شناخته شد. می‌توانیم ادعا کنیم یکی از مهم‌ترین عوامل فساد همین گروه‌گرایی بود.

شما گفتید که احزاب مهم‌ترین عامل برای رسیدن به دموکراسی هستند. چرا احزاب در کشور ما کارآیی تعریف شده خودشان را ندارند؟

دلایل عدم کارآیی احزاب در جامعه ما برمی‌گردد به دو دلیل عمده. یک عامل تاریخی و فرهنگی است؛ پیشینه سیاسی جامعه ایران به‌گونه‌ای بوده که در رژیم گذشته به دلیل فرهنگ استبدادی حاکم بر جامعه هیچ‌گاه در کشور احزاب قوی و قدرتمند شکل نگرفت و گروه‌های سیاسی بیش از پیش شبیه باندهای مافیا بودند. این گرو‌ه‌ها به دنبال کسب قدرت و ثروت بودند تا پیشرفت و تعالی جامعه؛ همین مساله باعثشد که شرایط کشور به سمتی پیش رود که جامعه نظر مثبتی نسبت به احزاب و فعالان سیاسی نداشته باشد. اکنون مردم ایران دیدگاه درستی نسبت به احزاب ندارند بیش از هر چیز یک نوع بدبینی ناشی از یک دیدگاه تاریخی است. به واقع می‌توان گفت هیچگاه فرصت برای شکل‌گیری تحزب به معنای واقعی آن ایجاد نشده است. البته باید گفت متفکران ما هم نسبت به تببین و روشن‌سازی تعریف درست تحزب کاری انجام نداده‌اند. در حال حاضر هم عده‌ای از فعالان سیاسی منافعشان ایجاب می‌کند تا در پشت پرده به فعالیت بپردازند. طبیعی است اگر احزاب واقعی و قوی درکشور موجود باشند مسلما دولتمردان را مجبور به پاسخگویی و شفاف‌سازی عملکردشان می‌کنند. در عین حال احزاب قوی باعثمی‌شوند دولتمردان شناسنامه‌دار در کشور به وجود بیایند. افراد شناسنامه‌دار از طریق احزاب پرورش یافته و برای نشستن بر مسند دولتمردی آماده می‌شوند در این صورت است که با فسادهای محفلی کمتر روبه‌رو می‌شویم. البته افرادی که دوست دارند در پشت پرده باقی بمانند همیشه مانع از ترویج درست تحزب خواهند شد. عامل دوم ساختاری است. بی‌تردید بخش‌هایی از جامعه نسبت به مفاهیمی جدید مانند تحزب در شکل واقعی آن برخوردی منفی دارند. وقتی ما می‌گوییم تحزب عامل مردم‌سالاری و پیش‌نیاز توسعه کشور است این ایده با حرف عملی نمی‌شود و حتما باید امکان فعالیت پویا‌تر احزاب در کشور فراهم شود. بستر فعالیت احزاب انتخابات است. به وسیله رقابت سالم است که احزاب می‌توانند فرصت حیات داشته باشند. اتفاقا این ارتباط دو طرفه است. سنگ بنای جمهوریت احزاب و انتخابات است؛ چیزی که در همه جای دنیا مشاهده می‌شود گره خوردن تحزب و جمهوریت است. ساختار انتخاباتی همه کشور‌ها براساس وجود احزاب است. شما هیچ کشوری را پیدا نمی‌کنید که دموکراتیک باشد اما ساختار انتخاباتی‌اش حزبی نباشد. در طول ۳۵ سال اخیر تلاش‌های بسیار زیادی برای راه‌اندازی احزاب در کشور صورت گرفت اما ساختار حزبی درستی در کشور ما شکل نگرفته است. وقتی انتخابات با حضور احزاب قوی جریان پیدا می‌کند در آن صورت است که می‌توان انتظار داشت ساختار حزبی در کشور قوی شود.

دولت باید برای توانمند سازی احزاب چه کاری انجام دهد؟

احزاب باید از حالت هیاتی و روزمره خارج شوند و به صورت نظاممند و قاعده‌مند در بیایند. اتفاقا من معتقدم ساختارهای حزبی در کشور ما معیوب هستند. اکنون لازم است که ساختارهای حزبی در کشور اصلاح و ساختارهای کاربردی‌تری از گذشته بر احزاب قرار بگیرند. احزاب در کشور باید به شدت از رفتارهای هیاتی پرهیز کنند. احزابی که امروز وجود دارند اسمشان حزب است اما بیشتر شبیه هیات‌ها هستند. البته برای اجرای این گام‌ها دستگاه‌های تقنینی کشور ضرورت تحزب را تشخیص دهند. دستگاه‌های تقنینی باید به سمت حزبی کردن نظام انتخاباتی کشور حرکت کنند.

منظور شما از حزبی کردن نظام انتخاباتی کشور چیست؟

باید بالای ۵۰ درصد جامعه‌ای که در انتخابات شرکت می‌کنند به احزاب گره بخورد به این معنی که ۵۰ درصد رای مردم باید به نامزدهای حزبی داده شود. همین باعثمی‌شود افراد کار‌شناس در اولویت انتخاب مردم قرار بگیرند. یعنی احزاب کاندیدا معرفی کنند و مردم به کاندیداهای معرفی شده توسط احزاب رای دهند. همین امر موجب خواهد شد وزن احزاب و جریان‌های سیاسی در کشور به خوبی شناخته شود. در ضمن برد اجتماعی و عمق فعالیت‌ها و تفکرات یک حزب در جامعه به درستی شناخته می‌شود.

برخی از تحلیلگران جامعه سیاسی معتقدند تعدد احزاب به پویایی سیاسی لطمه می‌زند. نظر شما چیست؟

خیر، تعدد احزاب و وجود حزب به فعالیت سیاسی لطمه نمی‌زند. اما وجود احزاب کوچک و کمتر تاثیرگذار کمکی به رشد و توسعه جامعه نمی‌کنند. منتهی بعضی‌ها معتقدند که برای جلوگیری از تعدد احزاب باید دستوری با رویکرد حزبی در جامعه برخورد کرد مثلا دستور تشکیل حزب فراگیر را می‌دهند. نمی‌توان به صورت کلیشه‌ای و قرار دادن قانون و حد برای احزاب کشور و فعالان سیاسی به موفقیت رسید. بهترین کار اصلاح قانون انتخابات است، قانون حزبی انتخابات به مرور زمان موجب می‌شود احزاب ضعیف و کمتر تاثیرگذار از مدار قدرت خارج شوند و نتوانند رقابت کنند، پس از آن به مرور زمان احزابی قوی و یکپارچه شکل می‌گیرند. به عقیده من تشکیل احزاب فراگیر به روش دستوری و بدون پشتوانه مشخص اجتماعی یک کار بسیار خطرناک و ضربه زننده به تلاش‌های دموکراسی‌خواهانه است. کاهش احزاب کوچک و رفتن به سمت احزاب قوی و تاثیرگذار باید به صورت طبیعی اتفاق بیفتد. یکی از عوامل تعیین‌کننده همانطور که قبلا گفتم حزبی شدن قانون انتخابات است. در کشورهای توسعه یافته به این صورت است که اگر احزاب نتوانند ۵ درصد آرا را در هر انتخاباتی کسب کنند باید هزینه‌های برگزاری انتخابات را بپردازند.

شما قبول دارید که بخشی از ناتوانی ما در تقویت تحزب برمی‌گردد به فرهنگ سیاسی کشورمان؟

البته این پیش‌فرض‌های شما به عقیده من باید اصلاح شود. اینکه اصولگرایان درکار جمعی ضعیف هستند و با هم کنار نمی‌آیند یک مساله است و بیشتر دیده می‌شود اما اصلاح‌طلبان عقیده بیشتری به کار گروهی و تشکل‌یابی دارند.

بحثمن کلی و فارغ از بحث‌های جناحی است. نسل شما گا‌ها حتی براساس ایدئولوژی‌های فکری هم با یکدیگر بحثنمی‌کند. به طور کل بخش اعظمی از جامعه ایرانی تمایلی به تشکل یابی ندارند. قبول ندارید؟

ببینید من فقط بخشی از حرف شما را قبول دارم اما اصلاح طلبان بر خرد جمعی بیشتر تاکید دارند. این خط تمایز است که شما باید آن را در دیدگاه‌تان در نظر بگیرید. به هر حال تک‌صدایی آفت جامعه سیاسی ما ایرانیان است. امروز هم در عرصه‌های مختلف شاهد آن هستیم من این را اعتراف می‌کنم که ما ایرانی‌ها مبتلا به تک‌صدایی هستیم. از گذشته رفتارهای سوءظن‌برانگیز ایرانی‌ها به یکدیگر که صبغه نسباتا طولانی هم داشته است موجب شده؛ شرایط ما درحال حاضربه این صورت باشد. فاصله افتادن بین اعضای جامعه بستر این بی‌اعتمادی تاریخی است.

راه‌حل رفع این بی‌اعتمادی را در چه می‌بینید؟ ‌

تشکل‌یابی ایرانیان؛ ایجاد سازمان‌های مردم نهاد در ‌‌نهایت مشکل کارگروهی میان ایرانیان را حل خواهد کرد. این بی‌اعتمادی هم در ‌‌نهایت با کارگروهی برطرف خواهد شد. قطعا نسل آینده هم بهتر از نسل امروز فعالان سیاسی بایکدیگر کنار خواهند آمد. به عقیده من شرایط جامعه در دو سه نسل متحول شده است. اینگونه نیست که شما معتقدید نسل فعلی نمی‌تواند به‌هیچ‌وجه کنار یکدیگر قرار بگیرد؛ این نسل بهتر از دو یا سه نسل قبل شده و اینکه شما می‌بینید رسوبات مشکلات گذشته و تاریخی در جامعه ایرانی است؛ راه‌حلش هم ایجاد تشکل‌های مردم نهاد است. مشکل احزاب در ایران به دو عامل مهم و اساسی ساختار قانون و فرهنگ بازمی‌گردد. در قسمت دوم یعنی عامل فرهنگی، به خاطر پیشینه احزاب در رژیم پیشین، جایگاه احزاب به درستی برای مسئولان و فعالان سیاسی کشور تبیین نشد. همچنین یک درک جامع و کاملی از اینکه احزاب ضرورت اجتناب ناپذیر مردم سالاری هستند نیز به وجود نیامد. ضمنا به دلیل حضور جریان‌هایی که منافعشان با شکل گیری فعالیت احزاب به خطر می‌افتد، به تدریج یک فرهنگ فاصله گرفتن از احزاب و به کمون رفتن احزاب به وجود آمد. یعنی احزاب به گونه‌ای ترویج شد که حزب گرایی یک جریان منفی و نامطلوب به نظر برسد. این جریان همواره وجود دارد. در واقع فرهنگی در عرصهٔ سیاسی کشور شکل گرفته که اساسا احزاب را به حاشیه می‌راند. ریشهٔ چنین امری به این نکته باز می‌گردد که دست‌اندرکاران امر، درک درستی از حزب نداشتند. احزاب از لحاظ ساختار قانونی جایگاه مناسبی ندارند و می‌دانیم که احزاب پیوند وسیع و تنگاتنگی با انتخابات و قانون انتخابات دارند‌.

ارسال نظر
پیشنهاد امروز