در میزگردی با حضور دو تن از فعالان دانشجویی بررسی شد:
۱ + ۴ اتحادیه برای اصولگرایان در برابر یک انجمن تهران!
کرسی های آزاد اندیشی از مباحثمهمی بود که رهبر انقلاب سالها قبل بر دایر شدن آن در دانشگاهها تاکید کردند اما تا کنون اجرای این مهم در دانشگاهها مغفول مانده و با وجودی که نهادهای دانشجویی تا به امروز در کنترل تشکل های اصولگرا بوده اثری از برگزاری آن به بهانه های مختلف دیده نمی شود.
کرسی های آزاد اندیشی از مباحثمهمی بود که رهبر انقلاب سالها قبل بر دایر شدن آن در دانشگاهها تاکید کردند اما تا کنون اجرای این مهم در دانشگاهها مغفول مانده و با وجودی که نهادهای دانشجویی تا به امروز در کنترل تشکل های اصولگرا بوده اثری از برگزاری آن به بهانه های مختلف دیده نمی شود. ماهنامه گذار در راستای تحقق این امر مهم با دعوت از نمایندگان تشکل های مختلف همچون بسیج دانشجویی، اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان، جنبش عدالتخواه دانشجویی که همه وابسته به طیف های محافظه کار و اصولگرای سیاسی هستند و انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران به عنوان
تنها تشکل اصلاح طلب برای میزگرد بحثآزاد دعوت بعمل آورد که با وجود غلبه نفری نشست با تشکل های اصولگرا، فقط نمایندگان انجمن اسلامی دانشگاه تهران در نشست حاضر شدند. این در حالی بود که نمایندگان بسیج دانشجویی، اتحادیه و جنبش عدالتخواه وعده حضور داده بودند که در نهایت خلف وعده کردند. به هر صورت نشست با حضور تشکل اصلاح طلب در موضوع سیر و تحول تشکل های دانشجویی پس از انقلاب و فضای فعلی فعالیت تشکل هابرگزار شد که نکات خواندنی و جالبی در آن مطرح شد هرچند که قصد بر این بود که نمایندگان سایر تشکل ها هم حضور می داشتند اما به قول حاضران در نشست شاید اگر آنها هم می آمدند در
برابر استدلال های دقیق حرف چندانی برای گفتن نداشتند.
مشروح مصاحبه با حسین نقاشی دبیر اسبق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران و محمد رمضان زاده دبیر فعلی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی در پی می آید.
تشکل های دانشجویی که از دل دفتر تحکیم بیرون امدند کدام تشکل ها بودند و چقدر با انجمن های اسلامی دانشگاه ها توانستند رقابت کنند؟
محمد رمضانزاده:در ۲ آذر ماه سال ۶۷ طی پیامی از امام خمینی فرمان تأسیس بسیج دانشجویی صادر شد. البته از سال ۷۲ بسیج در فضای دانشگاه به صورت فعال حاضر شد. بدین ترتیب عملاً رقبایی برای دفتر تحکیم در فضای دانشگاهی به وجود آمدند. در سال ۱۳۶۸ نیز جامعه اسلامی دانشجویان که در واقع وابستگی به جریان راست سنتی داشت تشکیل شد. البته فراگیری بسیج دانشجویی خیلی بیشتر از جامعهی اسلامی دانشجویان بود. از دههی هفتاد هم حمایتهای دولتی و حکومتی از این تشکلها بیشتر میشود که منجر به تضعیف دفتر تحکیم وحدت در برهه هایی از آن سالها شد.
پس از سال ۷۸ و اتفاقاتی که در کوی دانشگاه رخ میدهد، جریان راستگرای کوچکی از دفتر تحکیم وحدت خروج میکنند که خودشان را تحت عنوان انجمن اسلامی دانشجویان مستقل معرفی میکنند. این هم در واقع تشکل سومی میشود که از لحاظ طیفبندی در جریان راست قرار میگیرد و اوایل دههی ۸۰ مجموعهی دیگری به نام جنبش عدالتخواه دانشجویی با سبقههای عدالتخواهانه، یا به زبان علوم سیاسی با رویکردهای چپ شکل گرفت که اینها هم به جریان رادیکال راست(اصولگرا) تمایل نشان دادند و نسبت به بخش هایی از جریان راست سنتی نیز منتقد بودند.
حسین نقاشی: البته جنبش عدالت خواه دانشجوی نسبت به جریان جامعهی اسلامی، بسیج دانشجویی و انجمن اسلامی مستقل از لحاظ گفتمانی رادیکالتر محسوب میشدند و مثلاً نسبت به آثار دکتر علی شریعتی و یا افرادی که رویکردهای عدالتخواهانه داشتند توجه خاصی داشتند ولی از لحاظ تشکیلاتی و ساختاری و رویکردهای سیاسی کاملاً در دامن جریان اصولگرا یا راست سابق بودند. اینها هم تقریباً سال ۸۲ شکل میگیرند. البته باید توجه داشت که وقتی از راست سخن می گوییم همان اصولگرایان تندرویی هستند که از راس و بدنه راست سنتی فاصله گرفتند و در سال ۱۳۸۴ احمدی نژاد را سمبل عدالتخواهی و مبارزه با فقر و فساد قرار دادند.
ظاهرا جنبش عدالتخواه و زیرمجموعههای آن الان دیگر در دانشگاه فعالیت نمیکنند؟
نقاشی:نه فعال هستند. ولی همه تشکل های عضو اتحادیه آنها تحت یک عنوان نیستند. مثلاً تشکلی به نام آرمان در دانشگاه اصفهان و یا تشکیلاتی به یک نام دیگر، اینها مجموع تشکلهایی بودند که افقهای نزدیک فکری با هم داشتند و با همدیگر مجموعهای راه میاندازند. بعضی اسمشان همان جنبش عدالتخواه دانشجویی است و برخی هم تشکلی بودند با نام دیگری که داخل این اتحادیه حضور پیدا کردند.
جنبش عدالتخواه به چه طیفی بیشتر نزدیک است؟
نقاشی: اینها راست یا اصولگرا محسوب میشوند با همان تعبیر که پیشتر به آن اشاره کردم.
رمضان زاده:در واقع منتها الیه چپ جریان راست هستند.
نقاشی:بله.
بنابراین معتقدید زمان ورود این جنبش عدالتخواهی احتمالاً باید همان سالهای ۸۳،۸۴ زمان ورود احمدینژاد باشد؟
نقاشی:در واقع نام دقیق اینها جنبش عدالتخواه دانشجویی است، آقای سعید قاسمی، آقای وحید جلیلی و رحیمپور ازغدی و امثالشان، افرادی هستند که اینها را از لحاظ فکری تغذیه میکردند و همچنان هم در نشستها و جلسههایشان حضور دارند. سال ۸۴ هم با توجه به حضور آقای احمدینژاد و طرح گفتمان عدالتخواهی، اینها یکی از گروههای پر و پا قرص حامی او بودند. البته به طور روشن تر باید گفت که بنابر ادعای خودشان پیام رهبری انقلاب در آبان ماه سال ۱۳۸۱ خطاب به دانشجویان درباره پیگیری عدالت خواهی استارت راه اندازی آنها در سال ۱۳۸۲ بوده است.
میتوان گفت مثل ۷۶ که تحکیم خاتمی را آورد، اینها هم احمدینژاد را آوردند؟
نقاشی:نه اینقدر تأثیرگذار نبودند. همین الان هم در آن سطح تأثیرگذار نیستند. ولی به هر حال جریانی بودند. اگر به سایتشان مراجعه کنید افرادی که معلمین و مدرسین اینها هستند، جزوه ها و بیانیه هایی که منتشر می کنند مشخص است. دفاع از مستضعفین و محرومین، مبارزه با امپریالیسم و مقابله با فساد و مباحثی از این دست در برنامه ها و اندیشه های ترویجی شان پر رنگ است. با دموکراسی و حقوق بشر و مفاهیم نوینی از این دست سر سازش ندارند و به شدت غرب ستیز هستند. شاید بخش عمده ای از انتقاد جریان چپ دموکرات مسلمان به اینها و متقدمین و معلمین اینها همین است. همین که مبارزه با فساد و حمایت از طبقات محروم و مستضعف و متوسط جامعه و همچنین مقابله با سلطه گری و هژمونی خواهی آمریکا و غرب با شعار و رویکردهای احساسی و ضد دموکراتیک و مرزبندی با حقوق بنیادین بشر جور در نمی آید. همان گونه که آزادی و دموکراسی بدون برابری و عدالت خواهی سر از نوعی نظام بهره کشی و کاپیتالیسم لجام گسیخته و غیر انسانی در می آورد، عدالت خواهی بدون آزادی و دموکراسی و حفوق بشر نیز سر از استالینیزم و یک ساختار سیاسی و اقتصادی غیر رقابتی و سرکوبگر در می آورد. انتقاد جدی جریان ما به امثال جنبش عدالت خواه و مشابه آنها این است.
حالا برگردیم به جریانات سال ۷۸. قبل از اتفاقاتی که در کوی دانشگاه افتاد فعل و انفعالاتی در فضای فکری دفتر تحکیم وحدت به وجود آمده بود.
نقاشی:خاستگاه فکری انجمنهای اسلامی دانشجویان به سالهای ابتدایی دههی بیست برمیگردد که توسط مرحوم آقای آزاده، عالی، گنابادی و شهیدی و… در دانشگاه علوم پزشکی تهران و بعد هم در دانشکدهی فنی دانشگاه تهران شکل گرفت. اساسنامهی اولیهی انجمنهای اسلامی شامل چند محور اساسی و عمده است: «اصلاح جامعه بر طبق دستورات اسلام، تلاش در ایجاد دوستی و اتحاد بین افراد مسلمان مخصوصاً جوانان روشنفکر، انتشار حقایق اسلامی به وسیله ایجاد موسسات تبلیغات و نشر مطبوعات، و مبارزه با خرافات» در واقع چنانکه در همین اصول چهارگانه و عملکرد و رویه های آتی انجمنی ها مشخص است. این افراد کسانی بودند که همزمان نسبت به جریان اسلام سنتی و جریان های لاییک و ماتریالیست که به طور مشخص تر مارکسیست ها در در آن دوران بودند، زاویه داشتند و جریان سومی را به راه انداختند.
نقطه دقیق خاستگاه فکری این افراد پس به چه شکلی بوده؟
نقاشی:انجمن های اسلامی و بخصوص انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران، یکی از خواستگاهها و توزیع کننده های اندیشه ای بود که بعدها به نواندیشی دینی و روشنفکری دینی(روشنفکران مسلمان) نام گرفت. معلمانشان هم مشخص هستند، مرحوم آقای طالقانی، آقای بازرگان، آقای سحابی، آقای راشد و اندکی بعتر در دهه های چهل و پنجاه مرحوم دکتر شریعتی و آیت الله بهشتی و امثال اینها. مسجد هدایت پایگاه آنها میشود و کلاسهای درس آقای بازرگان این خاستگاه را ترویج میدهد. در ابتدای شکلگیری خیلی محدود بودند، ولی کم کم در دههی ۴۰ بالندهتر میشوند و با حضور دکتر شریعتی در فضای سیاسی و فکری کشور جهش کمّی و کیفی پیدا میکنند. اصل حرف این است که شما با نگاهی به بنیان گذاران، معلمان، نوع اسلام گرایی و قرائتی که از سوی این مجموعه و معلمانشان ترویج می شود، نشان دهنده نقد جدی آنها به اسلامی سنتی و همچنین لاییسیزم است. در واقع انجمن اسلامی جایی برای تولید و بسط گفتمانی اسلام گرایی میانه رو و دموکراسی خواه و ضد استبداد و استعمار بود که همواره دغدغه و درد مردم و توده محروم را داشته است. از همین روست که می بینیم در هنگامه اوج گیری نهضت ملی شدن صنعت نفت انجمن اسلامی دانشگاه تهران و فعالان آن بیشتر در فعالیت سیاسی ورود می کنند و انجمنی ها سیاسی تر می شوند. در واقع حمایت از مرحوم دکتر مصدق، حمایت از استقلال کشور و مخالفت با سلطه گری است.
در سالهای ۵۸ تا ۶۸ انجمن اسلامی دانشجویان از این منش، بینش و گفتمان فاصله میگیرد و به سمت روحانیت سنتی چرخش پیدا میکند. در اساسنامهی دفتر تحکیم وحدت مجوزهای عقیدتی به روحانیت داده میشود که مثلاً نمایندهی روحانی در جلسات و نشستها حضور داشته باشد که مصوبات را از لحاظ شرعی و فقهی مورد تأیید قرار دهد. به طور خلاصه با جریان پدران بنیانگذار و معلمان اولیهی انجمنهای اسلامی زاویه پیدا میکنند. ولی از اواخر دههی ۶۰ و اوایل دههی ۷۰ دوباره رجعتهایی شکل میگیرد. حضور روشنفکران و نواندیشان دینی در انجمنها مثل آقای دکتر سروش، آقای آقاجری، آقای شبستری، آقای کدیور و…نشان از این دارند که فضا دوباره به سمت آن خاستگاههای نواندیشی و روشنفکری دینی برمیگردد تا به سال ۷۶ میرسد که پایههای آن طرز فکر اولیه بسیار قوی شده است. البته نکته مهم در این جا این است که در همان دهه شصت نیز که انجمن ها و تحکیم یکه سوار عرصه دانشگاه بوده اند نیز به دلیل خدمات ارزنده شان در جبهه های جنگ تحمیلی، جهاد سازندگی و فعالیت های ضد امپریالیستی از جریان های مترقی محسوب می شدند.
رمضان زاده:در واقع باید گفت که در آن بازه زمانی به دلیل پاره ای مناقشات سیاسی که در ابتدای انقلاب صورت گرفته بود که نقطه اوج آن مناقشه بین دانشجویان تسخیرکننده سفارت آمریکا با دولت موقت بود، روابط بین جریان فکری روشنفکری دینی که مرحوم مهندس بازرگان در وجه فکری از سرمداران آن در پیش از انقلاب تا زمان حیاتش بود، بوجود آمد. رفته رفته و بخصوص پس از استعفای دولت موقت و زاویه دار شدن این جریان با بخش دیگر نیروهای انقلاب از منظر سیاسی، گردش انجمن های اسلامی و بخصوص دفتر تحکیم وحدت به عنوان اتحادیه آنها به سمت روحانیت انقلابی حاکم بیشتر شد. البته شخصیت بارز امام خمینی به عنوان رهبری انقلاب نیز تاثیر گذار بود.
تاثیراتی که کوی دانشگاه سال ۷۸ بر روی تحکیم گذاشت را چگونه ارزیابی می کنید؟
نقاشی:ضربهای که در سال ۷۸ به دفتر تحکیم وارد میشود هم تأثیرات فکری داشته و هم تأثیرات تشکیلاتی. پس از آن فضا تا حدی امنیتی میشود، فشار روی دفتر تحکیم وحدت و انجمنها در برههای خیلی شدیدتر میشود و مجموعهی این مسائل باعثشکلگیری دو طیف مختلف در دفتر تحکیم میشود، این تفاوتها البته از قبل هم وجود داشته ولیکن از سال ۷۸ خیلی روشنتر و رسمیتر نمود پیدا می کند.
همین اختلافات دفتر را به دو بخش علامه و شیراز تقسیم کرد؟
نقاشی:بله، این اختلافات به تدریج خیلی دامنهدار میشود تا اینکه در سال ۸۰ به اوج خود میرسد و طیفی از دفتر تحکیم وحدت خروج میکنند که به نام طیف شیراز مطرح میشوند و آقای مهدی طباطبایی مدیر مسئول کنونی ماهنامهی نسیم بیداری رهبری طیف شیراز دفتر تحکیم وحدت را بر عهده میگیرند.
طیف شیراز اصلاح طلب بود یا بهتر است بپرسم گرایش سیاسی خاصی را نمایندگی می کرد؟
نقاشی:همهی این طیفها اصلاحطلب بودند اما طیف شیراز به جریان سنتیتر اصلاحات نزدیک بود و طیف علامه به جریانهای جدیدتر و مدرنتر اصلاحات. در طیف علامه دفتر تحکیم وحدت نیز تقسیم بندی وجود داشت. دو فراکسیون وجود داشت که یکی خود را فراکسیون مدرن می نامید که آقایان علی افشاری و اکبر عطری و عبدالله مومنی و…در راس آن بودند. فراکسیون دیگری که به نام فراکسیون سنتی شهرت یافته بود. البته در سال ۸۴-۸۵ نیز یک فراکسیون دیگر بوجود آمده بود که فراکسیون «دموکراسی خواه ملی» شهرت یافته بود و محوریت آن با انجمن دانشگاه شهید بهشتی بود. به نوعی بخشی از انجمن دانشگاههای عضو فراکسیون سنتی و بعضی از انجمن های عضو فراکسیون مدرن را تلفیق کرده بود. رهبری فراکسیون سنتی نیز با انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران بود که انجمن هایی چون انجمن منابع طبیعی گرگان و تربیت مدرس و دیگر انجمن هایی نیز با آن همراهی می کردند. در بدو این انشقاق در سال ۱۳۸۰ می توان این طور گفت که طیف علامه دفتر تحکیم وحدت به جریان ملی مذهبی، نهضت آزادی ایران، حزب مشارکت ایران اسلامی و مجمع روحانیون و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و شخصیت هایی چون حجت اسلام و المسلمین دکتر محسن کدیور، دکتر عبدالکریم سروش، دکتر هاشم آغاجری، استاد مجتهد شبستری و ملکیان و شخصیت های برجسته دیگر نواندیشی دینی و رونشفکری دینی و سیاسیون عضو یا نزدیک به این جریان تمایل روشن و پر رنگ داشت. در این میان فراکسیون مدرن طیف علامه دفتر تحکیم وحدت به ملی مذهبی ها و نهضت آزادی و آن شخصیت های برجسته سمپاتی بیشتری نشان می داد و فراکسیون سنتی با محوریت انجمن تهران با مشارکتی ها و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و مجمع روحانیون بیشتر از منظر سیاسی متمایل بود. در هر حال هر دو جریان به گفتمان فکری روشنفکری دینی / نواندیشی دینی پایبند بودند. اما تمایل طیف سنتی به مفهوم «خط امام» از منظر سیاسی تمایز ایجاد می کرد. البته این روند در میان طیف مدرن هرچه پیشتر آمد در مواردی کاهش یافت و رفته رفته انجمن هایی در این طیف سر بر آوردند که رسما غیرمذهبی بودند. که این هم حاصل رویکردهای «پارلمانی» در انجمن های اسلامی بود. در واقع طیف مدرن تحکیم علامه در سطح رهبران عمدتا به این نتیجه رسیده بودند که دیگر ضرورتی برای «اسلامی» ماندن انجمن ها و حفظ و تاکید بر سویه ارزشی - ایدولوژیک این مجموعه حتی در همان فاز گفتمانی روشنفکری دینی / نواندیشی دینی وجود ندارد! طیف شیراز اولیه که توسط افرادی چون آقای سید مهدی طباطبایی و سید مهدی منوچهری و… بنانهاده شده بود، گرایش های به شدت ارتودکسی را در تحکیم دنبال می کردند و نسبت به جریان ملی - مذهبی و نهضت آزادی و جبهه مشارکت منتقد بوده و مخالف مشی سیاسی و گاه اندیشه و تبار تاریخی آنان بودند. نکته بعد این است که طیف علامه اعم از طیف مدرن و سنتی آن نسبت به رویکردها و عملکرد طیف طباطبایی(که بعدها همان طیف شیراز شد) انتقاد جدی داشته و معتقد بودند طیف شیراز یعنی طیف آقای طباطبایی و منوچهری با نهادهای خارج از دانشگاه ارتباط دارند و از سوی آن نهادها و همچنین از سوی نهاد رهبری در دانشگاهها حمایت می شوند. این ادعای آنها بود و از آن سو نیز طیف شیراز معتقد به دخالت احزابی چون مشارکت و ملی - مذهبی ها در فرایند فعالیت های تحکیم وحدت بود.
دلیل این نام گذاری را هم بگویید.
نقاشی:دلیل این نامگذاری هم این بود که آنها در دانشگاه شیراز نشست تشکیلاتی تحکیم را برگزار کردند، طرف مقابل هم در دانشگاه علامه طباطبایی تهران.
رمضان زاده:انجمن تهران تا سال ۸۳ در نشستهای تحکیم شرکت میکرد، از سال ۸۴ انجمن تهران هم در نشستها شرکت نکرد ولی هیچ بیانیهی رسمی مبنی بر خروج از طیف علامه و دفتر تحکیم وحدت نداده بود. تا اینکه در سال ۸۷ به صورت رسمی بیانیه صادر شد و انجمن تهران از طیف علامه خارج شد. طیف علامه هم منحل نشد ولی از سال ۸۸ امکان برگزاری هیچ نوع نشست تشکیلاتی را ندارد.
چرادر شرایط فعلی طیف علامه، دفتر تحکیمی وجود ندارد؟
رمضان زاده:چون اکثر مجموعههایی که عضو دفتر تحکیم وحدت بودند بعد از ۸۸ تعلیق میشوند و اتحادیه عملاً از رسمیت میافتد و دیگر هیچ نشست انتخاباتی به صورت رسمی نمیتواند برگزار کند. این جریانی هم که از طیف شیراز مانده است همانطور که قبلاً گفتم هر چند با نام اصلاحطلبی جلو آمدند، ولی در طول زمان استحاله شدند و تغییر گفتمان دادند بالاخص در امیرکبیر. انجمن امیرکبیر بعد از تعلیق شدن وقتی انتخابات مجدد برگزار کرد، با همان نام انجمن کاملاً در دست جریان اصولگرایی افتاد. هر چند مجموعهی اصلاحطلب هم عضو دفتر تحکیم طیف شیراز بودند، و کجدار و مریز با همدیگر جلو آمدند تا اینکه اواخر دورهی آقای احمدینژاد این اختلافات بالا گرفت. آن انتخاباتی هم که در ابتدا اشاره کردم با حضور هشت دانشکده برگزار شد و چهارده تشکل به آن اعتراض کردند که به اعتراضها هم رسیدگی نشد و فقط اولتیماتومی داده شد که تا اول مهر امسال به رسمیت برسند و روند قانونیشان را طی کنند. اواخر همین تابستان هم خیلی از مجموعههای اصلاحطلب طی بیانیههایی از دفتر تحکیم جدا شدند و در شرایط فعلی هم این دوستان حد نصاب ندارند.
یعنی اینها خروجشان گرایش به سمت اصولگرایی بود؟
رمضانزاده: این مجموعه اصلاحطلب بودند ولی کمی گفتمانشان سنتیتر بود که در نهایت از طیف شیراز خارج شدند.
علت خروجشان چه بود؟ به چه چیزی اعتراض داشتند؟
رمضانزاده:روندهای غیرقانونی و آن اقلیت محدودی که سر خود انتخابات برگزار کردند. اکنون امیرکبیر در آنجا محوریت دارد.
اینها همهشان اصولگرا بودند؟
رمضانزاده:بله اصولگرا و جزء رادیکال اصولگراها هم هستند. بعد از برگزاری آن انتخابات توسط هشت تشکل و اعتراض بقیه تعدادی از آن تشکلهای معترض خارج شدند و عملاً تعداد تشکلها از حد نصاب بیست کمتر شد.
حد نصاب را از ابتدا نداشتند؟
رمضانزاده: چرا در ابتدا ۲۲ تشکل بودند، ولی در این یک سال بعد از آقای روحانی چند تشکل از مجموعه خارج شدند و اکنون تقریباً رسمیت ندارند. اما به خاطر حمایتهایی که بیرون از دانشگاه از این طیف و از دفتر تحکیم فعلی صورت میگیرد وزارت علوم هنوز برخوردی با آنها نکرده است. ولی حداقل خواست قانونی خیلی از تشکلهای سراسر کشور این است که برخورد قانونی با آن مجموعه صورت بگیرد. با کمال تعجب میبینیم در مصاحبهای که دکتر هاشمی معاون وزیر علوم داشتند به این قضیه اشاره کردند و با عنوان مشی اعتدالشان گفتند ما با اینکه این مجموعه غیرقانونی است، ولی کمکشان میکنیم که سرپا بمانند.
شما این نگاه را قبول دارید؟
رمضان زاده:ما این نگاه را قبول نداریم، به هر حال فعالیت این مجموعه را غیرقانونی میدانیم و باید در سطح دانشگاههای کشور از سوی وزارت علوم با آن برخورد شود.
طیفهای اصلاحطلب مثل تحکیم و انجمنهای اسلامی دانشگاهها در دورهی روحانی چه وضعیتی دارند؟ از اواسط دوران احمدینژاد خصوصاً بعد از سال ۸۸، همه چیز تعلیق بود، روزنامهنگاری، فعالیت مطبوعاتی، همه تعلیق بودند. حالا میخواهم ببینم بعد از آمدن آقای روحانی و وزارت آقای فرجی دانا و آقای نجفی که سرپرست وزارت علوم بود، وضعیت این انجمنهای دانشجویی چگونه است؟
رمضانزاده:اول بگویم که در حال حاضر ما هیچ اتحادیهی فراگیر اصلاحطلبی نداریم، تشکل داریم ولی اتحادیه نداریم.
چرا؟
رمضانزاده:طیف علامه که عملاً دیگر نتوانست انتخابات برگزار کند و منحل شد، بعد از سال ۸۸ انجمن اصلاحطلب در سراسر کشور به آن صورت وجود نداشت، انجمنها خیلی فعالیت نداشتند و اکثرشان تعلیق شده بودند. حتی روی کاغذ هم امکان تشکیل اتحادیه با بیست تشکل وجود نداشت. در دولت آقای احمدینژاد فضا به حدی تنگ بود که انجمن تهران با این سابقه ۷۰ ساله هم عملاً تا مرز تعلیق هم داشت پیش میرفت.
چرا میخواست تا مرز تعلیق برود؟
رمضان زاده:به خاطر همان مشی که انجمن تهران داشت و به خاطر سابقهی آن، عملاً تنها تریبونی در کشور بود که فعالیت میکرد. ۱۶ آذر سال ۸۹ برنامهای در دانشگاه تهران برگزار شد که سخنرانان آن برنامه آقای رهامی، آقای مجید انصاری و آقای جلاییپور بودند. به خاطر آن برنامه شکایتی از طرف مسئولین دانشگاه تهران صورت میگیرد و عملاً تا مرز تعلیق پیش میرود، حکم تعلیق چهار ماهه هم صادر میشود ولی با تلاش و فشار همراهان انجمن تهران آن حکم معلق میشود. تا سال ۹۱ که باز هم به مناسبت ۱۶ آذر برنامهای با سخنرانی دکتر رهامی، دکتر ظفرقندی و دکتر فرشاد مومنی برگزار میشود، بعد از مراسم دوباره شکایتی از سمت معاونت فرهنگی دانشگاه صورت میگیرد. حکم میدهند که حکم معلق قبلی اجرا شود. اما بعد از انتخابات و با تغییر فضا حکم اعمال نمیشود.
حالا این از سوی آقای رهبر رییس دانشگاه تهران صورت میگیرد یا از سوی بسیج دانشجویی؟
رمضانزاده:به هر حال بسیج هم در همان جلسهای که پروندهی انجمن داشت بررسی میشد به عنوان شاکی حضور داشت.
بسیج هم یکی از طرفهای شکایت بود؟
رمضانزاده:بله بسیج هم شاکی بود، نمیشود گفت که فقط دکتر رهبر بود، فشارهای بیرونی هم بیتأثیر نبودند.
خود دکتر رهبر هم امنیتی و معاون وزرات اطلاعات بودند.
زمضانزاده:از بیرون دانشگاه هم روی مجموعه خیلی فشار میآمد.
الان در دولت روحانی وضعیت چطور است؟
رمضانزاده:مجموعههای تعلیق شده در سراسر کشور شروع به فعالیت کردند ولی روندش خیلی کند است. عملاً در این دو سالی که از دولت آقای روحانی گذشته میشود گفت شاید تعداد مجموعههای که بازگشایی شده به تعداد انگشتهای دست باشد.
آیا این کندی را خود دانشجوها میخواهند؟
رمضانزاده:نه، در دانشگاههای سراسر کشور از همان ابتدای سرکار آمدن دولت آقای روحانی این درخواستها و پیگیریها صورت گرفته است.
یعنی مطالبات از سوی دانشگاه مطرح شدهاند؟
رمضانزاده:بله، مطالبات مطرح شدهاند. در خیلی از دانشگاهها در سال اول هنوز فضای مدیریتی دانشگاه تغییر نکرده بود و خیلی از درخواستها بررسی نمیشد یا با بهانه های واهی مخالفت با آنها مخالفت میشد.
ولی یکی از دلایل استیضاح آقای فرجی دانا همین فعالیت تشکلهای دانشجویی بود.
رمضانزاده:آقای فرجی دانا آماری دادند که کل تعداد تشکلهای اصلاحطلبی که مجوز گرفتند ۷ یا ۸ تشکل بودند. آن حرفها بهانه بودند که قابل تحلیل و بررسی نیستند.
یعنی هنوز فضا به دوران قبل از احمدینژاد باز نگشته؟
رمضانزاده:مطمئنا خیر
یعنی در تهران این دست اتفاق ها نمی افتد یا کمتر می افتد؟
رمضانزاده:مثلاً الان برای خواجه نصیر هم همین اتفاق افتاده است.
نقاشی:در شهرستانها به واسطهی فضای بسته و تأثیرگذاری نهادهای بیرون دانشگاه، تشکیل و یا راه اندازی مجدد انجمن های اسلامی و سایر نهادهای فرهنگی و حتی صنفی با مشکل مواجه میشود. چنانکه گفتم نهادهای متنفذ سیاسی و غیر ان علی الخصوص در شهرستانها تاثیر بسزایی بر مسایل داخل دانشگاه دارند. از سوی دیگر هیات رییسه دانشگاه ها هم یا از دولت قبل مانده اند یا اگر هم تعویض شده اند به حدی محافظه کارانه برخورد می کنند و مراقبند که مورد سوال از نهادهای موثر قرار نگیرند که عملا بسیاری از فعالیت ها فشل می شود و به پیش نمی رود. همچنین از نقش ویژه حراست ها نیز نمی توان غافل بود. اینها همه مسایلی است که در دراز مدت ممکن است به پایگاه اجتماعی دولت ضربه بزند. بی شک دانشگاه و فعالین اصلاح طلب و تحول خواه در دانشگاهها از حامیان اصلی دولت تدبیر و امید بوده اند. در این زمینه به نظرم باید معاونت فرهنگی وزارت علوم، آقای دکتر ضیا هاشمی توجه بیشتری به خرج دهند. میزان تحرک و پویایی ایشان و مجموعه تحت امر ایشان در وزارتخانه و دانشگاههای کشور باید بیش از این چیزی که امروز هست، باشد تا بتوان به شادابی فضای فرهنگی و سیاسی دانشگاههای کشور امیدوار بود.
و این فعالین دانشجویی با تمام این سختی ها که می گویید همچنان پیگیر مطالباتشان هستند؟
نقاشی:بله و واقعا باید به اصطلاح هفت خوان رستم را بگذرانند. بچههای این دورهی اخیر، یعنی از سال ۸۸ به این طرف آزمون صبر را به نهایت رساندند. در دورهای که ما فعالیت میکردیم - من از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۷ در دو مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد حقوق در دانشگاه تهران بودم - این چنین فشارهایی تحمل نمی شد این مساله حتی در دوران سه سال اول دولت اول احمدی نژاد با همه سختی هایی که داشت، تا این حد طاقت فرسا نبود. این روند پس از انتخابات سال ۸۸ و اعتراضات صورت گرفته پیرو آن شدت گرفت و ادامه داشته است. با این حال و با وجود تغییر دولت و گشایش های خوبی که در فضا دانشگاه شده است، ولی باز رفتارها و اعتماد برای راه اندازی فضای بانشاط فرهنگی و سیاسی در دانشگاه با مقاومت های چشمگیری مواجه است و واقعاً صبوری که بچههای این نسل میکنند برای من که یک دهه با آنها فاصلهی سنی دارم، آموزنده است. بارها و بارها با در بسته روبهرو میشوند ولی باز پیگیری میکنند و این قابل ارج نهادن است. صبر و تحملی که اینها برای راهاندازی یک تشکل دانشجویی دارند برای من که در دههی ۸۰ فعالیت میکردم قابل تقدیر است. دولت روحانی هم میداند که مدیریت غیراصلاحطلب در فضای دانشگاه غیرممکن است. با گزینههایی که مطرح میکند روشن است که نمیخواهد با تمام مقاومتی که از سوی مجلس صورت میگیرد ادارهی دانشگاه را به یک نیروی اصولگرا و یا نزدیک به اصولگرا بسپارد.
یعنی معتقدید که یک مدیر اصولگرا اساسا نمی تواند فضای دانشگاههای کشور را اداره کند یا فضای دانشگاهیان این پذیرش را ندارد؟
نقاشی:واقعیت این است که مدیریت فضای دانشگاه از جنس مدیریت فرهنگی و مداراجو و اهل تساهل باید باشد. در واقع قاطبه فضای دانشگاه چیزی غیر از این را نمیپذیرد. یکی از مقامات مسئول در دانشگاههای کشور در نیمه دوم سال ۱۳۸۸ گفته بود " بر اساس آمارهای موجود هفتاد درصد دانشگاهیان به کسی رای داده اند که اکنون در راس مدیریت کشور نیست…» من این آمار را علاوه می کنم به جمعیتی که به هر دلیلی از جامعه دانشگاهی ما در انتخابات شرکت نکرده اند. در بهترین حالت چیزی قریب به پانزده تا بیست درصد به گفتمان مورد اقبال آقایان اصولگرا که در دکتر احمدی نژاد ظهور و بروز یافته بود،
رای داده اند. این واقعیت فضای دانشگاهی ماست که در ادوار مختلف تکرار نیز شده است و نمونه آخر آن نیز انتخابات سال ۱۳۹۲ بوده است. بنابراین دانشگاه به دلایل خواستگاهی که دارد اساسا اقبالی به مدیریت محافظه کاران نخواهد داشت.
با این وصف به نظر شما عدالت درباره جریان های مختلف در فضای دانشگاه های کشور رعایت شده است؟
نقاشی:قطعا پاسخ به این سئوال منفی است. این طیف همین جریانهایی که از سوی اصولگرایان در دانشگاه فعال هستند که من آنها را چهار بهعلاوهی یک مینامم، یعنی چهار تشکل بسیج دانشجویی، جامعهی اسلامی دانشجویان، انجمن اسلامی مستقل و جنبش عدالتخواه بهعلاوهی دفتر تحکیم وحدت موجود، که اساسا از ماهیت خود تهی شده و مبدل به چیز دیگری شده است. اینها نزدیک به ۱۰ تا ۱۵ درصد فضای دانشگاهی و مخاطب دانشجویی را دارند. بدنهشان هم تا حد زیادی مشترک است. با این وصف پنج تشکل، دفتر و ساختمان و بودجه از بیت المال در اختیارشان قرار می گیرد. این روند در دوران آقای احمدی نژاد ناعادلانه تر نیز شد. در واقع در دولت ایشان علاوه بر بی عدالتی آموزشی که در قالب «بورسیه های غیرقانونی» سر برآورد، یک بیعدالتی فرهنگی و سیاسی را هم نهادینه کرد که تا همین حالا دامنگیر دولت اخیر نیز هست. میبینیم گزینههای متعددی برای وزرات علوم به مجلس معرفی میشوند و رأی نمیآورند. این مقاومت مجلس باعثمیشود شکلگیری و بازگشایی تشکلهای دانشجویی با تأخیر بسیار زیادی مواجه شود.
رمضانزاده:چند نکته هم من در همین جا بگویم. این تعلل و کندی فقط در شهرستانها نیست. در همین تهران با وجودی که دو سال گذشته، عملاً خیلی از مجموعههای دانشگاههای تهران که تعلیق شده بودند، هنوز نتوانستند مجدداً باز شوند. دانشگاه علم و صنعت، دانشگاه شریف، دانشگاه امیرکبیر، دانشگاه خواجه نصیر، تربیت معلم، خوارزمی، این دانشگاهها تا الان موفق نشدهاند انتخابات برگزار کنند، حالا خودتان شهرستانها را مقایسه کنید. حداقل نکتهی مثبتی که مدیریت دانشگاه تهران در زمان دکتر رهبر داشت این بود که نیروهای امنیتی نمیتوانستند مستقیم در دانشگاه دخالتی کنند، با کسی برخورد کنند یا بازداشت کنند ولی در شهرستان اینگونه نیست. دانشگاه مقاومتی نشان نمیدهد و عملاً نیروهای امنیتی مستقیماً میتوانند در فضای دانشگاه دخالت کنند. مثلاً شما نشریهای چاپ میکنی، به جای اینکه برود ادارهی نظارت بر نشریات دانشگاه، مستقیم میرود دفتر امام جمعه و سایر نهادهای خارج از دانشگاه و نکتهی تکمیلی برای بحثهمگرایی این چهار تشکل یا به قول آقای نقاشی ۴ + ۱، الان چند سال است که شورای امنیت کشور مصوب میکند برنامههای ۱۶ آذر در یک روز باید برگزار شوند که البته امیدواریم امسال این اتفاق نیفتد. در دانشگاه تهران چه اتفاقی میافتد؟ قرعهکشی میشود برای اینکه تالارهای اصلی دانشگاه در اختیار چه کسی قرار بگیرد. یعنی انجمن دانشگاه تهران باید در مقابل سه تشکل انجمن مستقل، جامعهی اسلامی و بسیج دانشجویی قرار بگیرد. خدا را شکر که از این حیثدر دانشگاه تهران عدالتخواه نداریم. بین این چهار گروه قرعهکشی میشود. اکثراً هم سالنها میافتد به نام آنها که شانسشان بیشتر است. هر کدام از این سه تشکل هم که سالن اصلی را بگیرند، بقیه با آن برنامهی مشترک میگیرند.
شما پارسال برای برنامهی ۱۶ آذر چه کردید؟ سالن در اختیار آنها بود؟
رمضانزاده:سالن چمران دانشکدهی فنی که مهمترین سالن برای برگزاری مراسم ۱۶ آذر است در اختیار آنها بود ولی ما در یک سالن دیگر برنامه برگزار کردیم. این اتحادیه ها از وزارت علوم بودجه میگیرند، از وزارت بهداشت و درمان بودجه میگیرند، از نهاد رهبری بودجه میگیرند و عملاً تریبونهایی که در سطح کشور از طریق آنها میتوان با مسئولین صحبت کرد صرفا در اختیار این اتحادیههااست، مثلاً دیدار مقام معظم رهبری فقط از اتحادیهها دعوت به عمل می آید، صدای مخالف اصلاً امکان شنیده شدن ندارد. برای مثال جلسهای با وزیر بود که از اتحادیه ها دعوت شده بود، از انجمن تهران هم به عنوان قدیمیترین و بزرگترین تشکل دانشگاههای کشور دعوت کرده بودند. این چهار اتحادیه در آن جلسه، از اول تا آخر جلسه فقط به حضور ما اعتراض کردند. در حالیکه هیچ منع قانونی برای حضور تشکل ها در جلسات و تریبون های رسمی وجود ندارد و این تمامیت خواهی این مجموعه ها را میرساند.
نقاشی:انجمن تهران الان تنها به واسطهی آن عقبه و هفتاد سال سابقهای که دارد با این چهار بعلاوه یک اتحادیه در رقابت فرهنگی و سیاسی قرار گرفته است.
انجمن تهران میتواند ولی بقیه که تشکیلات ندارند نمیتوانند.
نقاشی:بله دقیقا به همین صورت است. دعوت از سخنران و برگزاری برنامه در دانشگاهها باید بر اساس ضوابطی و طی کردن فرایندی صورت بگیرد که حتما یک تشکل دانشجویی مجوز دار می تواند این طریق را طی کند. در بسیاری از دانشگاههای کشور این ۴ + ۱ تشکل دارند. بدون کوچک ترین تضاد و اصطحکاک هویتی و سیاسی. رصد سایت ها و بیانیه ها و تجمعات و شعاره و حمایت و سیمینارهایی که برگزار می کنند می تواند موید این ادعای من باشد. اگر اختلافاتی هم باشد بسیار جزیی و فرعی است. آبشخور فکریشان از لحاظ سیاسی جریان اصولگرا و بالاخص جبهه پایداری و جریان های همسوی آن نزدیکی دارند و از لحاظ فکری به آیت الله مصباح یزدی و افرادی چون رحیم پور ازغدی و جریان حول آقای دکتر سعید جلیلی و…پیش از این هم با تمام ادعاهایی که در باب انتقاد از دولت محمود احمدی نژاد می کنند قالبا از حامیان وی در دو انتخابات سال ۸۴ و ۸۸ بوده اند. در مقابل دانشجویان اصلاحطلب و تحولخواه نه تنها از داشتن یک اتحادیه فراگیر محروم اند، بلکه در مسیر شکلگیری و بازگشایی مجددشان هم انواع و اقسام سدسازیها وجود دارد. بگذریم که با توجه به آیین نامه های بالادستی که وزارت علوم و هیات مرکزی نظارت بر تشکل ها موظف به اجرایی کردن آنهاست، افراد و جریان هایی که بر هر دلیلی علاقه ای به تشکل یابی حول یک گفتمان مذهبی را ندارند - نه اینکه الزما ضد مذهب باشند - نیز امکان داشتن تشکل ندراند. در واقع تاکید بر اسلامی بودن تشکل های سیاسی که در دانشگاهها شکل می گیرد، حق تشکل یابی را از پاره ای از دانشجویان علاقه مند گرفته است.
یکی از مسایلی که در فضای رسانه ای و سیاسی کشور مطرح است استقلال جنبش دانشجویی و عدم وابستگی آنها با احزاب و گروههای خارج از دانشگاه است. تا چه میزان به این موضوع اعتقاد دارید و فکر می کنید که به وقوع پیوسته است؟
نقاشی:از نظر من جریان اصولگرا به دلیل اینکه می داند در میان دانشگاهیان اثرگذاری لازم را ندارد، دست به پارپاگاندای رسانه ای و سیاسی می زند. این عبارت «پیاده نظام احزاب» را بارها درباره اساتید و دانشجویان حامی اصلاحات و تحول خواهی به کار برده اند در حالی که خود در تمام این سالها دست کم ۴ تشکل وابسته به گفتمان فکری - سیاسی خود داشته اند که در این چند سال اخیر به ۱ + ۴ تشکل - به اضافه دفتر تحکیم وحدت موجود - شده است. خب اینها «پیاده نظام» چه کسانی هستند؟ اینها مستقل و خودجوش هستند و فقط طیف مقابل «پیاده نظام» است؟ گمان من این است که پارپاگاندا صورت می گیرد تا در داخل دانشگاه بی رقیب باشند.
رمضان زاده:اعضای انجمن ها بر اساس اساسنامه نمی توانند عضو هیچ تشکیلات داخل و یا خارج دانشگاهی باشند. این محدودیت تا زمان عضویت در انجمن اسلامی باقی است. قطعا نمی توان منکر نزدیکی فکری انجمن ها با جریان فکری - سیاسی اصلاح طلب شد. این یک پیوند تاریخی و هویتی است. پیوندی که از نظر گفتمانی یک عقبه بیش از ۱۰۰ ساله دارد. از آغاز نهضت مشروطه جریان نوگرای دینی یکی از پایه های مقوم مقولاتی چون مشروطیت قدرت، پارلمانتاریسم، عدالت خواهی و دموکراسی و ترویج نوع خاصی از زیست مسلمانی در دنیا جدید بوده اند. عقبه انجمن های اسلامی دانشجویان به چنین جریان باز می گردد. لاجرم نسل به نسل این جریان ها در درون و بیرون از دانشگاه با یکدیگر در پیوند هستند. همان طور که جریان محافظه کار در طول تمامی این سالها این ارتباط را داشته است. تفاوت در اینجاست که محافظه کاری و محافظه کاران در دانشگاه به عنوان سمبل تجدد در ایران جایگاه مستحکم و قابل توجهی ندارند. از این ارزیابی من هم این است که این شعارها فقط برای این داده می شود که جریان رقیب را در دانشگاه از نظر فکری در تنگنا قرار دهند. نکته دیگر در مورد مباحثی که آقای نقاشی در مورد برچسب زنی های رسانه های اقتدارطلب بر جریانات دانشجویی به عنوان پیاده نظام احزاب باید متذکر بشوم که شما اگر کمی تاریخی به نوع رابطه جریان دانشجویی با احزاب بنگیرید خواهید دید که نه تنها هیچ گونه ارتباط تشکیلاتی وجود نداشته است بلکه در بسیاری از مواقع چه دفتر تحکیم وحدت سابق و چه خود انجمن تهران مواضعی تقابلی و تنازعی با احزاب اصلاح طلب اتخاذ کرده اند. و نکته دیگر اینکه ساختار انتخاباتی و تشکیلاتی انجمن های اسلامی خود حاکی از استقلال این انجمن ها از جریانات خارج از دانشگاه است. حال این ساختار انتخابی انجمن های اسلامی را با ساختار برخی از تشکلهایی که در دانشگاه فعال هستند مقایسه کنید که اعضای آن از نهاد های بیرون از دانشگاه انتصاب می شوند.