آرش نراقی:
نسل جدید روحانیون، مرجعیتِ فکرِ دینی را از روشنفکرانِ دینیِ غیرحوزوی پس خواهند گرفت
آرش نراقی در مقالهای که خلاصهای از آن در زیر میآید، به جریانشناسی فکر دینی در یک دهه اخیر پرداخته و با انتقاد به روش مطالعاتی روشنفکران و نواندیشان کنونی، پیشبینی خود را از آینده ماجرای فکر دینی در ایران ارائه کرده است:
آرش نراقی در مقالهای که خلاصهای از آن در زیر میآید، به جریانشناسی فکر دینی در یک دهه اخیر پرداخته و با انتقاد به روش مطالعاتی روشنفکران و نواندیشان کنونی، پیشبینی خود را از آینده ماجرای فکر دینی در ایران ارائه کرده است:
۱. نقش تاریخی سروش و شبستری در شکلبخشی و شکوفایی جریان نواندیشی دینی انکارناپذیر و ماندگار است؛ اما نوآوری و جوشش فکری سروش و شبستری قریب یک دهه است که به پایان رسیده است.
۲. به نظر من سروش و شبستری نسبت به تحول سطح فکری و علمی مخاطبان خود در جامعه ایرانی توجه کافی ندارند، و در نوشتهها و خطابههای اخیرشان همچنان گویی با مخاطبان دو دهۀ پیش گفتوگو میکنند.
۳. به نظرم سروش و شبستری، خودآگاه یا ناخودآگاه میکوشند با استفاده از رادیکالیزم، جذابیت و اقبال از کف رفته را بازآوردند.
۴. مصطفی ملکیان، با جست بلندی از فراز سروش و شبستری پرید و در منتها الیه «چپ» پروژه ایشان فرود آمد. ملکیان در متن پروژه «نواندیشی دینی» رادیکالترین مواضعی را که ممکن بود، اختیار کرد(همچون مواضع او درباره ماهیت قرآن، پیامبری، نقش دین در زندگی فردی و اجتماعی، و تصویر از خدا).
۵. جریان تازهای از طلبههای جوان رفتهرفته چهره مینمایند که تا حدّ زیادی، محصول نفوذ فکری سروش، شبستری و ملکیاناند؛ طلبههایی که درسهای حوزوی را خوب خواندهاند، اما زبانهای فرنگی هم آموختهاند، و به منابع اصلی فلسفه و الهیات غرب دسترسی مستقیم دارند. دانش این طلبههای جوان و خوشفکر در بسیاری از شاخههای فلسفه و الهیات جدید به مراتب روزآمدتر و عمیقتر از سروش و شبستری(و می افزایم: ملکیان) است.(به نظرم یک نمونه خوب از این عالمان جوان، آقای محمود مروارید است که در حال حاضر عضو هیئت علمی پژوهشکده فلسفه تحلیلی است.)
۶. پیشبینی من این است که نسل عالمان جدید برآمده از حوزههای علوم دینی رفتهرفته میتوانند مرجعیت فکر دینی را که در چند دهه گذشته کمابیش در دست روشنفکران و نواندیشان دینی غیر حوزوی بود، دوباره به دست آورند.
۷. به نظرم مهمترین نقطه قوّت این نسل جدید عالمان دینی، مهمترین نقیصه آنها هم هست: غیرسیاسی بودن. «غیرسیاسی» بودن این عالمان به آسانی میتواند به فقدان حساسیت نسبت به مقوله عدالت تبدیل شود.