محمد رضا عارف:
اصلاحطلبی در جایگاه اپوزیسیون قرار نمیگیرد
بزرگترین معضل ما این است که هیچ کس در این کشور مسوولیت نمیپذیرد. / من خودم را همواره پلی برای ارتقای جوانان تصور کردهام و به آن افتخار ورزیدهام. / در تعامل با دست اندرکاران انتخابات و حرکت در چارچوب سیاستهای کلی و قانون میتوانیم به نتیجه برسیم و یک انتخابات پرشوری داشته باشیم. / اگر ما بتوانیم از سیصد کرسی مجلس، ۱۰ درصد آن یعنی حدود ۳۰ کرسی را میان اصلاحطلبان و اصولگرایان مشترک کنیم، این ۳۰ نماینده محور تفاهم و همدلی در مجلس خواهند شد. / اصلاحطلبان باید حتیالامکان با ساز و کار اجماعی وارد انتخابات شوند، ما نمیتوانیم مانع حضور افراد شویم.
محمدرضا عارف این روزها بیتردید موقعیت خوبی در فضای سیاسی کشور دارد. او برخلاف بسیاری از چهرههای اصلاحطلب که برای کنشگری سیاسی با تهدیدها و تحدیدهای بسیاری مواجهند، در متن قدرت است و کمتر اتفاق میافتد که در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام غیبت کند. معاون اول دولت سید محمد خاتمی از سوی دیگر پس از کنارهگیریاش از انتخابات ریاستجمهوری، جایگاهی متفاوتتر از گذشته در میان نامداران اردوگاه اصلاحات پیدا کرده است تا جایی که بسیاری از رفرمیستهای سیاسی عارف را «خیر الموجودین» اصلاحات مینامند و میدانند؛ مسالهیی که شاید این سیاستمدار یزدی نیز از آن آگاهی کامل دارد. حالا محمدرضا عارف میتواند نقش منجی را در انتخابات مجلس دهم برای اصلاحطلبان بازی کند. همین است که از فردای انتخابات ریاستجمهوری اقدام به راهاندازی و تاسیس تشکیلات سیاسی کرد و بارها در مقام یک اصلاحطلب بااخلاق راهی شهرهای مختلف شد تا در مقام سفیر اصلاحات، گفتمان اصلاحطلبی را در میان تودههای اجتماعی و هواداران اصلاحات زنده نگه دارد. همین رفت و آمدها باعثشده تا بر شمار طرفداران محمدرضا عارف افزوده شود. البته جنس اصلاحطلبی عارف با بسیاری از اصلاحطلبان متفاوت است. او برخی رفتارهای اصلاحطلبان در ادوار گذشته را تندروی میداند و نگرانیای هم از بابت گفتن مصادیق این تندرویها ندارد. معتقد است که اصلاحات هرگز در جایگاه اپوزیسیون قرار نمیگیرد. میگوید که منظور سیدمحمد خاتمی از تعامل با حاکمیت را نمیداند. میگوید آمده است تا پل پیروزی جوانان باشد و در این میان اجازه نمیدهد که اصلاحات از سوی عدهیی مدیریت سیاسی شود. البته عارف در میان این گفتههایش نافی این هم نمیشود که با برخی بزرگان اصلاحات از جمله سید محمد خاتمی رودربایستی دارد و همین است که با خندهیی بر لب میگوید: «پا در کفش بزرگان نمیکنم.» با محمدرضا عارف در دفتر بنیاد امید ایرانیان درباره آینده اصلاحات و انتخابات مجلس به گفت و شنود نشستیم. عارف همچون همیشه با محبت و لبخند، میزبان ما و پرسشهایمان بود. اگرچه اصلاحطلب است اما آنهایی که عارف را میشناسند خوب میدانند که او محافظهکارانه سخن میگوید و اما اینبار معاون اول دولت اصلاحات کمتر محافظهکارانه پاسخگوی سوالات ما بود. عارف در این گفتوگوی ۵۵ دقیقهیی بارها از دلمشغولی خود درباره جوانان و آینده کشور سخن گفت. از اینکه چرا نسل مدیریتی کشور تغییر نمیکند، گلایه داشت. از اینکه چرا عدهیی تنها چشم پیاده نظام به جوانان دارند، ناراحت بود، از اینکه اخلاق این سالها در رقابت سیاسی، نماد و نمودی نداشت انتقاد کرد. میگفت که باید راه را بر تندروها بست چراکه مردم از تندروی خسته شدهاند. تاکید داشت که اصلاح طلبان با اجماع و خرد جمعی می توانند از موانعی که پیش روی خود دارند، عبور کنند. البته در این میان گریزی هم به ضرورت تدوین مانیفست اصلاحات زد و با جدیت گفت: با وجود تلاش های بسیار موفق نشدهایم این کار را انجام دهیم. معاون اول دولت سید محمد خاتمی درباره راهبردهای انتخاباتی اصلاحطلبان هم حرفهای زیادی داشت، اینکه اصلاحطلبان باید به آسیبشناسی خود بپردازند و با برنامه ریزی و تن دادن به عقل جمعی، کار تشکیلاتی و پرهیز از رفتارهای گعده ای وارد انتخابات مجلس دهم شوند. معتقد بود که اصلاح طلبان اگر با سازوکار تشکیلاتی وارد میدان انتخابات شوند، موفقیتشان قطعی خواهد بود. در این میان هم نتوانست نگوید که نگران تک روی برخی اصلاحطلبان نیست. او همه این حرفها را زد اما با گفتن این جمله که «من خود را نماینده تمام جریان اصلاحات نمیدانم» نشان داد که میداند در اردوگاه اصلاحات چه میگذرد. عارف در این مصاحبه نشان داد که تغییر کرده و دیگر به این راحتیها کنارهگیری نمیکند. هرچه هست او به قول خیلیها، «خیر الموجودین اصلاحات» است؛ چهره یی که شاید با حضورش در انتخابات مجلس دهم بتواند فصل جدیدی از بازیگری اصلاح طلبان را در میدان سیاست ایران رقم بزند.
آقای خاتمی در این ماههای اخیر چندباری مساله تعامل با حاکمیت را مطرح کردهاند. چه اتفاقی افتاده است که ایشان به این نتیجه رسیدهاند که باید با حاکمیت تعامل کرد؟ آیا این تعامل در گذشته وجود نداشته است؟
شما از آقای خاتمی باید منظور اصلی شان را بپرسید. اما معتقدم اصلاحطلبان بخش اصلی نظام محسوب میشوند. این حرف به این معناست که ما اصلاحطلبان به عنوان یکی از دو تفکر اصلی درون نظام وجود داریم که ممکن است نامش هر چه باشد، چپ باشد یا راست باشد. هر چه هست تفکر اصلاحات، تفکر درون انقلاب است. بنابراین تعامل با دیگر جریانهای سیاسی درون نظام معنا پیدا میکند. تعامل برای نزدیک شدن دو جناح قابل طرح است و برای نزدیک شدن دیدگاهها بههمدیگر لازم و ضروری است.
آیا تعامل با حاکمیت به این معنا نیست که اصلاحطلبان نقش اپوزیسیون خود را پذیرفتهاند؟
بر این باورم که تفکر اصلاحات عین تفکر انقلاب اسلامی است و اصلاحطلبی در ذات انقلاب است؛ تفکر اصلاحات هیچگاه در جایگاه اپوزیسیون قرار نمیگیرد و همواره به عنوان یک جریان در درون نظام مطرح است.
جنابعالی بارها به این مساله اشاره کردهاید که اصلاحطلبی هویت انقلابی دارد و اصلا نمیتوان آن را از نظام منفک کرد اما میبینیم که در تمامی این ۱۷ سال برای همین جریان درون نظام، اتفاقاتی میافتد که ناگوار است.
بله به این باورم. ما باید با ساز و کار قانونی و دموکراسی رقابت درون نظام را بپذیریم. متاسفانه به این دلیل که در سیاست کشور، بعضا اخلاق رعایت نمیشود و ساز و کار همکاری و هم افزایی را خوب بلد نیستیم، به حذف رقیب میپردازیم و نمیخواهیم بپذیریم که رقیب وجود دارد و ما حق حذف رقیب را نداریم. من شخصا به جمله زنده باد مخالف معتقدم. اینکه مخالف میتواند مارا به چالش بکشد باعثمیشود که عملکرد ما بهتر شود. امیدوارم با توجه به فضای جدید کشور، هر دو جناح از اتفاقات سالهای گذشته درس بگیرند و در یک فضای صمیمی به رقابت بپردازند. باید بدانیم که هیچ یک از دو جناح درون نظام حذف شدنی نیستند.
اکنون که فضای کنشگری سیاسی در حد وسیع و حرفهیی برای اصلاحطلبان فراهم نیست و نیروهای سیاسی این جناح از موقعیت خوبی برای بازیگری سیاسی برخوردار نیستند، آیا این وضعیت محصول رفتار غیراخلاقی جناح رقیب اصلاحطلبان است؟
من فکر میکنم که بخش عمده آن محصول رفتار جناح رقیب است و البته بخشی هم مربوط به ضعفهای خودمان است.
این بخش که مربوط به نواقص اصلاحطلبان است را شرح میدهید؟ تندرویها و کندرویهای ما چه بوده است؟
اینکه ما در یک جبهه سیاسی نتوانیم در مقاطعی به یک عمل مشترک و تفاهم برسیم در واقع ضعف ما است و ما را آسیبپذیر میکند.
مثل چه مقاطعی؟
مانند انتخابات ۸۴ و ۸۸ که جبهه اصلاحات نتوانست به اجماع برسد و کاندیداهای درون جبهه اصلاحات نتوانستند به نفع یکی کنار بکشند.
یعنی سختی کنار کشیدنها در بزنگاههای حساس مانند انتخابات ریاستجمهوری یکی از جدیترین نقاط ضعف اصلاحطلبان بوده؟
دقیقا، البته این مساله خاص اصلاحطلبان نیست. اصولا هنوز به ساز و کار حرکت جبههیی در یک موضوع مهم سیاسی با وجود شعارهایی که میدهیم نتوانستیم خوب عمل کنیم. باید ساز و کار اجماع در درون جبهه و ائتلاف با جریان رقیب را تمرین کنیم. میتوانیم و باید با توجه به اهداف سیاسی مشترک همکاری با یکدیگر را تمرین کنیم.
پس اصلاحطلبان هم دچار این مشکلات شدهاند؟
متاسفانه این نقیصه در همه جریانات سیاسی کشور وجود دارد. خودخواهی و خودبزرگبینی، عدم تحمل دیگران و تلاش در جهت حذف رقیب یکی از چالشهای جریانات سیاسی کشور است.
شما چقدر در جهت رفع این مشکل تلاش کردهاید؟
همواره سعی کردهام در حد توان ناچیزم در این مسیر قرار نگیرم.
حداقل کاری که انجام شد این بوده که خودتان شخصا گرفتار این فضا نشویدیا حداکثر کاری که میتوانستید بکنید؟
بگذارید یک خاطره تعریف کنم، در سال ۶۳ در یک مرحله تا شنبه شب بنده در فهرست کابینه آقای مهندس موسوی به عنوان وزیر ارتباطات بودم. در ساعت هشت شبشنبه نام من از فهرست خط زده شد، هیچگاه موضعی منفی در این امر نگرفتم. حتی به من رسما اطلاع داده نشد که فردای آن روز در مجلس حضور نداشته باشم. هیچوقت از این امر گله نکردم. خوشحال هم بودم به این دلیل که مسوولیت سنگینی را از روی دوشم برداشته بودند. در حکومتی که ادعا میکنیم به خاطر تکلیف و به خاطر خدا مسوولیت میپذیریم، اگر مسوولیت از دوش انسان برداشته شود جای گله و شکایت نیست و انسان در محیط و فضایی دیگر به خدمت میپردازد.
شما اشاره کردید که بخشی از مشکلاتی که اصلاحطلبان با آن مواجه هستند، مربوط به برچسبها و تهمتهایی است که جناح رقیب میزند. اما هر چه امروز بکاریم فردا درو خواهیم کرد. آنچه که اصلاحطلبان امروز درو میکنند یقینا چیزی است که خودشان در گذشته کاشتهاند. ما در گذشته چه کرده ایم؟
ما نتوانستیم شعارها و گفتمان خود را در یک تشکیلات منسجم که مسوولیتها و وظایف و اختیارات مشخص باشد، عملیاتی کنیم. مهمترین مساله ما در این سه دهه گذشته حرکت گعدهیی بوده است و متاسفانه اصولا نگاه غالب ما همین رفتارهای گعدهیی و هیاتی بوده است و دنبال حاکمیت حزب و تشکیلات نبودهایم. با این شرایط نمیتوان در سیاست و حکومت کاری جدی از پیش برد. باید همه تشکلهای سیاسی با شناسنامهیی شفاف و روشن بیایند و مسوولیت بپذیرند. بزرگترین معضل ما این است که هیچ کس در این کشور مسوولیت نمیپذیرد. هشت سال آقای احمدینژاد به کمک اصولگرایان روی کار میآید و کسی یا تشکیلاتی مسوولیت این دوره را نمیپذیرد.
یعنی معتقدید در این امر چندان متفاوت از اصولگرایان نیستیم؟
بله، عدم پاسخگویی و عدم تحمل نقد، مشکل عمومی جریانات سیاسی کشورمان است. ما در کجا آمدیم و مشفقانه عملکرد خود را بررسی کردیم؟ همواره میگوییم زمان حساس و خاصی است و رقیب مراقب است و نباید حرفی بزنیم! در حالی که این نگاه، نگاه غلطی است و جلوی پویایی، نشاط و زندهماندن یک جریان و گفتمان را میگیرد و مسوولیتپذیری را از بین میبرد.
در واقع این ترس وجود دارد که وقتی خود را نقد میکنیم رقیب دستاویزی برای خود پیدا کند؟
بله. ما نیازمند فضایی صمیمی و دوستانه و سالم هستیم که گروهها در آن نقد را بپذیرند و خود را اصلاح کنند. در کشور آلمان در سالهای اخیر یکی از وزرا در جایی از تز دکترای خود بدون مرجع دهی از مطلبی استفاده میکند این فرد مجبور به استعفا میشود. کجا در کشور ما درخطاهای محرز چنین اتفاقی افتاده است؟
به نظر شما دلیل عدم بلوغ سیاسی و توسعهنیافتگی سیاست ورزان چیست؟
در واقع ما شعارها وارزشهای انقلاب را نتوانستهایم در فعالیتها حاکم کنیم. لذا روز به روز آستانه تحمل دیگران را در خودمان کاهش دادهایم. باید با استفاده از همه ارزشها و شعارهای انقلاب، به خودسازی فرهنگی و سیاسی بپردازیم و قانون اساسی و قانون را فصلالخطاب همکاریها و رفع اختلافات سیاسی قرار دهیم.
چه کسی باید استفاده میکرد؟ شما اشاره کردید که سال ۸۴ علت اصلی عدم موفقیت اصلاحطلبان در انتخابات، حرکت گعدهیی و نداشتن رفتار حزبی حرفهیی بود، سوال اینجاست چقدر اشتباه بوده و اشتباه است که سرنوشت اصلاحات را به سرنوشت یک فرد گره بزنیم؟ این سوال را به این دلیل میپرسم که جنابعالی هنوز هم میگویید اگردر انتخابات سید محمد خاتمی انصراف بدهد من نیز انصراف میدهم.
رویکرد من همیشه رسیدن به اجماع و وحدت درون جبههیی بوده است. وحدت و خرد جمعی را همواره دنبال کردهام و بر این باورم که برای پیروزی، هیچ راهی به جز ساماندهی تشکیلاتی و وحدت نظر نداریم.
آقای دکتر جواب سوالم را نگرفتم. واقعا درست است که سرنوشت یک گفتمان و جریان سیاسی را به سرنوشت یک نفر وابسته کنیم؟
خیر. بنده با این موضوع مخالف هستم. البته ما در شرایط خاص کشور راهی جز این نداشتیم و در حرکت درازمدت باید تشکیلات حاکم شود و خردجمعی مبنای حرکت قرار بگیرد. ما مرامنامه بنیاد امید ایرانیان را طوری نوشتیم که باید بعد از ۱۰سال نقش فرد در آن از بین برود و کلیه تصمیمات و اقدامات با اتکای نظر مراجع ذیربط در تشکیلات بنیاد باشد و نقش فردی افراد، خود را در نقش جمعی بیابد.
این بنیاد را راهاندازی کردهاید که نقش خودتان را محو کنید؟
باید بعد از ۱۰ سال رای من همان ارزشی داشته باشد که رای یک عضو جدید و جوان دارد! ماندگاری تشکلها در حاکمیت تصمیمات جمعی و به استثناء ضوابط و مقررات است و الا محو شدن هیچ فردی از اعضای بنیاد مطرح نیست.
آیا محمدرضا عارف در تشکیلات بنیاد امید ایرانیان میخواهد خودش را تکثیر کند؟ یعنی به دنبال این هستید تا انباشت تجربه خود را در اختیار جوانان بگذارید تا آنها بتوانند همچون دکتر عارف مسیر پیشرفت و کار سیاسی و تشکیلاتی را یاد بگیرند؟
بیتردید مایلم تا نکات مثبتی که در کارنامه من هست را تکثیر کنم. مایلم همه تجربیات بیش از سه دهه در امور اجرایی و علمی و سیاسی را در اختیار اعضای بنیاد و بهخصوص جوانان عزیز قرار دهم. من خودم را همواره پلی برای ارتقای جوانان تصور کردهام و به آن افتخار ورزیدهام.
آقای دکتر، اصلاحطلبان طی ۱۷ سال گذشته فراز و نشیبهای متفاوتی را تجربه کردهاند. در حال حاضر هم به نظر میرسد که قوه عاقله گفتمان اصلاحطلبی قایل به اصلاح برخی اشتباهات استراتژیک و تاکتیکی خود هستند. در این میان هم آقای خاتمی بسیار تعدیل شده و تلطیف شده نسبت به گذشته سخن میگویند که گویی قراراست بدبینیهای حاکمیتی به اصلاحطلبان را مبدل به خوشبینی کنند. به واقع میتوان این بدبینیها و سوءظنها را به خوشبینی و حسن ظن حاکمیت به اصلاحطلبان تبدیل کرد؟
بله، ما خود را بخشی از جریانات داخل نظام میدانیم و قطعا خوشبینی و حسنظن حاکمیت برای انجام وظیفه و حضور یک ضرورت است و امیدوارم جریانات داخل نظام بتوانند در چارچوب قوانین و مقررات فعالیتهای خود را ساماندهی کنند. الان مهمترین مساله ما انتخابات سال آینده است. ما نیاز به مشارکتی بالاتر از مشارکت سال ۹۲ داریم. باید در یک فضای مثبت به سمت انتخابات مجلس آینده حرکت کنیم. بر این باوریم که با تعامل با دستاندرکاران انتخابات و حرکت در چارچوب سیاستهای کلی و قانون میتوانیم به نتیجه برسیم و یک انتخابات پرشوری داشته باشیم.
شما به عنوان فردی که جغرافیای ذهنی اصلاحطلبان را میدانید و خودتان هم نسبت به برخی تندرویها در گذشته انتقاد دارید فکر میکنید دوباره اجازه بازیگری سیاسی به اصلاحطلبان مفروض بر تحقق این فرضیات داده خواهد شد؟ به نظر جنابعالی اصلاحطلبان چگونه میتوانند از دیوارهای آهنینی که مقابلشان برای کنشگری سیاسی قرار دارد، عبور کنند؟ به واقع اصلاحطلبان با چه روش و منشی میتوانند با کسانی که اصلاحطلبان را فتنهگر میدانند و مینامند وارد تعامل و گفتوگو شوند؟
جناح رقیب به همه اصلاحطلبان فتنهگر نمیگوید. امیدوارم در فضای سیاسی خوبی که امروز در کشور وجود دارد، دو جریان اصلی کشور با تعامل و همدلی و با در نظر گرفتن مشترکات و اهداف مهم نظام بتوانند با همدیگر همکاری صمیمانهیی داشته باشند و در یک فضای خوب به رقابت بپردازند و به همین منظور من مساله اجماع درون اصلاحات و ائتلاف با گروه رقیب را در انتخابات سال آینده مطرح کردم اگر ما بتوانیم از ۳۰۰ کرسی مجلس، ۱۰ درصد آن یعنی حدود ۳۰ کرسی را میان اصلاحطلبان و اصولگرایان مشترک کنیم، این ۳۰ نماینده محور تفاهم و همدلی در مجلس خواهند شد.
بله این پیشنهاد یک راهبرد کوتاهمدت است که میتواند موثر واقع شود اما من میخواهم دیدگاه وراهکارهای شما رادر مورد منافع کلی بدانم. شما اشاره کردید که جناح رقیب میخواهد اصلاحطلبان را حذف کند، به نظر شما آیا این جریان به این راحتیها دست از این راهبردشان برخواهند داشت؟
خیر، هر گروه سیاسی میخواهد در قدرت بماند. ما تا حدی هزینههای برخی تندرویها رادادهایم و این بهانه و وسیلهیی برای برخوردهای حذفی شده است. اتفاقاتی که در دوره اصلاحات و قبل و بعد از آن افتاد بهانهها را به دست جناح مقابل داده است. بنابراین ما باید تلاش کنیم که دیگر بهانه به دست رقیب ندهیم و با رقیب تا آنجا که میتوانیم تعامل داشته باشیم.
آیا اصولگرایان تندرو سررشته بهانههای گذشته را رها خواهند کرد؟
به هر حال جز تعامل، چارهیی نداریم.
پس استراتژی آقای خاتمی مبنی بر تعامل با حاکمیت درست است؟
ما داخل نظام هستیم. این مساله مربوط به جناحهای داخل نظام است که باید تعامل داشته باشیم.
فکر میکنید مجوز بازیگری سیاسی برای اصلاحطلبان با توجه به حوادث۸۸ داده شود؟
چرا داده نشود. من کاندیدای ریاستجمهوری در سال ۹۲ بودم. ملاک عمل همگان باید قانون باشد، همه بر اساس قانون عمل کنیم. اگر قانون اعمال شود همه نفع میبرند.
چه کسی باید قانون را رعایت کند؟
نهادهایی که مسوول این امر هستند.
به هر دلیلی ممکن است قانونی رفتار نکنند؟
چرا ما از الان باید بدبین باشیم؟
به این دلیل که نشانهها و پالسهایی از هماکنون داده میشود که نمیتواند خیلی برای اصلاحطلبان امیدوارکننده باشد.
نباید قضاوت و پیشداوری داشته باشیم. ما با خوشبینی و تعامل باید سعی کنیم در چارچوب قانون عمل کنیم و دیگران را به اجرای دقیق قانون بهخصوص با توجه به نظر مقام معظم رهبری که رای مردم را حقالناس دانستند تشویق کنیم.
اصلاحطلبان با چه سازوکاری باید وارد انتخابات مجلس شوند؟ آیا چهرههایی که هزینه دادهاند در اردوگاه و اتاق فکر اصلاحطلبان باید حضور داشته باشند یا خیر؟
اصلاحطلبان باید حتیالامکان با سازوکار اجماعی وارد انتخابات شوند، ما نمیتوانیم مانع حضور افراد شویم. اما ملاک عمل ما باید حرکت در چارچوب قانون و تلاش جهت حضور حداکثری مردم در انتخابات باشد.
نقطه تمایز محمدرضا عارف با دیگر اصلاحطلبان چیست؟
من خودم را با دیگر اصلاحطلبان مقایسه نمیکنم. اما ملاک حضور و فعالیت ما همان شعارهایی است که که در مرامنامه بنیاد امید ایرانیان آمده است؛ اخلاق، خردورزی و عقلانیت را مبنای حرکت خود قرار میدهیم و منافع دراز مدت خود و کشور را در نظر میگیریم. طبیعتا اگر ما منافع درازمدت را دنبال کنیم از منافع کوتاهمدت خود دست برمیداریم. همچنین توجه به شرایط و موقعیتها شاید یکی دیگر از ویژگیهای تشکل ما باشد. با این رویکرد در انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی حضور خواهیم داشت.
اصلاحطلبان در مقطعی تجربه در اختیار داشتن مجلس و دولت را داشتهاند. مفروض بر چراغ سبز به اصلاحطلبان برای بازیگری سیاسی و احتمال اینکه اصلاحطلبان بتوانند اکثریت صندلیهای سبز رنگ مجلس را از آن خود کنند بازهم این سوال وجود دارد که این تجربه محتمل چه تفاوتی با تجربه سالهای ۷۶ و ۷۷خواهد داشت؟ اصلا مبنا را بر این میگیریم که جنابعالی به عنوان سر لیست اصلاحطلبان در انتخابات مجلس باشید و اجماعی از سوی اصلاحطلبان روی اسم شما صورت گرفت و فرض میکنیم که محمد رضا عارف رییس مجلس دهم شد و مجلس اصلاحطلبان هم تشکیل شد. این مجلس چه تفاوتهایی با مجلس ششم خواهد داشت؟
البته بهتر است فعلا وارد مصادیق و نام افراد نشویم. اینکه چه کسی میآید و چه کسی رییس میشود از یک سو چندان مهم نیست و از سوی دیگر هم، زود است درباره چنین مسائلی اظهارنظر شود.
من فکر میکنم که مردم و عقلای کشور از تندروی خسته شدهاند. تندروی هم چپ و راست ندارد. میتوان در عملکرد مجلس فعلی و رفتارهایش با دولت این موضوع را مشاهده کرد. این مساله مردم را خسته کرده است. امیدوارم تلاش همگان در جهت داشتن مجلسی باشد که نمایندگان آن با داشتن تعهد و تخصص و تجربه، دغدغه منافع ملی و مسائل کشور را در اولویت امور خود قرار دهند.
به اعتقاد شما تحصن مجلس ششم یک اشتباه استراتژیک از سوی اصلاحطلبان بود؟
بله. قطعا باید جلوی چنین رویکرد و اتفاقاتی را بگیریم. باید درون نظام و با سازوکارهایی که درون نظام اندیشیده و طراحی شده است عمل کنیم و من مطمئنم با بهرهگیری از این رفتار، در هیچ موردی به بن بست نمیرسیم.
حالا بعد سیاسی این ماجرا را کنار بگذاریم. از لحاظ مدیریتی و قانونگذاری، مجلس اصلاحطلب و مورد نظر آقای عارف باید چه هیبت و هویتی داشته باشد؟
توجه به منافع ملی و حرکت در چارچوب افقهای درازمدت و اسنادبالادستی توسعه و پیشرفت کشور، دور شدن از بخشینگری و پرداختن به مسائل جزیی حوزه انتخابیه که ما در همه مجالس خودمان این را مشاهده میکردیم و خوشحال بودیم که با تشکیل شوراهای شهر و روستا نمایندگان به مسائل ملی و کلان میپردازند ولی عملا چنین نشد.
راهبرد مشخصی برای تبدیل مسائل منطقهیی به مسائل ملی دارید؟
باید برنامه مشخصی داشته باشیم. باید به مردم اینگونه بگوییم که اگر ما پیروز شدیم با برنامه حرکت میکنیم و این کار مشخص را در اولویت خود در چهار سال نمایندگی قرار میدهیم.
چه کارهایی؟
مجلس باید به اولویتهای کشور بپردازد و به شرایط دولت توجه کند. دولت باید احساس کند که مجلس پشتوانه اوست. البته نظارت مجلس از جمله تحقیق و تفحص و سوال و استیضاح را رد هم نمیکنیم. استیضاح حق مجلس است اما بعد از اثبات برادریاش. در حال حاضر عملکرد مجلس نهم با سال اول دولت آقای روحانی را مشاهده میکنید، ما باید این مساله را اصلاح کنیم. ما به مجلسی احتیاج داریم که بتواند شرایط موجود را درک کند و دغدغه اصلی آن منافع ملی و اولویتهای دراز مدت کشور باشد و حرکت برنامهیی و به دولت راهبرد بدهد و به او کمک کند.
آیا از توان شما و تشکیلاتی که راهاندازی کردهاید برمیآید چنین مجلسی را تشکیل دهید و مدیریت کنید؟
بله. با همکاری دیگر نمایندگان ما برنامه خواهیم داد و تلاش میکنیم در صورت پیروزی، اجرایی شدن آن را با توجه به قانون اساسی پیگیری کنیم.
سه اولویت اصلیای که در مجلس باید نهادینه و پیگیری شود از منظر شما چیست؟
ما هنوز برنامه راهبردی را نهایی نکردهایم. باید برنامه مشخص و راهبردی را با توجه به اولویتهای کشور ارایه کنیم. اما آنچه میتوانم بگویم این است که برای اجرایی شدن آن، تعامل، تفاهم و همدلی با مردم و دیگر جریانات سیاسی لازم است.
آیا این مساله جمعالاضداد نیست؟
خیر، من تاکنون سعی کردهام با هر دو جناح ارتباط خوبی داشته باشم و در کارهایم از توانایی و نکته نظرات همه دوستان استفاده کنم.
چطور این تعامل را برقرار کردهاید؟
این کار با سعه صدر و حرکت در چارچوب مشترکات و منافع ملی، عملی است. خوشبختانه ما در راهبردهای اصلی دارای ارزشهای مشترک هستیم و اختلاف در تاکتیکها هم طبیعی است. نظریهیی را که همیشه دنبال کردم، ائتلاف بالای ۵۰درصد بوده است.
ائتلاف بالای ۵۰ درصد به چه معنا؟
به این معنا که اگر با شخصی بیش از ۵۰ درصد اشتراک نظر داشتم مشاجره نمیکردم و سعی میکردم با فعالیت و حرکت مشترک اختلافات را کاهش دهم و عموما موفق بودهام.
مثلا در مجمع تشخیص مصلحت نظام وقتی کنار آقای حدادعادل مینشینید، گلایهیی نسبت به برخی اظهارنظر اصولگرایان نمیکنید؟
در مسائلی که مطرح میشود سعی میکنیم با ایشان و سایر دوستان به نظر مشترک برسیم. البته با ایشان و سایر دوستان گعده دوستانه داریم.
آیا تلاش کردهاید جدای از اظهارات غیرمنصفانهیی که برخی اصولگرایان تندرو در قبال اصلاحطلبان دارند، نگاه اصولگرایان معتدل را به اصلاحطلبان تغییر دهید و آنها را آگاه کنید؟
در این زمینه همواره تلاش کردهام. در فاصله زمانی سالهای ۸۸ تا ۹۲ بسیار تلاش کردم که فاصلهها را کم کنم، اما روند حاکم بر چهار سال گذشته و قدرت حاکم در این چند سال به ما اجازه حرکت چندانی نداد تا بتوانیم گام عملیایبرداریم. امیدوارم در فضای جدید بتوانیم با یکدیگر تعامل داشته باشیم.
سختیها و مصایبی که پیشروی سیاستورزی محمدرضا عارف ودیگر اصلاحطلبان وجود دارد، چیست؟
معتقدم باید به درون جناح خودمان بپردازیم و آسیبشناسی دقیقی از رفتارهای خودمان داشته باشیم. من الان از رقیب گله نمیکنم. مساله اصلی، تکرویهای داخل جناح اصلاحطلبی است و من بیشتر نگران آن هستم. اگر اینها را حل کنیم میتوانیم با رقیب هم کنار بیاییم. به همین دلیل هم تاکید میکنم به جای اینکه به دنبال منافع گروهی خود باشیم، به پیروزی جناح خود و تفکر خود فکر کنیم. توقع حداقلی و مسوولیت حداکثری در حال حاضر بسیار مهم است. سازمانهای سیاسی مختلفی درون جبهه اصلاحات وجود دارد. اگر بنا باشد که هر کدام به دنبال سهمخواهی حداکثری باشند، به جایی نمیرسیم.
عدم تعریف مانیفست مشخص اصلاحطلبی چقدر به گفتمان اصلاحطلبی ضربه زده است؟
گفتمان اصلاحات گفتمان انقلاب است ولی مانیفست شفاف و جامعی ارایه نشده و این موضوع ضربههای مختلفی به گفتمان اصلاحات زده است!
آیا شما تلاش کردهاید که این مانیفست را تدوین کنید؟
هیچگاه شرایط مناسبی برای این کار نداشتهایم. در بنیاد باران هم با وجود تلاشها موفق نشدهایم که این کار را بهصورت کامل انجام دهیم.
شما فرصت این را داشتید که بنیاد امید ایرانیان و سازمان پویش جوانان را طراحی کنید چطور فرصت پیدا نکردهاید مهمترین کاری که خودتان هم به آن اعتقاد دارید را انجام بدهید؟
ما رویکردها و راهبردها را در تشکیلات خودمان مطرح کردهایم. اما من خود را نماینده تمام جریان اصلاحطلب نمیدانم. باید همه گروهها و جریانات داخل این جبهه تلاش کنند تا این اقدام انجام شود.
اصلاحطلب ستیزان برای اینکه از موقعیت اصلاحطلبان در جامعه جلوگیری کنند از چه روشهایی استفاده میکنند؟ البته این سوال من به این دلیل است که همه مشکل اصلاحات و اصلاحطلبان مربوط به کندرویها و تندرویهای درون این جناح به نظر میآید که نیست.
این جریانها گاهی با برچسب زدن و گاهی با آلترناتیوسازی سعی میکنند تا اصلاحطلبان را در حاشیه نگه دارند.
ممکن است جنابعالی بتوانید افرادی را حول محور تفکرخود و تفکر اصلاحطلبی جمع کنید اما به واقع هیچ ضمانت و سازوکاری وجود ندارد که این هوادار اصلاحات، اصلاحطلب باقی بماند. مشابه این مساله را هم در شورای شهر دیدیم. افرادی در لیست اصلاحطلبی میآیند که بر ضد اصلاحطلبی رفتار میکنند. این مشکل را وقتی شاخصههای هویت اصلاحطلبی وجود ندارد چگونه میتوان حل کرد؟ نکته دیگری هم که مطرح میشود این است که ما چهرههایی در مجلس ششم داشتیم که به هر صورت نمیتوانند در انتخابات مجلس حضور داشته باشند و همچنین برای اینکه بخواهیم افراد جدیدی را به صحنه بیاوریم راه طولانی و سختی برای اینکه بتوانیم این افراد را به مردم بشناسانیم در پیش داریم. راهحل شما چیست؟
در حالت کلی و با توجه به قانون اساسی هیچ راهی جز فعالیت و حاکمیت احزاب نداریم. حزب شناسنامه مشخص و روشنی دارد و مسوولیتهایش نیز مشخص است و عضو حزب از مرامنامه حزب نمیتواند تخطی کند. تا وقتی که حرکت ما گعدهیی است همین هزینهها را خواهیم داشت. حزب سازوکار خودش را دارد و فرد نمیتواند در این سازوکار به تنهایی حرکت کند البته به عقیده من شرایط فعالیت حزبی هم در کشور فراهم نیست. ما بر همین اساس در بنیاد امید اصرار داریم تا یک دهه هیچ کار سیاسی و حزبی انجام نشود تا در ابتدا به عنوان یک انجی او و یک تشکل اجتماعی و فرهنگی مردم آن را بشناسند و بعد اگر کنگره تصمیمگیری کرد، رویکرد آن را حزبی خواهیم کرد. ما این مشکل را همواره داشتهایم که برخی افراد قبل و بعد از انتخابات، دیدگاه خود را تغییر میدهند و راهحل همین است که عرض کردم. ما نباید در معرفی افراد در یک نسل متوقف شویم. چه کسی گفته است اگر ما چهره جدیدی را مطرح کنیم مقبول واقع نمیشود. ما هیچگاه در گذشته متوقف نبودهایم. رویکرد ما در بنیاد امید اتکا به فعالیت جوانان است. نسل اولیها هم حضور دارند اما نقش اصلی به عهده جوانان است. بنایمان هم نیست که اگر فردی مسوولیتی را پذیرفت تا زنده هست این مسوولیت را ادامه دهد. ما باید امکان جابهجایی و تغییر را فراهم کنیم و به جوانان هم فرصت حضور و تلاش جهت پیشرفت و توسعه کشور داده شود.
آیا در بنیاد امید، امید دارید تا بتوانید نسل سومیهای اصلاحات را به عرصه کلان سیاست ورزی و مدیریتی کشور برسانید؟
بله. اولویت ما در مجلس آینده دو قشری است که بسیار از آنها غافل بودهایم یعنی جوانان و زنان.
فکر میکنید این ایده تا چه میزان میتواند مورد پذیرش نسل اولیهای اصلاحات قرار بگیرد؟
شخصا در این خصوص تلاش میکنم و نا امید نمیشوم. در انتخابات گذشته هم بزرگان اصلاحات همراهی کمی داشتند و ما به کمک همین جوانان مسائل را پیش بردیم و بزرگان هم در گامهای آخر به ما پیوستند.
موقعیت فعلی شما به برکت حضور جوانان بوده است؟
گرداننده امور ما جوانان بودند و ما از این سیاست کاملا راضی هستیم و این مسیر را ادامه خواهیم داد.
الان آقای خرازی حزب ندا را راهاندازی کردهاند، کسانی که در سازمان مجاهدین و حزب مشارکت بودند تشکیلات ندای ایرانیان را راهاندازی کردند که موج مخالفت زیادی در اصلاحات برانگیخت اما در زمان پویش امید که شما راهاندازی کردید مخالفتها بسیار کمتر بود. این مخالفتها چه علل و عواملی داشته است؟
شخصا از هر تشکیلاتی که ایجاد شود استقبال میکنم. جریانات سیاسی و اجتماعی باید برای ماندگاری خود تلاش کنند. بنیاد امید ایرانیان و پویش امید برای تاثیرگذاری و ماندگاری تلاش میکنند.
چرا فکر میکنید ماندگار میشود؟
شاید علتش اخلاق مداریای باشد که برای ما در این تشکیلات جایگاه ویژهیی دارد.
اخلاق مداری به چه معنا؟
به این معنا که حاکمیت اخلاق را در همه امور لحاظ کنیم و منافع کوتاهمدت، ما را مجبور به کنار گذاشتن اخلاق نکند. ما سیاست مبتنی بر اخلاق را دنبال میکنیم که احترام بزرگترها را حفظ میکنیم، چرا که آنها را به عنوان پیشکسوتهای انقلاب قبول داریم. اما در عین حال باید اجازه دهیم که نسلهای بعدی با انتقال تجربه از نسل اول به میدان بیایند و قدرت بگیرند و مسوولیت بپذیرند. ما در بنیاد برای سال ۱۴۰۰برنامههای آموزشی و توانمندسازی برای جوانان داریم. الان جهتگیری ما آموزش و تربیت جوانان با رویکرد آینده است.
این تربیت را بر اساس چه مبنایی و مقصدی انجام میدهید؟ آموزش سیاسی است یا مسائل دیگری را هم در بنیاد دنبال میکنید؟
در امور اولویتدار از جمله امور سیاسی، فرهنگی و اجتماعی برای ارتقای مسوولیتپذیری جوانان برنامه داریم.
آیا کارگروههای ویژهیی برای آنان تعریف کردهاید؟
بله. ما کلاسهایی داریم که البته با توجه به مشکلاتی که مربوط به فضا میشود، نتوانستهایم به صورت گسترده اقدام کنیم. در زمینههای سیاسی و فرهنگی و راهبردی کارهای خوبی انجام دادهایم.
سازمان پویش چه تعداد عضو فعال دارد؟
به دلیل اینکه تاکنون امکان عضوگیری نداشتیم، بیشتر اعضا به صورت سمپات همکاری میکنند.
ارزیابی مشخصی وجود ندارد که چه تعداد عضو دارند؟
الان رقمی ندارم که بیان کنم. بیشتر به صورت سمپات کار میکنند. بهنظرم بعد از اخذ مجوز سازمان سیاسی جوانان از وزارت کشور بتوان عضوگیری را ساماندهی کرد.
چند دفتر در استانها میتوانند تاسیس کنند؟
بعد از اخذ مجوز به تدریج در همه استانها دفتر تاسیس خواهد شد.
این دفاتر توسط سازمان مرکزی راهاندازی میشود یا اینکه اعضایی که سمپاتیک از تشکیلات شما حمایت میکنند اقدام به تاسیس دفتر خواهند کرد؟
با سازوکار سازمان سیاسی راهاندازی و اداره خواهد شد.
در حال حاضر که محمدرضا عارف و جوانان حامی او در حال تاسیس سازمان سیاسی جوانان هستند بسیاری از اصلاحطلبان نمیتوانند سازمان سیاسی خود را تشکیل بدهند و از سوی دیگر هم میخواهند که به تکلیف اجتماعی خود عمل کنند، پیشنهاد مشخص شما برای اینکه این افراد بتوانند سیاستورزی کنند و پاسخگوی مطالبات هواداران خود باشند، چیست؟
امیدوارم همه سیاسیون بتوانند در چارچوب قوانین و مقررات به فعالیت بپردازند، بهخصوص باید اولویت را به فعالیت جوانان بدهیم و در این مسیر به انتقال تجربه به جوانترها و کمک به آنها مبادرت ورزید.
یعنی معتقدید که دیگر ضرورتی ندارد خودشان کار سیاسی بکنند؟
خیر، کمککردن هم خود کار سیاسی است. اینکه فکر کنیم که ما توانایی بیشتری نسبت به بقیه داریم و دیگران از جمله جوانان باید پیرو ما باشند را من قبول ندارم. ما باید راه را برای فعالیت و تلاش جوانان هموار سازیم.
برخی از نسل اولیها معتقدند که جوانان اصلاحطلب باید در مقام پیاده نظام باشند و ما به عنوان ژنرال اصلاحات!
بنده کاملا مخالف این نوع نگاه هستم. من به عنوان یک استاد وقتی اجازه میدهم دانشجوی دکترای من فارغالتحصیل شود که احساس کنم از نظر علمی از من استاد پیشی گرفته است. در واقع من خودم را پل عبور جوانترها میدانم نه اینکه آنها را دنبالهروی خود بدانم. همین نگاه را هم در فضای سیاسی دارم. باید پل عبور و پیروزی جوانان شویم.
این نگاه شما تا چه حد در شورای مشورتی آقای خاتمی و شورای هماهنگی اصلاحات وجود دارد؟
نمیدانم. فقط میدانم کسانی که با من کار میکنند این نگاه را دارند.
این نوع نگاه شما را چه طور میتوان به دیگر اصلاحطلبان هم منتقل کرد؟
ما بنیاد امید ایرانیان را وقتی راهاندازی کردیم در جلسات نام من برده میشد و من کاملا مخالف این امر بودم. اگرمسائل تشکیلاتی فردگرا شود در نهایت با حذف فرد همهچیز میتواند از بین برود. اخیرا تصمیمگیری کردهایم که کلیه فعالیتهای خود را تحت نام گروه امید ایرانیان دنبال کنیم. بنیاد امید ایرانیان، یک تشکیلات وابسته به این گروه است و نه یک نفر؛ خوشبختانه توانستهایم این رویکرد را تا حدودی نهادینه کنیم.
به نظر میرسد شما بیش از آنکه بخواهید کنشگر سیاسی باشید و به مقاصد سیاسی برسید به دنبال فرهنگسازی هستید. بر همین اساس هم گویا تصمیم گرفتهاید تا اهداف بلندمدت را فدای نگاه کوتاهمدت جریان اصلاحات نکنید. سوالم این است که آیا تعامل با بقیه بخشهای اصلاحطلبی بیشتر از تعامل با رقیب تاثیرگذار است؟ مثلا در مورد بخشهای دیگری همچون شورای مشورتی آیا بهتر نیست که این نگاه به بقیه بخشهای اصلاحات هم منتقل شود؟
من پا در کفش بزرگان نمیکنم؛ اما در محافل و جلسات مختلف سعی میکنیم دیدگاهها و نکته نظرات خود را مطرح کنیم.
آیا شما از نسل اول اصلاحات ناامید شدهاید؟
من این جسارت را به خود ندادهام که پا توی کفش بزرگان بکنم.
این عدم دخالت در کار بزرگان را میتوانید بیشتر شرح دهید؟
به نظر من کسی را که ۳۰ الی ۴۰ سال با منش خاصی حرکت کرده به سختی میتوان تغییر داد. من از ابتدای انقلاب مسوولیت داشتهام و انجام این مسوولیتها از یک طرف با مسوولان ارشد و بزرگان بوده است و از طرف دیگر با مردم. هیچگاه حرفی را که زاویهیی با مافوقم داشته باشد بهصورت علنی مطرح نمیکردم. احترام به مافوق برای من یک فرض است؛ البته نظرات و دیدگاههای خودم را همواره در جلسه خصوصی مطرح میکنم ولی به تصمیم مافوقم تمکین میکردم و این دیدگاه را لازمه پیشرفت امور و حل و فصل کارها میدانستم و میدانم.
با این تفاسیر فکر میکنید چقدر حمایت نسل اول اصلاحات را به عنوان پشتوانه داشته باشد؟
شعار ما اجماع است و بر این اساس تلاش میکنیم. ما اعتقاد به اجماع کامل داریم، برخی دوستان به اجماع حداکثری میاندیشند مثل اجماع ۸۰ درصد، امیدوارم همه از این نظریه حمایت کنند.
همان ۸۰ درصد اشتراک را مبنای اجماع قرار میدهید؟ آیا نمیخواهید از پتانسیل ۲۰درصد باقیمانده استفاده کنید؟ آیا فکر نمیکنید همین میزان درصد باقیمانده را اگر به تعامل نرسید ممکن است توالی فاسد برای این ۸۰ درصدی که به اجماع رسیدهاند، داشته باشد؟
حتی یک درصد هم ممکن است هزینه ایجاد کند. ما معتقدیم که باید اجماع جامع و کامل شکل بگیرد و برای این راهبرد باید تلاش کرد.
مشخصترین نقطه افتراق شما با این دسته از اصلاحطلبان کجاست؟
ما با کسانیکه به گفتمان اصلاحات معتقدند اختلاف اساسی نداریم.
آیا میپذیرید که کمی با بزرگان اصلاحطلب رودربایستی دارید؟
بله
فکر نمیکنید این مساله سدی در مقابل اهدافی که پیشبینی کردهاید، باشد؟
من فرهنگی را قبول دارم که در آن بزرگتر جایگاه خاص خود را دارد و هیچگاه با بزرگتر چالشی مهم نداشتهام، امیدوارم این نگاه سدی برای ما نباشد!
این دغدغه شما را امروز کمتر کسی دارد، اما سوالی که مطرح میشود این است که انصراف شما از انتخابات ریاستجمهوری باعثناراحتی هواداران شما شد. حالا در انتخابات مجلس هم فرض کنیم که نسل اولیهای اصلاحات نگاه و تفکرات شما را در انتخابات مجلس دهم نپسندند و نپذیرند؛ شما چه رفتاری خواهید داشت؟ آیا باز هم به احترام بزرگان پا پس میکشید یا آنکه سعی میکنید هواداران خود را راضی نگه دارید؟ شما تا کجا بر مواضع و اهدافتان ایستادگی میکنید؟
بنده بدبین نیستم و خوشبینی جزو ذات من است. الان نمیآیم، بر اساس اینکه ممکن است به اختلاف برسیم، خط خودم را از این دوستان جدا کنم. ما معتقدیم که باید در انتخابات با یک اصولی حاضر باشیم و راهبرد حضور در انتخابات، راهبرد اجماعی باشد و بر همین اساس هم باید با دیگر اصلاحطلبان تعامل کنیم. ما شاید با دیگر دوستان اصلاحطلب در بدبینانهترین حالت ممکن، ۱۵-۱۰درصد اختلاف داشته باشیم و بر اساس این اختلاف، اشتراکات خود را قربانی نمیکنیم. ما دنبال سهمخواهی نیستیم و همیشه هم اگر دقت کرده باشید بهجای اینکه بگوییم گروه ما، میگوییم پیروزی تفکر اصلاحطلبی. شخصا معتقد به خرد جمعی هستم، انشاءالله تصمیمات جمعی مورد رضایت هواداران نیز خواهد بود.
شما گفتید که مرد خردجمعی هستم، فکر نمیکنید در برخی مقاطع و مواقع مرد انصراف هم هستید؟
بله، این هم هست. آنهم براساس خردجمعی یا استنباط از خردجمعی!
یعنی توصیهپذیر نیستید؟
به این دلیل است که خطوط قرمز برای من کاملا روشن است و تلاش میکنم در چارچوب قانون و با توجه به خطوط قرمز حرکت کنم و بنابراین نه توصیه فراقانونی میپذیرم و نه هیچگاه توصیه غیرقانونی میکنم.
شما اشاره کردید که با برخی اصولگرایان میتوان ائتلاف کرد. مشخصا با چه گروهی از اصولگرایان میتوان ائتلاف کرد؟
افرادی که منش اعتدالی دارند و به ما نزدیکتر هستند.
میتوانید مصداق بیاورید؟
من حالا اسم نمیبرم.
آیا برای انتخابات مجلس با آقای ناطق هم هماندیشی کردهاید که چه مدلی را میتوان پیگیری کرد؟
خیر، با آقای ناطق تاکنون در مورد انتخابات مجلس صحبتی نکردهام.
با آقای هاشمی چطور؟
با ایشان هم درباره انتخابات هنوز حرفی نزدهام.
پس این بحثی که مطرح میشود که مثلثعارف، خاتمی، هاشمی آیا وجود دارد؟
این ایده برخی دوستان است. بالاخره به یک رویکرد اجماعی و مشخص در مورد نحوه مدیریت انتخابات خواهیم رسید.
پتانسیل بالقوه این ائتلاف سه نفره میتواند بالفعل شود؟
زمینه آن وجود دارد.
اگر این ائتلاف صورت بگیرد فکر میکنید چند درصد مجلس آینده نسبت به این مجلس شاهد تغییر ترکیب باشیم؟
ما خوشبین هستیم که بتوانیم این ترکیب را تغییر دهیم و من با شناختی که از مردم دارم اگر ما منسجم عمل کنیم ترکیب مجلس آینده تغییر خواهد کرد و معتقدم که افراطیها در مجلس دهم جایی نخواهند داشت.
برخی از چهرههای اصلاحطلبی از برخی افراد برای ائتلاف نام میبرند. آیا چنین ائتلافهایی هم میتواند صورت بگیرد؟
با حفظ هویت اصلاحطلبی، میتوانیم ائتلاف کنیم و ائتلاف در دستور کار ما قرار دارد.
اگر در انتخابات مجلس دهم شما سرلیست اصلاحطلبان نباشید، گلایه نمیکنید؟
فکر میکنم جواب این سوال را بارها دادهام. انشاءالله همه کاندیداهای اجماعی ما سرلیست خواهند بود.
برای هوادارانتان این مساله امروز خیلی مهم است.
بله، البته شرایط نسبت به سال گذشته خیلی تغییر کرده است و ما نهایت تلاشمان را میکنیم. در انتخابات گذشته هم جوانان نهایت تلاششان را کردند و وقتی قرار بر تصمیمی شد جوانان و هواداران نیز پذیرفتند. من همواره از هواداران خودم تشکر کردهام و صمیمانه از آنها متشکرم که همواره به شعار ما که اخلاقمداری، خردورزی و عقلانیت است احترام میگذارند و به آن وفادارند.
در زمان انتخابات که شما کنار کشیدید انبوهی از هواداران جدید برای خودتان خلق کردید و فکر میکنم انتظارات جدیدی از شما دارند. اگر دوستان اصلاحطلب شما نخواهند که عارف باشد، چه میکنید؟ باز هم حرف بزرگان را گوش میکنید؟ اگر گوش کنید و بپذیرید چه پاسخی برای هوادارانتان خواهید داشت؟
فکر میکنم دیگر مساله کنارهگیری من مطرح نشود به این دلیل که شرایط تغییر کرده است. اما بهطور خلاصه این را بگویم که اگر بر اساس سازوکار منطقی و درستی تصمیمگیری شود این تصمیم را میپذیریم اما اگر مشاهده کنیم که این کار برای مدیریت کردن یک جناح سیاسی است هرگز اجازه نخواهیم داد یک جناح را گروهی مدیریت کنند. جوانان و هواداران من در گذشته هم ظرفیت و درک و شعور بالای خود را نشان دادهاند که دغدغه اصلی آنها پیشرفت و تعالی کشور عزیزمان ایران است.
من فکر میکنم شما یک موقعیت جدیدی پیدا کردهاید که ممکن است خیلی از اصلاحطلبان چنین موقعیتی نداشته باشند. اگر سر بزنگاه انتخابات بخواهند عنان این سازمان سیاسی جدید که شما ایجاد کردهاید را واگذار کنید، آیا شما این خواسته را میپذیرید؟
بهنظرم چنین اتفاقی هرگز نمیافتد. اما همانطور که بارها گفتهام بنده در مقابل خرد جمعی تسلیمام اما در مقابل مدیریت شدن یک جریان میایستم.
فکر میکنید در میان اصولگرایان سنتی، تندرو یا طیف احمدینژاد کدام دستهها میتوانند با هم ائتلاف کنند و کدام دسته میتواند حرفی برای گفتن داشته باشد تا بخشی از کرسیهای مجلس دهم را بگیرند؟
باید منتظر بمانیم اما به هر حال اصولگرایان سنتی فکر میکنم پایگاه قویتری دارند و پایگاه بخشی از آنان هم به دوران مبارزات قبل از انقلابشان بازمیگردد.
آیا شما نگران رد صلاحیتهای اصلاحطلبان نیستید؟
خیر.
اگر چنین اتفاقی افتاد برنامه بعدیتان چیست؟
ما به اندازه کافی نیرو داریم. ما از بین کسانی که تایید صلاحیت شدند لیست خود را میبندیم. تلاش میکنیم با تعاملی که با دستاندرکاران انتخابات خواهیم داشت بازی برد - برد را دنبال کنیم.
نیروهایی که میخواهید از سازمان پویش برای کشور معرفی کنید آیا شناسایی کردهاید؟
هنوز وارد مصادیق نشدهایم.
نیروی کیفی برای معرفی دارید؟
به اندازه کافی داریم. سال ۹۳ سال معیارها و شاخصها و راهبردهاست و سال ۹۴ وارد مصادیق میشویم. ما کمبودی احساس نمیکنیم.
اخیرا در بخش خبری ۲۰:۳۰ سخنی از شما درباره حوادث۸۸ و شخصیتهای دخیل در این ماجرا پخش شد که با واکنش روابط عمومی دفتر شما مواجه شد خواستم اصل ماجرا را از شما جویا شوم؟
در مراسم بزرگداشت ۱۶ آذر که در دانشگاه شهید بهشتی سخنرانی داشتم - که از همین جا از برگزارکنندگان این مراسم و دانشجویان عزیز تشکر میکنم - در پاسخ به سوال یکی از دانشجویان درباره اطلاق لفظ «سران فتنه» توضیحاتی دادم، از جمله اشاره داشتم بر این نکته که رهبر معظم انقلاب در این خصوص اظهاراتی مطرح کردند از جمله اینکه این صفت را به عوامل خارجی و امریکا و انگلیس مرتبط دانستند که متاسفانه بخش خبری ۲۰:۳۰ به صورت تقطیع شده سخنان من را پخش کرد البته انتظار ندارم در یک بخش خبری محدود تمام سخنانم پخش شود ولی انتظار این است جملات قبل و بعد از این گفته پخش شود تا القای برخی مفاهیم دیگر نشود. به همین دلیل برای جلوگیری از برخی تفاسیر ناصواب اطلاعیهیی کوتاهی از سوی دفترم منتشر شد. امیدوارم همانطور که در سخنرانی دانشگاه ارومیه مطرح کردم مدیریت محترم جدید صدا وسیما پیام انتخابات ۹۲ را دریافت کند و در راستای وحدت و همدلی همه اقشار ملت عمل کند و از تعمیق برخی شکافها که بهواسطه عملکرد بعضا نادرست این رسانه در گذشته ایجاد شده بود، جلوگیری کند.
منبع: روزنامه اعتماد