حسین نقاشی:
رابطه فعالین دانشجویی اصلاحطلب با دولت فعلی باید «انتقاد و اتحاد» باشد
همواره فعالان دانشجویی در دانشگاه ها، چه پیش و چه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، کسر قابل توجهی از جمعیت کل دانشجویان بوده اند و این امر مشابهتی روشن با میزان فعالان سیاسی و اجتماعی در بیرون از دانشگاه دارد. اگرچه به مراتب وضعیت در دانشگاهها به واسطه محل بحثو گفتگو و نقد و نظر بودن دانشگاه در زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و… بهتر و متفاوت است.
حسین نقاشی، فعال سیاسی اصلاح طلب و دبیر اسبق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران، در گفتگو با هفته نامه خبری - تحلیلی «صدا» به سوالات خبرنگار این هفته نامه درباره فضای فعلی فعالیت های دانشجویی و نسبت و رابطه فعالین دانشجویی اصلاح طلب و حامی دولت با آن و روند تغییرات در دانشگاههای کشور پس از روی کار آمد دولت یازدهم، پاسخ گفت.
شرایط جدید دانشگاه ها و فعالیت های دانشجویی در دولت جدید را چگونه ارزیابی می کنید؟
روند تغییرات و اصلاح روندهای دولت احمدی نژاد تا پیش از کلید خوردن و افزایش فشارها بر دکتر فرجی دانا روند رو به رشد و قابل قبولی رو طی می کرد. از آغاز فریاند استیضاح تا عزل وزیر و انتصاب سرپرست تا به امروز روند اندکی با وقفه مواجه شده است. تعدادی از دانشجویانی که از تحصیل محروم شده بودند و دوباره سال گذشته امکان ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد را پیدا کرده بودند، در آستانه ترم سوم اخراج شدند.
تعدادی نیز ستاره شده و از تحصیل محروم شدند. از سوی دیگه اگرچه روند راه اندازی تشکل های دانشجویی چون انجمن ها اسلامی و کانون های فرهنگی در شهرستان روند قابل قبول تری دارد، ولی این روند در دانشگاههای تهران با کندی و با نوعی عدم تمایل و پیگیری از سوی مجموعه معاونت فرهنگی وزارتخانه روبرو شده است. این در حالی است که ۵ تشکل وابسته به اصولگرایان - جامعه اسلامی دانشجویان، انجمن مستقل، بسیج دانشجویی، جنبش عدالت خواه - در کنار مجموعه فعلی ای که به نام " دفتر تحکیم وحدت " فعالیت می کند، نه تنها در دولت جدید با مشکلی مواجه نشده اند بلکه با گفته دکتر فرجی دانا در جلسه استیضاح به انها توجه ویژه نیز شده است. در کل به نظرم میرسد که اگرچه بار فشار امنیتی همچون سالهای گذشته بر سر دانشگاه و فعالانش نیست، ولی روند اصلاح و تغییر به کندی قابل انتقادی پیش می رود.
بر اساس تجربیات گذشته به نظر شما تشکل های دانشجویی باید به چه شکلی کار کنند؟ از گذشته چه درس و تجربیاتی را برای الان در نظر بگیرند؟
یکی از ضعف های اساسی که در میان فعالان دانشجویی کنونی(و اینجا مدنظر من فعالان نزدیک به اصلاح طلبان) قابل مشاهده است، ضعف در مباحثبنیادین تئوریک اعم از عقیدتی، جریان شناسی سیاسی نیروهای و احزاب داخلی، منطقه ای و جهانی، آشنایی با مباحثمربوط به حقوق شهروندی و حقوق بشری است. راه اندازی حلقه ها مطالعاتی و جدی گرفتن واحدهای آموزش در تشکل های دانشجویی و راه اندازی و بازیابی کانون های اندیشه و مانند آن کمک شایانی به درک و تحلیل مسائل روز داخلی و بین المللی و مباحثبنیادین می کند. بدون آگاهی عمل سیاسی و اجتماعی منجر به نتیجه مطلوب نخواهد بود. نکته بعد تاکید بر " مطالبه گری " از دولت و حکومت بر اساس ارزشها مدنظر است. برگزاری پیاپی جلسات صرفا سیاسی و صدور بیانیه های موسمی نتیجه ای جز سطحی شدن فضای فعالیت ها نخواهد داشت و فعالان آماتور امروز را برای عرصه فعالیت در عرصه حرفه ای سیاست و سایر فعالیت های مدنی آماده نخواهد کرد و بعد از فراغت از تحصیل به فراخور وضعیت اجتماعی و اقتصادی و شغلی که دچار آن می شوند، از عرصه فعالیت دور خواهد کرد. دانش بیشتر، تحلیل بیشتر و عمل سیاسی و اجتماعی مدبرانه تری راه به همراه خواهد آورد و از افراطی گری و محافظه کاری نامعقول دور می کند.
رابطه تشکل ها و فعالان دانشجویی با وزارت علوم و در کل با دولت را چگونه ارزیابی می کنید؟
فعال دانشجویی تحول خواه و اصلاح طلب باورها و ارزش هایی دارد. من به این سئوال اگر در چارچوب انجمن های اسلامی دانشجویان که هویتی نواندیشانه و مذهبی، دموکراسی خواه و برابری طلب داشته اند، بخواهم پاسخ بدهم باید بگویم که با دولت با یک دولت مدعی اصلاح طلبی و یا نزدیک(یا همچون دولت فعلی که بخشی از مطالبات سیاسی اصلاح طلبانه رو شعار انتخاباتی خود ساخته بود) به آن باید همواره با استراتژی " اتحاد و انتقاد " پیش رفت. نه باید آنچنان دلشیفته بود که توجیه گر همه رویکردهای آن باشند و نه به ورطه انتقاد صرف افتاد. دولت فعلی نیز از این استراتژی مستثنی نیست. فشارهای همه جانیه بر دولت زیاد است اما این دلیلی بر مطالبه خواست های بنیادین و مهمی چون جلوگیری و مقاومت در برابر " محرومیت از تحصیل " دانشجویان، مقابله با دخالت های بیرونی نهادهای تاثیرگذار در فرایند تصمیم گیری های دانشگاهی، بازیابی و راه اندازی تشکل های دانشجویی فرهنگی، صنفی و سیاسی، مقابله با رانت خواری و رویکردهای مغایر عدالت آموزشی(مانند بورسیه های غیر قانونی) نمی شود. باید این مطالبات را پیگیری کرد و از دولت خواست و کوتاه نیامد.
تشکل های موجود دانشجویی به صورت مشخص انجمن های اسلامی چقدر با بدنه دانشجویان در دانشگاه ها ارتباط دارند؟ آیا بین تشکل های فعال و بدنه ی دانشجویی شکاف وجود ندارد؟
واقعیت امر از نظر من این است که همواره فعالان دانشجویی در دانشگاه ها، چه پیش و چه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، کسر قابل توجهی از جمعیت کل دانشجویان بوده اند و این امر مشابهتی روشن با میزان فعالان سیاسی و اجتماعی در بیرون از دانشگاه دارد. اگرچه به مراتب وضعیت در دانشگاهها به واسطه محل بحثو گفتگو و نقد و نظر بودن دانشگاه در زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و… بهتر و متفاوت است. امکان فعالیت لااقل در برهه هایی از محیط بیرون از دانشگاه ممکن تر - و البته نه الزاما کم هزینه تر - بوده است. با این مقدمه باید اذعان کرد که در مواقعی که فضای عمومی جامعه سیاسی تر بوده و شرایط
برای فعالیت های فرهنگی و سیاسی، کم هزینه تر و مهیاتر بوده است، ارتباط و حضور طیف گسترده تری از دانشجویان در تشکل ها و یا در همراهی آنان مشاهده شده است و در شرایط معکوس میزان مشارکت و همراهی محدودتر شده است. البته این درباره تشکل های مستقل صادق است. بگذریم از مجموعه هایی که حضور در آنها عوایدی ویژه و ملموس برای حال و آینده افراد ایجاد می کند که طبیعتا برخی دانشجویان را برای استفاده از آن عواید به سمت انان می کشد.
نکته بعد این است که بنا بر پاره ای محدودیت های موجود در آینن نامه های مصوب نهادهای بلادستی امکان تشکل یابی برای جریان های فکری و فرهنگی و سیاسی محدود شده است و این خود باعثمی شود دانشجویانی که به هر دلیل علاقه مند به فعالیت در مجموعه های موجود نباشند، عطای فعالیت را به لقایش ببخشند. این هم دلیلی دیگر بر دوری گزینی از فعالیت ها می تواند باشد.
در دوران جدید شما توصیه می کنید که تشکل ها و فعالان دانشجویی به چه شکلی عمل بکنند؟ چه الزاماتی را باید رعایت کنند.
در مورد کاری هایی که باید انجام شود در سئوال دوم پاسخ دادم. در کنار آن موارد به نظر ارتباط هرچه بیشتر و دیدار با فعالان سیاسی و اساتیدی که در عرصه عمومی فعال هستند می تواند مفید باشد. به این معنا که بروند و از انها درباره وقایع پیش و بعد از انقلاب اسلامی که آنها در آن برهه حضور داشته اند و تاثیر گذار بوده اند، گفتگو کنند. این مراودات بر انتقال تجربه شان می افزاید. نکته بعد اینکه بخش بزرگی از استاتید ما در دانشگاهها به خاطر موقعیت شغلی و نگرانی از از دست دادن آن و یا نگرانی از ایجاد خلل در ارتقاء شغلی و مسائلی از این دست حاضر به حضور فعال در عرصه عمومی، نقد و نظر و
ورود به عرصه تشکل یابی نیستند. این دغدغه ها اگرچه از نظر صنفی به جاست ولی ورود فعالان دانشجویی برای گفتگو و متقاعد کردن آنها برای حداقل کنش عقلانیِ انتقادی نسبت به مسایل تئوریک و همچنین سیاست روز می تواند باب بزرگی را بگشاید. گفتگو با آنها و گوشزد رسالتی که دارند، هزینه ای ندارد.
نهایت امر این است که نتوان آنها را متقاعد کرد ولی دستکم تلنگری به آن دسته از اساتید خواهد بود که تنها به مسایل علمی و شغلی خود می پردازند. این دست کارها و مواردی که پیش تر گفته شد توام با یک عقلانیت در کنش ها و صبوری توام با مطالبه گری می تواند تاثیر گذار باشد. نکته آخر هم اینکه بسیاری از فعالان دانشجویی از تاثیرگذاری رسانه و در ارتباط قرار گرفتن با سایت های خبری و خبرگزاری ها برای انعکاس فعالیت هایشان غافل اند و حداکثر بازخورد برنامه هایشان در صفحه های فیس بوکشان قابل رویت است. باید توصیه اکید کنم که ارتباط با رسانه های محلی و ملی در انعکاس فعالیت های آنها تاثیر
بسزایی خواهد داشت و بر روحیه و کار گروهی خودشان نیز موثر خواهد بود