خبرگزاری کار ایران

تحلیل محبیان از مجوز پذیرش دو جریان اصلاح‌طلب از سوی نظام

کد خبر : ۲۳۳۳۳۳

مشکل اصلی جریان اصلاح طلب در حال حاضر اصولگرایان نیستند بلکه نگاه نظام نسبت به آن هاست. برخی اصلاح طلبان نیز معتقدند چون ما بدنه اجتماعی گسترده‌ای داریم، اساساً اصولگرایان رقیب ما نیستند. به هر تقدیر باید اذعان داشت که اصلاح طلبان به دلیل برخی اقدامات رادیکال خود، اعتماد نظام را از دست دادند.

تقابل! از جنس رادیکال ترکیبی است که همواره طی دهه‌های گذشته فضای حاکم بر رقابت‌ها سیاسی و جناحی بین اصلاح طلبان و اصولگرایان را شکل داده است. فضایی که در آن افراط گرایی سیاسی در قالب دو جریان اصلی کشور بروز و ظهور یافت و رشد کرد، تا اینکه بلای جان طیف‌های معتدل هر دو جناح متبوع خویش شد. امیر محبیان از نظریه پردازان جناح راست در این رابطه به ندای ایرانیان می‌گوید: «یکی از مشکلاتی که در تعیین هویت جریانات سیاسی در ایران به وجود آمد این بود که اصلاح طلبان و اصولگرایان بخش مهمی از هویت خود را در تقابل تعریف کردند.»
این امر موجبات شکاف بیش از حد معمول بین دو جناح اصلی نظام را فراهم آورده تا جایی که بعضاً بر روی موضوعات اساسی و اصولی نیز با یکدیگر دچار تعارض می‌شوند. قدر مسلم نتیجه این شرایط جز ضربه به منافع ملی و سرخوردگی جامعه مدنی نخواهد بود. محبیان در رابطه با شکاف بین اصلاح طلبان و اصولگرایان معتقد است «تا زمانی که افراد خود را بر اساس هویت این‌نهانی به جای این‌همانی تعریف می‌کنند، ما شاهد این خواهیم بود که شکاف بین اصلاح طلبان و اصولگرایان اجازه همگرایی به آن‌ها نخواهد داد و هر یک برای حذف دیگری به هر وسیله‌ای متوسل خواهد شد و این نشان دهنده عدم بلوغ است. بر اساس دیدگاه‌های «اریک برن» این گونه بازی‌ها نمایانگر کودک درون سیاست مداران ماست. یعنی همواره در حال بازی با طرف مقابل و چالش‌های کودکانه‌ای مبتنی بر این به آن در هستند.»
اما به نظر می‌رسد در دوره منتسب به اعتدال گرایی و برای برون رفت از فضای تقابل‌های افراط گونه، دو جریان اصلاح طلب و اصولگرا باید به فهم مشترک گفتمانی از یکدیگر برسند و این تنها در بستر نوسازی گفتمان از طریق بازتعریف مفاهیم اولیه و اساسیشان حاصل خواهد شد. هر چند همین بستر نیز با مشکلاتی مواجه است. امیرمحبیان در رابطه با این مشکلات اظهار داشت: «مشکل اساسی اینجاست که در جریان اصولگرایی چارچوب‌ها و فریم‌ها چنان سخت گرفته می‌شود که امکان نوسازی با دشواری همراه است. از سوی دیگر در جریان اصلاح طلبی چارچوب‌ها و فریم‌ها چنان نادیده گرفته می‌شود که شما هیچ‌گاه نمی‌توانید هویت واضح و روشنی را برای آن‌ها تعریف کنید چرا که همیشه در حال سیلان فکری و سیلان سیاسی هستند.» با محبیان در این گفتگو در خصوص آشوب مفاهیم، گرفتار شدن اکثر سیاست مداران در پوپولیسم، تقسیم بندی جریانات اصلاح طلب به چهار دسته خارج و داخل نظام با ذکر مصادیق و مباحثمهم دیگر سخن گفتیم. مشروح گفتگوی پایگاه خبری تحلیلی ندای ایرانیان با امیر محبیان چهره برجسته و نظریه‌پرداز جناح اصولگرا در ذیل آمده است:

آقای دکتر! به نظر می‌رسد دو جریان اصلی نظام در دهه‌های گذشته رقابت‌های سیاسی خود را بر اساس تقابل‌های رادیکال شکل می‌دادند. آیا تقابل‌های رادیکالیزه جزئی از هویت گفتمانی اصلاح طلبان و اصولگرایان به شمار می‌رود و یا اینکه این آسیب، انحرافی است از مفاهیم اساسی و اصولی این دو جریان؟

یکی از مشکلاتی که در تعیین هویت جریانات سیاسی در ایران به وجود آمد این بود که اصلاح طلبان و اصولگرایان بخش مهمی از هویت خود را دز تقابل تعریف کردند. یکی از اشکالات این امر این است که به جای اینکه بگویند «من چه هستم»، می‌گویند «آن دیگری نیستم»، بنابراین وجودشان شدیداً به وجود جریان رقیبشان وابسته شده است، به عبارتی هویتشان هویت بیرونی است. در نتیجه هر تحولی که در جریان رقیبشان شکل می‌گیرد، بر آن‌ها تاثیر مستقیمی می‌گذارد. مثلاً ما مشاهده می‌کنیم یه محض اینکه رقیب سست یا احساس خطر نسبت به آن کم می‌شود، سریعاً در جریان سیاسی مقابل اختلافات شدیدی رخ می‌دهد. مصداق آن شورای شهر تهران که اصلاح طلبان دچار اختلافات اساسی شدند و از سوی دیگر وقایع پس از ۸۸ که اصولگرایان احساس کردند رقیب بیرونی ندارند پس دعوا را میان خودشان تعریف کردند و اختلافات جدی بینشان به وجود آمد. بنابراین اصلاح طلبان و اصولگرایان روی شکاف و اختلاف گفتمانیشان سرمایه گذاری کرده‌اند.

با این تفاسیر ضرورت فهم مشترک گفتمانی بین اصلاح طلبان و اصولگرایان در فضای فعلی و برای پرهیز از تقابل‌های رادیکال سیاسی احساس نمی‌شود؟

قطعا باید این اتفاق بیفتد، بهتر است در هر دو جریان مفاهیم بازتعریف شود، اصلاً قرار نیست اصلاح طلب، اصولگرا شود یا به عکس. بلکه باید ذیل تعاریف مشترکی بازی خود را شکل بدهند. مثلاً ذیل مفهوم منفعت ملی و امثالهم. اما وقتی که شما این مفاهیم را رادیکالیزه یا بعضاً ایدئولوژیک می‌کنید، نتیجه‌اش این می‌شود که وقتی شما «خوب» باشید، طرف مقابلتان «بد» است. و این باعثشده یک منطق باینری در ذهن سیاسیون ما شکل بگیرد، یعنی یا «این» یا «آن». علتش هم آن است که خیلی از آن‌ها مهندس هستند و نگاه مهندسی نگاه باینری است، نه فازیلاژیک. ما باید از این حوزه خارج بشویم. تا زمانی که افراد خود را بر اساس هویت «این نهانی» به جای «این همانی» تعریف می‌کنند، ما شاهد این خواهیم بود که شکاف بین اصلاح طلبان و اصولگرایان اجازه همگرایی به آن‌ها نخواهد داد و هر یک برای حذف دیگری به هر وسیله‌ای متوسل خواهد شد و این نشان دهنده عدم بلوغ است. بر اساس دیدگاه‌های «اریک برن» این گونه بازی‌ها نمایانگر کودک درون سیاست مداران ماست. یعنی همواره در حال بازی با طرف مقابل و چالش‌های کودکانه‌ای مبتنی بر «این به آن در» هستند. ما باید فرایند بلوغ سیاسی در کشور را تسهیل و تسریع کنیم. این وظیفه نخبگان و نظریه پردازان سیاسی است که فضایی را ایجاد نمایند تا بازیگران سیاسی، بقای خود را در وجود فضای اختلافی ندانند بلکه مدیریت اختلافات به سوی هدف واحد که منافع ملی و مردم است اولویت پیدا کند.

به بازتعریف مفاهیم اشاره کردید. آیا از معبر نقد و بررسی عملکرد گذشته جریانات می‌توان به بازتعریف مفاهیم رسید؟

بله. حتما باید به سوی نقد گذشته رفت. ببینید مدت هاست که بحثبازسازی یا نوسازی اصولگرایان مطرح می‌شود اما من به بازسازی اصولگرایی اعتقادی ندارم بلکه به عقیده من جریان اصولگرایی باید نوسازی شود. وقتی سخن از بازسازی در میان است، یعنی مدل قبلی کارآمد و فعال بوده و در حال حاضر به دلایلی با مشکلاتی مواجه شده و باید مجدداً‌‌ همان مدل بازسازی شود. اما من معتقدم اینگونه نیست، باید متناسب با شرایط و تحولات جامعه جریان اصولگرایی را نوسازی و تازه سازی کنیم. در جریان اصلاح طلب هم چنین امری صادق است. اما مشکل اساسی اینجاست که در جریان اصولگرایی چارچوب‌ها و فریم‌ها چنان سخت گرفته می‌شود که امکان نوسازی با دشواری همراه است. از سوی دیگر در جریان اصلاح طلبی چارچوب‌ها و فریم‌ها چنان نادیده گرفته می‌شود که شما هیچ‌گاه نمی‌توانید هویت واضح و روشنی را برای آن‌ها تعریف کنید چرا که همیشه در حال سیلان فکری و سیلان سیاسی هستند. طیف اصلاح طلبی چنان گسترده شده است که یک سر آن دل در گرو انقلاب دارند و سر دیگرش دل به ضد انقلاب داده‌اند. اما به نظر می‌رسد دو جریان باید به سوی نوسازی رفته و به بازتعریف مفاهیم اساسی که تعریف دال‌ها یا مدلول‌های مشترک در این زمینه قرار می‌گیرد، بپردازند. در غیر این صورت هزینه‌های سیاسی بسیار بالا خواهد بود و فضای سیاسی ما به سوی فرهنگی سیاسی شدن پیش نخواهد رفت بلکه اختلافات وقتی به سمت آشوب برود جنبه‌های امنیتی بر آن غلبه خواهد یافت.

نقد و بررسی هر جریان و گفتمان جهت نوسازی قدر مسلم موجبات پویایی و نشاط آن جریان را به دنبال خواهد داشت. اما به نظر می‌رسد نوعی مقاومت از سوی فعالان سیاسی نسل قدیم اعم از اصلاح طلب و اصولگرا در رابطه با نقد عملکرد گذشته وجود دارد. تحلیلتان در این خصوص چیست؟

بخشی از این مشکلات به بحث‌های ذهنی برمی گردد. در واقع گذشته افراد در یک جریان، بخشی از هویتشان می‌شود، لذا نقد گذشته را به مثابه نقد هویتشان می‌دانند و احساس می‌کنند با نقد گذشته به آن‌ها تهاجم می‌شود. آن‌ها هویت خود را در آینده تعریف نکردند بلکه سرمایه‌شان را از گذشته گرفته‌اند. به همین دلیل پس از مدتی چهره‌های سیاسی ذاتاً محافظه کار می‌شوند. به این معنی که فکر می‌کنند جریانات جدید برای حذف آنان به میدان آمده‌اند یا نقد آنان نقد حیثیتی و شرافتی آن هاست. این تفکر کاملاً بدوی و غلط است. اگر خون جدید به جریانات سیاسی تزریق نشود دچار پیرشدگی می‌شوند و نهایتاً هم از بین خواهد رفت. «نقد» باید به فرایندی دائم و ثابت تبدیل بشود و با جذب نیروهای جدید در چارچوب اصول تعریف شده که خود آن اصول نیز می‌توانند بازتعریف شوند، این امکان وجود دارد تا هر جریان سیاسی زنده بماند. در غیر این صورت اگر یک جریان فقط به حفظ گذشته خود اهتمام ورزد، تبدیل به یک جریان ارتجاعی می‌شود.

به عقیده شما می‌توانیم تاسیس حزب آقای لاریجانی در اصولگرایان را پالس‌هایی در جهت نوسازی گفتمان اصولگرایی بدانیم؟

ببینید من مخالف حزب آقای لاریجانی نیستم، چون ایشان را شخصیت معتدلی می‌دانم اما مشکل جریان اصولگرایی حزب نیست. حزب آقای لاریجانی که نمی‌تواند به قدرت سازمانی و سابقه حزب موتلفه برسد. این‌ها گره‌ای را باز نکردند. مشکل ما این است که به مرور زمان مفاهیم اصولگرایی آن چنان دچار ابهام شده است که یک سر طیف اصولگرایی، آن سوی طیف را نه تنها از چارچوب‌های سیاسی بلکه از دایره ایمان خارج می‌کند و این بسیار هولناک است. در واقع ما دچار فتنه مفاهیم شدیم. باید مجدداً تعریف جامع و مانعی از مفاهیم بشود تا تعیین کند چه کسی اصولگراست و چه کسی نیست. تعریفی از هویت اصولگرایی با عناصر سلبی و ایجابی. متاسفانه ما الان کسی را که اصلاح طلب نباشد، اصولگرا می‌دانیم و این هرگز درست نیست. ضمن اینکه یک سری اختلالات رفتاری وجود دارد و در ذهن برخی اصولگرایان اینگونه حک شده است که هرکسی شعار انقلابی بدهد، لزوماً انقلابی است. این‌ها تصورات غلطی است. از سوی دیگر مفاهیم جدیدی به وجود امده که ما هنوز پاسخی برای آن‌ها نداریم. در واقع در ذهن جامعه دال‌هایی وجود دارد که وقتی در ذهن اصولگرایان می‌گردیم، مدلول‌هایی برای آن‌ها پیدا نمی‌کنیم. جریانات اصولگرایی و اصلاح طلبی بسیار سیاست زده شده‌اند. جامعه ما به دلیل سیاست زده شدن، نوعی حالت تهوع به سیاست پیدا کرده است، لذا ما برای پیشبرد اهداف خودمان نباید فقط در این حوزه که مردم اعتمادشان را نسبت به آن از دست داده‌اند بازی کنیم بلکه حوزه‌های اجتماعی بسیار موثر هستند. البته نباید در حوزه‌های اجتماعی به گونه‌ای فعالیت کنیم که اعتماد ملت نسبت به آن هم از بین برود بلکه باید این پیام را به مردم بدهیم که ما فقط دغدغه حکومت کردن بر شما را نداریم بلکه دغدغه زندگی مشترک با شما را داریم و درد‌ها و نگرانی‌هایتان با ما یکی است.

اجماع در جهت فعالیت در حوزه‌های اجتماعی در حال حاضر بین اصلاح طلبان به وجود آمده است، اما چنین چیزی بین اصولگرایان مشاهده نمی‌شود. آیا اصولگرایان خود را نیازمند به فعالیت در این حوزه نمی‌دانند؟

ببینید اصولگرایان در هیئت‌های مذهبی به عنوان NGO‌های بین مردم حضور داشتند و در واقع آن‌ها در حیطه مذهبی ملت حضور داشتند اما لزوماً صاحب برنامه نبودند و این باعثمی‌شود فضا و محیط مذهبی ما تا حدودی از عمق لازم خارج می‌شود. به همین دلیل هیئت‌های مذهبی ممکن است در مسیری بیفتند که «جو» و «احساسات» بر آن‌ها غلبه کند و این نگرانی ایجاد می‌کند. هیئت‌ها باید مفهوم مذهب را با بصیرت به جامعه نشان دهند نه بر بال احساس. کنش و واکنش‌های آنان باید از افراط خالی و از معنا پر باشد. اصولگرایان باید بتوانند چنین برنامه‌های دقیقی داشته باشند.

با توجه به اینکه نسل سوم انقلاب در دعواهای تاریخی دو جناح راست و چپ نظام در دهه‌های گذشته حضور موثری نداشته است، در فضای کنونی و آینده در جهت نوسازی گفتمان‌های خویش و همگرایی اصلاح طلبان و اصولگرایان چه نقشی می‌تواند ایفا نماید؟

هرچند نمی‌توان گذشته را نادیده گرفت اما هیچ‌گاه نمی‌توان با آینه عقب ماشین رانندگی کرد. باید اذعان داشت رویکرد اصلاح طلبانه یعنی نگاه به جلو. به همین دلیل من اعتقاد دارم اصولگرایان نیز در برخورد با گذشته خودشان باید اصلاح طلبانه برخورد کنند. کسی که همواره با مدل‌های گذشته حرکت می‌کند، دگرگونی در پارادایم‌ها و مدل‌های موجود را درک نمی‌کند و همیشه توسط تغییرات از پای در می‌آید. شما برای اینکه بتوانید تغییرات را مدیریت کنید باید پیشاپیش آن را ببینید و برای دیدن تغییرات باید از مدل‌های موجود فرا‌تر بروید، لذا به قول کانت باید جرأت اندیشیدن داشت. وقتی فرد یا جریان جرأت کند از قالب‌های موجود خارج بشود، می‌تواند ضعف‌ها و نواقص آن را ببیند. همه ما انسان‌ها پس از مدتی دچار بت‌های ذهنی می‌شویم و این بت‌های ذهنی به ما اجازه نمی‌دهد که ما واقعیت را آن چنان که هست ببینیم، لذا با نوعی تصلب مواجه خواهیم شد. نسل قدیم به جای اینکه به نسل جدید خط معلوماتی القا کند باید به آن‌ها خط فکری بدهد. برای دادن خط فکری باید اقتضائات روز و زمان را بشناسد. ضمن اینکه باید قادر باشد بین اصلا و فرع اولویت بندی کند. متاسفانه بازیگران سیاسی ما عناصر اصلی بازی خود را از مسائل بسیار سست، ضعیف و عوامانه به دست می‌آورد. بی‌تعارف باید بگویم بسیاری از سیاست مداران ما گرفتار پوپولیسم هستند، فرصت مطالعه ندارند و این قدر در عملگرایی غرق شدند که «جو» آن‌ها را حرکت می‌دهد. من احساس می‌کنم بزرگان سیاسی ما وقتی دوره‌شان به پایان رسیذ، نقششان ادامه خواهد داشت. آن‌ها باید از نقش بازیگری به نقش کارگردانی یا هدایت‌گری ارتقای موقعیت بدهند یا حداقل مشاوران خوبی برای نسل جدید باشند.

تحلیلتان از آینده کوتاه مدت فضای سیاسی ایران چیست؟. آیا فضا را متاثر از رقابت بین اصولگرایان و اصلاح طلبان می‌دانید یا ترکیبی از معتدلین هر دو جناح در مقابل تندرو‌ها؟

ببینید مشکل اصلی جریان اصلاح طلب در حال حاضر اصولگرایان نیستند بلکه نگاه نظام نسبت به آن هاست. برخی اصلاح طلبان نیز معتقدند چون ما بدنه اجتماعی گسترده‌ای داریم، اساساً اصولگرایان رقیب ما نیستند. به هر تقدیر باید اذعان داشت که اصلاح طلبان به دلیل برخی اقدامات رادیکال خود، اعتماد نظام را از دست دادند. از سوی دیگر نکته اساسی این است که هر نظامی از مشروعیت، مقبولیت و امنیت جامعه دفاع می‌کند. هر کسی به این عناصر دست بزند واکنش نشان می‌دهد. اما برخی اصلاح طلبان دقیقاً روی همین عناصر انگشت گذاشتند و سعی کردند خود را مقابل نظام تعریف بکنند و در نتیجه اعتماد نظام را از دست دادند.

آیا اصلاح طلبان در حال حاضر باید اعتماد نظام به خود را بازسازی کنند؟

من اگر خودم را جای نظام قرار بدهم به این مهم خواهم رسید که اصلاخ طلبان همیشه شیب تندی به سمت خروج از نظام از خودشان نشان دادند. به محض اینکه فضا باز می‌شد، فکر می‌کردند برای تهییج افکار عمومی باید موضع اپوزوسیونی بگیرند. ببینید یک فرض این است که نظام اساساً نمی‌خواهد اصلاح طلبان نقشی داشته باشند و تمایل دارد بازی بین اصولگرایان تعریف شود اما باید اذعان کنم که اینگونه نیست و نظام ابن باور را دارد که دوگانه اصلاح طلبان و اصولگرایان حتماً باید وجود داشته باشد. لذا برای دو جریان اصلاح طلبی مجوز پذیرش صادر شده است. برداشت من این است که نظام جریان سبز و رادیکال را هرگز نمی‌پذیرد و موضع تند هم در مقابلش می‌گیرد. جریان آرام‌تر یعنی جریان آقای خاتمی به این دلیل که هنوز صف بندی روشنی با جریان سبز نگرفته‌اند، در یک حالت تعلیقی قرار دارند. به عقیده من نظام با جریان آقای خاتمی برخوردی که با سبز‌ها داشته است را نمی‌کند اما میدان را هم برای فعالیت آنان مهیا نمی‌سازد. به نظر من اما گروهی از اصلاح طلبان صف بندی با جریان سبز را انجام می‌دهند و به نظام پیغام می‌دهند که ما می‌خواهیم با شما کار کنیم، از سوی دیگر گروهی بین اصلاح طلبان وجود دارد که نظام به آن‌ها اعتماد و قبولشان دارد. این دو گروه اجازه فعالیت دارند. آن گروهی که به نظام پیغام می‌دهد، جریان آقای عارف است. جریان دیگری که نظام می‌داند اصلاح طلب هستند اما در عین حال پتانسیل خطر را هم در ان‌ها احساس نمی‌کند، حزب ندای ایرانیان است. بنابراین دو بال برای اصلاح طلبان وجود دارد که می‌توانند فعالیت بکنند. اما یک مساله وجود دارد، اگر این‌ها قدرت تشکیلاتی قوی نداشته باشند، مجبور می‌شوند برای کار تشکیلاتی و طراحی گفتمان به سوی رادیکال‌های اصلاح طلب در پشت صحنه متمایل شوند که در این صورت نظام نیز بر روی آن‌ها حساس خواهد شد. هرچند تحولات بین المللی نیز در این زمینه تاثیرگذار است.

و موضع اصولگرایان در مواجهه با اصلاح طلبان؟

برداشت من در رابطه با موضع اصولگرایان در قبال اصلاح ظلبان این است که طیف‌های رادیکال اصولگرا اساساً با نام اصلاح طلب مشکل دارند و این‌ها معتقدند نه تنها مجموعه تمام اصلاح طلبان را باید ذیل فتنه قرار دهیم بلکه بخشی از اصولگرایان را نیز باید به عنوان جریان فتنه بشناسیم. اما مجموعه اصولگرایان اینگونه فکر نمی‌کنند. آن‌ها با همه اصلاح طلبان مشکل نداشته و متعاقب آن موضع منفی در مواجهه با حزب «ندا» ندارند.

ارسال نظر
پیشنهاد امروز