سنگ تمام یار نزدیک مشایی برای احمدی نژاد:
رای روحانی رای به مخالفت با احمدی نژاد نبود نه به اصولگرایان بود
احمدی نژاد حزب خود را در قلب مردم تاسیس کرده است / احمدی نژاد مبانی و اصول خود را دارد و نه به اصولگرایان ربطی دارد و نه به اصلاحطلبان. / احمدی نژاد و مشایی برخلاف اصلاح طلبان و اصولگرایان تعریف متفاوتی از دین و انقلاب دارند.
در زمانی که بیش از ۱ سال و نیم از پیروزی حسن روحانی در انتخابات ۹۲ میگذرد، محمود احمدی نژاد اما گویی در سکوتی به سر میبرد که کمی تعجب برانگیز است، عده ای بر این عقیده اند که وی در حال آماده سازی خود برای انتخابات مجلس وسال ۹۴ و حتی ریاست جمهوری سال ۹۶ است، عده ای هم معتقدند که وی خود را از سیاست دور کرده و قصد بازگشت به این عرصه را ندارد. بهمن شریف زاده اما یکی از یاران نزدیک اسفندیار رحیم مشایی و محمود احمدی نژاد است که در زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد توانست پست های زیای را به دست بیاورد. مدیریت گروه اخلاق و عرفان پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، سردبیری فصلنامه کتاب نقد، سردبیری فصلنامه آئین سلوک، سرپرستی دفتر انتشارات سازمان اوقاف و امور خیریه، سردبیری روزنامه الوفاق وابسته به موسسه مطبوعاتی ایران، مدیریت دفتر مطالعات و پژوهشهای دینی موسسه ایران و مدیریت گروه مطالعات دینی مرکز ملی مطالعات جهانی شدن، از اشتغالات بهمن شریف زاده در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد بوده است.
شریف زاده در گفتگویی با خبرنگار نامه نیوز به تشریح سیاست و تفکرات احمدی نژآد پرداخته است که در ادامه آن را میخوانید:
شما به عنوان یکی از یاران محمود احمدی نژاد، ایشان را بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲، یک فعال سیاسی دارای جریان میدانید یا کسی که دوره حضورش در عرصه سیاسی کشور به پایان رسیده و اکنون تنها رئیس جمهور سابق است؟ ا
احمدی نژاد را به بخاطر مبانی عمیق و موثر و انسانی که داشت واجد تاثیری عمیق بر روی مردم میدانم، که این تاثیر عمیق از نگاه من پایه های یک گفتمان فکری و یک جریان اندیشه است.
ممکن است وی هیچ گاه اقدام به تاسیس حزب، دسته، گروه، بنیاد و موسسه نکند چرا که اعتقاد چندانی به این معانی ندارد اما برای پیدایش یک گفتمان و جریان الزاما تاسیس حزب، ضروری نیست، تاسیس موسسه یا بنیاد ضرورت ندارد، بلکه انسان می تواند حزب خود را در قلب مردم تاسیس کند.
معتقدم آقای احمدی نژاد بخاطر مبانی که داشت، مبانی که از دیدگاه من مبانی امام نیز است، حزب خود را در قلب مردم ایران تاسیس کرده است. البته وقتی می گویم در قلب مردم ایران تاسیس کرده است به این معنا نیست که همه مردم و اقشار مردم ایران وی را باور دارند اما بخض اعظمی از مردم ایران آقای احمدی نژاد را به عدالت محوری، پاک دستی، ساده زیستی، شجاعت، تکریم انسان ها، مهربانی و محبت باور دارند و این نکات، آرمان هایی است که می تواند یک فرد را تبدیل به یک جریان و گفتمان کند. و من می گویم که احمدی نژآد خود به یک جریان و گفتمان تبدیل شده است و حزب وی قلوب مردم است نه یک حزب بیرونی برای نفود در مردم. این باور من مستدل به این است که هرکسی که بتواند با فطرت انسان ها سخت بگویید و از فطرت آنها سخن بگوید و منطبق با فطرت آنها حرکت کند می تواند در قلب آنها پایگاه مهمی کسب کند.
بنابراین معتقدید آقای احمدی نژاد توانستند به این مهم دست پیدا کنند؟
بله، گفتم که مردم احمدی نژاد را به چه باور کردند؟ به عدالت محوری، به مهربانی، به ساده زیستی به بشردوستی، تواضع و فروتنی، اینها همان فطریات انسان ها، کسی که تنها این موضوعات را بروز دهد و مردم بتوانند آن را ببینید و باور کنند بی شک توانسته پایگاهی محکم در میان مردم کسب کند. از سوی دیگر فراز و فرودها، نشیب و اوج ها از جهت غالب های سیاسی در جامعه هم به این پایگاه لطمه نمیزند، یک روز رئیس جمهور باشد یک روز نه، این موضوع به پایگاه مردمی ایشان ضربه وارد نخواهد کرد.
پس چرا آقای روحانی در نقطه مقابل احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری به پیروزی رسیدند؟
پس از پیروزی آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری، اصلاح طلبان با من تماس گرفتند و گفتند تحلیل شما از پیروزی وی چیست و فکر نمیکنید که مردم یک نه بزرگ به احمدی نژاد دادند؟، گفتم هرگز! متاسفانه دیدم که اصولگرایان در چندماه پس از پیروزی آقای روحانی که در بهت به سر می بردند هم منفعلانه این موضوع را تایید کردند و گفتند که ما رای نیاوردیم چون احمدی نژاد طوری عمل کرد که مردم به وی " نه " گفتند، یعنی اصولگرایان عینا تحلیل اصلاح طلبان را تکرار کردند با این تغییر که اصولگرایان در این ماجرا شکست خوردند و اصلاح طلبان پیروز و آنها غمگین و طرف مقابل خوشحال. ولی تحلیل هر دو این است که مردم به احمدی نژاد نه گفتند.
من گفتم چرا اصولگرایان در انفعال از اصلاح طلبان عمل می کنند و از خود تحلیلی ندارند، چرا باید اصلاح طلبان خط بدهند و آنها عمل کنند.
اما در این باره که گفتم هرگز؛ چرا اصولگرایان در تبلیغات انتخاباتی خود در انتقاد از احمدی نژاد مسابقه گذاشتند و به گفته خودشان آقای روحانی کمترین انتقاد را از احمدی نژاد کرد و بیشترین انتقاد را اصولگرایان کردند.
دوم اینکه با آمدن آقای مشایی به همراه احمدی نژاد به ستاد انتخاباتی و با گفتن این جمله از سوی محمود احمدی نژاد که " من مشایی هستم و مشایی من " و ادامه داد که تفکر من منحصرا در مشایی است، پس با رد صلاحیت ایشان تفکر من وارد عرصه انتخابات نشده است که بخواهند به آن آری یا نه بگویند. زیرا این موضوع را احمدی نژاد در جلوی دوربین ها اعلام کرد. چرا که برخی می کوشیدند دیگر نامزدها را به احمدی نژاد خط و ربط دهند اما احمدی نژاد با مشایی آمد تا بگوید خیر، تفکر من مشایی است.
از طرف دیگر، آن کاندیداهایی که تلاش کردند وی را به احمدی نژاد مرتبط بدانند شدیدترین انتقادات را در عرصه انتخابات متوجه احمدی نژاد کردند و حتی گفتمان بهار احمدی نژاد را گفتمان انحراف خواندند و از احمدی نژاد تبری جستند. بنابریان چرا اصولگرایان می گویند رای ندادن به ما یعنی رای ندادن به احمدی نژاد بود؛ وقتی که فاصله اینچین ایجاد شده است. این سوال را هم زیاد از ما پرسیدند که ما چه کنیم اکنون که که آقای مشایی نیامده است.. وجود این پرسش به چه معناست؟
پاسخ شما به این سوال چه بود؟
ما هم پاسخ خودمان را دادیم که نیاز نیست الان آن را بگویم اما همین احساس نیاز به این معنا بود که مردم فهمیدند خط اقای احمدی نژاد در هیچ یک از این دو گروه نیست. پس من ۴ دلیل آوردم: نخست مسابقه میان نامزدان در انتقاد از احمدی نژاد، دوم تاکید آقای احمدی نژاد در معرفی آقای احمدی نژاد و سوم مخالفت همان نامزدی که احمدی نژادی معرفی شد، چهارمین موضوع پرسش های مکرر مردم بر اینکه اکنون با رد صلاحیت آقای مشایی به چه کسی رای دهیم؛ اینها چهار گواه بر این است که رای آقای روحانی رای به مخالفت با احمدی نژاد نبود بلکه نه با اصولگرایان بود.
یک دلیل پنجم هم این است که مردم چه کسانی را در دولت های نهم و دهم دیدند که با احمدی نژاد مخالف بودند؟ اصلاح طلبان که خاموش بودند. تمام مخالفت ها با احمدی نژاد از سوی اصولگرایان بود، انتقاد پشت سر انتقاد. چه کسی مشایی را تایید صلاحیت نکرد؟ اصلاح طلبان؟ نه، اصوگرایان بودند که این کار را کردند.
انتخاب روحانی، نه بزرگی به اصلوگرایان بود به خاطر رفتار صلب و خشن آنها به احمدی نژاد بود، چرا که دیدند اصولگرایان تا این حد احمدی نژاد را کوبیدند و این را از اصلاح طلبان ندیدند. چرا که اصلاح طلبان اصلا در صحنه نبودند.
پس شما معتقدید استراتژی تبری احمدی نژاد برای دریافت رای مردم در انتخابات ۹۲ شکست خورده و تحلیل غلط دو جریان سیاسی بوده است؟
بله هرچقدر به احمدی نژاد حمله کردند و از وی انتقاد کردند باعثمحبوبیت بیشتر احمدی نژاد شد که این موضوع آقایان را نگران کرده است و فکر میکنند با هجمه بیشتر میتواند وی را تخریب کنند، اما این موضوع اثر عکس دارد. وقتی سیل انتقادات و تخریب ها روانه احمدی نژاد می شود و با سکوت وی مواجه می شود این تخریب ها شدت می گیرد و اینجاست که مردم متوجه میشوند در حال تخریب احمدی نژاد هستند.
پس اینکه آقای احمدی نژاد در انتخابات مجلس دهم با اصولگرایان ائتلاف می کند و به عرصه سیاست باز می گردد، فرض محال است؟
این یک بازی سیاسی است. عده ای می گویند احمدی نژاد در حال نزدیکی به اصولکرایان است و عده ای می گویند وی در حال نزدیک شدن به اصلاح طلبان است! این در حالی است که هیچ یک از این تحلیل ها درست نیست و تنها یک بازی سیاسی است. احمدی نژاد مبانی و اصول خود را دارد و نه به اصولگرایان ربطی دارد و نه به اصلاحطلبان.
معتقدم قرائت اصولگرایان و اصلاح طلبان مصطلح از امام، قرائتی ناقص است. اصلاحطلبان و اصولگرایان به خاطر تنگ نظری مبادی انقلابی و دینی را در یک چارچوب تنگی قرار می دهند آن هم با یک تفاوت. اصولگرایان معتقدند باید در این چارچوب بمانند و اصلاح طلبان بر این باورند که برای ارتباط با جهان باید از این چارچوب خارج شوند؛ به همین دلیل اصلاح طلبان به سمت پولورالیزم و سکولاریسم می روند و از مبانی خارج می شوند و اصلوگرایان ارتباط خود را بقیه قطع می کنند.
به همین دلیل اصولگرایان و اصلاح طلبان در یک چارچوب تنگ نظرانه به مبادی انقلاب و دین نگاه می کنند، منتها با دو تصمیم متفاوت. دقیقا آنچه ما در تقابل سنت و مدرنیته در غرب می بینیم. اما میدانید احمدی نژاد و مشایی چه گفتند؟ گفتند که چه کسی گفته است که دین و انقلاب را باید اینگونه نگاه کرد؟ اینکه چارچوب بکشید و اینطور به دین و انقلاب نگاه کنید اشتباه است.
نگاه ما به دین و انقلاب که در عرفا وجود دارد، متفاوت و معرفتی است. نگاه باز به دین است که همه مردم جهان را در لوای خود دارد همانطور که امام گفتند و همان اصل انقلاب است که شاه بیت امام هم همان مستضعفان است. احمدی نژاد و مشایی برخلاف آن دو طیف تعریف متفاوتی از دین و انقلاب دارند.