محمود سریعالقلم: فعالان سیاسی ما، در درک تحولات بینالمللی ضعیف هستند
واقع بینی در اینجا بسیار ساده است. یعنی پذیرفتن آنچه که هست عمده ایسمهایی که بر اندیشه ایرانی حکم راندهاند، با واقعیات ایرانی ناسازگار بوده است.
چرا جامعه ایرانی به توسعه یافتگی دست پیدا نمیکند؟ چه عواملی مانع توسعه یافتگی جامعه ایرانی شده است؟ اینها سوالاتی است که هر فعال سیاسی و استاد دانشگاه از خود میپرسد و اتفاقا هر کس در پی راه حلی است. یکی از کسانی که در سالهای گذشته در مورد توسعه کلان کار کرده است. دکتر محمود سریع القلم است. استاد دانشگاهی که سعی میکند به دور از حاشیههای سیاست ورزان به نقد جامعه ایرانی و حتی منصب داران بپردازد. او سالها پیش در یک مقاله بلند به «ابعاد محسوس و خلقی توسعه نیافتگی در ایران» پرداخت. اکنون سایت خبری و تحلیلی ندای ایرانیان با موافقت این استاد دانشگاه؛ دوباره نقش اخلاق ایرانیان در توسعه نیافتگی را پیش کشیده و سعی میکند. پاسخ دکتر سریع القلم را به پرسشی منتشر کند که ذهن اکثر فعالین سیاسی را به خود مشغول داشته است. آن پرسش نقش اخلاق و رفتار ایرانیان در توسعه نیافتگی است. دکتر سریع القلم ما را به مقالهای بلند ارجاع میدهد که سالها پیش تالیف کرده است. اما این مقاله در رسانهای منتشر نشد تا سایت ندای ایرانیان با کسب اجازه از دکتر سریع القلم به انتشار بخش اول این مقاله طولانی بپردازد.
مقدمه
تاریخ برای چینش عوامل مناسب در کنار یکدیگر برای پیشرفت یک جامعه، تعجیلی ندارد دهها عامل باید در کنار هم به صورت سیستماتیک قرار گیرند تا فرآیند توسعه آغاز گردد. طی ۱۰۳ سال گذشته که ایران نفت استخراج و صادر کرده است، درآمدی بالغ بر ۳۰۰۰ میلیارد دلارکسب نموده است که حدود ۶۰ درصد آن در ۷ سال گذشته بوده است این در حالی است که مردم ژاپن طی دو دهه اخیر «سالانه» حدود۵۰۰۰ میلیارد دلار تولید کردهاند. در شرایطی که ۱۲۰ سال پیش، ژاپنیها به اهمیت بخش خصوصی در پیشرفت ملی پی بردند، در ایران هم چنان در مورد مزیتها و نقصانهای بخش خصوصی، همایش برگزار میشود و بنا به شرایط و مقتضیات روز، هر چند هفته یکبار، نوعی جدید از جهان بینیهای اقتصادی به کار گرفته میشود. بیدلیل نیست که توسعه ناخالص ملی آلمان نزدیک به دو برابر توسعه ناخالص ۵۵ کشور کشور مسلمان است. پیشرفت محتاج فرهنگی خاص از یک طرف، وسیاست گزاریهای منطقی و پایدار از طرف دیگر است. آلمان و ژاپن برای نیم قرن بدون آنکه به منابع طبیعی دسترسی داشته باشند توانستند به ترتیب اقتصاد سوم ودوم جهان باشند) هم اکنون چهارم و سوم پس از چین و آمریکا(کره جنوبی، مالزی، سنگاپور، ترکیه، برزیل و چین نیز همان فرآیند و مبانی آنان را طی میکنند. قواعد پیشرفت به تناسب دین، جغرافیا، تاریخ و رنگ ونژاد تغییر پیدا نمیکنند، بلکه از مباحثفلسفی به مباحثکاربردی و تداوم سیاستگزاری عبور نکرده است. در پنج قاره جهان، هر کشور قابل اعتنایی طی دوره جهانی شدن از ۱۳۶۰ به بعد(توانست به جایگاه قابل اتکایی دست یابد و احترام همه راکسب کند و اینکه در همین دوره جهانی شدن سه دهه اخیر، مقررات ارزی در ایران ۱۳۷ بار تغییر کردهاند صرفا حاکی از آشفتگی سیاست گزاری نیست، بلکه معرف هرج و مرج فلسفی است.
باید فلسفه توسعه در ایران را تعریف کنیم
عموم کشورهایی که توانستهاند طی سه دهه اخیر سطح کیفی شهروندان خود راحاکمیت از ثبات فلسفی برخوردار بودهاند. حال اینکه ارتقاء بخشند در رأس هرمماهیت نظام سیاسی چه بوده، در خروجیهای این کشورها که کارآمدی است اهمیتی نداشته است. اصوال ماهیت نظام سیاسی در کشورهای در حال توسعه متغیر با اهمیتی نیست. قبل از ماهیت نظام سیاسی و چارچوب حقوقی و قانون اساسی یک کشور، پاسخ این سوال از جانب هیأت حاکمه بسیار کلیدی است آیا این هیات حاکمه از هر خاستگاه اجتماعی و سیاسی قابل تصور، علاقهمند است که کشور رشد و توسعه پیدا کند؟ و سؤال مهمتر این ست که آیا این هیأت حاکمه درچارچوب منافع اجتماعی و طبقاتی خود، رشد و توسعه را مفید میداند؟ فرانکوچهل سال دیکتاتوری سیاسی کرد ولی پیشرفت اقتصادی اسپانیا را در چارچوب منافع شخص خود تفسیر نمود. نظامیان ترکیه و کره جنوبی، صنعتی شدن را درقالب مصالح صنفی خود قلمداد کردند. هونتاهای آمریکای لاتین در بخش اعظمی ازقرن بیستم، به رشد اقتصادی، صادرات، ایجاد سندیکاهای کارگری و بعضا حتی برای ایجاد طبقۀ متوسط مساعدت کردند. فهم تجربیات بشری پیرامون توسعه یافتگی، مخزن قابل توجهی برای شناخت و مطالعات مقایسهای توسعه ارائه میکند. هرچند به لحاظ علمی و روشی، هر موردی و کشوری میتواند ویژگیهای خاص خود را داشته باشد، ولی مشترکات جوامع نیز بسیار هستند. فکر بومی سازی در ایران باعثشده تا یادگیری و صرفا یادگیری از نمونههای مشابه بین عمدتا تعطیل شود. تفکر دینی در حوزه توسعه عمدتا به حداقل خود رسیده وبه صورت کلی و در حد اصول کلی باقی مانده است. ابتدا باید پیرامون این اصول کلیت تقدم و تأ خر صورت پذیرد و پس از استخراج این مبانی و اصول، بنا به مقتضیات زمان و مکان مدل سازی شده و هر مدلی پس از اجرا، آزمایش شود و این فرآیند ممکن است دههها به طول انجامد حرکت از اصول به مدل به راحتی تحقق پیدا نمیکند. استخراج مدل نیاز به فهم عمیق نظام بین الملل دارد. فهم جهان در ایران فعلی، همچنانشناختی آمیخته به شعار و حالت سیاست زده دارد.
فهم جهان در داخل توسط چه کسانی باید صورت بگیرد؟
فهم جهان در داخل اندیشمندانی لازم دارد که از آلودگیهای حوزه سیاست به دور باشند و بنا به اصول فوق الذکر، جهان را عالمانه و نقادانه درک کنند. فرصت چنین کاری هنوز بدست نیامده است. هر چند هر کشور ویژگیهای خود را داراست، ولی تشابه میان آنها به ویژه درگروهی خاص مانند کشورهای در حال توسعه وجود دارد.
فعالان سیاسی تا کنون در درک تحولات بین المللی ضعیف بودهاند
مطالعۀ متون فکری و معرف این اصل است که فعالان سیاسی جریانهای مختلف از دوره مشروطه تاکنون معرف این اصل است که فعالان سیاسی و اندیشمندان ایرانی در یادگیری از تحوالت بین المللی و نمونههای مشابه ایران - اگر مطلق قضاوت نکنیم و منصف باشیم - ضعیف بودهاند اگرهم مدلهایی مطرح شدهاند یا از نوع غرب اروپا بودهاند که به لحاظ فرآیندهای تاریخی و اقتصادی سنخیت محدودی با ایران داشته و یا از نوع کمونیستی بودهاند که با فرهنگ وساخت جامعه ایرانی مطابقت ندارند. البته از هر دو الگوی غربی و کمونیستی، وجوهی اقتباس شده است که مصرف گرایی غربی، یکسان سازی فکری و تعریفکمی از عدالت کمونیستی از تبلورات آنهاست. یک عنصر خلقی و یک عنصر فکری باعثکندی حرکت فکری پیشرفت در ایران معاصر شده است. در رابطه با عنصرقائل نبودن خلقیات ایرانی به فرآیند است. به طوری که ایرانیان عموما در خلقی، رسیدن به نتیجه، تسلسلی و فرآیندی نمیاندیشند در حالی که این یک اصل خلقت است یک درخت تنومند نیم قرن طول میکشد تا به حجم و جثهای عظیم برسدحیات بشری مملو از فرآیند سازی است. بیثباتی زندگی باعثشده ایرانیان دردستیابی به نتیجه عجول باشند. ذهن تسلسلی، انباشتی، تدریجی و فرآیندی درمیان ایرانیان بسیار ضعیف است. ازاین رو میتوان به فرهنگ رفتاری ایرانیان به عنوانیک فرهنگ نیمه تمام یا ناتمام اشاره کرد.
رادیکالیسم سیاسی چه زمانی متولد شد؟
فعالان و اندیشمندان ایرانی زمانی به فرآوردههای غربی به عنوان الگو نگریستند که فرآیندی سه قرنه را پشت سرگذاشته بود و محصول را با الگو اشتباه گرفتند از سویی دیگر، کمونیسم و رسوخ قابل توجه ادبیات و فرهنگ فکری و روشنفکری ایرانی از دهۀ ۱۳۳۰به بعد زمینه ساز چند آن درفعالیت و اندیشه سیاسی تحول مهم شد. اینکه رادیکالیسم سیاسی ایرانی وارد کرد فعالان و اندیشمندان کمونیستی برای آنکه بتوانند الگوی غیر مناسب خود را در فرهنگ شاهنشاهی و استبدادی ایرانی تبلیغ کنند به رادیکالیسم متوسل شدند. ادبیات کمونیستی طی دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۳۰به طور طبیعی و در قالب های مبارزاتی در مدارهای اندیشه سیاسی مبارزین مذهبی نیز وارد شد و آنها نیز ضد این و ضد آن شدند و مجددا هیزمی جدید بر آتش غیرفرآیندی ایرانیان ریخته شد و جریان فکری و سیاسی ایرانی از دهه ۱۳۳۰ به بعد را غیرواقعی کرد. عدالت کمونیستی عمدتا یک بحثفلسفی کمی بود تودهای که به لحاظ امکانات در وضعیت یکسانی به سر میبرد و انتظارات او در محیط بستهای که زندگی میکند محدود میباشد، برایآنکه توده نگاه کمی به عدالت پیدا کند الزم است یکسان سازی فکری شود تا حسگرهای احتمالی اعتراضی او ضعیف شود؛ همان کاری که در ظهور نظام طبقاتی در سرمایه داری قرن نوزده تحقق پیدا در این قالب، مکاتب تغییر در ایرا ن یک قرن و نیم اخیر عموما با واقعیتهای فیزیکی، جغرافیایی، فرهنگی، اقتصادی وکمتر سنخیت داشته این غیرواقع بینی باعثحاکمیت سیستمهای مقطعی و برش زده تاریخی از یک سو و از سوی دیگر کم دوام شده است.
واقع بینی در اینجا به چه معناست؟
واقع بینی در اینجا بسیار ساده است. یعنی پذیرفتن آنچه که هست عمده ایسمهایی که بر اندیشه ایرانی حکم راندهاند، با واقعیات ایرانی ناسازگار بوده است. به نوعی ایرانی مجبور به بازی روز شده و ظواهر اندیشهها به عنوان مکتب فکری در میان آنها رسوخ کرده است. ایرانی اصرار غیر قابل وصفی در خوب و عالی و موفق و برتر از همه چیز و همه کس نشان دادن خود دارد. برای او بسیار سخت است ضعفها، چالشها، آسیب پذیریها، نارساییها و نقصانهای خود را متو جه شود، بپذیرد و در پی راه حل برآید از این رو، برای فهم واقعی سخن و عمل ایرانی شاید باید سخنان و اعمال او را حدودا بربیست تقسیم. چرا نخست وزیر ژاپن، ضعفهای شخص خود و دولت خود را میپذیرد، ولی ایرانی کارهای خود را کهکشانی جلوه میدهد؟ چرا ایرانی در این حد غیر واقعی است؟ افرادی هستند که در مدرک دیپلم آنها باید شک کرد، ولی زیرمجموعه شان، آنان رادکتر خطاب میکنند دهه ۱۳۴۰، دانشجویان و نویسندگانی که ژست روشنفکری میگرفتند، یکی از کتابهای مهم مارکیسستی را همیشه بهمراه داشته و سعی میکردند کتاب مورد نظر توسط اطرافیان رویت شود. چرا دانشجویانی که در مقطع دکتری تحصیل میکنند، ایمیل خود را با لفظ دکتر میآرایند؟ چرا خانواده یک دانشجوی سال اول پزشکی، فرزند خود را دکتر خطاب میکند؟
چرا در برنامه بررسی سرمایه گزاری خارجی در کشور گفته میشود که علاقه به سرمایه گزاری در ایران از چین هم بیشتر شده است؟ این در حالی است که رقم سرمایه گزاری در چین در سال ۲۰۱۰ بالغ بر۱۰۵/۷ میلیارد دلار افراد در مورد تمامی مسائل اظهار نظر میکنند و ضعف خود را در رشتههای مختلف معترف نیستند؟ چرا گفتن نمیدانم، اشتباه کردم، اطلاعی ندارم، و امثالهم برای ایرانی این قدر مشکل است و نیاز فراوانی برای خوب جلوه دادن، پز دادن، اغراق گویی، وارونه جلوه دادن، ظاهر سازی و به عبارتیغیرواقعی بودن وجود دارد؟ چرا ظاهر قضایا در این حد بر عمق و باطن غلبه دارد؟ درشرایطی که شاهان قاجار، تفریح و سرگرمی خود را نگاه کردن به خرسواری زنان دردربار خالصه میکردند که از قضا همزمان با آزمایشهای ادیسون برای اختراع برق همراه بود بخشی در پی پارلمانتاریسم در ایران بودند آیا با طرز تفکرشاهان قاجار، تحقق تصمیم گیری و فکر جمعی در قالب یک پارلمان امکان پذیر بود؟ چند نفر ایرانی حاضرند در پاسخ به پیشنهاد پست و سمت بگویند که من صلاحیت و تجربە چنین کاری را ندارم؟ طی دهههای اخیر بعضا دیده شده که فردی در هفت کار اجرایی بسیار متفاوت، مسئولیت داشته که با رشتۀ اصلی وی هیچ تطابقی نداشته است به عنوان یک نظر در میاننظرات دیگر، در زیر به بررسی ده دلیل محتمل برای طرح نظریه ابتدا کلیت مفاهیم خلقی توسعه نیافتگی ایران میپردازیم. ابعاد نامحسوس و توسعه نیافتگی خلقی جامعه؛
۱ - ضعف علمی در کلیت جامعه
۲ - نازل بودن مقام فکر و اندیشه؛
۹ - تعریف کوتاه مدت از زندگی؛
۴ - غلبه زرنگیهای کوتاه مدت؛
۵ - محدود بودن دامنۀ لذات؛
۶ - ضعیف بودن اهداف جمعی؛
۷ - علاقه فراوان به دنیا؛
۸ - ضعف هنر گوش کردن؛
۳ - جامعه ضعیف اخلاقی؛
۱۰ - ضعف اساسی در انتقاد و خودانتقادی.