محمد جواد حق شناس:
دولت اصلاحات یکی از درخشان ترین دوره هاست
برای اینکه آینده روشنی برای ایران بسازیم، دو جریان اصلی کشور باید مراقب باشند که دیگر زخمی ایجاد نشود، لذا نقد گذشته برای آنها نیاز است.
به نظر میرسد برای ترسیم آیندهای بهتر و روشنتر برای نظام جمهوری اسلامی، دو جریان اصلی کشور باید به نقد عملکرد گذشته خود بپردازند. البته نه به این معنا که در گذشته بمانند، بلکه با تحلیل و بررسی عملکردشان، به عدم تکرار اشتباهات و تقویت نقاط قوت اهتمام ورزند. محمد جواد حقشناس عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی در همین رابطه به ندای ایرانیان گفت: «برای اینکه آینده روشنی برای ایران بسازیم، دو جریان اصلی کشور باید مراقب باشند که دیگر زخمی ایجاد نشود، لذا نقد گذشته برای آنها نیاز است».
وی همچنین دولت اصلاحات را یکی از درخشانترین دورهها توصیف میکند و میگوید: «درخشانترین دورهای که میتوان در چند دهه اخیر در ایران نام برد، حاکمیت هشت ساله جریان اصلاح طلبی بود. دولت اصلاح طلبان حمایت بیاندازه مردم را به دنبال داشت. اما این بدین معنا نیست که جریان اصلاح طلبی اشتیاهی نداشت و تمام و کمال عمل کرد. این مجموعه با موانع جدی در عمل مواجه بود. اینها موانعی بودند که هم در داخل و هم در خارج و هم در درون جریان اصلاح طلبی به دلیل تشتت، عدم انسجام و افراط و تفریطهایی که وجود داشت بر سر راه آنها موجود بود و آن گونه که میخواستند نتوانستند عمل
بکنند». مشروح گفتگوی پایگاه خبری و تحلیلی ندای ایرانیان با محمد جواد حقشناس فعال و کارشناس اصلاح طلب در ذیل آمده است:
به عقیده شما مشکلات حال حاضر تحزب در ایران چیست؟
مشکل اساسی در کشور ساختار موجود حزب، مناسب، ریشه دار و فرهنگ کار حزبی است. سوال اساسی اینجاست که آیا بستری برای کار حزبی وجود دارد یا خیر. در حال حاضر بیش از دویست و پنجاه حزب ثبت شده وجود دارد ولی حرکت حزبی مستلزم ایجاد بستری است که بتواند احزاب دز پیمودن مسیر خود کمک و حمایت کند. مساله مهم دیگر فرهنگ بهره برداری از حزب است. به نظر میرسد کسانی که کار حزبی میکنند، هنوز فرهنگ مناسب کار جمعی و حزبی را ندارند. از سوی دیگر هر نظام سیاسی باید تکلیف خود با تحزب در کشور را روشن نماید. گرفتاری تحزب در ایران، گرفتاری ریشه دار و عمیقی است که باید برای تحول آن تلاش کرد. متاسفانه در دوره آقای احمدینژاد، افتخار دولت به این بود که هیچ باوری به تحزب و کار حزبی ندارند و به راحتی آن را بیان میکردند، در صورتی که تحزب یکی از اصول قانون اساسی است و کاملاً بر آن تاکید شده است اما در دولت قبل مشاهده شد کسی که در مجلس قسم میخورد تا قانون اساسی را اجرا کند، افتخار میکند که به تحزب بها نمیدهد و باور ندارد.
اینکه مسئولان و روسای جمهور ما با کمک جریانهای سیاسی به قدرت رسیده اما پس از آن ادعا میکنند که به هیچ جریان و حزبی تعلق ندارند، به نوعی آفت در جامعه سیاسی محسوب نمیشود؟
این به طور قطع آفتی است که ریشه در ساختار و فرهنگ ما داشته و همچنین بسترها و زمینههایی که باید فعالیت موثر احزاب را فراهم کنند، مشکلات اساسی دارند. و تا زمانی که نتوانیم برای این مسائل، قانونی جامع را تصویب کنیم، راه به جایی نمیبریم. به هر حال در دولت جدید، آقای روحانی با حمایت اصلاح طلبان و نیروهای میانه رای مناسب و کافی را به دست آورد، اما آنچه در حال حاضر قابل مشاهده است اینکه حدود ده ماه است که وزارت کشور، معاون سیاسی ندارد و نسبت به مطالبات سیاسی جریانها بیاهمیت است. گویی فعالیت احزاب را مضر میدانند.
اصلاح طلبان برای تغییر فضای فعلی در جهت حرکت به سوی فرهنگ کار حزبی، چه فعالیتهایی میتوانند انجام دهند؟ آیا صرف فعالیت سیاسی و انتخاباتی کفایت میکند با اینکه احزاب باید به مقولات اجتماعی نیز وارد شوند؟
اگر به این باور برسیم که برای اداره کشور و حل مشکلاتمان باید از طریق احزاب فعالیت کنیم، پس به طور حتم باید احزاب وارد فعالیتهای اجتماعی شده و شناخت دقیقی از جامعه خود به دست بیاورند. نمیشود مثلاً ما در زمینه هستهای جزء ده کشور برتر جهان باشیم، اما در اقتصاد رشد منفی شش درصد و تورم چهل درصدی به جامعه تحمیل کنیم. با در زمینه استفاده بهینه از منابع آب، میزان مصرف سرانه آب ما قابل مقایسه با کشورهای دیگر نباشد و از همه بیشتر باشد. این نشات گرفته از عدم ارتباط کافی و موثر با جامعه است. اینجامعهای است که دارای در هم ریختگی ساختاری است و دارای اندام نامناسبی است. این عدم تناسب است که برای ما مشکل زا است. مهمترین وظیفه احزاب علی القاعده داشتن برنامه برای اداره کشور است و اداره کشور فقط در حوزه سیاسی معنی نمیدهد، بلکه قطعا دارای پیچیدگیها و ابعاد متفاوتی است و باید چندجانبه به آن پرداخت. جامعه ما استعداد کافی جهت حرکت در مسیر توسعه همه جانیه را داراست.
شما نقد درون گفتمانی اصلاح طلبان توسط احزاب شناسنامه دار را حرکتی در جهت بازخوانی و بازگشت به گفتمان اصیل اصلاح طلبی میدانید یا معتقدید به نفع جریان رقیب خواهد بود؟
درخشانترین دورهای که میتوان در چند دهه اخیر در ایران نام برد، حاکمیت هشت ساله جریان اصلاح طلبی بود. دولت اصلاح طلبان حمایت بیاندازه مردم را به دنبال داشت. اما این بدین معنا نیست که جریان اصلاح طلبی اشتیاهی نداشت و تمام و کمال عمل کرد. این مجموعه با موانع جدی در عمل مواجه بود. اینها موانعی بودند که هم در داخل و هم در خارج و هم در درون جریان اصلاح طلبی به دلیل تشتت، عدم انسجام و افراط و تفریطهایی که وجود داشت بر سر راه آنها موجود بود و آن گونه که میخواستند نتوانستند عمل بکنند. اما اگر بخواهیم وضعیت دوران اصلاح طلبان را با دیگر ادوار مقایسه کنیم باید اذعان داشت، دولت اصلاحات یکی از پاکترین، درخشانترین و منزهترین و به لحاظ اقتصادی کارآمدترین دورههایی بوده که در عمل سیاسی، ما شاهد بودیم و به حق و انصاف در خدمت مردم بود. ما باید نقاط قوت خود را تقویت و افزایش داده و ناتوانیهایمان را کاهش بدهیم. این مساله علی القاعده تا حدود زیادی به نقش عامل انسانی بازمی گردد. به طور مثال اگر در گذشته تصمیم اشتباه و مسیر درستی پیموده نشده، باید مطالعه، بررسی و دیگر تکرار نشود. ما قطعاً برای اینکه بتوانیم به آینده روشن و افق بلندی برسیم، نیازمند این هستیم که گذشته را ببینیم و بررسی کنیم اما نه اینکه در گذشته بمانیم.
آیا این ضرورت احساس نمیشود که اصولگرایان نیز باید به نقد عملکرد گذشته خود بپردازند؟
قطعاً همینطور است. این امری است که دو جریان اصلاح طلب و اصولگرا باید به آن توجه نمایند. مثلاً در رابطه با موضوع وزارت علوم و انتخاب وزیر، مشاهده کردیم بسیاری از نمایندگان مجلس در سال ۸۸ باقی ماندهاند و عدهای دارند از این طریق کاسبی میکنند و مرتب در جهت تازه نگه داشتن آن زخمها تلاش میکنند. در صورتی که زخم را باید التیام داد و ترمیم و درمان کرد. اگر خلاف این باشد، به طور قطع دور از مدیریت و عقلانیت است. اما به هر حال برای اینکه آینده روشنی برای ایران بسازیم، دو جریان اصلی کشور باید مراقب باشند که دیگر زخمی ایجاد نشود، لذا نقد گذشته برای آنها نیاز است.