ماجرای ازدواج آیتالله منتظری به اصرار شهید مطهری
بالاخره من به طرف نجف آباد و مرحوم مطهری به طرف مشهد و هر دو به قصد از دواج حرکت کردیم، من به قرارداد عمل کردم ولی ایشان عمل نکردند و عذرهایی ذکر کردند. من پس از تاخیری دو ماهه از سال تحصیلی با همسر به قم آمدم و با زحمت زیاد یک اطاق کوچک اجاره ای به ماهی سه تومان با زندگی خیلی ساده به سختی تهیه نمودم…
صفحه فیسبوک مرحوم آیتالله منتظری، خاطره ازدواج ایشان به اصرار شهید مطهری را منتشر کرده است.
مرحوم منتظری در این خاطره گفته است: «من چون به تحصیل علم علاقه داشتم و با وضع بد اقتصادی که داشتیم ازدواج را مانع از تحصیل میپنداشتم لذا به طور کلی ذهن خود را از آن منصرف میکردم تا اینکه پس از آشنایی و رفاقت کامل با مرحوم شهید مطهری، برای گذراندن تعطیلی تابستان به اصفهان رفتیم و در مدرسه نیم آورد یک حجره گرفتیم و علاوه بر بحثهای رایج حوزوی، در درس نهج البلاغه مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی شرکت میکردیم.
یک روز مرحوم مطهری صحبت از ازدواج کرد - ایشان دو سه سال از من بزرگتر بود - و گفت تجرد امر غلطی است، تصمیم بگیریم برای سال تحصیلی هر دو مزدوج وارد قم شویم، من وضع بد اقتصادی را به عنوان مانع ذکر کردم، ولی ایشان گفتند خدا رزاق است و بالاخره یک صبح جمعه در مدرسه نیم آورد من به قرآن تفال زدم، این آیه آمد: والذین یقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین و اجعلنا للمتقین اماما(۱)، بعد تفال زدم که آیا مانع از تحصیل من نمی شود، این آیه از سوره یوسف آمد: و کذلک یجتبیک ربک و یعلمک من تاویل الاحادیثو یتم نعمته علیک(۲)، تفال زدم برای موردی در اصفهان این آیه آمد: فجعلنا عالیها سافلها(۳) و برای مورد دیگری در نجف آباد این آیه آمد: تلک الجنه التی نورثمن عبادنا من کان تقیا(۴) که آیه ها همه دلگرم کننده بودند.
بالاخره من به طرف نجف آباد و مرحوم مطهری به طرف مشهد و هر دو به قصد از دواج حرکت کردیم، من به قرارداد عمل کردم ولی ایشان عمل نکردند و عذرهایی ذکر کردند. من پس از تاخیری دو ماهه از سال تحصیلی با همسر به قم آمدم و با زحمت زیاد یک اطاق کوچک اجاره ای به ماهی سه تومان با زندگی خیلی ساده به سختی تهیه نمودم - اصلا همه شهریه من در ماه چهل و پنج ریال بود -. مرحوم مطهری میگفت تو همیشه سعی میکنی در اردا نقاط قم اطاق اجاره کنی، و من میگفتم با کمبود بودجه چاره ای جز این نیست»