خبرگزاری کار ایران

رامین: نه خودم آمدم، نه خودم رفتم

کد خبر : ۱۷۴۴۶۴

در زمان بنده حرف‌های خاتمی، کروبی، هاشمی و موسوی ممنوع بود.

زمانی که در دولت احمدی‌نژاد بر کرسی معاونت مطبوعاتی تکیه زده بود، نگرانی‌های اصحاب رسانه افزایش یافت چون خط قرمزهای او مشخص نبود. هنوز در اذهان برخی اهالی مطبوعات هست که وقتی در محل کار خود حاضر می‌شدند، محمدعلی رامین زودتر از آنها رسیده بود و سوالاتی را می‌پرسید که پاسخش را نمی‌دانستند چه باید بدهند. او تا پیش از حضور در معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد چهره‌ای ناشناخته بود، هر چند خود در این مصاحبه خاطراتی از حضورش در کنار امام خمینی(ره) تعریف می‌کند.

روزنامه آرمان با این مقدمه، گفت وگوی خود با محمدعلی رامین را منتشر کرده که بخشی از آن در پی می‌آید:

نگفتید چه شد به معاونت مطبوعاتی رفتید.

در بحثانتخابات ۸۸ مشکلاتی پیش آمد. توطئه عظیمی با هدایت خارجی و مدیریت داخلی شکل گرفت. کار پیچیده شده بود اما بلافاصله تمام عوامل بیگانه و منافقان از خیابان‌ها جمع‌آوری شدند و در برخی از رسانه‌ها لانه‌سازی کردند و برخی از رسانه‌ها شده بودند لانه‌های فساد سیاسی و استمرار فتنه. همه درگیر بودند که چه کار کنند. با حقیر مطرح شد که یکی دو سال وقت بگذارم و قانون مدیریت مطبوعات را تغییر بدهم تا اوضاع سامان پیدا کند.

۲۴ ساعت مهلت خواستم و کتاب قانون مطبوعات را مطالعه کردم و بعد گفتم که مسئولیت را می‌پذیرم. با مسئولین مربوطه در کشور جلسه گذاشتم و گفتم از امروز ماموریت مدیریت مطبوعات را بر عهده می‌گیرم. دلیل نداشت دائم بیانیه بدهند. من همه این مسئولیت‌ها را پذیرفتم. از روز اول طرحی داشتم و گفتم در اتاق نمی‌نشینم تا کسی به دیدن من بیاید. به ترتیب حروف الفبا شروع کردم و سراغ روزنامه‌ها می‌رفتم. با همه روزنامه‌نگاران، تایپیست‌ها، مدیران مسئول و همه گفت‌وگو کردم.

با برخی‌ها هم درگیر شدید…

بله، با بعضی‌ها درگیر شدم و همه آسیب‌ها را به جان خریدم تا فتنه را جمع کنم. با یک تحلیلی آمده بودم تا در جمع اراذل و اوباشی که سلطان رسانه‌ها شده بودند خودم را منفجر کنم.

واقعا سندی بود که این رسانه‌ها وابسته به خارج باشند؟

من که اطلاعاتی نبودم. من اینقدر چیزهایی دیده‌ام که به هیچ‌کس نگفته‌ام. در رسانه‌ای رفتم و چیزهایی دیدم که اگر می‌خواستم می‌توانستم با کمک اماکن در آنجا را ببندم. جایی رفتم که متوجه شدم سردبیر آن ۶ ماه است در لندن است و از آنجا می‌نویسد. روزنامه‌هایی را دیدم که اصلا نویسندگانش ایران نیستند و اطلاعاتی به دست آوردم که وزارت اطلاعات هم نداشت.

من مخالف امنیتی شدن فضای رسانه بودم. گفتم بگذارید من فدا شوم اما همکاران رسانه‌ای ایران از شر منافقان خلاص شوند. بسیار دقیق و شفاف به روزنامه‌ها می‌گفتم نوکر قانونم. شما هم تابع باشید دست شما را می‌بوسم اما اگر قانون را بشکنید شکسته می‌شوید.

من صمیمانه‌ترین رفتارها را با همه داشتم. به احمدی‌نژاد هم گفتم ۶ ماهه اوضاع را جمع می‌کنم و بعد می‌روم اما بعد از ۶ ماه نگذاشتند بروم. هر کس پای فتنه بود مقابلش می‌ایستادم. سه چهار دفعه وزیر ارشاد را به خاطر من به مجلس بردند. من در ۶ ماه اول فقط با ضد انقلاب درگیر بودم و اصولگراها فکر می‌کردند با آنها کاری ندارم. بعد از ۶ ماه سراغ بنده آمدند که حالا باید تابع ما بشوی، من هم گفتم فقط قانون. چه کاری برای کشور کرده‌اید؟ شما اگر می‌خواهید وظیفه‌تان را انجام دهید باید ارکان کشور را حمایت کنید و شروع کردند و سراغ شایعه‌پراکنی رفتند.

چرا از این معاونت رفتید؟

نه خودم آمدم و نه خودم رفتم.

چه کسی اصرار داشت که بروید؟

مساله پیچیده شده بود. آقای احمدی‌نژاد می‌خواست با مطبوعات سازش کند و من همراهی نمی‌کردم. فرض کنید در زمان بنده حرف‌های خاتمی، کروبی، هاشمی و موسوی ممنوع بود. بر اساس قانون مطبوعات که اگر حرفی به مرزهای عقیدتی و مقدسات و امنیت ملی خدشه وارد کند، نباید منتشر شود، براساس قانون عمل می‌کردم. میلی به سختگیری نداشتم اما میلی‌متری عمل می‌کردم و ناگزیر از سختگیرانه عمل کردن بودم. من آمده بودم خودم را فدا کنم و چیز دیگری در ذهن نداشتم.

ارسال نظر
پیشنهاد امروز