خبرگزاری کار ایران

خودسرها از صدر انقلاب تا کنون

کد خبر : ۱۶۸۴۴۵

من هم دارم خسته می شوم. خدا می داند که من در آن رژیم سابق هیچ وقت از هیچ چیز خسته نمی شدم، هر فشاری می آوردند بر من خسته نمی شدم. حالا دارم از خودمان خسته می شوم… این اشخاص هر جا یک شلوغی کردند، اینها را بگیرند ومحاکمه شان کنند وجزایی اگر دارند به آنها بدهند. سر خود همین طوری یک دسته ای، هر کس در هر جا یک تفنگی داشته دست خودش گرفته وبه اسم «کمیته» وبه اسم «پاسدار» و به اسم «بسیج»، هر جا هر چه دلش می خواهد می کند.

به گزارش ایلنا، عصر ایران نوشت: اخیرا برخی حرکت های نسنجیده و «دلواپسی» هایی که انجام گرفت و یا فشارهایی که سبب تعطیلی بعضی نشست ها شد، نگارنده را دوباره به یاد حرکت های تند وتیز وخودسرانه افراط گرایان در دهه شصت، اوایل پیروزی انقلاب انداخت که حضرت امام از آنها بشدت آرزده خاطر شدند وبا واکنش جدی نگرانی خود را نسبت به آینده انقلاب اعلام کردند.

لذا جهت آگاهی نسل امروز وآینده جا دارد اندکی به گذشته برگردیم. سابقه وعملکرد های نا میزان این «افراد نوعی» را مرور کنیم واز آن درس عبرت بگیریم. نسل اول انقلاب خوب به یاد دارند، در آن زمان یک عده ای که با نفوذ به برخی ارگان های انقلابی، نظامی، قضایی وحتی مراکز حوزوی، اسلحه وقدرت به دستشان افتاده بود، به بهانه های واهی ومضحک به خانه های مردم می ریختند، اثاثو وسایل شخصی آنها را غارت می کردند. بازاریان محترم را به جرم داشتن چند مغازه وانبار، مصادره اموال می کردند. به طوری که در یک مورد گاو های شیرده یکی از گاوداری های منطقه پارس آباد ومغان را سر بریده وگوشت های آن را در میان مردم مستضعف! تقسیم کرده بودند! خیلی راحت به اشخاص محترم انگ ضد انقلابی می زدند وآنها را به پای میزدادگاه های انقلاب می کشاندند.

نگرانی از عملکرد های افراطیون

این افراد به خاطر غروری که داشتند فقط نوک دماغشان را می دیدند، نه تنها گوش به تذکرات ونصایح مشفقانه علمای اعلام در شهرستانها واستان ها نمی دادند، بلکه آنها را ساده لوح ومرتجع پنداشته وبه تمسخر می گرفتند. وقتی خبر این هرج ومرج ها به سمع رهبر کبیر انقلاب رسید، ایشان طی سخنانی در جمع مسئولان وفرماندهان سپاه بدون مقدمه وخیلی صریح وارد اصل مطلب شدند وخطر این گونه حرکت های ناموزون را گوشزد کرده وچنین فرمودند:

«من حقیقتا نگران هستم، من نگران انقلاب هستم. ما اسلام را از چنگ محمد رضا در آوردیم ومن خوف این را دارم که اسلام به چنگ ماها مبتلا شده باشد. به طوری که ما هم مثل او یا بدتر از او بر سر اسلام بیاوریم. این نگرانی است وزیاد است. آدم های جاهلی هستند که به خیال خودشان خدمت می کنند برای اسلام، لیکن سر خود کارهایی می کنند که ضرر به حیثیت اسلام می خورد…اینها، هرکس یک چیزی دارد به اسم سرمایه داری می ریزند ومی گیرند واصلا موازین تو کار نیست. همان طوری که در رژیم سابق بدون میزان اسلامی و شرعی عمل می کردند، حالا هم بدون میزان شرعی وعقلی عمل می کنند واین تاسف بسیار دارد. تاسف این که این نهضت به دست خود ما نهضت اسلامی نباشد، اسلامیتش را از دست بدهد. انقلاب کردیم هر چه دلمان می خواهد می کنیم. حجتشان همین است. انقلاب کردیم. مال مردم را می رویم، می ریزیم…اشخاصی می ریزند تو خانه های مردم، بدون این که یک مجوز شرعی، یک مجوز قانونی داشته باشند.»(صحیفه امام، ج۱۱، ص ۳۱۲)

آفت زدائی درونی

اینان اگرچه در ظاهر انقلابی، مذهبی ودلسوز نظام جلوه می کردند ولی در واقع از سوی گروه های ضد انقلاب مثل: مجاهدین خلق، حزب توده، فدائیان خلق و…تحریک وتغذیه شده و بدون این که خود خبر داشته باشند از آنها بازی خورده بودند. حضرت امام با تیزبینی و قاطعیت خاصی به این بُعد از انحراف افراطیون تاکید کرده، آنها را به کِرم های فساد انگیز تشبیه نموده واضافه کردند:

«کارهای کمونیست ها را می کنند به اسم اسلام. کارهای مارکسیست ها را می کنند به اسم اسلام. حرف های آنها را می زنند به اسم اسلام واین نهضت از داخل دارد می پوسد. مثل یک خربزه ای که از بیرون شما آب به آن می دهید، به آن توجه می کنید، یک وقت که می خواهید بچینید می بینید از باطن خراب شده. شما در ظاهر هی خدمت کنید. هی چی بکنید. یک وقت ببینید که نهضت شما کرم زده است. از باطن خراب شده است…آنهایی که به اسم اسلام مشغول شده اند به اعمال «خود سری»، اینها کرم هایی هستند که باطن این نهضت را به فساد خواهند کشید.»(همان، ص ۳۱۳)

برخورد قاطع با نفوذی ها درهر لباسی

خمینی کبیر اگر چه در هر فرصتی از اصل حوزه وروحانیت وکمیته، سپاه وبسیج حمایت ودفاع می کردند اما در بخشی از همین بیانات خویش به دو عنصر «جهالت وبی تقوایی» اشاره کرده ونفوذی های همه این نهاد ها وارگان ها را که دارای این دو ویژگی مشترک بودند مورد عتاب وافشاگری قرار داده و بعد خطر اینها را بیشتر از خطر رژیم شاه دانسته و فرمودند:

«وباید آنهایی که به اسلام اعتقاد دارند به داد اسلام برسند. آنهایی که می خواهند اسلام در این مملکت حکومت کند باید به داد اسلام برسند. یک دسته جوانند، مطلع نیستند از مسائل. جاهل متنسک(مذهبی های نادان) از آنهایی است که پیغمبر فرموده است که دو طایفه هستند که کمر مرا می شکنند: یکی شان عالم متهتک(خواص بی تقوا) است، یکی شان جاهل متنسک است. جاهل مقدس مآب کمر پیغمبر را می شکند. جاهلی که نداند قانون اسلام چیست وپیش خود به اسم اسلام برود به خیال خودش خدمت می کند. این از آنهایی است که پیغمبر فرموده است که کمر مرا می شکند.(قصم ظهری الرجلان، عالم متهتک وجاهل متنسک.) …

من نمی دانم باید چه بکنم. این یک قدرت مرکزی می خواهد. یک قدرت اجرایی می خواهد که این اشخاص هر جا یک شلوغی کردند، اینها را بگیرند ومحاکمه شان کنند وجزایی اگر دارند به آنها بدهند. سر خود همین طوری یک دسته ای، هر کس در هر جا یک تفنگی داشته دست خودش گرفته وبه اسم «کمیته» وبه اسم «پاسدار» وبه اسم «بسیج»، هر جا هر چه دلش می خواهد می کند. با هر که بد است می ریزند منزلش بازرسی می کنند. با هر که یک غرضی دارند می ریزند منزلش. خانه اش را غارت می کنند واین خطربزرگی است که برای اسلام در زمان ما پیش آمده وشاید خطرش بیشتر ازخطری باشد که اسلام از رژیم سابق داشت. تمام ضوابط را به هم ریخته اند. هر چه ضابطه اسلامی باشد عمل به آن نمی شود. به اسم اسلام، اسلام را دارند از بین می برند. اشخاصی نفوذ کرده اند در همه جا. به اسم اسلام، اسلام را می پوسانند. اسلام را می کوبند.»(همان، ص ۳۱۳و۳۱۴)

خستگی وآزردگی امام

امام خمینی در این بیانات دردمندانه به نکات بسیار ظریف دیگری نیز اشاره دارند که باید درفرصت های مناسب به همه آنها پرداخته شود. ایشان درادامه مقایسه جالبی دارند و می فرمایند اگر دشمن بیاید یکی از استان های ما را، کردستان ما را از ما بگیرد چندان مهم نیست چون بعدا می توانیم بسیج شویم خاک وطن را دوباره از دست آنها رها سازیم، همان طوری که در باره خرمشهر چنین شد، اما اگر در اثر تندروی ها وافراط کاری های عوام جاهل و خواص بی پروا، مردم به اسلام وروحانیت ونظام بدبین بشوند دیگر هیچ وقت قابل جبران وترمیم نخواهد شد. به همین سبب خمینی نستوه برای اولین بار احساس خستگی کرده وگفتند:

«من هم دارم خسته می شوم. خدا می داند که من در آن رژیم سابق هیچ وقت از هیچ چیز خسته نمی شدم، هر فشاری می آوردند بر من خسته نمی شدم. حالا دارم از خودمان خسته می شوم. آخر چرا باید اینطور باشد. یک فکری بکنید. اگر دیر بجنبید اسلام را در خطر تضییع ورفتن آبرویش قرار داده اید. مسئولیم همه ما. هر کاری از من برآید می کنم. هر کاری هم از شما می آید باید بکنید، هر کدام از آقایان باید بکنند. هر کاری هم از شورای انقلاب است باید بکنند. هر فردی که بر خلاف موازین اسلام دارد عمل می کند بزنند توی سرش، بیرون بکنند… این که معنا ندارد که ما بنشینیم وهر که هر کاری دلش می خواهد بکند وهر غلطی می خواهد بکند وما هم بنشینیم همین طور تماشاگر مسئله باشیم.(همان، ص ۳۱۶)

تبری وتنفر رهبری

این «جاهلان متنسک وعالمان متهتک» به یک گروه خاصی اختصاص نداشته و ندارند. از اوائل پیروزی تا به امروز درهر مقطعی خود را به یک رنگ ولعابی در آوردند. دردهه شصت زیر لوای «چپی ها» اصلاح طلبان فعلی آغاز به کار کردند، در دهه هفتاد وهشتاد با تکیه بر امکانات «راستی ها» اصولگرایان فعلی، به صورت «کفن پوشان وکفن دوزان» ظاهر شدند وبه حیات خود ادامه دادند. در این ایام نیزبا یک شکل وشمایل دیگر همچنان به افراط کاری های خود پافشاری وپایداری می کنند. امروز همان های نوعی با همان خصلت های مشترک به بیوت مراجع حمله می کنند وشخصیت های اصیل انقلاب را مورد تهمت وافترا قرار می دهند. سخنرانی ها را تعطیل می کنند. سفارتخانه انگلیس را به تصرف خود در می آورند.

تا دیروز خمینی کبیر را آزرده خاطر و خسته می کردند، امروز هم خامنه ای صبور را به ستوه آوردند. رهبر معظم انقلاب بارها به مناسبت های مقتضی به این افراد نصیحت کردند، تذکر وهشدار دادند وحتی ازعملکرد آنچنانی آنها تبری جستند: «بنده با این کارها مخالفم. این که شما یک نفر را به عنوان ضد ولایت، ضد بصیرت، ضد چه مشخص کنید، بعد یک عده ای راه بیفتند علیه اوشعار بدهند، مجلس را به هم بزنند، بنده با این کارها هم مخالفم. این را صریح بگویم. این کارهایی که در قم{تربت پراکنی و اهانت به رئیس مجلس} اتفاق افتاد، بنده با این جور کارها مخالفم. آن کارهایی که درمرقد امام{هتک حرمت بیت امام وتوهین به حاج سید حسن آقا} اتفاق افتاد، بنده با این جور کارها مخالفم. بارها به مسئولین وکسانی که می توانند جلوی این چیزها را بگیرند، تذکر داده ام. آن کسانی که این کارها را می کنند اگر واقعا «حزب اللهی ومومن» اند، خب نکنند. می بینید که تشخیص ما این است که این کارها به ضرر کشور است، این کارها به نفع نیست.»(بیانات رهبری در جمع مردم آذربایجان، ۲۸/۱۱ / ۱۳۹۱)

مشکل اصلی اینجاست که این افراد اصلا به تشخیص رهبری اعتنائی ندارند. با این که همه می دانند واعلام هم شده است که مذاکرات هسته ای زیر نظر معظم له انجام می گیرد وخود ایشان اعضای تیم مذاکره کننده را فرزندان انقلابی نامیدند وتخریب وتضعیف آنان را جایز ندانستند، حال «دلواپسی» های آنچنانی چه معنا و مفهومی می تواند داشته باشد؟ آیا این اجتهاد در مقابل نص نیست؟ آیا این اذیت کردن مردم، آزردن وخسته نمودن رهبری ودلسوزان نطام نیست؟

آیا این گونه حرکت ها از جنس کارهای کسانی نیست که شهید بزرگوار مطهری درباره آنان فرمود: از روی جهل به افراط روی آوردند واسلام را همچون پوستین وارونه بر تن کردند؟

در تاریخ انقلاب ثبت است که حضرت امام خمینی به خاطر شدت ناراحتی وخستگی، بعضی از اینها را «هیچ وپوچ» وبعضی دیگر را «بی هنران دیروز ومدعیان امروز» نامیدند و در اینجا نیزبه عنوان «کرم فساد انگیز» از آنان توصیف کردند.

آیا این افراد در شرایط حساس کنونی، می توانند، تغییر ماهیت داده و گذشته ها را جبران کنند؟

آیا هنر این را دارند به جای حاشیه سازی، اشکال تراشی واذیت وآزارمردم و بزرگان، با «باهنران» همراهی کنند تا بخشی از مشکلات کشور، مردم وجوانان بر طرف شود؟

آیا امکان دارد به خاطر رضای خدا ومردم از اختلاف، تشتت و تفرقه بپرهیزند وچند روزی هم ندای وحدت وصمیمیت سر دهند وبه معتمدان مردم ورهبری اعتماد داشته باشند؟

آیا دیو افراط و تفریط ازاین کشور برای همیشه بیرون خواهد رفت و فرشته اعتدال وامید به جای آن در خواهد آمد؟

آیا فرهنگ ناب تشیع وتعادل در میان مردم وجوانان نهادینه خواهد شد؟

آیا این انتظارات، توقعات نابه جایی است؟
آیا این درخواست ها غیر منطقی وغیر عقلائی است؟
آیا این آرزوی های همگانی به عینیت تبدیل خواهند شد؟

باید امیدواربود، خوش بین ماند ویاس و ناامیدی به دل راه نداد.

ارسال نظر
پیشنهاد امروز