خبرگزاری کار ایران

هادی خانیکی:هادی خانیکی

هادی خانیکی:هادی خانیکی
کد خبر : ۱۵۸۹۲۷۰

تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق

هر دم از نو غمی آید به مبارک بادم

حافظ

۱)  از ۱۴ فروردین ۱۴۰۱ که روشن شد سرطان پانکراس ناخوانده به مهمانی من آمده است، تاکنون تلاش کرده‌ام که فهم و رویارویی‌ام را با زندگی در پرتو این هم‌نشینی بازخوانی و بازآفرینی کنم. جهان زیست سرطانی و پساسرطانی دنیایی دیگر است؛ دنیایی که هر گوشه و هر لحظه‌اش معنایی متفاوت با ایام آرام و به روال دارد. در این یک و نیم سال تا آنجا که توانستم از این مواجهه نوشتم و گفتم که مجموعه «به روزنامه ایام» در روزنامه اعتماد بخشی از آن سرطان‌نوشته‌هاست و اکنون در حال انتشار مستقل آن هستم.

 ۲)  مدتی این مثنوی تأخیر شد و طبیعتاً سرشت بهبودی و پرتاب‌شدگی به زندگی متعارف هم مایه غفلت از آن نوع زیستن و تأخیر در نوشتن شد. دیروز آقای بیک از روزنامه اعتماد خواسته احیای آن ستون را داشت؛ پذیرفتم که موضوعی بیابم و سعی کنم دردنوشته‌هایی را از همان سنخ و البته با جان‌مایه امید به‌صورت منظم به دست چاپ بسپارم.

۳)  به دنبال ناخوانده‌ای بودم که همین روزها از راه رسیده بود؛ تنها رضایت میزبان را می‌خواستم که این هم‌نشینی و همزیستی را بهانه نوشتن دوباره کنم که حاصل شد. همسرم که همیشه همراهم بوده و هست در همین روزها همدرد من هم شده است. روشن شد او که مثل من و بسیاری از نزدیکان و آشنایان دور و نزدیک هنوز داغدار مرگ برادرزاده جوانش سهیل ابوفاضلی است، میزبان سرطان شده است.

موضوع را دوباره با او در میان گذاشتم و او جز لبخند و رضایت چیزی نداشت. دیروز با هم سفر درد و درمان را آغاز کردیم، باز شنبه‌شب و مطب دکتر پیام آزاده، ‌دوست آنکولوژیست و دردشناس و درمانگر. شب سرد زمستان و سفر دونفره به همان کوچه و مکانی که در ۱۴ فروردین ۱۴۰۱ با هم رفتیم. این بار او بیمار جدید بود و من همراه بیمار؛ جاها و نقش‌ها عوض شده بود، آن بار او سخن صریح پزشک را درباره بیماری من شنید و دم برنیاورد و در همه‌جا به‌جای من درد کشید و صبر ورزید و این بار نوبت من بود که این بار را به دوش بگیرم. او لحظه‌ای غافل نشد و از هیچ خدمتی دریغ نکرد، آیا من خواهم توانست چون او باشم؟ امید دارم.

۴)  در همدردی و با همدردی، «سرطان» عادی می‌شود به‌ویژه آنکه می‌توان با گفت‌وگوهای همدردانه «سرطان» را مهمانی دانست که اگرچه ناخوانده است اما همه داشته‌ها و نداشته‌هایت را سامان می‌بخشد و از هر چه در خانه وجودت هست، فرصت می‌سازد: فرصت «اخلاقی زیستن»، فرصت «به هستی گسترش‌پذیر اندیشیدن»، فرصت «کوتاهی زمان را فهمیدن» و فرصت «کارها و مسئولیت‌های به زمین مانده را دیدن». پس باید از سرطان انگ‌زدایی کرد و به آن به‌عنوان شتاب‌دهنده خیر و مهر و بازدارنده شر و مهر نگاه کرد. همسرم شریک بی‌ادعای این دنیای بین «دوجهانی» است. دنیای عادی و دیدنی و دنیایی ناخوانده و نادیدنی. دنیای نخست فانی است و دنیای دوم باقی و برای آمدوشد میان این دو دنیا، رنج عذاب نیست، بیدارگر است.

۵)  خانم پماچودرون «از جان و دل زیستن در جهانی رنجور» را به‌خوبی در کتاب خواندنی «به استقبال ناخوانده‌ها» روایت می‌کند. او می‌گوید وقتی سروکله وقایع ناخوانده در زندگی‌مان پیدا می‌شود، گرفتار نشدن در الگوهای رفتاری بسیار دشوار است... ما به‌هیچ‌وجه محکوم به شکست نیستیم چون فارغ از تمامی شرایط و پیشامدها می‌توانیم از همین لحظه تلاش خود را برای تغییر آغاز کنیم. همیشه کاری هست که بتوانیم برای تغییر عادت‌های رفتاری‌مان انجام بدهیم. فقط کافی است این بار به‌جای آنکه رنج‌مان را با نشان دادن رفتاری از روی عادت تشدید کنیم در این جریان وقفه‌ای بیندازیم. تجربه‌ای دیگر با هم آغاز کرده‌ایم؛ تجربه‌ای با همسرم در خلاف‌آمد عادت. تجربه‌ای که نه در خود فرو رفتن است و نه از رنج دیگران فراموش کردن، تجربه همدردی در گفت‌وگو و گفت‌وگو در همدردی و البته در پناه بردن به دامان لطف خداوند.

 

 

منبع اعتماد
انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز