چرا راست افراطی در اروپا قدرت میگیرد؟ / چه آیندهای در انتظار اروپاست؟
اگر دونالد ترامپ بتواند در انتخابات ریاستجمهوری ماه آینده ایالات متحده پیروز شود، ژانویه ۲۰۲۵ در شرایطی کار خود را آغاز خواهد کرد که آن سوی آتلانتیک برخی از احزاب راست افراطی همانند او به ترکیبی از سیاستهای اقتدارگرایانه، عوامفریبانه و مهاجرستیزانه باور دارند.
در آخرین روزهای ماه سپتامبر، نقطه عطف دیگری در روند رو به رشد راستگرایی افراطی در اروپا دیده شد؛ پس از پیروزیهای مشابه راست افراطی در شرق آلمان و هلند در اوایل سال جاری، حزب آزادی اتریش (FPO) تأسیسشده توسط دو عضو سابق SS در ۲۹ سپتامبر توانست در انتخابات سراسری اتریش پیروز شود و اتریش نیز به جمع کشورهای عضو اتحادیه اروپا پیوست که احزاب راستگرای افراطی در آنها، با برنامههای آشکارا غیردموکراتیک و اقتدارگرا، ساختار سیاسی سنتی را به ضعف کشاندهاند.
نشریه فارنپالیسی درباره این موضوع مینویسد: «حزب آزادی اتریش در شرایطی ۲۸/۹ درصد آرا را کسب کرد که هربرت کیکل، رهبر این حزب مرتباً از ضرورت روی کار آمدن صدراعظمی مردمی (Volkskanzler) - اصطلاحی که یادآور اصطلاحات نازیهای آلمان است - صحبت میکند. حزب محافظهکار مردم اتریش در این انتخابات ۲۶/۵ درصد و حزب سوسیالدموکرات نیز ۲۱ درصد آرا را از آن خود کردند. هرچند پیروزی حزب آزادی اتریش با نزدیک به ۳۰ درصد آرا برای تشکیل دولت کافی نیست و احزاب میانهرو میتوانند از طریق ائتلاف با احزاب کوچکتر دولت را در اختیار بگیرند اما واقعیت این است که حالا حزب آزادی اتریش در مرکز توجه سیاست اتریش قرار دارد.»
برای درک بهتر آنچه در اتریش رخ داده باید نگاهی به مواضع و سیاستهای مدنظر حزب آزادی اتریش داشت. هربرت کیکل در کمپین انتخاباتی خود وعده داد که اتریش را به یک «دژ» تبدیل میکند. او در توصیف ویژگیهای آنچه دژ میخواند گفت که حزب او تمام تلاش خود را به کار خواهد بست تا روند مهاجرت به اتریش متوقف شود، «سیاست مهاجرت دوباره» شهروندان خارجی که قادر به ادغام در جامعه اتریش نیستند (در واقع اخراج مهاجران) در دستور کار قرار گیرد و تجدیدنظر کاملی در نظام آموزشی انجام میشود. از دیگر وعدههای کیکل «خنثیسازی رسانههای عمومی» بود. او همچنین در سخنرانیهایش بارها علیه «دیوانگی جنسیتی» جاری در جامعه اتریش و «کمونیسم اقلیمی» صحبت کرده بود.
این حزب راستگرای افراطی بخشی از محبوبیت خود را مدیون همهگیری کروناست. در طول این همهگیری، حزب آزادی اتریش علاوه بر اینکه تلاش کرد با اعتراض به محدودیتهای ناشی از شیوع بیماری برند خود را بهعنوان یک «طرفدار آزادی بیان و انتخاب» بازسازی کند، کوشید با سوار شدن بر موج تئوریهای توطئه و انتقاد از دولت، جایگاه خود را در میان عموم مردم ارتقا دهد.
همزمان بخشی از مردم اتریش که از سیاستهایی مثل تعطیلی کسبوکارها، منع عبور و مرور در ساعاتی از روز و بسته بودن مدارس ناراضی بودند، همسویی و همدلی بیشتری از سوی راستگرایان افراطی دریافت کردند و ترجیح دادند که در انتخاباتهای آینده از این احزاب حمایت کنند.
نگاهی به تحولات تاریخی سه دهه اخیر ثابت میکند حزب آزادی اتریش یکی از نخستین احزاب راست افراطی است که توانست به ساختار حکومت راه پیدا کند و نقش زیادی در عادیسازی جریانهای راستگرای افراطی در اروپا داشت. در سال ۲۰۰۰ این حزب در کنار حزب مردم اتریش دولتی ائتلافی تشکیل داد و الگوی تقریباً ثابت پیروزی محافظهکاران و سوسیالدموکراتها را که از دوران جنگ سرد تا آن زمان حاکم بود، شکست.
در آن زمان، وقتی یورگ هایدر رهبر کاریزماتیک حزب آزادی اتریش به طور موقت به مقام معاونت صدراعظم منصوب شد، این رویداد چنان بیسابقه بود که کشورهای عضو اتحادیه اروپا، در پی منزوی ساختن وین برآمدند و تا زمانی که هایدر از جایگاه خود کنارهگیری کند با اعمال تحریمهای سیاسی کوشیدند تا اتریش را تحت فشار قرار دهند. بهرغم اینکه سیاستهای هایدر در مقایسه با سیاستهای امروز کیکل، نسبتاً معتدل به نظر میرسید اما کشورهای عضو اتحادیه اروپا نگران بودند که حضور چنین جریانی با مواضع نهچندان دموکراتیک در یک دولت عضو اتحادیه اروپا به الگویی رایج در اتحادیه بدل شود.
کمتر از دو دهه بعد، آنچه بسیاری از سیاستمداران سنتی در اروپا از آن هراس داشتند، تحقق یافت. در سال ۲۰۱۷، حزب آزادی اتریش بار دیگر به دولت بازگشت و این بار کنترل ۶ وزارتخانه، از جمله دفاع، کشور و امور خارجه را در دست گرفت؛ این بار اما، بروکسل هیچ واکنشی نشان نداد و به همه ثابت شد راستگرایان افراطی میتوانند بخشی از دولت باشند یا کنترل دولت را در اختیار گیرند، اما با فشار بیرونی قابل توجهی مواجه نشوند. ائتلاف مورد اشاره، دو سال بعد در پی یک رسوایی در خصوص همکاری با روسیه فرو پاشید و حالا حزب آزادی اتریش برنده انتخابات سراسری این کشور شده است.
به باور بسیاری از تحلیلگران اینکه امکان به قدرت رسیدن حزب آزادی اتریش با دیدگاههای افراطیتر در زمان کنونی در اروپا پذیرفته شده، نشانهای از تغییرات جدید است؛ تغییراتی که در آن نهتنها حزب آزادی بلکه بسیاری از احزاب افراطی دیگر حضورشان در دولت و قدرتگرفتنشان در ساختار ملی نه یک اتفاق که یک روند رو به رشد است.
اوجگیری راستگرایی افراطی
با اینکه اوجگیری احزاب راست افراطی در اروپا یک روند جدید نیست اما در یک سال اخیر این موضوع بیش از پیش در صحنه سیاست اروپایی نمود یافته است. جبهه ملی فرانسه به رهبری ماری لوپن پیروزی بزرگی در انتخابات پارلمانی به دست آورد، در هلند خیرت ویلدرس، اسلامهراس حزبش را به سوی یک پیروزی بزرگ در انتخابات پارلمانی این کشور هدایت کرد و در آلمان حزب آلترناتیو برای آلمان که حتی در بعضی موارد به دلیل افراطگرایی مورد تعقیب نهادهای نظارتی آلمان قرار گرفته، توانست در شرق آلمان پیروزی چشمگیری کسب کند.
گوردون براون، نخستوزیر سابق بریتانیا در مقالهای که در روزنامه گاردین منتشر شده در توصیف این وضعیت مینویسد: «در هفتههای اخیر، امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه در برابر دستور کار ضدمهاجرتی ماری لوپن تسلیم شد و این دستور کار را به اجرا گذاشت. او که در ماه جولای از طریق ائتلاف با چپها تلاش کرده بود پیروزی راستگرایان افراطی را در انتخابات پارلمانی زودهنگام کمرنگ کند، حالا با انتخاب میشل بارنیه به عنوان نخستوزیر قدرت لوپن را در سیاست داخلی بیشتر کرده است. در اتریش، حزب ضدمهاجرت آزادی اتریش با سیاستهای ضدمهاجرتی و طرفداری از روسیه در انتخابات پیروز شد.
با این پیروزی نوعی محور راستگرایی افراطی در اتریش، مجارستان، اسلواکی و از همه مهمتر ایتالیا ایجاد شده است. در ایتالیا، جورجیا ملونی، نخستوزیر راست افراطی از حزب برادران ایتالیا در تلاش برای تسلط بر رسانهها و دستگاه قضایی است. در آلمان، هرچند رهبر راست میانه میگوید وارد ائتلافی با آلترناتیو برای آلمان نمیشود اما سیاستهای راست میانه در این کشور شباهت زیادی به سیاستهای راست افراطی پیدا کرده است.
در هلند، وزیر بهداشت این کشور که از حزب متبوع خیرت ویلدرس است در برابر درخواست کشورهای آفریقایی در خصوص ارسال واکسن برای مقابله با یک بیماری خطرناک و همچنین نزدیک بودن تاریخ انقضای واکسنها حاضر نشد آنها را برای کشورهای آفریقایی ارسال کند.»
ماتیاس رودووین، استاد علوم سیاسی دانشگاه آمستردام در گفتوگویی که اخیراً با شبکه خبری انبیسینیوز داشته در این باره گفته است: «این روند کلی کاملاً مشهود است؛ راست افراطی در حال پیشروی است.» کاس مود، استاد روابط بینالملل دانشگاه جورجیا و نویسنده کتاب «راست افراطی امروز» نیز معتقد است که «احزاب راست افراطی آمدهاند که بمانند.»
چرا راست افراطی قدرت گرفت؟
برخی از پژوهشگران ریشههای این موج را به دو رویداد نسبت میدهند؛ نخست بحران مالی جهانی سالهای ۲۰۰۸-۲۰۰۷ و در وهله دوم افزایش مهاجرت به اروپا در سال ۲۰۱۵ که به دلیل جنگها و ناآرامیهای خاورمیانه و شمال آفریقا شدت گرفت.
رکود اقتصادی، اروپاییها را فقیرتر کرد و خدمات عمومی و زیرساختهای آنان را به ویرانی کشاند. بحران مرزی نیز با ورود سریع افراد، بسیاری از کشورهای با اکثریت مسلمان، به این مشکل افزود. این ترکیب در گذشته هم نتایج مشابهی را به بار آورده است و بارها دیدهایم جمعیتی که از لحاظ اقتصادی تحت فشار است، بهعنوان نوعی تسکین به نژادپرستی روی میآورد.
در دهههای اخیر، افزایش مهاجرت در دورههای رکود اقتصادی باعث شده است که «رأیدهندگان به افراطیترین نوع ممکن از تفکر راست افراطی روی بیاورند و مهاجران را عامل بیکاری بدانند.» این مسئله در مطالعهای در سال ۲۰۱۸ در نشریهی معتبر Electoral Studies لندن مطرح شده است. امروز نیز شرایط متفاوت با گذشته نیست. با نرخ تورم بیسابقه، کاهش برنامههای حمایتی و بحران انرژی در اروپا، نگرانیهای اقتصادی دوباره شعلهور شده است.
تحلیلگران عملکرد متفاوت احزاب راست افراطی در شبکههای اجتماعی را نیز یکی از دلایل جذب شدن نسل جوان به این احزاب عنوان میکنند. یورونیوز مینویسد: با توجه به اینکه رهبران جنبشهای اغلب نوظهور ملیگرای قومی و ضدنظام حاکم، نسبت به همتایان خود در جریان اصلی تسلط بیشتری بر رسانههای اجتماعی دارند، این موضوع زمینه شکلگیری نوعی اعتبار را برای آنها بهعنوان عرضهکننده یک ضد فرهنگ زیرزمینی در میان برخی جوانان فراهم کرده است.
تحلیلگران میگویند، آنها بهویژه جوانانی را که از جریان اصلی به اصطلاح «بیدار» (آگاه و حساس نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی) احساس عقبماندگی و سانسور شدن دارند، جذب میکنند. براساس نتایج یک نظرسنجی، حمایت از حزب راست افراطی «آلترناتیو برای آلمان» که خواستار مهار مهاجرت است و نسبت به آنچه گسترش اسلامگرایی در این کشور خوانده، هشدار میدهد، در میان جوانان زیر بیستوپنج سال ۱۱ درصد افزایش یافته و به ۱۶ درصد رسیده است.
این تغییر دیدگاه در کشور آلمان تاریخی بود و به حزب آلترناتیو برای آلمان کمک کرد تا در انتخابات پارلمانی اروپا جایگاه دوم را در این کشور از آن خود کند. اهمیت این رویداد از آنجاست که با تصمیم دولت آلمان مبنی بر دادن مجوز به افراد ۱۶ تا ۱۸ سال برای شرکت در انتخابات، انتظار میرفت که شمار بیشتری از جوانان به احزاب چپگرا رای بدهند.
نتایج یک نظرسنجی به تازگی نشان داده است که جوانان آلمانی اغلب بهطور فزایندهای نگران تورم، گرانی مسکن و شکافهای اجتماعی هستند و کمتر دغدغه تغییرات آب و هوایی دارند.
شاهد مدعا نیز نتایج بهدست آمده در انتخابات پارلمانی اروپا در این کشور است؛ حزب سبز آلمان در این انتخابات تنها ۱۱ درصد از آرای جوانان را به سوی خود جلب کرد؛ این میزان نسبت به گذشته ۲۳ واحد درصد کاهش یافته است.
کاتیا ادلر، سردبیر بیبیسی اروپا مینویسد: از یک سو بسیاری از سیاستمداران میانهرو در سالهای اخیر مواضع یا شعارهای راست افراطی را در پیش گرفتهاند با این امید که طرفداران آنها را به سوی خود بکشانند. هرچند با این کار باعث شدهاند که احزاب راست افراطی، میانهروتر به نظر بیایند. از سوی دیگر تعدادی از احزاب راست افراطی در اروپا عمداً خود را به مرکز صحنه سیاسی نزدیک میکنند؛ به این امید که رای بیشتری از سبد رایدهندگان میانهرو کسب کنند. برای نمونه رویکرد گروههای مختلف به مسئله روسیه را در نظر بگیرید. بسیاری از احزاب راست افراطی مانند لیگ شمال در ایتالیا، حزب ماری لوپن در فرانسه و حزب آزادی اتریش، بهطور سنتی روابط نزدیکی با مسکو داشتند.
این نزدیکی بعد از حمله تمامعیار ولادیمیر پوتین به اوکراین برای آنها گران تمام شد و باعث شد رهبران این احزاب لحن خود را در قبال روسیه تغییر دهند. نظرسنجیها نشان میدهد که در حال حاضر اتحادیه اروپا بیشترین محبوبیت را طی سالهای اخیر در میان اروپاییها دارد. به همین دلیل است که احزاب راست افراطی اکنون به جای ترک اتحادیه دم از اصلاح آن میزنند و پیشبینی میشود که این گروهها در انتخابات سال آینده پارلمان اروپا عملکرد قدرتمندی داشته باشند.
جورجینا رایت، مدیر برنامه اروپایی مؤسسه مونتنیا در پاریس میگوید به نظر او احیای راست افراطی در اروپا بیش از هر چیز مدیون نارضایتی از احزاب و سیاستمداران سنتی است. برای مثال در آلمان از هر پنج نفر واجد شرایط رای دادن، یک نفر میگوید از دولت ائتلافی این کشور ناراضی است.
خطر واقعی راست افراطی
روزنامه لوموند در سرمقالهاش مینویسد در جهان کنونی، ساختاری چون اتحادیه اروپا میتواند بسیار مؤثر و مفید باشد. اما در این میان گروههای ملیگرا، نژادپرست و ضدخارجی توجه افکار عمومی را به خود جلب میکنند، بدون آنکه از خطر واقعی این گروهها حرفی زده شود. لوموند معتقد است در شرایطی که احتمال ریاستجمهوری مجدد دونالد ترامپ وجود دارد، راست افراطی بزرگترین خطر سیاسی برای اروپاییان است. لوموند حتی از «کوری» افکار عمومی و بیتوجهی رسانهها در برابر این خطر سخن میگوید و هشدار میدهد که «عادی شدن» حضور احزاب راست افراطی در عرصه سیاست اروپا، تهدیدی جدی برای دموکراسی است.
اوکراینیها نیز به شدت نگران رشد راستگرایی افراطی در اروپا هستند و آن را مانعی بر سر راه حمایتهای اروپا از اوکراین میدانند. بلومبرگ مینویسد این وضعیت تهدیدی برای حمایت اروپا از اوکراین خواهد بود؛ بهویژه زمانی که دولتها با هزینههای تسلیح مجدد داخلی، حمایت نظامی مداوم و بازسازی اوکراین مواجه میشوند. همچنین، دستور کار سبزها برای اجرای سیاستگذاریهای آب و هوایی با تهدید مواجه خواهد شد.
در چنین شرایطی احزاب سنتی راست میانه تحت فشار از سوی احزاب راست افراطی بدبین نسبت به سیاستهای آبوهوایی قرار میگیرند و تجربه نشان داده که آماده رای دادن علیه سیاستهای سبزها برای حفاظت از طبیعت و آب و هوا خواهند بود. دولتهای اروپایی هم چنین تحت فشار بیشتری برای مهار مهاجرت قرار خواهند گرفت؛ موضوعی که اکثر احزاب رادیکال و راست افراطی را با یکدیگر متحد میسازد.
اعضای اتحادیه اروپا در اوایل سال جاری با بسته گستردهای از قوانین برای اصلاح قوانین مهاجرت از جمله اقداماتی برای تسریع در بازگشت افرادی که از پناهندگی محروم شدهاند موافقت کردند. مجارستان این پیمان را که از سال ۲۰۲۶ میلادی قابل اجرا خواهد بود محکوم کرده و اعلام نموده که از هرگونه الزام «همبستگی اجباری» برای اسکان پناهجویان یا کمک مالی یا از طریق سایر کمکها خودداری میورزد. اگر مجارستان از کمکرسانی خودداری کند دولتهای دیگر اروپایی نیز میتوانند از آن رویکرد پیروی کنند و کل سیستم همکاری اتحادیه اروپا را مختل نمایند.
جورجیا ملونی، نخستوزیر فعلی ایتالیا یک نمونه از قدرتگیری راستهای افراطی است. نخستوزیر ایتالیا عمدتاً رویکردی عملگرایانه و بدون تقابل را در قبال اتحادیه اروپا در پیش گرفته درحالیکه همزمان به دنبال اعمال کنترل بیشتر بر رسانهها در داخل کشور است. در مقابل، مبارزه اتحادیه اروپا برای مهار جناح راست ناسیونالیست توسط ویکتور اوربان یک نمونه دیگر از قدرت راست افراطی است. رهبر باسابقه مجارستان یک برهمزننده سریالی تصمیمات اتحادیه اروپا است؛ حتی اگر معمولاً اما نه همیشه از موضع خود عقبنشینی کرده باشد.
اگر راست افراطی و رادیکالها به پیروزی در انتخابات کشورهای اروپایی ادامه دهند امری که با پیروزی احتمالی دونالد ترامپ در انتخابات ماه نوامبر آمریکا تشدید خواهد شد مهار آن روند را دشوارتر میسازد. در آن صورت اتحادیه اروپا به جای کسانی که استراتژی عملگرایانه ملونی را تقلید میکنند میتواند نسخههای بیشتری از اوربان را در انتخابات کشورهای اروپایی شاهد باشد.
در آلمان، هیچ حزبی به اندازه حزب راستگرای «آلترناتیو برای آلمان» (AfD) در انتخابات اروپا موفق به جذب آرای جدید نشده است. اخیراً، سازمانهای اطلاعاتی داخلی آلمان این حزب را به عنوان «مظنون به افراطگرایی» طبقهبندی کردهاند و سه ایالت نیز آن را به عنوان یک حزب راست افراطی شناختهاند.
نکته جالب توجه که بیشتر کارشناسان نیز به آن اذعان دارند نکتهای است که از سوی یک مهاجر مسلمان مطرح میشود. ایمن مازیک، دبیرکل شورای مرکزی مسلمانان آلمان، گفته است این وضعیت تهدیدی برای کل دموکراسی است و اظهار داشته که حزب «آلترناتیو برای آلمان» دیگر یک حزب حاشیهای نیست و بهویژه در شرق آلمان به جایگاه قابل توجهی رسیده است.
او همچنین این تصور که حزب AfD حمایت خود را تنها از رایدهندگان معترض بهدست آورده، رد کرده و اشاره کرده که این حامیان از ماهیت راست افراطی حزب آگاهاند. رشد این جریانها میتواند باعث تضعیف اتحادیه اروپا شود، زیرا احزاب راست افراطی معمولاً به سیاستهای همگرایی اقتصادی و سیاسی اتحادیه بدبین هستند.
برخی از این احزاب حتی خواستار خروج از اتحادیه اروپا یا محدود کردن همکاریهای بینالمللی هستند که این میتواند به از بین رفتن وحدت سیاسی و اقتصادی قاره منجر شود. بهطور کلی، رشد راست افراطی تهدیدی برای صلح، همبستگی و پایداری سیاسی و اجتماعی اروپا محسوب میشود و مقابله با آن مستلزم همکاری و اتخاذ سیاستهای مدبرانه برای ترویج همبستگی و احترام به تنوع در جامعه است.