روایت بانوی انگلیسی از علاقه عجیب گاندی به جنس لطیف/ من منشی مخصوص مهاتما هستم
من در خدمت این مرد دو منصب دارم که هیچکدام در حد خود بیاهمیت نیست: من منشی مخصوص مهاتما میباشم و نیز در ساعات معینی گاوهای شیرده وی را پذیرایی میکنم.
در تابستان ۱۳۲۴ دو سال پیش از استقلال هند، «ژان لوک» خبرنگاری یکی از مجلات فرانسه با خبر شد که یک زن جوان انگلیسی عاشق گاندی رهبر ۷۶ ساله جنبش استقلالطلبی هند شده و تا سرحد پرستش او را دوست دارد. این عشق که از نگاه این خبرنگار فرانسوی بیشتر به افسانه و اسطوره میمانست او را به تردید انداخت که نکند کاسهای زیر نیمکاسه باشد. ژان لوک بالاخره در سفری به هند موفق شد با میس «سلید» گفتوگو کند. در ادامه ترجمهی گفتوگوی یادشده را که در مجلهی «اطلاعات هفتگی» به تاریخ سیام شهریور ۲۴ منتشر شد میخوانید:
بهتر است پیش از همه چیز به شما اطلاع دهم که عاشق گاندی به قول خودش زنی چهلساله است ولی من نمیتوانم چهرهی شاداب و چشمان بانشاط و خندانش را از ۳۰ سال ولو یک ماه هم متجاوز بدانم. وی دختر یکی از رجال انگلیسی است و پدرش سر «ادموند سلید» با منصب دریاسالاری در نیروی دریایی امپراتوری خدمت میکرده است. به طوری که خودم قبلا میدانستم این بانو پیش از آنکه گاندی را ببیند عاشق اخلاق و نفوذ اعجابانگیز او شده بود و به همین جهت پدر و مادر و شهر زیبای لندن را ترک گفته و به هند مسافرت کرده و دست بیعت به دستهای لاغر و سیاهسوختهی پیشوای هندوستان داد و رفتهرفته این عشق معنوی و شوخیمانند یکباره رسمیت یافت. میس سلید با احترام و دلربایی مرا به حضور پذیرفت و هنوز منظور خود را بیان نکرده بودم که لبخندزنان گفت:
اوه! میدانم برای چه به دیدار من آمدهاید. حتما میخواهید بپرسید که این کلهی تراشیده و گردن فرورفته و گوشهای بزرگ و بینی کوچک و کج و چشمان تنگ و کمنور که یک لحظه هم از پشت عینک کنار نمیرود و دهان گشاد و لبهای کلفت و کبود که بیش از یکی دو دندان آن هم لق و مق در جلو ندارد و سینهی سیاه و برشتهی مملو از پشم و بازوهای لاغر و پیکری که با لباس ۴۵ کیلو وزن دارد و روی هم رفته شخصیت گاندی را در جامعهی هندوستان تشکیل میدهد، چگونه دلم را ربوده و با چه جاذبهای مرا عاشق و مفتون خود ساخته است. اینطور نیست؟ پس گوش کنید تا تعریف خودم را دربارهی او او تکمیل کنم.
من در این قیافه و هیکل نازیبا یک روح بزرگ و مطمئن و بردبار و با مناعت یافتهام که به عقیدهی من در تمام اروپا و آمریکا بینظیر است. من گاندی را برای آن اخلاق ملکوتی و صفای ضمیر و عشق جنونآمیزی که به وطن و ملت خود دارد میپرستم.
گاندی در نظر من بزرگترین مردی است که از آغاز آفرینش تاکنون در جهان پدیدار شده است. پیشوای هندوستان کمال انسانیت را در علم و فضیلت و حکمت تشخیص داده و هرگز قهرمانان جنگ و پادشاهان با گنج و سپاه را به برجستگی و تشخص نمیشناسد.
اخیرا راجع به صلح عمومی و تحریم همیشگی جنگ با من سخن میگفت و معتقد بود: «اگر دنیای کنونی به جای تسلیحات سنگین و تجهیز مهمات زرهپوش و بمبهای بزرگ و تجزیهی اتم، در پناه حکمت و عدالت عمومی قرار میگرفت، بهتر میتوانست از بلای جنگ ایمن بماند. عدل و معرفت نهتنها به نفاق و کینه میان ملتها خاتمه داده و همه را به هم نزدیک و با هم مهربان میسازد، بلکه با نیروی معجزهآسای خود بحران اقتصادیات را آرام ساخته و تمام مشکلات و مصائب را از بین میبرد. ملتهای اروپایی اشتباه میکنند و آب را از سرچشمه صاف نساخته و به نهرها و رودهای کوچک میپردازند و از کوشش خود نتیجه نمیگیرند. عجب اینجاست که زمامداران تمدن و تحولات جهان در اجرای مقررات انسانیت تمیز و استثنا قائل میشوند و این موهبت آسمانی را علیالسویه تقسیم نمیکنند. دیپلماتهای ماورای دریا وقتی که نام ملت و مملکت را بر زبان میآورند با اصرار لجاجتآمیز و بیرحمانهای میخواهند این مفاهیم را منحصرا در باختر جهان مصداق ببینند و میل دارند که اصولا از خاور زمین عنوان کشور و ملت را سلب نمایند...»
در اینجا گاندی قدری لهجهی خود را تند و محکم ساخته به من گفت: «من نمیخواهم تهدید کنم و یا برای دنیای خونآلود امروز فال نامبارکی بگشایم ولی اگر این اشتباهات از مغز بزرگان اروپا بیرون نرود و همچنان در حقوق عمومی بشر سنت ترجیح و تعارف برقرار بماند، شاید ملتهای مشرق هم آرام ننشینند و یک روز زمام کار را به دست گرفته عینا همین بیاعتنایی و اجحاف را دربارهی باختریها به کار برند.»
میس سلید در این موقع لبخندی زده با خوشمزگی و لطف زنانهی خود گفت:
اگر خسته نشدهاید، دو کلمه از اخلاق اجتماعی گاندی صحبت کنم. آری بگویم که «مهاتما» خیلی زیاد «عیسی رشته و مریم بافته» هم نیست و نمیتوان وی را به عنوان یک شخص به تمام معنی روحانی شناخت. گاندی به «جنس لطیف» علاقه عجیبی دارد. وی زنهای هندوستان را از تمام زنان دنیا زیباتر و دوستداشتنیتر میداند. خوراک گاندی غالبا میوه است ولی به جز شیر نوشابهی دیگری نمینوشد.
شما در دستگاه پیشوای هند چهکار میکنید؟
من در خدمت این مرد دو منصب دارم که هیچکدام در حد خود بیاهمیت نیست: من منشی مخصوص مهاتما میباشم و نیز در ساعات معینی گاوهای شیرده وی را پذیرایی میکنم.
آیا میتوانید همچون خانمهای مدرن به سر و وضع خود بپردازید؟
خیر، فاخرترین جامههای من همین است. کمکم با این وضع زندگی خود گرفتهام و ناراضی هم نیستم زیرا همانطور که شنیدهاید و شخصا هم اعتراف کردهام من مهاتما را دوست دارم و کمال مطلوب من مهر و توجه اوست.
اتفاقا پیراهن میس سلید از قماش پستی که زنان فقیر هند به بر میکنند تهیه شده است.
آیا گاندی برای همیشه تنها و آزاد گردش میکند؟
البته همیشه آزاد نیست. میخواهم بگویم که دوستداران وی آزادش نمیگذارند. مخصوصا ۳۰ نفر از جوانان قوی و مسلح در مواقع مخصوص گرداگرد وی حلقه زده و از حوادث محافظتش مینمایند.