روز بزرگداشت سلمان فارسی در تقویم سال ۱۴۰۳ چه روزی است؟
هفتم ماه صفر همزمان با سالروز حفر خندق به عنوان روز حضرت سلمان نامگذاری و در تقویم ملی کشورمان ثبت شده است.
تاریخ دقیق روز بزرگداشت سلمان فارسی در تقویم شمسی برابر است با :
۱۴۰۳/۰۵/۲۲
دوشنبه – ۲۲ مرداد ۱۴۰۳
تاریخ دقیق روز بزرگداشت سلمان فارسی در تقویم قمری برابر است با :
۱۴۴۶/۰۲/۰۷
الاثنین – ۰۷ صفر ۱۴۴۶
تاریخ دقیق روز بزرگداشت سلمان فارسی در تقویم میلادی برابر است با :
۲۰۲۴-۰۸-۱۲
Monday – 2024 August 12
سرگذشت جالب سلمان فارسی
آیتالله ناصر مکارم شیرازی ذیل تفسیر آیه ۶۲ سوره بقره درباره سرگذشت سراسر حقیقتجویانه سلمان محمدی این چنین میگوید:
«سلمان» اهل جندی شاپور بود، با پسر حاکم وقت رفاقت و دوستى محکم و ناگسستنى داشت، روزى با هم براى صید به صحرا رفتند، ناگاه چشم آنها به راهبى افتاد که به خواندن کتابى مشغول بود، از او راجع به کتاب مزبور سوالاتى کردند، راهب در پاسخ آنها گفت: کتابى است که از جانب خدا نازل شده و در آن فرمان به اطاعت خدا داده و نهى از معصیت و نافرمانى او کرده است، در این کتاب از زنا و گرفتن اموال مردم به ناحق نهى شده است، این همان «انجیل» است که بر عیسى مسیح نازل شده است.
گفتار راهب در دل آنان اثر گذاشت و پس از تحقیق بیشتر به دین او گرویدند، به آنها دستور داد که گوشت گوسفندانى که مردم این سرزمین ذبح مى کنند، حرام است از آن نخورند.
سلمان و فرزند حاکم وقت روزها هم چنان از او مطالب مذهبى می آموختند، روز عیدى پیش آمد، حاکم مجلس میهمانى ترتیب داد و از اشراف و بزرگان شهر دعوت کرد، در ضمن از پسرش نیز خواست که در این مهمانى شرکت کند، ولى او نپذیرفت.
روزى سلمان را محزون یافت، علت را جویا شد، سلمان در پاسخ گفت: تمام خوبی ها نصیب گذشتگان شده که در خدمت پیامبران خدا بوده اند، عالم دیر به او بشارت داد که در همین ایام در میان ملت عرب پیامبرى ظهور خواهد کرد که از تمام انبیا برتر است
در این باره به او زیاد اصرار کردند، اما پسر اعلام کرد که غذاى آنها بر او حرام است، پرسیدند این دستور را چه کسى به تو داده است؟ راهب مزبور را معرفى کرد.
حاکم راهب را احضار کرد و به او گفت: چون اعدام در نظر ما گران و کار بسیار بدى است، تو را نمى کشیم، ولى از محیط ما بیرون برو! سلمان و دوستش در این موقع راهب را ملاقات کردند، وعده ملاقات در «دیر موصل» گذاشتند.
پس از حرکت راهب، سلمان چند روزى منتظر دوست با وفایش بود تا آماده حرکت شود، او هم همچنان سرگرم تهیه مقدمات سفر بود، ولى سلمان بالاخره طاقت نیاورده تنها به راه افتاد.
در دیر موصل سلمان بسیار عبادت مى کرد، راهب که سرپرست این دیر بود، او را از عبادت زیاد بر حذر داشت، مبادا از کار بیفتد، ولى سلمان پرسید آیا عبادت فراوان فضیلتش بیشتر است یا کم عبادت کردن؟
در پاسخ گفت: البته عبادت بیشتر اجر بیشتر دارد.
عالم دیر پس از مدتى به قصد بیت المقدس حرکت کرد و سلمان را با خود به همراه برد، در آنجا به سلمان دستور داد که روزها در جلسه درس علماى نصارى که در آن مسجد برپا می شود، حضور یابد و کسب دانش کند.
روزى سلمان را محزون یافت، علت را جویا شد، سلمان در پاسخ گفت: تمام خوبی ها نصیب گذشتگان شده که در خدمت پیامبران خدا بوده اند، عالم دیر به او بشارت داد که در همین ایام در میان ملت عرب پیامبرى ظهور خواهد کرد که از تمام انبیا برتر است.
عالم گفت: من پیر شده ام، خیال نمى کنم او را درک کنم، ولى تو جوانى امیدوارم او را درک کنى، ولى این را نیز بدان که این پیامبر نشانه هایى دارد از جمله نشانه خاصى بر شانه او است، او صدقه نمى گیرد، اما هدیه را قبول مى کند.
در بازگشت آنها به سوى موصل در اثر جریان ناگوارى که پیش آمد سلمان عالم دیر را در بیابان گم کرد. دو مرد عرب از قبیله بنى کلب رسیدند، سلمان را اسیر کرده و بر شتر سوار کردند و به مدینه آوردند و او را به زنى از قبیله «جهینه» فروختند!
سلمان و غلام دیگر آن زن به نوبت روزها گله او را به چرا مى بردند، سلمان در این مدت مبلغى پول جمع آورى کرد و انتظار بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله را مى کشید، در یکى از روزها که مشغول چرانیدن گله بود رفیقش رسید و گفت: خبر دارى امروز شخصى وارد مدینه شده و تصور مى کند پیامبر و فرستاده خدا است؟! سلمان به رفیقش گفت: تو اینجا باش تا من بازگردم.
سلمان محمدی پس از رحلت پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله، جزو معدود کسانی بود که از راه حق منحرف نشد و در شمار معتقدان به امامت حضرت علی علیه السلام قرار گرفت. او در خلافت عمر بن خطاب به حکومت مدائن منصوب شد، ولی هیچ گاه از حقوق بیت المال برای خود چیزی برنداشت و همه آن را صدقه می داد و برای امرار معاش زنبیل می بافت
سه آزمون از پیامبر خدا
سلمان وارد شهر شد، در جلسه پیامبر حضور پیدا کرد، اطراف پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله مىچرخید و منتظر بود پیراهن پیامبر صلی الله علیه وآله کنار برود و نشانه مخصوص را در شانه او مشاهده کند.
پیامبر صلی الله علیه وآله متوجه خواسته او شد، لباس را کنار زد، سلمان نشانه مزبور یعنى اولین نشانه را یافت، سپس به بازار رفت، گوسفند و مقدارى نان خرید و خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله آورد، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: چیست؟ سلمان پاسخ داد: صدقه است، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: من به آنها احتیاج ندارم به مسلمانان فقیر ده تا مصرف کنند.
سلمان بار دیگر به بازار رفت، مقدارى گوشت و نان خرید و خدمت رسول اکرم صلی الله علیه وآله آورد، پیامبر صلی الله علیه وآله پرسید: این چیست؟ سلمان پاسخ داد: هدیه است، پیامبر فرمود: بنشین.
پیامبر صلی الله علیه وآله و تمام حضار از آن هدیه خوردند، مطلب بر سلمان آشکار شد، زیرا هر سه نشانه خود را یافته بود.
در این میان سلمان راجع به دوستان و رفیق و راهبان دیر موصل سخن به میان آورد و نماز، روزه و ایمان آنها به پیامبر صلی الله علیه وآله و انتظار کشیدن بعثت وى را شرح داد، کسى از حاضران به سلمان گفت: آنها اهل دوزخند! این سخن بر سلمان گران آمد، زیرا او یقین داشت اگر آنها پیامبر را درک میکردند از او پیروى می کردند.
در اینجا بود که آیه «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ النَّصارى وَ الصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون» بر پیامبر صلی الله علیه وآله نازل شد و اعلام شد آنها که به ادیان حق ایمان حقیقى داشته اند و پیغمبر اسلام را درک نکرده اند، داراى اجر و پاداش مۆمنان خواهند بود.