ابن رشد؛ فیلسوف مسلمانی که در اروپا غوغا به پا کرد
ابن رشد، علامهی اندلسی دورۀ قرون وسطی، تأثیر قابلتوجهی بر جهان غرب گذاشت و به شکلگیری رشتههای پزشکی و فلسفه در غرب کمک کرد. او در دو قرن بعد از مرگش در دانشگاههای اروپا هم پیروانی داشت و هم دشمنانی که میخواستند آثار تفکر او را پاک کنند.
ابن رشد دانشمند همهچیزدان اندلسی بود که آثارش عمیقاً بر تفکر غربی اثر گذاشت. او که بیشتر به تفسیرهای ارسطوییاش معروف بود، در غرب به عنوان «مفسر» و «پدر عقلگرایی» نامیده میشد.
او کمکهای شگرفی به پزشکی نیز کرد، به همین دلیل به او لقب «شاهزاده علم» را دادهاند.
تأثیر ابن رشد بر فلسفه غرب
تصویر ارسطو در یک نسخه خطی عربی
ارسطو، نماد بارز فلسفه یونان، اگر بخاطر ابن رشد نبود، مطرح نمیشد. ابن رشد بین سالهای ۱۱۶۹ تا ۱۱۹۵ پس از میلاد، تفسیرهای مفصلی بر آثار مختلف ارسطو از جمله «درباره نفس»، «فیزیک»، «متافیزیک»، «ارغنون»، «اعضای جانوران»، «فن شعر» و «خطابه» نوشت.
ابن رشد درباره آثار دیگر شخصیتهای مهم فلسفه یونان مانند افلاطون نیز تفسیرهایی نوشت. او درباره هر کتاب، چندین نوع تفسیر نوشت که هر کدام پاسخگوی ظرفیت فکری مختلف خوانندگانش بود. او علاقهمند به کشف آموزههای اصلی ارسطو بود و آنها را از گرایشات نوافلاطونی مفسران پیشین او، که به گفته او پیام اصلی این فیلسوف یونانی را تحریف کردهاند، دور کرد.
مدرسه آتن، رافائل؛ ابن رشد در سمت چپ تصویر با دستار عربی به چشم میخورد
از زمان سقوط امپراتوری روم در قرن ششم، بیشتر آثار ارسطو از بین رفت یا نادیده گرفته شد و فلسفه یک موضوع مطالعاتی عمدتا متروک در قارۀ اروپا بود. علاقه به متفکران یونانی تنها پس از ترجمه تفسیرهای ابن رشد به لاتین و عبری تجدید شد.
از اوایل قرن سیزدهم، ابن رشد به عنوان «پدر عقلگرایی» معروف شد و تا رنسانس که رافائل او را در مدرسه آتن به شکل یکی از بزرگترین فیلسوفان تاریخ به تصویر کشید، به رسمیت شناخته شد. تفسیرهای ابن رشد در تمام نسخههای لاتین آثار ارسطو گنجانده شد.
این تفسیرها نه تنها سبب پیدایش فلسفه «مَدرَسی» در اروپا شد، بلکه نقش مهمی در ورود این قاره به رنسانس داشت. ابن رشد نه تنها فلسفه یونان را در غرب احیا کرد، بلکه بر فلسفه دینی نیز تأثیر زیادی گذاشت.
تأثیر بر فلسفه مذهبی
محراب کلیسا
ابن رشد جزو سرسختترین متفکرانی است که از مطالعه فلسفه در برابر گرایشات محافظهکارانه دفاع کرده است. او فلسفه را تا حد بسیار بالایی از اهمیت بالا برد، نه تنها مدعی شد فلسفه وسیلهای برای دستیابی به حقیقت مطلق است، بلکه معتقد بود فقط فیلسوفان باید اجازه تفسیر متون مقدس را داشته باشند.
ابن رشد نظرات بسیاری داشت که خشم برخی از مخالفان عقلگرایی محض و همچنین مسیحیان محافظهکار قرن بعد را برانگیخت. تأثیر آثار او بر فلسفه دینی مشاجرههای زیادی را در جهان مسیحیت لاتین برانگیخت، چون منجر به این شد که کلیسا درباره سرزنش فلسفه تجدید نظر کند.
صفحه ای از دست نویس ابن میمون با حروف عربی و عبری
وقتی گروهی از فیلسوفان که خود را «ابنرشدی» میخواندند، موضعگیریهای کلیسای کاتولیک روم در مورد فلسفه را به چالش کشیدند، یک جنبش دانشگاهی در دانشگاه پاریس شکل گرفت. آثار ابن رشد در سالهای ۱۲۷۰ و ۱۲۷۷ توسط کلیسا محکوم و ممنوع شد، با این حال آثار او تا قرن شانزدهم همچنان پیروانی را جذب میکرد و بر بسیاری از فیلسوفان دیگر مانند توماس آکویناس تأثیر گذاشت.
ترجمههای عبری آثار او، زیاد بحث و جدل ایجاد نکرد و علاقه و زاویه دید تفسیری جدیدی را به کتاب مقدس و یهودیت برانگیخت و فیلسوفان یهودی مانند موسی ناربونی، ابن میمون و ابراهیم بن عزرا را تحت تأثیر قرار داد که همگی افکار او را در نظامهای فلسفی خود، به ویژه دیدگاههای او در مورد وحی، ادغام کردند.
تأثیر ابن رشد در پزشکی
جلد کلیات ابن رشد به زبان لاتین
شهرت ابن رشد به عنوان فیلسوف، اهمیت او به عنوان پزشک و دانشمند را تحتالشعاع قرار میداد، اما او بیش از ۲۰ کتاب درباره پزشکی نوشته است که بر علم پزشکی غرب تأثیر گذاشته است. اثر بزرگ او «الکلیات فی الطب» بود؛ یک دایرهالمعارف پزشکی شامل هفت کتاب.
این کتاب پس از ترجمه به لاتین و عبری، به یک کتاب درسی ضروری علوم پزشکی تبدیل شد که تا قرن هجدهم در اروپا تدریس میشد. ابن رشد اکتشافات بیسابقهای نیز داشته است، چون او نخستین کسی بود که علائم بیماری پارکینسون را شناسایی کرد، به شبکیه چشم ویژگیهای گیرنده نور نسبت داد و اختلال نعوظ و سایر مسائل جنسی را تشخیص داد و درمان دارویی کرد. او همچنین از آثار رازی و ابن سینا در مورد سکته مغزی الهام گرفت و بر تکامل درمانهای مختلف دارویی و مبتنی بر تغذیه تأثیر گذاشت.
آثار ابن رشد در رشتههای دیگر نیز اثرگذار بوده است، اما نکتهی قابلتوجه این است که کل چشمانداز فلسفه و پزشکی غرب قرون وسطی بدون او کاملاً متفاوت بود.