خبرگزاری کار ایران

گزیده سرمقاله های روزنامه های امروز

کد خبر : ۱۴۴۴۸۳

روزنامه های صبح ایران امروز صفحات شان را به مطالبی درباره در گذر از پیچ تاریخی، سوریه و گذر از بحران، پیام عذر خواستن و اعتراف به اشتباه، و… اختصاص دادند.

روزنامه های صبح ایران امروز صفحات شان را به مطالبی درباره در گذر از پیچ تاریخی، سوریه و گذر از بحران، پیام عذر خواستن و اعتراف به اشتباه، و… اختصاص دادند. برخی از این سرمقاله ها را با هم می خوانیم.

کیهان: «در گذر از پیچ تاریخی»

«در گذر از پیچ تاریخی» یادداشت روز کیهان به قلم حسین شمسیان است که در آن می خوانید:

هجوم دشمنان به مدینه قطعی بود و مسلمین برای دفاع از خود، به فرمان پیامبر(ص) خندق حفر می کردند.

تهدید دشمن جدی بود و نهال اسلام نوپا! منافقین شروع به تبلیغات مسموم کردند که ما نمی توانیم در برابر کفار مقاومت کنیم و اشتباه کردیم با آنها درافتادیم و این همه زحمت ثمری جز گرسنگی و محاصره نداشته است! آنها که سست ایمان بودند تحت تاثیر قرار گرفتند و شروع به غرزدن کردند! پیامبر در معجزه ای آشکار، آنها را به فتح ایران و روم و شام بشارت دادند که یعنی این سختی های زودگذر و این گرسنگی ها، شما را از هدف مقدس و والایتان باز ندارد، صبور باشید که اسلام عالمگیر خواهد شد.

کورباطنان با آنکه می دانستند وعده های او همه صدق و راستی است، منافقانه پوزخند زدند که ما در سیر کردن شکممان مشکل داریم و او از فتح امپراطوری عظیم ایران و روم سخن می گوید!

تاریخ نشان داد که آن روز مسلمین در نزدیکترین نقطه به قله فتح قرار داشتند و اگر مردم به سخن منافقین گوش داده بودند، از همان راهی که آمده بودند برمی گشتند و به دوران ذلت و جاهلیت سقوط می کردند. اما در سایه اعتماد به سرانگشت الهی پیامبر(ص)، هدف را گم نکردند و به سخن منافقین اهمیتی ندادند و در آن جنگ و مراحل بعد پیروز شدند.

ناامید کردن مردم و برگرداندن آنها از میانه راهی که با سختی پشت سر گذاشته اند و ثمره مجاهدت های خودشان و خون جوانان برومندشان است، همیشه از اهداف و آرزوهای دست نیافتنی دشمنان بوده و جنگ روانی همه جانبه آنها از سپیده دم پیروزی انقلاب اسلامی، نشان از امید بستن آنها به این روش بوده است.

آنها برای رسیدن به هدف خود و متوقف کردن روند پرشور انقلاب به دست همان مردمی که انقلاب کرده اند، دقیقا از روش دوران پیامبر(ص) استفاده می کنند. با اینکه شرایط و اقتدار امروز ایران به فضل الهی، قابل مقایسه با مسلمین آن دوران نیست اما استفاده از حربه «تهدید» و «تحریم» نشان دهنده یکی بودن راه قدرت های استکباری امروز و آن روز است.

گویی تاریخ کفار و منافقین آن روزگار را با گذر از تونلی ۱۴۰۰ ساله به ایران امروز آورد تا با همان تاکتیک حکومت فرزندان خلف رسول الله(ص) را مورد هجمه قرار دهد! به مثابه آن روزگار، امروز هم روش هایی برای ایجاد دلسردی در مردم بکار گرفته می شود:

۱ - یکی از مهمترین ابزارهای این عملیات فریب، بزرگ نمایی مشکلات و ناملایمات است.

تردیدی نیست که در یک جامعه بزرگ و کشوری که قرار است با تکیه بر توانمندی های مردم خودش و بدون توجه و نیاز به ابرقدرت ها، نظمی نوین و طرحی نو دراندازد، مشکلات و ناملایماتی وجود دارد. مشکلاتی که البته در هر جای دیگر دنیا و هر نظام مدعی هم دیده می شود و می توان گفت جزو امور طبیعی زندگی بشری است اما همین مشکلات - که وظیفه همه مسئولین و مردم تلاش برای رفع آنهاست - دستمایه آرزومندان برای ناامید کردن مردم می شود.

آنها یک معضل و مشکل - البته ناراحت کننده را - به قدری عمده می کنند و در صدر اخبار و هیاهوی رسانه ای خود می نشانند که گویی در جامعه هیچ نقطه روشنی نیست و هرچه هست و هست سیاهی و تاریکی است!

۲ - برای تکمیل چرخه فوق و اخلال در امور روزمره مردم و ناامید کردنشان از انقلاب، دشمنان ما عواملی از خودشان را به بدنه مدیریتی جامعه تزریق می کنند! بخشی از این افراد کسانی هستند که به لحاظ فکری و سبک مدیریتی و نوع جهان بینی، مرعوب غرب هستند.

این گروه بی هیچ مزد و مواجبی گام در راهی می گذارند که دشمن برنامه ریزی کرده است. آنها با دور کردن سبک مدیریتی کشور از اهداف کلان معمار کبیر انقلاب و تغییر اولویت ها، سبک زندگی مردم را عوض کرده و می کنند و تدریجا چیزهایی را برای مردم مهم و عمده می کنند که هرگز هدف ما نبوده است و سپس همین افراد با به کار بستن نسخه های دیکته شده از سوی آنها که به عنوان مشهورات علمی و مدیریتی به خورد مردم جهان داده شده است، روز به روز بر مشکلات مردم می افزایند و البته همه این ناکارآمدی ها را به اسم نظام اسلامی ثبت می کنند! و چه بهانه ای بهتر از این برای بوق های تبلیغاتی و ناامید کردن مردم!؟

۳ - همزمان با اقدامات فوق، خط دیگری هم توسط دشمنان در راستای پشیمان نمودن مردم شکل می گیرد و آن پنهان کردن توفیقات و موفقیت های نظام است. از دید آنها، مردم نباید بدانند که سی و پنج سال قبل و پیش از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در چه موقعیتی بودند و امروز در چه موقعیتی! نباید بدانند که سال ها قبل عزت و شرف مردم ایران کالایی پست و بی ارزش بود و آمریکایی ها برای حضورشان در ایران «حق توحش» دریافت می کردند! مردم نباید بدانند که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، جوانان و نخبگان ما امکان حل کوچکترین مشکل کشور را نداشتند و اساسا وابستگی حاکم بر سیستم مدیریتی کشور اجازه تفکر و پویایی را از فرزندانمان سلب کرده بود. آنها به جد تلاش می کنند که فرزندان ما خبردار نشوند که از سپیده دم انقلاب تاکنون، هزاران مشکل و معضل مهم و حیاتی - که هر یک برای سرنگونی یک نظام مقتدر کافی بوده است - به دست توانای فرزندان همین مرز و بوم حل شده و از پیش پای برداشته شده است.

مردم باید مفاخر خود را فراموش کنند. باید فراموش کنند که چمران همان نابغه علمی و عارف واصل و از برترین مردهای اتمی ایران، مجاهدی نستوه بود که در جبهه های نبرد در کسوت یک بسیجی گمنام جنگید و جانش را نثار آرمان امام(ره) کرد.

باید فراموش کنند شهریاری ها و احمدی روشن ها در اندک زمانی، با دست خالی و در اوج ناجوانمردانه ترین تحریم ها، پرچم پرافتخار عزت و اقتدار علمی ما را در جهان به اهتزاز درآوردند و جهانیان را به شگفتی واداشتند و ثابت کردند که «ما می توانیم».

این تلاش ها و افتخارات و همه پیروزی های به دست آمده، با غفلت عجیب و تاسف بار رسانه های خودمان - اعم از رسانه ملی و دیگر رسانه ها - کمتر دیده شد و در مقابل مردم بیشتر شاهد نمایش تلخکامی ها و ناکامی ها بودند تا موفقیت ها و افتخارات!.

در حالی که امروزه هر انسان منصفی اذعان می کند که وضع ایران امروز با آنچه قبل از انقلاب بوده، اساسا قابل مقایسه نیست و امروزه افزون بر عزت و اقتدار روحی و معنوی مردم کشورمان - که از مهمترین اهداف و دستاوردهای انقلاب اسلامی است - در تمامی حوزه های زیست انسانی هم رشد پرشتاب و خیره کننده ای داشته است به گونه ای که مورد رشک و حسد دیگران واقع شده ایم. امروز ایران آن کشور نوکر و دست نشانده ای نیست که وزیرش را سفارت آمریکا تعیین می کرد.

امروز ایرانی که قبل از انقلاب نیمی از مردمش بی سواد بودند، دارای پرشتاب ترین رشد علم در جهان است. ایرانی که در قبل از انقلاب بیماری های مسری و واگیردار، چهره اش را زشت و نسل آینده اش را تهدید می کرد، امروز مرزهای علم پزشکی را پشت سر گذاشته و پیشگام بهداشت و درمان شده است. اینها برای دشمنان، تلخ و غیرقابل تحمل است و همه تلاششان این است که این فتوحات دیده نشود و مردم عقب ماندگی های گذشته و عزت امروز را فراموش کنند!

۴ - و بالاخره یکی از مهمترین اقدامات دشمن برای ناامید کردن مردم از راهی که طی کرده اند، تبلیغ و تمرکز بر روی نقطه آرمانی و ایده آل بدون توجه به واقعیات و امکانات موجود است. ترسیم رویاگونه امکانات و رفاهیات برای اقشار جامعه به خصوص اقشار محروم و مقایسه وضع کنونی آنها با وضع ترسیم شده و القای بذر یأس و ناامیدی در دل مردم و جا انداختن این سخن که «ایران هرگز به آنچه که ترسیم شده نمی رسد» حربه ای است که این روزها بیش از گذشته شاهد آنیم.

این همه تبلیغ و تلاش در حالی است که همه می دانند - و خود آنها بهتر از همه - که ما در چند قدمی قله ایم! قله پرافتخاری که هیچ کس تصورش را هم نمی کرد که به آن برسیم. مردم ما با گذر از سخت ترین موانع و با پشت سر گذاشتن روزهای بسیار سخت و تلخ به این مقطع تاریخی رسیده اند و دشمن بیمناک از توفیق ما، همه توان خود را برای ناامید کردنمان به کار بسته است.
این تلاش امروزی نیست و تازگی ندارد. اما چون ماهیت مردم و انقلاب ما را نمی شناسند، تاکنون به جایی نرسیده اند و بعد از این هم نخواهند رسید.

آنها نمی فهمند مادری که لباس شهادت بر تن فرزندانش پوشانده، به دنبال نان و آب نبوده است! نمی دانند نوجوانی که سلامتی اش را تقدیم انقلاب کرده، با سیدالشهدا(ع) معامله کرده است. آنها از تحریم و گزینه نظامی می گویند تا ما را وادار به سازش کنند! وعده می دهند که اگر با آنها کنار بیاییم، نگاه ملاطفت آمیزشان شامل حال ما می شود! نمی دانند که در همه راهپیمایی های ما مرگ بر آمریکا، اولین و آخرین جواب ما به آنهاست و شرفمان را با هیچ چیز معامله نمی کنیم. این همان درسی است که امام راحل و خلف صالحش به ما آموخته اند.

رسالت: «صیانت از استقلال»

«صیانت از استقلال» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می خوانید:

استقلال یکی از سه شعار کلیدی ملت ایران در جریان نهضت اسلامی امام خمینی(ره) بود که در راهپیمایی های میلیونی ملت در قبل و بعد از انقلاب همواره با فریادهای بلند به جهانیان اعلام شد.
استقلال ایران در دوره های سلطنت قاجار و پهلوی لگد کوب دربار، روسیه و انگلیس و در دوران معاصر زیر چکمه های آمریکایی ها بود.

امام خمینی(ره) آن روز که در نطق تاریخی کاپیتولاسیون فریاد استرجاع بر آورد و فرمود: «عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، بیرق سیاه بالای بازارها و سرخانه ها بزنید. دولت ایران استقلال کشور را فروخت ما با این مصیبت چه کنیم. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد این ملت یک روز اسیر انگلیس و یک روز دیگر اسیر آمریکا شود. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد یک دست نشانده آمریکایی این غلط ها را بکند از مملکت بیرونش می کنند».(۱)

دغدغه حفظ استقلال کشور و حفظ هویت اسلامی و ایرانی برای امام(ره) فوق العاده اهمیت داشت. در طول تاریخ ایران و در عرض نهضت های یکصدسال اخیر هیچ رهبری از رهبران ایران را نمی توانیم نشان دهیم که نسبت به استقلال کشور و عزت ایرانیان این قدر حساس باشد. هنوز فریادهای امام(ره) در آبان سال ۴۳ در گوش ملت ایران طنین مردم دوستی و استقلال خواهی خود را دارد.

ملت ایران برای صیانت از استقلال خود صدها هزار شهید تقدیم انقلاب کرده است و از پرداختن هیچ هزینه ای ابا ندارد رهبر معظم انقلاب اسلامی دیروز در دیدار فرماندهان نیروی هوایی روی مفهوم استقلال و مبانی آن تاکید فرمودند و تامین و حفظ استقلال را فقط در سایه تکیه کردن به اصول و ارزشهای انقلاب دانستند و فرمودند؛ «می خواهند القا کنند که استقلال با پیشرفت منافات دارد».

غرب تمام قد در برابر ملت ایران ایستاد تا ملت ایران در سایه استقلال خود به پیشرفت نرسد. آنها بی شرمانه جنگ داخلی، جنگ سخت و نرم را بر ملت تحمیل کردند اما موفق نشدند و به تهدید و تحریم روی آوردند شکست خوردند. امروز از در گفتگو وارد شده اند باید هوشیار بود تا دشمنی که از در و پنجره و دیوار نتوانست وارد شود از در «مذاکره» وارد نشود و نیات شوم خود را در ضربه به استقلال کشور پیگیری کند.

مذاکرات هسته ای آزمونی سخت برای دولتمردان برای صیانت از استقلال کشور است. اولا باید دقت شود غیر از مذاکرات هسته ای ما را به چیز دیگری مشغول نکنند ثانیا مذاکرات در فرایند گفتگو با ۱ + ۵ پیش رود و از هرگونه مذاکرات دو جانبه با آمریکا دشمن اصلی انقلاب اسلامی پرهیز شود.

ثالثا: پیشروی در اصل مذاکرات به گونه ای باشد که هیچ پلی پشت سر خراب نشود که اگر مذاکرات به نتیجه نرسید به سلامت به نقطه صفر برگردیم. ملت ایران و نخبگان حوزه و دانشگاه مراقب این گفتگوها هستند نقدهای مشفقانه آنان از سوی دولت باید به دیده خریداری نگاه شود. اگر نقدها بی پاسخ بماند ملت در تصمیم خود در پرداختن بهای سنگین برای استقلال تردید نمی کند.

یکی از مسائلی که دیروز مقام معظم رهبری درباره مفهوم استقلال فرمودند؛ مقابله با قدرت مداخله گری دشمن است. موضوع عدم مداخله در امور کشورها و احترام به استقلال دولتها و ملتها یکی از اصول شناخته شده منشور سازمان ملل است.

آمریکائیها و برخی دولت های غربی با پررویی تمام با مداخله در امور داخلی ایران حقوق بین الملل را زیر پا می گذارند و از آن ابا هم ندارند، و حتی از میان ملتها شروع به سربازگیری در نهادهای نظامی، امنیتی، رسانه ای خود می کنند و هیچ گونه پنهان سازی در مقابله با دولت های مستقل ندارند.

در جریان فتنه ۸۸ انگلیسی ها و آمریکاییها وقیحانه با بازی دادن برخی از عناصر غافل و فریب خورده فتنه ای را به ملت ایران تحمیل کردند هر چقدر رهبری انقلاب و دلسوزان جامعه به آنها نصیحت کردند که استقلال کشور را برای ارضای جاه طلبی خود نفروشید گوششان بدهکار نبود.

آنها نه تنها حاضر نشدند از حمایت اجانب تبری بجویند بلکه اصرار داشتند این خیانت و خودفروشی را موجه جلوه دهند. اما ملت ایران این ننگ را نپذیرفت و در قیام تاریخی ۹ دی سال ۸۸ آنها را به نام و آدرس مشخص محکوم کرد و از مقامات قضائی خواستار اعمال اشد مجازات برای آنها شد.

همین چند روز پیش وندی شرمن حمایت خود را از سران فتنه اعلام کرد و آنها را تحت الحمایه دولت آمریکا نامید. واقعا این رسوایی را به کجا باید برد؟ کسانی که روزگاری ادعای پیروی از امام و مبارزه با آمریکا را داشتند امروز به جایگاهی سقوط کرده اند که یک پیرزن آمریکایی به عنوان معاون وزیر خارجه آمریکا بیاید از آنها حمایت کند و آنها به این حمایت دل خوش کنند.

اهل فتنه باید بدانند آن روز که امام(ره) میخ استقلال ایران را در نطق تاریخی کاپیتولاسیون کوبید، ریشه شجره خبیثه شاه را که تا دندان وابسته به آمریکا بود به کمک مردم از زمین کند و به زباله دان تاریخ انداخت. کندن ریشه کسانی که حلقه اتصال آنها با غرب به تارمویی بسته است برای ملت ایران هیچ هزینه و زحمتی نخواهد داشت.

پی نوشت:
۱ - تاریخ سیاسی معاصر ایران - جلد دوم - جلال الدین مدنی - صفحه ۱۰۲.

جمهوری اسلامی: «انتقاد منصفانه و شرح صدر»

«انتقاد منصفانه و شرح صدر» سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی به قلم حسن خیاطی است که در آن می خوانید:

بسم الله الرحمن الرحیم
«مسئولان و مردم به هم اعتماد کنند. انتقادها منصفانه باشد. دولت چند ماهی بیشتر نیست که سرکار آمده و باید فرصت داد که کارها را با قدرت پیش ببرند… هم منتقدان با دولت با شرح صدر برخورد کنند، هم دولت با منتقدان. همه به هم احترام بگذارند و ملاحظه هم را بکنند. دشمنان در داخل کشور نیز عواملی دارند. نگذارید عوامل دشمن از نقاط ضعف استفاده و خللی ایجاد کنند…».

جملات فوق، بخشی از سخنان رهبر معظم انقلاب است که در دیدار دیروز با جمعی از فرماندهان، مسئولان و کارکنان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی که به مناسبت سالروز بیعت تاریخی همافران و افسران نیروی هوایی با امام خمینی در ۱۹ بهمن ماه سال ۱۳۵۷ به ملاقات ایشان رفته بودند، ایراد گردید. این سخنان علاوه بر آنکه رهنمودهای دقیق به دولتمردان و فعالان سیاسی کشور است، نشان دهنده آینده نگری رهبر انقلاب نیز می باشد.

همه باید بپذیریم که برای افراد و گروه های ناکام در انتخابات ۲۴ خرداد حق انتقاد از دولت محفوظ است. هر چند در مدت کوتاهی که از عمر دولت یازدهم می گذرد، آنها ساکت نبوده اند ولی به نظر می رسد تحت پوشش انتقاد، اکنون درحال برخورد غیرمنصفانه با دولت هستند.

اتفاقات چند روز اخیر در فضای سیاسی جامعه موید همین مطلب است و آشکارا نشان می دهد که جریان مخالف دولت توانسته پس از ماهها گرفتاری در شوک شکست انتخاباتی اکنون تعادل خود را باز یابد و حملات خود علیه دولت را به نظم و ترتیب بکشاند.

هجمه گسترده علیه مذاکرات ژنو، اهانت مستقیم به رئیس دولت و دروغگو خواندن رئیس جمهور، بهره برداری سیاسی از نارسائی ها در نحوه توزیع سبد کالا و برخی اقدامات دیگر از جمله نمونه های این سازماندهی هستند.

تردیدی وجود ندارد که مخالفت با دولت و انتقاد از برنامه های آن تا زمانی که تبدیل به انتقام گیری نشود حق مخالفان است و هیچکس نباید بر آنان خرده بگیرد که چرا با دولت و برنامه های آن مخالفت می کنند. اما باید دید اقدامات اخیر واقعاً در قالب انتقاد می گنجد یا نوعی انتقام گیری سیاسی از دولت است؟.

برای رسیدن به پاسخ این سؤال، توجه به چند نکته ضروری است. اول اینکه برای سنجیدن درستی و نادرستی یک عمل باید معیار و محکی داشته باشیم. در نظام جمهوری اسلامی ایران که برگرفته از آرمان های بنیانگذار این نظام برمبنای دین مبین اسلام و تعالیم اهل بیت علیهم السلام است، قانون اساسی تعیین سیاست های کلی نظام جمهوری اسلامی و همچنین نظارت بر حسن اجرای سیاست های کلی نظام را برعهده رهبری نظام گذاشته است.

اکنون کسانی که به بهانه انتقاد از مذاکرات ژنو، دولت را تحت فشار گذاشته و با انواع و اقسام هجمه های تبلیغاتی می نوازند و حتی پا را فراتر گذاشته و به صورت توهین آمیزی دولت و رئیس آن را دروغگو خطاب می کنند، باید پاسخ این سؤال را بدهند که چرا درحالی که رهبری نظام صراحتاً از مذاکرات ژنو و نمایندگان شرکت کننده از سوی دولت در این مذاکرات حمایت کردند و آنها را فرزندان انقلابی ملت خواندند، آنها سیل انتقاداتشان به این مذاکرات را متوقف نمی کنند؟ بنا بر این شایسته است این افراد که در شعار همواره خود را ولایت مدار می پندارند در عمل نیز به رهبری تأسی نمایند و در عین حال این نکته را نیز در نظر بگیرند که مردم توان تفکیک میان گفتار و عمل صادقانه با کینه توزی عامدانه را دارند و این توانایی را بارها در صحنه های حساس سیاسی به نمایش گذاشته اند.

نکته دیگری که در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرد، میزان شجاعت افراد در بازگشت ار راه اشتباه پیموده شده و یا حتی المقدور تلاش برای اصلاح آن است. در ماجرای توزیع سبد کالا توسط دولت یازدهم که انتقادات زیادی بر آن وارد شد و البته بسیاری از این انتقادات نیز درست بود، رئیس جمهور روحانی این شجاعت را داشت که رودرروی مردم بنشیند و بابت زحماتی که از قبل قصور مسئولان در نحوه توزیع سبد کالا برای مردم بوجود آمده عذرخواهی کند و اعلام نماید که وی و همکارانش تلاش می کنند معایب این طرح را اصلاح نمایند.

آیا افراد شناخته شده ای که این طرح را بهانه حمله به دولت یازدهم قرار دادند، خود شجاعت این را داشتند که بابت حمایت هایشان از دولتی که هشت سال برخلاف موازین قانونی عمل کرد عذرخواهی کنند؟ آیا این افراد به واسطه آن حمایت هایشان شریک آسیب هایی که بر اثر ناکارآمدی دولتمردان سابق به مملکت رسید نیستند؟ چرا در آن سال ها تلاشی برای اصلاح امور نکردند و یا لااقل بابت مشارکت در کارهای غیرعقلانی دولت های نهم و دهم از ملت عذرخواهی نکردند و هنوز هم حاضر به عذرخواهی نیستند؟ همانگونه که حمایت از دولت یازدهم به منزله تأیید همه کارهای این دولت نیست و قطعاً بر این دولت و دولتمردان آن نیز انتقاداتی وارد است، منتقدین به دولت اگر از موضع انصاف سخن بگویند، لااقل باید قدرالسهمی نیز برای عملکرد خود درباره مقامات دولت سابق قائل باشند تا ادعایشان قابل قبول تر به نظر آید.

واقعیت اینست که انتقادهای غیرمنصفانه امروز مخالفان با عملکرد دیروزشان همخوانی ندارد و نیازی به اشاره نیست که جمعی از این منتقدین که امروزه خود را موظف می دانند درباره هر چیزی اظهارنظر نمایند، در طول هشت سال گذشته با کوبیدن بر طبل خشونت، درصدد تحمیل عقیده خود به دیگران بودند و در عین حال در مقابل آن همه خودکامگی و آسیب رسانی به کشور دم بر نمی آوردند.

اکنون آگاهی و شناخت مردم از این افراد و گروه ها به حدی افزایش یافته است که تفاوت میان انتقاد صادقانه و منصفانه را از انتقام گیری غیرمنصفانه درک می کنند و اینگونه رویکردها نه می تواند مردم را به اشتباه بیاندازد و نه کمکی به این گروه ها برای خروج از انزوا خواهد کرد.

طبعاً تنها عایدی این رویکرد مشکلاتی است که می تواند گریبانگیر کشور گردد البته در این میان طبیعی است که دولتمردان هم باید به انتقادهای منصفانه پاسخی در خور و توأم با متانت بدهند و خود به گروه های ماجراجو که هدفی جز رسیدن به مقاصد خاص سیاسی ندارند، کمک ننمایند.

سیاست روز: این تنها یک پیشنهاد است

اکنون که مجلس، تبصره هدفمندی یارانه ها را که دولت تهیه کرده و ارائه داده بود، نپذیرفت و از دولت خواست که اجرای هدفمندی یارانه ها را در لایحه ای دقیق تر تا پایان خرداد ۹۳ به مجلس ارائه دهد، به نظر می رسد باید دولت، کارشناسان اقتصادی و نمایندگان مجلس شورای اسلامی بر روی این قانون تجدیدنظر جدی داشته باشند.

تجدیدنظر جدی از این بابت که این بخش از طرح تحول اقتصادی با وضعیتی که اکنون دارد و شرایطی که در جامعه و چالشی که برای دولت و مجلس ایجاد کرده است، باز هم اجرا شود یا نه؟
طبق گفته کارشناسان اقتصادی با اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه ها کشور تورم بیش از ۴۰ درصد را خواهد داشت، این تورم جدای از تورمی است که اکنون وجود دارد.

افزایش قیمت حامل های انرژی مهمترین دلیل افزایش تورم خواهد بود. دلیل آن هم روشن است. وابستگی تولید، توزیع و خدمات به حامل های انرژی(برق گاز بنزین) این اتفاق را باعثخواهد شد.

افزایش قیمت حامل های انرژی، بیشترین فشار را بر قشر آسیب پذیر وارد می کند. جمعیت قشر آسیب پذیر از جمعیت قشر مرفه، درصد بالایی را تشکیل می دهد.

دولت دهم هنگامی که می خواست طرح تحول اقتصادی را با اجرای بند هدفمندی یارانه ها اجرا کند، اعلام کرده بود که ۱۰ درصد افراد جامعه بیش از ۹۰ درصد دیگر از یارانه ها استفاده می کنند که البته به نظر می رسد حرف درست و منطقی باشد.

شناسایی این ۱۰ درصد با اندازه گیری مصرفی که می کنند بسیار آسان تر از ۹۰ درصدی است که کمترین مصرف را دارند.

دولت یازدهم که بر سر کار آمد، از همان ابتدای کار اعلام کرد که ادامه هدفمندی یارانه ها با این شیوه دیگر امکان ندارد و این قانون نیازمند تغییرات اساسی است. اما در عمل دیده شد که دولت در تبصره الحاقی هدفمندی یارانه ها همان راه دولت پیشین را در پیش گرفت.

دولت یازدهم حتی اعلام کرد که به سختی می تواند پول ماهیانه یارانه ها را برای پرداخت به مردم تهیه کند.

طبق گفته دولت، یارانه ماهیانه ۳۵۰۰ میلیارد تومان است. یعنی سالیانه ۴۲۰۰۰ میلیارد تومان یارانه به مردم پرداخت می شود. دولت می گوید با اینت حساب اما همچنان علیرغم افزایش نرخ حامل های انرژی، یارانه به آنها تعلق می گیرد و هنوز حامل های انرژی به ویژه بنزین به قیمت واقعی خود نرسیده است. قیمت واقعی که دولت برای بنزین در نظر گرفته است ۹۰ درصد قیمت «فوب» خلیج فارس است البته به نظر نمی رسد که هیچ کارشناس اقتصادی، با چنین قیمتی با توجه به شرایط کنونی موافق باشد.

با توجه به مسائلی که مطرح شد، به ویژه این که دولت نمی تواند یارانه ها را به این شکل پرداخت کند، چون منابع درآمدی آن کفاف مبلغ یارانه ها را نمی دهد، پیشنهادی مطرح می شود که البته نیازمند نظرات و دیدگاه های کارشناسی نیز هست.

می توان بر روی این پیشنهاد فکر کرد و آن را سبک و سنگین نمود که آیا قابلیت اجرایی دارد یا نه؟!

دولت و مجلس به این نتیجه برسند که از ادامه اجرای هدفمندی یارانه ها صرف نظر کنند و این بخش از طرح تحول اقتصادی را شکست خورده بدانند. از سال آینده هم پرداخت نقدی یارانه ها به مردم قطع شود. در کنار قطع یارانه ها هیچ افزایش قیمتی در حامل های انرژی ایجاد نشود و با همین نرخی که اکنون وجود دارد، در سال آینده نیز محاسبه شود.

مردم در این سه سال که قانون هدفمندی یارانه ها اجرا شده است، مدیریت بخش انرژی خود را فرا گرفته اند و می توانند از پس آن برآیند، نگرانی آنها از افزایش قیمت ها و نبود ثبات در قیمت و تولیدات و محصولات است. چه داخلی و چه خارجی.

برای انجام این کار می توان هم از کارشناسان اقتصادی نظرخواهی و نظرسنجی کرد و هم از مردم که به طور مستقیم با آن درگیر هستند. جمع نظرات و دیدگاه های آنها می تواند مبنای تصمیم گیری دولت و مجلس برای اجرا کردن یا نکردن فاز دوم هدفمندی یارانه ها باشد.

اگر این اقدام انجام شود، مبلغ ماهیانه ۳۵۰۰ میلیارد تومان یارانه ها در جیب دولت باقی می ماند و می تواند آن را در زمینه هایی هزینه کند که از اولویت های اقتصادی بالایی برخوردار است.

هم اکنون بودجه برخی وزارتخانه ها و سازمان های دولتی از وضعیت نابسمانی برخوردار است. در حوزه بهداشت حدود هفت هزار میلیارد تومان کسری بودجه دیده می شود. دو ماه یارانه پرداختی، این بودجه را برای وزارت بهداشت تأمین می کند.

بودجه عمرانی کشور در سال های ۸۹ تا ۹۲ رقمی معادل ۱۶۷ هزار میلیارد تومان بوده است، حال آن که کل مبلغ پرداختی یارانه های مستقیم به مردم طی سال های ۸۹ تا آذر ۹۲ معادل ۷۶ درصد از کل بودجه مصوب عمرانی کشور بوده است.

این ارقام نشان می دهد که حجم پول پرداختی به مردم از اجرای هدفمندی یارانه ها چقدر است و می توان با این پول که ماهیانه به مردم پرداخت می شود، چه اقداماتی انجام داد.

این تنها یک پیشنهاد است. می توان بر روی آن در فرصت باقی مانده تا پایان خرداد ۹۳ اندیشید.

مردم سالاری: «تفکر حزبی یا ادعای تحزب»

«تفکر حزبی یا ادعای تحزب» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم منصور فرزامی است که در آن می خوانید:

تامل در پیام رئیس جمهور اسبق کشورمان، جناب خاتمی، به دوازدهمین کنگره حزب مردم سالاری، این نکته را بر همگان مدلل می سازد که راز ماندگاری برخی شخصیت ها در بطن و متن جامعه و ذهن و زبان مردم، همانا احترام به حقوق انسانی و شهروندی است و نیز تاکید بر عدالت اجتماعی و نظام حکومت مردمی.

اما حزب، زمینه ساز، ناظر، شخصیت پرور و چشم تیزبین جامعه بر اعمال حکومت است و هم، زبان بی ملاحظه نقد و تحلیل گفتار و کردار کرسی نشینانی که با واسطه یا بی واسطه، بر مسند و مصدر اجرای امور نشسته اند و مایه شعف ما آن که خاتمی به دل به این حقیقت مسلم واقف است و می داند که در دیار ما کرکره حزب را بالا کشیدن و بالا نگه داشتن، مستلزم تحمل چه مرارتی است و چه خون دلهایی را باید خورد و با چه صبوری هایی باید عطای دوستان آن طرفی و لقای یاران این طرفی را متحمل شد و دم نزد تا بازوهای پرتوان حکومت مردمی به کار افتد و ذهن ها پرورده شود:

در میان آب دریا تخته بندم کرده اند

باز می گویند که چابک باش و دامن تر مکن

و چون رسانه های نوشتاری روز شنبه را دیدم و دریغ از یک سطر خبر درباره همایش این حزب که بسیاری «بار خاطرش بودند تا یار شاطر» به یاد آوردم مقاله جناب استاد فاضل و اهل قلم و نکته پرداز، دکتر باستانی پاریزی را – که دیر زیاد آن بزرگمرد – در سال ۱۳۵۳ در روزنامه اطلاعات و بعدها در مجموعه «زیر این هفت آسمان» تحت عنوان «پای چراغ، تاریک است» و شعری که از سعدی نقل کرد:

به دست فتادم به کامه دل دشمن

احبتی هجرونی کما تشاء و عداتی

بدین معنی که: «دوستان مرا از خود دور ساختند چنان که دشمنان می خواستند!» و چه زبان حالی است مر این حزب مردم سالاری را!

حال، بر آن دوستان که حزب را نمی پسندند حرجی نیست اما از این یاران مدعی که همراهان و روندگان این وادی پرخطرند و می دانند که باید نیرو تربیت کرد، دولتمرد فرهیخته و آشنا به امور اجرایی ساخت نه فصلی و رهگذر، و باید به اصل ۲۶ قانون عمل کرد، چه پاسخی است آیا در این راه، بایسته آن است که باید «خاتمی تر» بود.

اگر بنابراین باشد، تحزب صرف ادعا نیست؟ حتی نمی توان حزب رفیق رقیب را نقد کرد؟ آیا از نظر آن دوستان و این یاران، حزب و تحزب نام و کار بیهوده ای است؟ و ما فقط ادای تحزب را درآورده ایم؟ اگر چنین خیالی در مخیله جای گرفته باید پاسخ داد که رشد اجتماعی و شعور سیاسی در کجا و در چه محملی و چگونه به ظهور می رسد.

آیا حکومتی که متکی به رای مردم است و همه دولتمردانش به انتخاب همین مردم بر مصادر اجرایی می نشینند می تواند بدون احزاب فعال و شناسنامه دار باشد؟

این حقیقت هم قابل پنهان کردن نیست که از حدود ۱۱۰ سالی که از تاسیس دو حزب مشروطه خواه و مستبدان از صدر مشروطه تاکنون می گذرد، ده ها حزب اسمی و رسمی در عرصه سیاسی ایران ظاهر شده اند و در کانون هدایت برخی از آنها گیرم که دست هدایت بیگانه بوده است اما آن تجربه های تلخ نیز باید هم مایه عبرت و هم چراغ راه آینده فعالیت های سیاسی و اجتماعی ما باشد. نه آن که ما را مرعوب کند و از هر کوششی در احقاق حقوق شهروندی وسیاسی بازدارد.

از طرفی، دولت و بویژه وزارت محترم کشور، برابر قانون و حقوق مردم، بری از مسوولیت نیست، هم در بازگشایی خانه احزاب و هم در تایید و تقویت و به سامان کردن امور اقتصادی احزاب و مطمئن باشد که کوشش سیاسی امروز در باروری ذهنی و سیاسی نسل فردا تاثیر تام و تمامی خواهد داشت و چنین نسل های آگاه و پرورده، نظام ما را از هر آسیب و چپاول و اختلاس و بعضی مشکلاتی که متاسفانه هست و در این حکومت، نباید باشد، مصون و محفوظ خواهند داشت و در صورت وجود احزاب فعال، این احزاب اند که ناظر بر نمایندگان منسوب به خود هستند و از آنها حساب خواهند کشید چون باید به جامعه پاسخ دهند که برگزیدگان حزبی آنها در مسئولیت خود چه کارکردی داشته اند.

تهران امروز: «سوریه و گذر از بحران»

«سوریه و گذر از بحران» عنوان یادداشت روزنامه تهران امروز به قلم حسن هانی زاده کارشناس مسائل بین الملل است که در آن می خوانید:

دور دوم مذاکرات نمایندگان دولت سوریه و گروه های مخالف این کشور در چارچوب کنفرانس ژنو۲ در حالی هفته جاری آغاز خواهد شد که مذاکرات قبلی خروجی قابل قبولی به همراه نداشت.

مذاکرات طرفین قرار است فردا «دوشنبه» در شهر «مونترو» سوئیس میان نمایندگان دولت سوریه به ریاست ولید المعلم وزیر خارجه و احمد الجربا رئیس ائتلاف موسوم به ملی سوریه آغاز شود.

در این دور از مذاکرات نمایندگان دولت سوریه بندهای بسته پیشنهادی خود را برای برون رفت سوریه از بحران فعلی با مخالفان سوریه مورد بحثقرار می دهند.

در این بسته پیشنهادی که در دور اول مذاکرات کنفرانس ژنو۲ ارائه شد موضوع استقلال و تمامیت ارضی سوریه، نظام این کشور و شخص بشار اسد به عنوان خط قرمز مذاکرات مورد تاکید قرار گرفته است.

در این بسته پیشنهادی خروج کلیه گروه های تروریستی از اراضی سوریه به عنوان محور دستیابی طرفین مذاکره کننده برای پایان دادن به بحران سه ساله سوریه مورد توجه مذاکره کنندگان قرار گرفت.

نقطه اختلاف میان نمایندگان دولت و ائتلاف ملی سوریه وجود گروه های تروریستی در سوریه است که مخالفان دولت حاضر نیستند به اصل تروریست بودن این مجموعه ها اعتراف کنند. این مذاکرات به مدت ۹ روز با حضور اخضر الابراهیمی نماینده دبیرکل سازمان ملل در امور سوریه انجام شد اما مواضع دو طرف به یکدیگر نزدیک نشد.

مخالفان دولت سوریه بر ضرورت تشکیل یک دولت انتقالی تاکید می کردند در حالی که نمایندگان دولت سوریه تشکیل چنین دولتی را مغایر با قانون اساسی جدید سوریه می دانند. درماده ۲ از قانون اساسی جدید سوریه مشروعیت نظام بر گرفته ازرای اکثریت ملت سوریه تلقی شده و هیچ قدرتی نمی تواند بدون مراجعه به آرای عمومی، نظام را تغییر دهد.

همچنین در ماده ۸۳ از قانون اساسی جدید تاکید شده که پارلمان و رئیس جمهوری مشروعیت خود را از رای مردم گرفته اند ونمی توان بدون مراجعه به آرای عمومی تغییراتی در جایگاه این دو نهاد ایجاد کرد لذا در بسته پیشنهادی دولت سوریه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری با حضور نامزدهای همه طیف های سیاسی مورد تاکید قرار گرفته اما ظاهرا ائتلاف ملی سوریه اعتقادی به بر گزاری انتخابات ندارد.

دلیل این امر این است که ائتلاف ملی از آمریکا، عربستان و قطر دستور می گیرد و مشارکت در هر انتخاباتی را مغایر با اهداف خود تلقی می کند. دولت سوریه اخیرا اسنادی را منتشر کرد که نشان می دهد کشورهای حوزه خلیج فارس وبه طور مشخص عربستان و قطر ازاعضای ائتلاف ملی سوریه خواسته اند تا با هرگونه راه حلی که متضمن بقای بشار اسد در قدرت باشد مخالفت کنند.

نظرسنجی های اخیر سازمان های مردم نهاد غربی نشان می دهد که اگر انتخابات ریاست جمهوری سوریه در سپتامبر سال ۲۰۱۴ بر گزار شود بشار اسد با۷۰ درصد رای شرکت کنندگان بر رقبای خود پیروز خواهد شد لذا اختلافات پیرامون آینده سوریه همچنان میان نمایندگان دولت و ائتلاف موسوم به ملی وجود دارد و به نظر نمی رسد در دورجدید مذاکرات تغییر چندانی صورت گیرد.

از سوی دیگر تشکیل یک دولت انتقالی به مفهوم نا دیده گرفتن خواست واراده بیش از ۷۰ درصد از ملت سوریه تلقی می شود زیرا این امر با اصل قانون اساسی سوریه که مشروعیت نهادهای مدنی را بر گرفته از رای ملت سوریه می داند مغایرت دارد.

با این حال اکنون شرایط میدانی سوریه با گذشته کاملا تفاوت کرده زیرا دولت سوریه به موازات مذاکره سیاسی درعرصه های میدانی توانسته گروه های تروریستی را در مناطق مختلف سوریه سرکوب کند.

فرار گروه های تروریستی داعش، جبهه النصره والقاعده به عراق و لبنان نشان می دهد که اگر جامعه جهانی هر چه سریع تر راهکاری برای پایان دادن به بحران سوریه ارائه ندهد این بحران به کشورهای همجوار سرایت خواهد کرد لذا به نظرمی رسد اگر دور جدید مذاکرات میان نمایندگان دولت سوریه و ائتلاف موسوم به ملی به یک سرانجام مثبتی نرسد تنها یک گزینه برای دولت سوریه باقی می ماند وآن گزینه نظامی است.

در چنین شرایطی ارتش سوریه که در حال حاضر نیروهای مردمی جدیدی را آموزش داده و جذب کرده، ناچار خواهد شد تا برای آماده سازی انتخابات ریاست جمهوری سوریه در شهریورماه آینده، شدت عمل بیشتری علیه گروه های تروریستی به خرج دهد.

ابتکار: «پیام عذر خواستن و اعتراف به اشتباه!»

«پیام عذر خواستن و اعتراف به اشتباه!» سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می خوانید:

عذرخواهی آقای رئیس جمهور در مصاحبه پنجشنبه شب موجی از رضایت و امید را در بین نخبگان و مردم برانگیخته است. دلیل اینهمه استقبال، مهجوریت این اقدام در فرهنگ ماست.

عذرخواهی و طلب بخشش از تقصیرهای سهوی و عمدی، به ویژه از عموم مردم، یکی از توصیه های مهم اخلاقی و دینی است اما این ارزش در کشور ما به دلیل کم ارج شدنِ اخلاق دینی، به کیمیا تبدیل شده است. عذرخواهی دکتر روحانی، به عنوان رئیس جمهور، می تواند حاوی پیام های مختلفی باشد.

۱ - اول این که به جز چهارده ستاره آسمان عصمت، کسی مصون از اشتباه نیست. هر کسی ممکن است اشتباه کند و هیچ عیبی هم ندارد. اشکال آنجاست که افراد دچار توهمِ «خود معصوم پنداری» شوند و با این تصور خود را در چاه ویل انعطاف ناپذیری و ضایع کردن حقوق مردم گرفتار سازند و با اصرار بر خطای خود چاله اشتباه را به چاه تبدیل کنند. هر کسی ممکن است با اشتباه و به سهو، دیگران را مورد ظلم قرار دهد؛ این احتمال برای کسانی که مسئولیت عمومی دارند بیش از دیگران است. اصرار بر اشتباه، خطای سهوی را به خطای عمدی تبدیل می کند.

۲ - هزینه خطا و اشتباه مسئولان همواره از جیب مردم پرداخت می شود. اگر مسئولی با خطای خود باعثظلم به دیگری شود و حقی را از کسی ضایع کند، تنها با رضایت صاحب حق نجات می یابد.
بنابراین تنها راه اخلاقی برای رهایی افراد از دَین دیگری، طلب بخشش و عذر خواستن است. هیچ مسئولی مصون از خطا نیست و ممکن است به حقوق مردم تعرض کند؛ همگان در معرض چنین خطری هستند. بنابراین پیام اخلاقی عذرخواهی رئیس جمهور این است که همگان موظف به طلب بخشش و عذرخواهی هستند. زبان عذرخواهی و فرهنگِ طلبِ بخشش دلها را به هم نزدیک و صمیمیت را ترویج و برکات را نازل می کند.

۳– باورهای مردم در طول زمان ساخته می شوند. نمی توان یکشبه اعتماد مردم را به دست آورد. بخشی از اعتماد متقابلِ مردم و مسئولان، با همین طلب بخشش و توجه به فرهنگ خاک گرفته «عذرخواهی» حاصل می شود.

۴– بزرگترین گناه، ضایع کردن حق الناس و به خصوص حقوق یک ملت است. اگر افراد عادی در محدوده روابط اجتماعی خود، مرتکب نقض حق الناس شده یا تعرضی به حق الله داشته باشند، از فرصت هایی که در اختیارشان است بهره می برند تا از رحمت بی پایان الهی و بزرگواری همدیگر، توشه ای برگیرند و جرعه ای بنوشند. اما آنان که مسئولیتی در قبال مردم دارند و چگونگی عملکردشان در تأمین یا نقض حقوق مردم تأثیر دارد و امکان دارد به حق الناس و بیت المال متعرض شوند، بیش از دیگران نیازمند بخشش مردم هستند. فقط وقتی که صاحبان حق ببخشند، آدمی رهایی می یابد.

۵ - متأسفانه عذر نخواستن و اصرار بر اشتباه، در این سالیان جزء لاینکف فرهنگ مدیریتی شده و عذرخواهی مسئولین و پذیرفتن تقصیرات را، برای مردم به یک عقده عمومی تبدیل کرده است: این کیمیایی که مس وجود افراد را بدل به زر کند همیشه نایاب و غایب است. اگر حوادثگذشته در بستر فرهنگ «عذرخواستن» و «طلب بخشش» رخ می نمود، هضم شدنی و تحمل پذیر می بود و چنین خساراتی به بار نمی آورد. چون فرهنگ عذرنخواستن حاکم است، آستانه تحمل مردم در مقابل اشتباهات هم رو به کاهش است. وقتی مسئولان همواره در برابر کوتاهی های خود موضع بگیرند، زبان توجیه به کار ببرند و در پی اشتباهات مهلک خود شجاعت استعفا نداشته باشند، تحمل جامعه نیز کم، صبر مردم لبریز و پایه های اعتماد عمومی سست می شود. در نتیجه، زمینه پنهان کاری مسئولان فراهم می آید، دروغ گویی رواج می یابد و ریاکاری و نفاق دو چندان می شود.

۶ - ما ایرانیان در تمام امور توقع بخشش داریم، ولی شهامت عذرخواستن نداریم، زیرا زبان عذرخواهی مان الکن است و روابطمان دچار تصلب و خشکی ست. عذرخواهی و طلب بخشش ظرفیت می خواهد. استعفا دادن به دلیل سوء تدبیرها، نیازمند ظرفیت و شجاعت است. کسی که ظرفیت عذرخواهی و استعفا ندارد صلاحیت اداره امور مردم را نیز ندارد. کسی که از اعتراف به خطا و عذرخواهی بترسد، جرات و شجاعت جبران خطا را پیدا نمی کند؛ ترس از عذرخواستن او را در دالان تاریک غرور و خود شیفتگی به بیراهه و ناکجا آباد می کشاند. عذرخواهی از مردم نوعی سپاسگزاری و تشکر در برابر خدمات آنان و احترام به حقوقشان است.

آفرینش: «امید به آینده را منطقی دنبال کنیم»

«امید به آینده را منطقی دنبال کنیم» عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می خوانید:

بر اساس آمارهای مختلف میزان کم کاری در کشورمان از میزان متوسط جهانی بالاتر بوده و بعد از عربها و آفریقایی ها در رده سوم کم کاری و تنبلی در جهان قرار داریم. کارشناسان اجتماعی در مطالب مختلف دلایل فراوانی را برای این قضیه عنوان کرده اند و عامل این معضل را از ریشه های تاریخی تا مولفه های فرهنگی برشمرده اند.

بسیاری از این کارشناسان عدم میل به فعالیت در میان مردم را ناشی از رفتارهای تاریخی می دانند و عنوان می کنند که ایرانیان به سبب اینکه همواره در رفاه و آسایش بوده اند و منابع طبیعی فراوان حامی آنها بوده، میل چندانی به تحرک و کار کردن ندارند. البته نمی توان این فرضیه را پذیرفت چون اشکالات فراوانی بر آن دلیل وارد است.

برخی هم علت این پدیده را به اختلالات فرهنگی مربوط دانسته اند که این فرضیه بیش از دیگر دلایل تاثیر گذار است. در حال حاضر به علت تغییر روش و فرهنگ کار مفید در جامعه ما بسیاری از اقشار جامعه دچار کم کاری و یا بی تفاوتی نسبت به مسولیتشان هستند.

درمشاغل آزاد هم افراد سعی دارند با افزون خواهی و به اصطلاح زرنگی به سودهای کلان دست یابند. متاسفانه از این دست نمونه را خودمان بهتر از هرکسی می دانیم و با این ضد فرهنگ ها نا آشنا نیستیم.

اما موضوع بحثما و یکی دیگر از دلایلی که شاید کمتر به آن توجه شده باشد و در چند وقت اخیر بیشتر از گذشته خود را نشان داده است بحث«نا امیدی نسبت به آینده» است که خود موجبات عدم تمایل به جنب وجوش اجتماعی و میل به کار را در نسل جدید کشور ایجاد کرده است. ازسوی دیگر القای امیدهای بی پشتوانه در طی سالیان گذشته تا کنون، باتلاق عمیق تری برای جامعه و نسل جوان به وجود آورده است.

قشر جوان پتانسیل و انرژی نهفته کشور هستند که می توانند چرخ های مختلف توسعه کشور را به حرکت در بیاورند.

فلذا اگر این قشر دچار سکون شود باید منتظر کند شدن روند پیشرفت در کشور باشیم. در حال حاضر جوان ما نسبت به آینده خویش امیدی ندارد البته این جوان سرشار از آرزوهاست اما امیدی و راهی برای رسیدن به آنها را در پیش روی خود نمی بیند ویا آن را پیدا نمی کند. در حال حاضراز بیکاری و امنیت شغلی گرفته تا ازدواج و تشکیل خانواده گوشه ای از مشکلات فراوانی است که جوانان با آن مواجه هستند.

لذا جوانان خود را مجاب می بینند تا با هر روشی این کاستی ها را جبران کنند. اینجاست که فرهنگ غلط «کار و پیشرفت» خود را نمایان می سازد لذا شاهد گسترش فعالیت شرکت های هرمی و مجازی، کیف قاپی، فروش مواد مخدر و بسیاری از بزهکاری های دیگر هستیم. این در بعد اقتصادی قضیه بود اما در زمینه اجتماعی و مشکلاتی که گریبان گیر جوانان می شود وضعیت بسیار تاسف بار تر است.

جوان ما امیدی به این قضیه ندارد که چه زمانی می تواند ازدواج کند و با این وضعیت و خواسته هایی که برای ازدواج از او مطالبه می کنند، آینده روشنی را برای تشکیل خانواده در خود نمی بیند. او در اوج غرایض قرار دارد اما زمینه ای برای جهت دادن به این امیال نمی یابد و اصلا تفکر و برنامه ای برای تشکیل ومدیریت یک خانواده را ندارد. همین می شود که آمار تجاوزها، قتل های عشق وعاشقی، اسید پاشی و…، افزایش می یابد.

از طرف دیگر دختران جوان و مجرد ما به علت اینکه شرایط ازدواجشان فراهم نیست ناخواسته به سمت زود بزرگ شدن می روند و پس از احساس استقلال دیگر تمایل چندانی به ازدواج ندارند و یا ازدواج را جزء الویت های اصلی قرار نمی دهند.

چگونه باید توقع داشت که این دختران بخواهند مادرانی موفق برای جامعه ما باشند در حالی که امید و چشم اندازی بر این امر ندارند(بالارفتن سن ازدواج در کشور استناد این مدعاست). بروز فرهنگ تنبلی و کم کاری در کشورمان پدیده ای نیست که جدیدا متولد شده باشد و بخواهیم آن را به گردن وضعیت اقتصادی و اجتماعی حال حاضر بیاندازیم بلکه همانطور که در ابتدا گفته شد این پدیده ریشه تاریخی و مولفه فرهنگی فراوانی دارد و نمی توان یک عامل را مسبب آن دانست اما در این میان نا امیدی و بی انگیزگی هایی که از سوی جامعه به فرد تحمیل می شود هم دلیلی بر این تنبلی است.

می توان با بهبود اوضاع و مشکلات جوانان به عنوان سرمایه های اصلی مملکت و امیدبخشی به آنها انگیزه را برای تغییر فرهنگ تنبلی و کرختی درجامعه به وجود آورد.

خراسان: «گزینه آمریکا برای «شام» روی میز کیست؟»

«گزینه آمریکا برای «شام» روی میز کیست؟» عنوان یادداشت روزنامه خراسان به قلم سید محمد اسلامی است که در آن می خوانید:

وینستون چرچیل می گوید: «شما همیشه می توانید مطمئن باشید که آمریکایی ها گزینه درست را انتخاب می کنند، البته پس از این که تمام راه های ممکن دیگر را امتحان کرده باشند» آمریکایی ها پس از گذشت سه سال بحران خونین سوریه دست به دامان ایران شده اند.

جان کری این روزها از یک ساز و کار موازی سخن گفته است که تنها ویژگی آن مذاکره آمریکا با ایران درباره سوریه است اما به راستی آمریکایی ها این روزها در سوریه از چه الگویی پیروی می کنند؟ آیا وزارت خارجه و وزارت دفاع آمریکا گام های روشن و تعیین کننده ای برای خود در قبال بحران سوریه تعریف کرده اند؟ پاسخ به این پرسش در رفتار و سیاست خارجی آمریکا در ماه های گذشته نهفته است. در حالت کلی باید رویکرد آمریکا در قبال سوریه را در دو بعد سیاسی و نظامی به طور موازی اما وابسته به یکدیگر بررسی کنیم.

اوباما این روزها در بازه تنفس در بحران سوریه به سر می برد. تنفسی که در سایه طرح امحای ذخایر شیمیایی سوریه ایجاد شد. در سال گذشته بلوک عربی و غربی ضد دولت سوریه سطح مطالبات از دولت اوباما را به سر حد لزوم مداخله نظامی رساندند.

در آن بازه او در برابر تبلیغات غیرواقعی و جهت دار درباره حملات شیمیایی در کشور سوریه قرار داشت و لابی عربی در کنگره و سنا به شدت دولت را تحت فشار قرار داده بودند. با این حال در آخرین دقایق، طرح ایران از طریق روسیه توانست به کمک باراک اوباما بیاید.

اوباما از یک سو طرح حمله به سوریه را به کنگره ارجاع داد و از سوی دیگر روسیه پیشنهاد ایران برای خلع سلاح شیمیایی سوریه را در شورای امنیت مطرح کرد. طرح امحای ذخایر شیمیایی سوریه اگرچه آن زمان در یک تاثیر کوتاه مدت اوباما را از پرتگاه یک جنگ جدید نجات داد، اما اندکی بعد به بازه تنفسی نیز تبدیل شد تا سازو کار تصمیم سازی در واشنگتن بتواند طرح های جدیدی را پیش روی رئیس جمهور این کشور قرار بدهد.

خداحافظی هاگل با گزینه نظامی

با این حال دولت آمریکا در پرونده سوریه همچنان با پرسش های متعددی روبرو است. یکی از این پرسش ها مداخله یا عدم مداخله نظامی ارتش آمریکا است. چاک هاگل، وزیر دفاع آمریکا هفته گذشته در اجلاس امنیتی مونیخ غیرمستقیم به این پرسش پاسخ داد و بُعد نظامی استراتژی دولت آمریکا را روشن کرد.

به گفته ژنرال هاگل در دکترین دولت کنونی آمریکا رویکرد های سیاسی بر رویکردهای نظامی غلبه دارد. بنابراین بحران سوریه نیز یکی از مواردی است که طبعا از این قانون کلی پیروی می کند.

همچنان که بررسی سیاست عینی آمریکا نیز چنین رویکردی را تایید می کند. دراین رویکرد، دولت آمریکا اگرچه راه های مداخله نظامی را به طور مستقیم و همچنین به طور غیرمستقیم از طریق گروه هایی مانند جبهه اسلامی باز گذاشته است، اما تلاش می کند گره کور سوریه را با دیپلماسی باز کند. حال و هوای اندیشکده های جنگ طلب آمریکایی و فعال در بحران سوریه نیز نشان می دهد که آن ها اصرار دارند واشنگتن ظرفیت گروه های سکولار و معتدل را از بین نبرد البته تمام مصادیق آن ها برای این گروه های به اصطلاح معتدل، گروه جبهه اسلامی است.

گروهی که از دو زیر مجموعه جیش المجاهدین و جبهه انقلابیون تشکیل شده است. خط رابط آمریکایی ها با این گروه های مسلح لابی هایی مانند شورای سوری های مقیم آمریکا است که با سناتورهایی مانند جان مک کین و لیندسی گراهام مرتبط هستند.

واشنگتن دست به دامان تهران

در این شرایط جان کری پیشنهاد داده است که یک ساز و کار موازی منطقه ای درباره بحران سوریه ایجاد شود. به پیشنهاد کری کشورهای روسیه، آمریکا، ایران، ترکیه و عربستان در این ساز و کار موازی مشارکت خواهند کرد. تنها تفاوت این سازوکار موازی جدید حضور ایران در کنار کشورهایی است که همگی با هم در نشست ژنو یک و نشست ژنو ۲ حضور داشتند، اما نتوانستند چاره ای برای بحران بیابند.

به بیان دیگر این ساز و کار سیاسی موازی یعنی آمریکا تا تجربه کردن تمام راه ها دست به دامان ایران شده است. بخشی از دلایل ارائه این طرح، واقعیت لزوم احیای تلاش سیاسی اما غیرتبلیغاتی برای حل بحران سوریه است.

سیر امحای سلاح های شیمیایی سوریه اگرچه فرصت تنفسی به اوباما داد اما بن بست در رویکرد نظامی در قبال بحران سوریه را نمی توان بیش از این ادامه داد. باید توجه کنیم که این روزها اوباما تحت فشار جدید و متفاوتی قرار دارد.

این پیشنهاد به فاصله اندکی پس از شکست مذاکرات موسوم به ژنو ۲ در سوئیس و در نشست امنیتی مونیخ مطرح شده است. نشست ژنو ۲ اگرچه هیچ دستاورد معناداری برای حل بحران نداشت، اما صحنه ابراز گلایه کشورهای اروپایی از بی مسئولیتی آمریکایی ها بود.

خانم اما بونینو، وزیر خارجه ایتالیا در سخنرانی خود در نشست ژنو ۲ صراحتا از تحت فشار بودن این کشور در مورد پناهنده های سوری سخن گفت. قابل درک است که کشور بحران زده ایتالیا که برای پاسخ به مطالبات مردم کشور خود با هزاران مشکل روبروست، نتواند بار کمک های بشر دوستانه و سامان دادن به صدها و هزارها آواره سوری را به دوش بکشد.

در این شرایط اگر ایتالیا تهدید کرده باشد که راه آواره های سوری را برای سفر به دیگر کشورهای اروپایی باز می گذارد و آن ها را در این بیماری واگیردار شریک می کند، راه حل چیست؟ بدون تردید بخشی از مخاطب های تاکید وزارت خارجه آمریکا مبنی بر این که قصدی برای ارسال سلاح به سوریه وجود ندارد، اروپایی ها هستند.

آمریکا این روزها به شدت تحت فشار کشورهای اروپایی درباره تبعات بحران طولانی شده سوریه است. همان طور که چرچیل پیش بینی کرده بود آمریکایی ها هم می توانند گزینه درست را انتخاب کنند، البته پس از این که تمام راه های ممکن دیگر را امتحان کرده باشند.

به زبان خود آمریکایی ها، آن ها در سوریه همه گزینه های روی میزشان را امتحان کرده اند. اما گزینه آمریکا برای «شام» روی میز دیگری است. سوالی که امروز بسیاری از تحلیلگران از خود می پرسند این است که آیا ایران آماده است همانند افغانستان و عراق تجربه خود را بار دیگر در اختیار آمریکایی ها قرار دهد؟!

دنیای اقتصاد: «در نقد «قیمت گذاری» قانون گذار»

«در نقد «قیمت گذاری» قانون گذار» سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر داوود سوری است که در آن می خوانید:

یکی از مصوبات مجلس که سهم عمده ای در افت این روزهای بازار سرمایه داشته، تعیین حداقل قیمت برای خوراک شرکت های پتروشیمی است. طبق این مصوبه قیمت پایه خوراک گاز واحدهای پتروشیمی در چارچوب قانون هدفمند کردن یارانه ها به گونه ای تعیین می شود که نرخ بازدهی داخلی ارزی سرمایه گذار این واحدها تا بیست و پنج درصد(۲۵ درصد) باشد، به شرطی که کف آن ۱۵ سنت باشد.

این مصوبه که به پیشنهاد برخی چهره های اقتصادی مجلس که در کمال تعجب همواره به دنبال منفعل کردن نظام قیمت ها و تعیین دستوری قیمت ها بوده اند، در کنار موافقت ۱۲۰ نفر از نمایندگان تصویب شد، از چند منظر قابل نقد است:

۱ - این مصوبه سازگار و متقارن نیست. سرمایه گذاری را در نظر بگیرید که می داند که اگر بیش از ۲۵ درصد سود ببرد باید سود اضافه را در قالب نرخ خوراک بیشتر به دولت بپردازد، اما در مقابل اگر به هر علتی از جمله کاهش قیمت محصول، حوادثطبیعی و غیرطبیعی، مشکلات کارگری و فنی زیان ببیند یا نرخ سودی کمتر از ۲۵درصد داشته باشد، همچنان باید نرخ ۱۵ سنت را برای خوراک بپردازد. به عبارت دیگر، اگر بازار محصول بر وفق مراد باشد یا او مدیریتی کارآ داشته باشد، نتیجه آن نصیب دولت می شود، اما اگر قیمت محصول که در بازارهای بین المللی و در شرایطی کاملا رقابتی تعیین می شود، کاهش یافت یا دیگر هزینه های تولید افزایش یافت به گونه ای که سود او کمتر از ۲۵درصد شد، دیگر خبری از دولت نیست و باید به تنهایی بار مالی کاهش سود یا زیان را به دوش بکشد. حتی اگر فرض کنیم در این صنعت همواره سود وجود دارد، آیا سرمایه گذاری یافت می شود که بداند سود او هر چقدر که خوب کار کند و هر چقدر که شانس نیز با او یار باشد بیش از ۲۵درصد نمی شود و باز هم در این صنعت سرمایه گذاری کند؟ می دانیم که سرمایه سیال است و به دنبال بازدهی بیشتر و ریسک کمتر است. هنگامی که می داند در بخش دیگر یا چند صد کیلومتر آن طرفتر چنین محدودیتی نیست، چرا باید خود را درگیر چنین قوانینی کند؟

۲ - در ماده ۴۴ مجموعه قوانین و مقررات اجرایی فصل نهم اصل ۴۴ قانون اساسی تحت عنوان «تسهیل رقابت و منع انحصار» آمده است که هرگونه تبانی از طریق قرارداد، توافق یا تفاهم بین اشخاص حقیقی و حقوقی بخش های عمومی و دولتی که موجب مشخص کردن قیمت های خرید یا فروش کالا یا خدمت و نحوه تعیین آن در بازار به طور مستقیم یا غیر مستقیم گردد و نتیجه آن اخلال در رقابت باشد، ممنوع است. در صنعت پتروشیمی دولت به عنوان عرضه کننده عامل تولید انحصار دارد درحالی که محصولات شرکت های پتروشیمی در بازار بین المللی و با قیمت های رقابتی مبادله می شوند. در چنین بازاری کسب سود بیشتر توسط انحصارگر عامل تولید یعنی دولت به قیمت سود کمتر یا خروج از بازار توسط تولیدکننده حاصل می شود. اعمال قدرت انحصاری بیشتر از طرف دولت مانعی برای ورود بنگاه های جدید است و در بلندمدت از تعداد بنگاه های تولیدکننده محصولات پتروشیمی می کاهد. این امر قدرت رقابت را از شرکت های پتروشیمی در بازار بین المللی می گیرد و به آنها در بازار داخلی قدرت می بخشد، مگر اینکه به واردات محصولات پتروشیمی روی بیاوریم. از این رو مصوبه مجلس قیمت گذاری است که نتیجه آن کاهش رقابت است. در این زمینه حقوقدانان باید نظر بدهند که آیا این تصمیم مشمول مقررات اصل ۴۴ می شود یا نه؟

۳ - اینکه مجلس با استفاده از قدرت انحصاری که در قانون گذاری دارد سطح سود شرکت های پتروشیمی را تعیین کند، امری برخلاف کارآیی و رقابت اقتصادی است. اگر مجلس یا دولت قصد دارند که به شرکت های پتروشیمی تخفیف ندهند و حتی کالای خود را به بالاترین قیمت ممکن بفروشند، باید از مکانیسم های اقتصادی استفاده کنند. قیمت گذاری توسط قانون گذار ساده ترین و ناکارآمدترین شکل ممکن فروش منابع طبیعی متعلق به بخش عمومی است. در این زمینه اقتصاددانان مجلس و مرکز پژوهش های مجلس را به مطالعه روش هایی که در کشورهای دیگر برای فروش حق استفاده از حوزه های نفتی و الوار جنگل ها و دیگر منابع استفاده می شود، رجوع می دهم. مزیت استفاده از مکانیسم های اقتصادی در این است که سرمایه گذار از ابتدا قانون بازی را می داند و می تواند از نتیجه بازار پیش بینی مناسبی داشته باشد و با لحاظ کردن آن در محاسبات خویش، تصمیم بگیرد. درحالی که در شرایط حاضر سرمایه گذار در نااطمینانی کامل به سر می برد و هر روز منتظر است که چه تصمیمی از مجلس خارج شود. پیشنهادهای این چنینی که یکباره مطرح و تصویب می شوند نه برای دولت درآمدزا هستند و نه به سرمایه گذاری منتهی می شوند. قیمت گذاری به صورت تعیین سقف برای رفاه یا سود خریدار از ابداعات جدیدی است که در علم اقتصاد جایی ندارد. مشخص نیست که عدد ۲۵درصد برای سود شرکت های پتروشیمی و ۱۵سنت برای کف قیمت خوراک چگونه تعیین شده اند و چه نسبتی با یکدیگر دارند؟ چرا اعداد دیگری انتخاب نشدند و آیا سال دیگر این نرخ ها مجددا تغییر نمی کنند؟ آیا اصولا صحیح است قیمت یک کالا که در شرایط طبیعی باید در بازار تعیین شود و بازار نیز شرایط متغیری دارد، توسط مجلس و به عنوان قانون مشخص شود؟

۴ - اثر تصمیم مجلس بسیار فراتر از کاهش قیمت سهام شرکت های پتروشیمی و متضرر شدن سهامداران آن است. شرکت های سرمایه گذاری متعددی از این تصمیم تاثیر می پذیرند، این شرکت ها در صنایع دیگری نیز فعال هستند و زیانی که از این بخش متحمل شده اند دومینو وار بر فعالیت و سرمایه گذاری آنها در بخش های دیگر تاثیر منفی می گذارد. این تصمیم، سرمایه گذاران را از سرمایه گذاری بلندمدت و از سرمایه گذاری در بخش هایی که به نحوی با دولت در ارتباط است بر حذر می دارد و این امر کاملا بر خلاف نیاز کنونی اقتصاد کشور به سرمایه گذاری و خروج از رکود است. ایجاد نااطمینانی در بازار سرمایه و القای این امر که دولت و مجلس هرگاه اراده کنند با ارائه یک پیشنهاد و بلند کردن چند دست می توانند دارایی آنها را بی ارزش کنند برای اقتصاد کشور بسیار پرهزینه است.

توجه داریم که بسیاری از صندوق های سرمایه گذاری در شرکت های پتروشیمی سرمایه گذاری کرده اند. اگر سرمایه گذاران از بازار سرمایه روی برگردانند و سرمایه خود را مطالبه کنند، این صندوق ها برای رفع مشکل نقدینگی چاره ای جز فروش دارایی های خود و عرضه بیشتر سهام به بازار ندارند و این عمل موجب کاهش قیمت سهام کلیه گروه های فعال در بازار سرمایه می شود. این پدیده به گریز از بازار سرمایه تعبیر می شود که اثرات بلندمدتی به مراتب بیش از آن چند صد میلیون دلاری که به زعم آقای توکلی نصیب رانت خواران می شود، که بیشتر آن نیز مردم هستند، بر اقتصاد کشور دارد.

۵ - این روزها دولت در تلاش است تا پای سرمایه گذاران خارجی را به بخش نفت و پتروشیمی باز کند و صحبت از برنامه ریزی برای جذب ۷۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری در صنعت پتروشیمی و ۱۰۰ میلیارد دلار در بخش نفت و پالایش است. به همین منظور نیز رئیس جمهور به داووس سفر کرد و با سرمایه گذاران بین المللی دیدارهایی داشت و پیشنهادهایی داد. ورود سرمایه به کشور ما هر چند برای سرمایه گذاران بین المللی سود دارد، اما نیاز اقتصاد ما است. آنها می توانند سرمایه خود را در قریب به ۲۰۰ کشور دیگر به کار بگیرند و کم و بیش سود ببرند، اما اقتصاد ما برای رشد و خروج از رکود و رفع بیکاری به سرمایه آنها نیاز دارد.

مصوبه مجلس علامتی منفی به این سرمایه گذاران است. به آنها نشان داد سفره ای که رئیس جمهور به آنها وعده داده قابل اعتماد نیست و ممکن است هنگامی که کنار آن نشستند چیزی در آن نباشد البته آنها باهوش تر از آن هستند که با یک دعوت خشک و خالی بار سفر ببندند.

متاسفانه برخی صحبت هایی که در زمان تصویب این پیشنهاد در مجلس مطرح شد نشان از رقابت های سیاسی و گروهی داشت. نمایندگان ما باید توجه داشته باشند که چمن زمین اقتصاد بسیار نحیف تر از آن است که در آن رقابت های سیاسی صورت بگیرد.

اقتصاد کشور چند سال پیاپی است که نرخ های رشد اقتصادی منفی یا ناچیز را تجربه کرده است و مردم بار تورم های ۳۰ و ۴۰ درصدی را به دوش کشیده اند. نرخ بیکاری بسیار بالا است و مسوولان منتظر موج جدید بیکاران هستند. این شرایط هر چند به گردن دولت گذشته گذاشته می شود، اما مردم که می دانند مجلس نیز به همان نسبت در آن سهیم است. حداقل در این برهه از زمان رقابت خود را به زمین دیگری منتقل کنید و اجازه دهید که اقتصاد کمی جان بگیرد، مردم مشکل معیشت دارند و نیازمند کار و درآمد هستند.

ارسال نظر
پیشنهاد امروز