خبرگزاری کار ایران

دردهای به رسمیت شناخته نشده، زخم‌های بمباران شده؛ نوشتاری از علی ربیعی

دردهای به رسمیت شناخته نشده، زخم‌های بمباران شده؛ نوشتاری از علی ربیعی
کد خبر : ۱۴۰۹۶۵۷

درد غزه و حماس در این سال ها دیده نشده و متحول نشده.. در نتیجه شاهد انتقال این درد به نسل‌های بعدی و دوره‌های تاریخی متاخر هستیم و با همین روند، این درد تداوم خواهد یافت. تا زمانی که جهان، درد غزه را به رسمیت نشناسد و قدرت‌های بزرگ دست از حمایت یک‌طرفه از اسراییل به عنوان یک استثنا برنداشته، پرتوهای این درد، باز هم منتقل می‌شود.

علی ربیعی در یادداشتی با عنوان«دردهای به رسمیت شناخته نشده، زخم‌های بمباران شده» اینگونه آورده است:

«همایش فلسطین؛ ریشه‌ها و پیامدها در انتها و در بخش دیالوگی خود با حضار، پایان تامل برانگیزی داشت.

این روزها دو نکته قابل تامل است. اول؛ نگرش برخی از ایرانیان در مورد واقعه  با دیدگاه نسل‌های گذشته ایرانی و حتی با دیدگاه سایر افراد (اعم از  مسلمان و غیرمسلمان) در کشورهای دیگر متفاوت می‌نماید (که در یادداشتی مجزا به این امر خواهم پرداخت) و دوم، تحلیل و تفسیرهای ارائه شده متفاوت در مورد این پدیده جلب توجه می‌کند.

در این همایش، بخشی از پرسش‌ها از منظر «تئوری توطئه» مطرح می‌شد. با ساختار کلی رویکرد توطئه‌نگر (که سالهاست با آن چه در داخل و چه از خارج) آشنا هستیم: توطئه‌نگرها سعی دارند برای دور زدن هسته مرکزی رخداد یعنی مسئله بدیهی اشغالگری و مسئله بدیهی‌تر، مقاومت در مقابل اشغالگری که خصلت نمای موضوع فلسطین است، به فرضیه‌های تخیلی خود نظیر دست پنهان فلان کشور، یا دست پنهان امپریالیسم ستیزی چپ گرایان و به طور کلی ارجاع به عوامل بیرونی و غیردرون‌زای فلسطینی پناه ببرند. برخی نیز با درکی محدود و تنگ‌نظرانه، سخن از منافع ملی ایران به میان می‌آورند تا به انزوای ایران از منطقه زیست خود در غرب آسیا دامن بزنند؛ آن‌هم با این ذهنیت ساده‌انگارانه که ما به مثابه یک ملت، اگر در قبال رخدادهای منطقه وجغرافیای زیست خودمان بی‌اعتنایی پیشه کنیم، در پناهگاه امن و قلعه‌وار خود از تاثیر رخدادها مصون خواهیم ماند.

در این میان یکی از حضار در فراسوی نظریه توطئه، با تاسی به «نظریه یونگ» درخصوص معضل عدم شناسایی جهانیِ دردها وزخم‌های جمعی ملت فلسطین گفت:

دردی که دیده و درمان نشود، منتقل می‌شود.. درد غزه و حماس در این سال ها دیده نشده و متحول نشده.. در نتیجه شاهد انتقال این درد به نسل‌های بعدی و دوره‌های تاریخی متاخر هستیم و با همین روند، این درد تداوم خواهد یافت. تا زمانی که جهان، درد غزه را به رسمیت نشناسد و قدرت‌های بزرگ دست از حمایت یک‌طرفه از اسراییل به عنوان یک استثنا برنداشته، پرتوهای این درد، باز هم منتقل می‌شود.

فکر می‌کنم  به این ترتیب «خانم شیرین عمرانی‌منش» که در کنار دیگر دانشجویان مقطع دکتری روابط بین الملل، سهمی مشخص در غنی‌سازی ترکیب حضار همایش داشتند، به نظر من،درست به قلب رخداد زد: آن روز، در طول همایش، فاجعه‌ای را زیستیم که یک درد متحول نشده و یک زخم دیده نشده یک ملت در سویه‌ی شناختی و هویتی را با زخمی‌های بمباران شده درهم تافت و به نحو توامان به آماج حملات ددمنشانه صهیونیستی بدل کرد. به زبان آن دانش‌آموخته روابط بین الملل، می‌توان گفت پرتوهای آن درد دیده نشده یک بار دیگر منتقل شد و قلب همه ما را زخمی کرد.

این قبیل فجایع آشنا نشان می‌دهد که استعاره سرطان  توصیف ضعیفی است برای آن‌چه که رژیمی سراسر تروریستی در طول این دهه‌ها عملا  و به طور سیستماتیک انجام می‌دهد.

برای توصیف آن جراحتی که اسرائیل در طول این دهه‌ها بر پیکر جغرافیای زیست ما در گستره‌ی وسیع خود وارد کرده باید به نظریه‌هایی متفاوت با قدرت تبیین‌گری بیشتر متوسل شد.

در این میان مسئولیت مهمی متوجه دانشگاه است:

من نگرش برخی از توده‌های مردم را ناشی از اکنون‌زدگی و سیاست‌های نادرست سیاسی و رسانه‌ای ساخت قدرت می‌دانم اما ورای این تمر، یک حقیقتی در مسئله غزه وجود دارد که حقوقی‌ها، جامعه‌شناسان روابط بین المللی‌ها وارتباطاتی‌ها می‌توانند به رسالت دانشگاهی خود در فراسوی دانشگاه عمل کرده ومقاومتی علمی در برابر تهاجم رسانه‌ای صهیونیستی و شعبه‌های فارسی صهیونیسم و اسرائیل در قالب بلندگوهایی که گاه درجهت تزویر وتحریف بیشتر در قالبی ایرانی ظاهر می‌شوند، تشکیل دهند.

تحلیل پای تریبونی آن دانشجوی روابط بین الملل در کنار آن‌چه که رییس انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات  در تریبون همایش مطرح کرد چشم اندازی دوپنجره‌ای (پنجره روابط-پنجره ارتباطات) به روی رخدادهای حاد اخیر می‌گشاید. منظورم آن چیزی است که استاد متعهد «هادی خانیکی» از منظر حوزه تخصصی وارتباطاتی خود تعبیر به پیروزی روایت بر الگورتیم کرد و گفت:

در شرایطی که الگوریتم‌های اینترنتی در سطوح جهانی و محلی بر کوچک‌ترین رفتار انسان‌ها نظارت دارند، در شرایطی که ماهواره‌های فضایی حرکت خودروها را رصد می‌کنند و در وضعیتی که مسیر انتقال پول به شفافیت رسیده، چگونه در چنین شرایطی، این اتفاق رخ داده است؟ چرا تصویر‌سازی یهودی و اسرائیلی‌ها کارساز نبود؟

قسمت دوم:

به بیان دیگر می‌توان گفت آن قدرتی که توان رصد کردن حرکت خودروها وانسان‌ها را دارد، عاجز از رصد کردن آن مسیری است که دردهای متحول نشده  مطابق قواعدی خاص از سینه‌ها به سینه‌ها طی می‌کنند:

می‌رود از سینه‌ها در سینه‌ها

از ره پنهان صلاح وکینه‌ها

از پنجره روابط بین الملل، در کاربستی بدیع از نظریه فیلسوف آلمان «اکسل هونث» می‌توان گفت :

در شرایط عقیم‌ماندن فرایند شناسایی حداکثری و اقدام به واکنش خشونت‌آمیز کنشگران، این امنیت انسانی در مفهوم موسّعی که باری بوزان (یکی از نظریه پردازان مکتب کپهناک در امنیت ملی) در نظر دارد، مورد تهدید واقع می‌شود. به عبارت دیگر در این تعامل، ابتدا امنیت فردی مورد تهدید و خشونت  قرار گرفته و درصورت بسط دامنه این مبارزه برای کسب دوباره محیط امن، این تهدیدات به جامعه و دولت نیز تسرّی می‌یابد.

بنابراین در یک‌سو دردهای نادیده و متحول نشده داریم و در سوی دیگر فرایند عقیم‌مانده شناسایی که به نوبه خود می‌توانند به طور روزافزون به حوزه‌های جدیدی تسری یابند.

از دردها واز ریشه‌ها سخن گفتم، اشاره‌ای هم به درمان‌ها وسوء درمان‌ها داشته باشم:

«سیمون ویل» به تحلیل «ادوارد سعید» ریزنگری‌های خاص خود را در این باره دارد که می گفت: ریشه دوانیدن، شاید بنیانی‌ترین و از یاد‌ رفته‌ترین نیاز آدمیان باشد. اما او می‌افزاید:

بسیاری از درمان‌هایی که در عصر جنگ‌های جهانی، اخراج‌ها وکشتارهای گروهی برای آوارگی تدبیر می‌شود از دردی که به درمانش برخاسته هولناک‌تر است، و در این میان دولت و یا دقیق‌تر بگوییم دولت‌گرایی از همه موذیانه‌تر، چرا که پرستش دولت جایی برای هیچ پیوند انسانی دیگر باز نمی گذارد.” (ادوارد سعید، تاملی در آوارگی، ترجمه حورا یاوری )

گناه‌اندیشی دولت‌های غربی  در قبال طرد وحذف و آواره‌سازی یهودیان، چنان که دیدیم در قالب جعل دشنه صهیونیسم در دل جغرافیای ما،  به شکل دولت‌پرستی صهیونیستی جلوه کرد. این اقدام شوم، نمونه‌ای بود از آن فرافکنی که از «ادوارد سعید» نقل کردیم.  به‌این‌ترتیب آن‌چه که در طول آن قرون، مسئله اروپایی بود به ضرب و زور استعمار انگلستان به منطقه ما فرافکنی شد و تبدیل به مسئله ما ساکنین این منطقه مظلوم گردید و این، چنان‌چه در توئیت هوشمندانه «دکتر ظریف» دیدیم یعنی بازتولید نازیسم در قالبی صهیونیستی…»

 

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز