خبرگزاری کار ایران

موسوی چلک: وجه غالب کودکان کار ایرانی هستند/ حسنی: بخش اصلی کودکان کار در زیر پوست جامعه هستند

موسوی چلک: وجه غالب کودکان کار ایرانی هستند/ حسنی: بخش اصلی کودکان کار در زیر پوست جامعه هستند
کد خبر : ۱۳۸۵۵۸۲

دکتر سید حسن موسوی چلک رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران می گوید: وجه غالب کودکان کار ما، ایرانی ها هستند. طبق سیستم های جمع آوری، این کودکان به راحتی شناسایی می شوند و تحویل خانواده ها می شوند. برخی مواقع اظهار نظر مسئولان برای فرافکنی است که بگویند ما در ایران فقیر نداریم و این کودکان کار، ایرانی نیستند. در حالیکه واقعیت این نیست. هر چند ما منکر وجود اتباع خارجی در حوزه کودکان کار نیستیم. اما سیاست های هم سویی هم در این حوزه نداریم.

به گزارش ایلنا، شفقنا نوشت: مساله کودکان کار و خیابان را می توان از مهم ترین آسیب های اجتماعی امروز جامعه ایران دانست. چرا که به نظر می رسد این گروه از کودکان جز پر خطرترین گروه ها هستند، چون نسبت به سایر افراد در معرض آسیب های جدی روانی، اجتماعی و جسمی بیشتری قرار دارند. در همین راستا «اتاق گفتگوی شفقنا» در نشستی با حضور دکتر سید حسن موسوی چلک رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران و قاسم حسنی فعال اجتماعی و مدیر عامل انجمن حمایت از کودکان کار به «بررسی مهم ترین آسیب ها و پیامدهای کودکان کار و خیابان» و افق پیش رو این پدیده با رویکرد آینده نگرانه پرداخت. 

البته شفقنا در نشست قبلی خود هم به آسیب شناسی این پدیده از دیدگاه دو صاحب نظر این حوزه پرداخت که در اینجا می توانید بخوانید.

متن کامل این میزگرد را در «اتاق گفتگوی شفقنا» بخوانید:

 

ریشه افزایش کودکان کار در نابسامانی در حوزه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی 

با وجود قوانین و پیمان نامه های حمایت از حقوق کودک در سطح بین المللی و داخلی، همچنان شاهد افزایش کودکان کار هستیم، دلایل افزایش کودکان کار چیست؟

حسنی: کودکان کار  به کودکانی اطلاق می شود که به دلایل نابسامانی در حوزه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و …از حقوق خود محروم مانده و به ناگزیر در کار در کارگاه ها، منازل، مزارع و خیابان ها روی آورده اند. در این تعریف، مهم ترین مساله این پدیده ریشه در نابسامانی دارد و این نابسامانی در همه جا یکسان نیست.

البته فقر و عوامل اقتصادی نقش پررنگ تری در این میان دارند. حتی اگر بپذیریم که کار کودک به عنوان یک امر اجتماعی در بیرون پذیرفته شده، نباید فکر کنیم آن خانواده و فرهنگ باور به کار کودک دارند. چون با واکاوی خانواده اش،  دلیل کار کودکانشان، عدم امنیت معیشتی بوده که در گذشته داشته اند. اما دلایل و عوامل کودکان کار را نباید تک بعدی دید و باید بدانیم سلسه دلایلی در این میان نقش دارند. استمرار فقر علاوه بر اینکه باعث فقر موروثی در خانواده و در گروه های اجتماعی می شود، خودش خرده فرهنگ فقر را ایجاد می کند و همین فرهنگ فقر، یک احساس ناامنی در جامعه ایجاد می کند که حتی با برطرف کردن فقر، همچنان آثار او را در جامعه می بینیم.

موسوی چلک: ما چند دسته کودکان کار در خیابان یا کودکان کار داریم که عمده این دسته بندی ها گویای این عوامل یا دلایلی است که کودکان تبدیل به کودکانی شوند که ناچارا کار را بر ماندن در خانه و تحصیل ترجیح می دهند. دسته دیگر کودکان بی سرپرست و بدسرپرست هستند که همین مسأله می تواند از عوامل زمینه ساز کار کودکان را فراهم کند. دسته دیگر کودکانی هستند که سابقه بزه یا تعارض با قانون را دارند. در واقع این کودکان، کانون اصلاح و تربیت را تجربه کرده است و وقتی به درون جامعه برمی گردد، خانواده و جامعه توان دوباره پذیرش او را ندارند و راهی جز این پیدا نمی کند که با ماندن در خیابان و کار کردن به شکل های مختلف امرار معاش کند.

عمده کودکان کار خیابان ما، خانواده های نیازمند هستند. بالای ۸۰ درصد کودکانی هستند که برای تامین معاش خانواده مجبورند کار کنند. وقتی نظام اجتماعی و رفاهی خود را نگاه می کنیم اولا یک نظام منفعل است. دوم این نظام تامین رفاه تأمین اجتماعی به حدی ناکارآمد است که وقتی کودکان کاری که مدتی در خیابان یا کارگاه ها مشغول کار باشند، تمایلی به رفتن به سوی این نظام ندارند. پس یکی از انگیزه ها مالی است.

از تامین معاش تا اجاره دادن به باندها

ما الان به خانواده های یک نفره، حدود ۶۵۰ هزار یارانه می دهیم این کل کمکی است که قرار است انجام شود و به خانواده های ۵ نفره ۲ میلیون تومان تعلق می گیرد. واقعا نمی‌دانم در کجای ایران می توانند با این مبلغ زندگی کنند. با این توضیح ‌که این خانواده ها منزل ندارند، مهارت ندارند، بیماری دارند و شرایط شان به گونه ای نیست که بتوانند با این دو تومن امرار معاش کنند.

گروه دیگر از کودکان با خانواده هایشان مشغول کار هستند و فکر می کنند شرایطی غیر از این نباید داشته باشند و با خانواده سرچهارراه ها هستند. یا کسانی هستند که فصلی مشغول کار در خیابان هستند که عمده دلیلش تامین بخشی از هزینه های زندگی است. گروه دیگر از کودکان، کسانی هستند که اسناد هویتی ندارند و طبیعتا نمی توانند در محیط های رسمی کار کنند. حتی اگر سن شان هم بر اساس قانون کار باشد و بتوانند کار کنند. به همین خاطر خیابان یکی از این محیط های غیر رسمی است که این کودکان آن را انتخاب می کنند.

برخی از کودکان هم باز هم به خاطر تامین معیشت، به باندهایی اجاره داده می شوند یا اگر بی سرپرست هستند خودشان به آن باندها وصل می شوند و مجبورند برای آنها کار کنند.

گروه دیگر اتباع خارجی هستند که چون برخی از آنها اسناد هویتی ندارند و نمی توانند جذب محیط های رسمی کار بشوند، بخشی از هزینه های زندگی خود را چه در قالب کمک مستقیم از مردم چه با کار کردن در خیابان تامین می کنند. همچنین برخی از این کودکان درگیر اعتیادند که در این صورت، خانواده پذیرش آنها را ندارد و یا اینکه پدر و مادر از هم جدا شدند و کودک سرپرستی ندارد و خیابان پناهگاه آن فرد می شود.

همچنین معلولیت و بیمارهای صعب العلاج، از دیگر عواملی است که  کودکان از خانواده ها طرد می شوند. برخی مواقع هم خانواده،  کودکان خود را به دلیل ناتوانی در تامین هزینه هایشان رها می کنند. به همین خاطر باز هم خیابان، انتخاب این کودکان می شود. اما وجه مشخص و دلیل کار کودکان به فقر و بدسرپرستی بر می گردد. اما نباید به این پدیده تک بعدی نگاه کرد، چرا که به صورت زنجیره وار به هم متصل هستند.

آسیب های پنهانی از سخت ترین آسیب و تبعات کار کودکان است

مهم ترین آسیب و تبعاتی که متوجه کودکان کار می شود، چیست؟

حسنی: اگر بخواهیم آسیب ها را دسته بندی کنیم دو بخش است آنچه ما می بینیم و آنچه ما نمی بینیم. مهم ترین آسیبی که ما می بینیم، محروم ماندن از رفتن به مدرسه، استخر و زمین فوتبال است و چون در خانواده مورد حمایت قرار نمی گیرد، ناچار به کار کردن است. وقتی همین کودک وارد جامعه می شود، یکسری آسیب های متعارف متوجه او می شود، مثل آلودگی صوتی، آلودگی هوا و در معرض انواع بیماری ها، سوتغذیه، نداشتن استراحت کافی، نداشتن رشد و بالندگی و…همه اینها آسیب هایی است که ما به صورت مشهود در کودکان می بینیم.اما آسیب های پنهانی وجود دارد که بخش سخت تر این پدیده است. ما در نظام آموزشی یک تقسیم بندی سنی را داریم که کار درستی هم است، که کودکان در هر سنی مسائل خاص دامنه سنی خودشان را دریافت کنند. اما چه اتفاقی می افتد که یک کودک ۱۲ ساله در زباله گردها با افراد بسیار سن بالا مشغول کار شبانه روزی است و از خانواده دور است، بهداشت و سلامت ندارد، نشاط ندارد، بازی ندارد و آسیب زندگی با بزرگسالان هم دارد و جامعه اصلا آن را نمی بیند.

کودکان در چهارراه ها؛ محدود ترین کودکان کار

وقتی صحبت از کارکودک می شود ناخودآگاه ذهن همه به کودکان سرچهارراه ها می رود، چون آن کودک دیده می شود. در حالیکه کودکانی که سرچهارراه مشغول کار هستند، محدود ترین کودکان کار و قابل مشاهده ترین آنها هستند. بخش اصلی آنها در زیر پوست جامعه در حال کارند.  در کارگاه های غیر رسمی، کارگاه های زیرزمینی و کارگاه‌های شبانه و در حاشیه شهر هستند. از طرفی دیگر خود کودکان باید بگویند تا چه حد پیشنهادهای نامربوط در طول روز دریافت می کنند.

در این حوزه باید بدانیم که آسیب گم نمی شود‌. به این معنا که وقتی کودکی آسیب می بیند، تنها خودش ضربه نمی بیند، بلکه آن را در جامعه تکثیر می کند و به جامعه برمی گرداند. اگر جامعه در برابر آسیب های کودکان کار چاره نیاندیشد، دیر یا زود دامن خودش را خواهد گرفت، هر چند امروز دامان جامعه ما را گرفته است.

آزارهای روحی کودکان کار عمیق تر از آزارهای جسمی است 

موسوی: یکی از آسیب هایی که کودکان کار چه در آشکار و چه در پنهان تجربه می کنند، خشونت است. چه خشونت جسمی که اشکال مختلفی دارد و هم در خیابان و در کارگاه ها وجود دارد، آسیب دیگر خشونت های عاطفی است، کودکی که تهدید، تحقیر و مورد تمسخر قرار می گیرد و هیچگاه دست والدینش را نگرفته است، آزاری که کودک در حال تجربه کردن است حتی از آزار جسمی، زخمش عمیق تر است. آسیب دیگر آزارهای جنسی است موضوعی که همیشه در جامعه ما تابو بوده است. متأسفانه کودک نه تمایل و نه نقشی در این باره دارد که وارد چرخه ای می شود که این اتفاق برایش رخ می دهد.

آزار اقتصادی به نظرم از دیگر آسیب هایی است که متوجه کودکان کار می شود و باید توجه داشت کار کودک بیش از حد توانش، یک آسیب و آزار است. به همین دلیل ما قانون کار، پیمان نامه حقوق کودک و قانون حمایت از اطفال و نوجوانان داریم که بخش عمده ای از مصادیق آن به کودکان کار برمی گردد. گاهی اوقات مصادیق این آزارهایی که به کودکان وارد می شود، تلفیقی است یعنی کودکی که آزار جسمی می بیند، ممکن است آزار جنسی، روحی و…را هم تجربه کند.

بخش دیگر خشونت هایی است که کودکان نسبت به یکدیگر اعمال می کنند.در واقع به واسطه کار و درآمدی که دارند به یکدیگر ضربه می زنند و دعوا می کنند و خودشان وارد این چرخه خشونت می شوند. بحث بعدی درباره مواد مخدر است که امکان دارد به آن گرایش پیدا کنند و برخی مواقع عامدانه آنها را به سمت و سوی مواد می فرستند که بعدا بتوانند از این کودکان در توزیع و خرده فروشی استفاده کنند.

مصرف سیگار و سرقت های خرد، از آسیب های دیگر است. اما همه این آسیب هایی که ذکر شد ممکن است بخش کمی از کودکان درگیر آن شده باشند و ما حق نداریم بعد از آوردن نام کودکان کار، برچسب آسیب اجتماعی را بر آنها بزنیم. بسیاری از این کودکان با خانواده های خود در ارتباط هستند و خانواده بر این کودکان نظارت خود را دارد. نباید به همه کودکان کار به عنوان یک آسیب دیده نگاه کرد.

فکر می کنند کودکان عضو باندی هستند

آقای موسوی چلک به مساله مهمی درباره برچسب زنی به کودکان کار اشاره کردند، به نظر شما در این باره رسانه ها چه مسئولیت و نقشی داستند؟

حسنی: متاسفانه رسانه ها نقش آفرینی درستی در حوزه کودکان کار نداشتند. کودکان انسان های شریفی هستند که در حال کار کردن اند. اگر آسیبی هم دیدند یا آسیبی می زنند، مقصرش جامعه است. در حالیکه شدت آسیبی که می زنند در مقابل رنج که می برند و شرفی که دارند، هیچ است. متأسفانه این مساله نه تنها در رسانه های ما منعکس نشده است بلکه ما شاهد پخش سریال هایی چون آوای باران و ملکه گدایان بودیم که با واکنش های ما روبرو شد. بسیاری از عوام که پدیده کودکان کار را از نزدیک نمی شناسند، فکر می کنند کودکان عضو باندی هستند و این ظلم مضاعفی است که به کودکان می شود.

واقعا برایمان سوال است اگر کودکان کار، عضو باندی هستند چرا تا بحال یک نفر از این باند را دستگیر نکردند. یا چگونه امکان دارد، گروهی وارد کشور شوند و از  کودکان بهره کشی کندو آنها را مورد سواستفاده قرار دهند و کسی به آنها کاری نداشته باشد؟ بسیاری از فیلمسازان از همین مولفه باند بازی در آثارشان استفاده می کنند که وقتی با شکایت و اعتراض ما روبرو می شوند، می گویند ما برای جذابیت فیلم این کار را کردیم. یا مقامی برای شانه خالی کردن از مسئولیت خود این حرف را می زند، هر دو در راستای تضییع حقوق شریف ترین انسان ها حرکت می کنند و باید همه کنشگران مرتبط در این حوزه و افرادی که از نزدیک با مسائل کودکان کار در تماس هستند، اطلاع رسانی درست را از طریق رسانه داشته باشند، اما به عنوان یک کنشگر اجتماعی که در یک بخش غیر دولتی فعالم، باید بگویم مگر ما چقدر ابزار در دسترس داریم که بتوانیم نگاه جامعه را تغییر دهیم؟

وقتی به یک سریال مجوز ساخت می دهند باید دستگاه های نظارتی به محتوای این سریال ها حساسیت و نظارت داشته باشند. بارها شاهد بوده ایم که اگر فیلمی یا متنی درباره شخصیتی ساخته شود با واکنش ها زیادی روبرو می شود. اما کودکان بی دفاع در این میان حامی و ناظری در این حوزه ندارند، در حالیکه باید وزارت ارشاد جلوی آن را بگیرد. ما باید بپذیریم که کودکان سرمایه های این کشور و بشریت هستند.

موسوی چلک: سال ۷۹ یا ۸۰ بود یک پژوهش ملی انجام شده بود و موضوع کودکان خیابانی در ایران شروع شده بود و در آن‌پژوهش ۱۱ درصد کودکان بهره هوشی شان بالای ۱۳۰ بود یعنی حتی از افراد معمولی بهره هوشی بالاتری داشتند.

حسنی: یک استاد حقوقدان گفته بود بزه کاران در دو ویژگی مشترک هستند یکی هوش بسیار و دیگری تهور و جسارت و این ویژگی ها می تواند جهت مثبت بگیرد و باعث دگرگونی جامعه و بهبودی خود فرد و جامعه بشود. اما زمانیکه بستر فراهم نیست و زمینه را برای رشد و بالندگی اش فراهم نمی کنیم، چاره ای نداریم جز زندان و غل و زنجیر.

سیاست رسانه‌ای درباره آسیب های اجتماعی نداریم

موسوی چلک: ما سیاست رسانه ای درباره چگونگی پردازش آسیب های اجتماعی نداریم. سیاستی که همه آن را قبول کرده و درباره آن اجماع داشته باشند. حساسیت در موضوع کودک به مراتب باید بیشتر باشد. ما حتما درباره کودک نیازمند یک سیاست رسانه ای خاص هستیم. متأسفانه بسیاری از فیلمسازان به حوزه کودک، بازاری نگاه می کنند. در حالیکه ما حق نداریم استفاده ابزاری از کودکان بکنیم که یا برای ما آورده سیاسی یا آورده اقتصادی داشته باشند.در خیلی از مواقع فیلمنامه هایی که نوشته می شود در واقع این‌نوع رویکرد در آنها حاکم است.

البته مستندهای اثر گذار که با ادبیات مددکاری هم‌، همخوانی داشته،  ساخته شده است، چون فیلمسازان و عوامل آن قبل از تولید، ارتباط خوبی با کارشناسان این حوزه گرفته بودند. در حال حاضر ما نیازمند چنین سیاست هایی هستیم. رسانه ها باید برای تولید هر خبر و فیلمی، ملاحظات رسانه ای و پیوست ها را داشته باشند. گاهی نیت عوامل تولید کننده خیر است اما به دلیل ناآگاهی، اطلاعی از اثرات یک فیلم را ندارند و ناخودآگاه، اثرات منفی بیشتر می شود که بازسازی و اصلاح آن بیشتر زمانبر است.

بهره کشی سیاسی از کودکان کار به بهانه های مختلف

آقای موسوی چلک بارها در مصاحبه هایتان بر این مساله اشاره کردید که جمع آوری کودکان کار با روح مددکاری اجتماعی همخوانی ندارد.. روح مددکاری اجتماعی در این باره چه می گوید؟ 

موسوی چلک: سال ۱۳۷۸ که مصوبه شورای عالی اداری برای متکدیان و بی خانمان تصویب شد، در آنجا کلمه جمع آوری در متن مصوبه شورای اداری آمده است، در همان سال با پیگیری های بهزیستی آن کلمه تغییر داده شد. طی سال ها این روال اجرا شد و عنوان جمع آوری جمع شد و در آیین نامه ساماندهی کودکان کار سال ۱۳۸۴ موضوعی به نام جمع آوری وجود ندارد و بیشتر شناسایی است. از سال ۱۳۷۸ که اولین مراکز دولتی در بهزیستی تاسیس شد عنوان مراکز جذب و شناسایی و نگهداری اولیه بود، ولی چون سابقه کار از گذشته جمع آوری بود و این عنوان همچنان مانده بود تا اصلاح آن آیین نامه.

بارها شده که در کشور به واسطه مناسبات گوناگون،  دستور جمع آوری کودکان کار داده می شود، یک جاهایی دولت ها کودکان کار را به نوعی بهره کشی سیاسی می کنند، به این معنا که بگویند ما فقیر نداریم و شروع به جمع آوری کودکان کار می کنند. متأسفانه مسئولی که به تصمیم به چنین کاری می گیرد،  ادبیات اجتماعی را نمی شناسد.

اقدام اشتباهی  که سال گذشته بعد از تصویب قانون و آیین نامه های زیادی انجام شد، این بود که دستور جمع آوری کودکان کار داده شد و کاری غیر کارشناسانه بود. ما در یکی از استان ها طرح کسبه رو اجرا کردیم‌. به این صورت که کسبه را با کودکان آشنا کردیم و آن ذهنیت منفی را از سوی کسبه به کودکان کار پاک کردیم و مغازه دارها با کودکان آشنا شدند و به این کودکان اعتماد کردند و متوجه شدند که به کودکان می شود اعتماد کرد و همین کسبه ها از کودکان مراقبت می کردند و کودکان در آنجا بی پناه نبودند.

باید کنار کودک نشست و با آنها صحبت کرد

در مددکاری عمده بحث ما همین است که باید کنار کودک نشست و با آنها صحبت کرد، کاری که در هندوستان انجام شد. به خاطر همین تاکیدم بر این است که جمع آوری کودکان کار با روح مددکاری تناسب ندارد. وقتی کنار کودک هستید به مراکزی که وجود دارد، آنها را معرفی می کنید و در خیلی از مواقع از این طریق می توان با خانواده ها ارتباط برقرار کرد. قانون اطفال، قانون بسیار پیشرویی بود و ۱۶ سال طول کشید تا تصویب شود و قوه قضائیه در این حوزه سنگ تمام گذاست، مجددا سازمان بهزیستی سال گذشته مواردی را به آیین نامه اضافه کرده است که دوباره در این آیین نامه ذکر شده که  پلیس باید کودکان کار. را جمع آوری کند. ادبیات جمع آوری برای سد معبرهاست. گرچه معتقدم در سد معبرها هم نمی توان غیر انسانی برخورد کرد مخصوصا درباره کودکان.

ما اصلی به نام پذیرش داریم و بر مبنای اصل پذیریش، باید با کودکان ارتباط برقرار کنیم نه بر مبنای سیستمی که فعلا به غلط در حال اجرای آن هستیم.

مسئولان کودکان کولبر را نمی بینند

یکی از نکات قابل توجه درباره کودکان کار، کولبران هستند چرا نامی از این کودکان برده نمی شود؟

حسنی: این مورد هم بنا به همان دلایلی است که درباره کودکان کار در خیابان عرض کردم که تعدادشان محدود است و چون دیده می شوند بیشتر برای مسئولان به عنوان یک مساله مطرح هستند و نگاه مبلمان شهری به کودکان کار در خیابان دارند و هر مسئولی که منصوب می شود، می خواهد در آن منطقه چهره شهر خوب دیده شود و به نوعی کودکان کار را ساماندهی کند ‌که تا اینجای کار خوب است و کاش این‌نگاه معطوف به تمام کودکان کار و گروه ها شود که شامل کولبران هم می شد. یا مثلا بچه های چوپان را ببینید که از صبح زود بیدار می شوند و تا شب که بر می گردند، تمام روز را تنها هستند و دوران رشد و بالندگی خود را اینگونه طی می کنند و تنهاست و با هیچ کس حرف نمی زند. خب معلوم است که چنین کودکان متوجه چه آسیب هایی می شوند. یا کودکانی که در گود تفکیک زباله هستند یا در کارگاه های زیرزمینی….این کودکان از جمله گروه هایی هستند که دیده نمی شوند و هنوز تبدیل به مساله نشدند.

آقای حسنی مقداری از عملکرد انجمن تان بگویید و اینکه با چه چالش هایی مواجه اید؟

حسنی: وقتی یک فرصتی فراهم می شود که یک کودک ۴ ساعت را در یک فضای امن آموزشی می گذراند و در واقع ۴ ساعت از کار یک کودک را کاهش می دهیم، به نوعی بستر رشد و بالندگی او را تا حدی فراهم کرده ایم‌. کودکانی که در انجمن های شبیه ما آموزش می بینند، به این فکر می افتادند که بعد از مدتی کار خود را تبدیل به یک حرفه کنند و آن را یاد بگیرند و این مساله ناشی از یک آگاهی است که در آنها شکل می گیرد. بر اساس همین آگاهی تصمیم گرفتیم مرکز حرفه آموزشی انجمن را برای کودکان بالای ۱۶ سال که نقض قانون نکرده باشیم، تأسیس کنیم.

مهم ترین چالش ما در این انجمن، مقاومت خانواده هاست و با توجه به اینکه اشاره شد که فقر، فرهنگ فقر را ایجاد می کند و با توجه به شرایط اقتصادی والدین این کودکان، که کودکان خود را به سر کار می فرستند و بعد از مدتی وابسته به درآمد این کودک می شوند، خارج کردن کودک از این چرخه و وارد کردن آن به چرخه آموزش، یک احساس نگرانی نسبت به معیشت را در خانواده های این کودکان ایجاد می کند. در تلاشیم خانواده ها را در این حوزه مجاب کنیم که آموزش بیشتر برای کودک کارکرد بیشتری دارد.

چالش بعدی کودکان، زمانبر بودن آموزش ها و اثر آموزش و حرفه ای است  که یاد گرفته،  مثلا چندین ماه زمان می برد تا یک حرفه را یاد بگیرد و همین مساله بر روی کاهش انگیزه آنها اثر گذار است و مدام خود را مقایسه می کنند که اگر الان سرکار بودم این مقدار درآمد داشتم. از طرفی دیگر چالش ازدواج زود هنگام دختران را داریم که بسیار تلخ و آزار دهنده است.

وجه غالب کودکان کار ما، ایرانی ها هستند

گفته می شود درصد بسیاری از کودکان کار از اتباع خارجی هستند چقدر این درصد و گزاره  را قبول دارید؟

موسوی: وجه غالب کودکان کار ما، ایرانی ها هستند. طبق سیستم های جمع آوری، این کودکان به راحتی شناسایی می شوند و تحویل خانواده ها می شوند. برخی مواقع اظهار نظر مسئولان برای فرافکنی است که بگویند ما در ایران فقیر نداریم و این کودکان کار، ایرانی نیستند. در حالیکه واقعیت این نیست. هر چند ما منکر وجود اتباع خارجی در حوزه کودکان کار نیستیم. اما سیاست های هم سویی هم در این حوزه نداریم. مثلا اتباع خارجه در کشور ما مجوز اقامت ندارد آیا توانستیم رد مرز کنیم؟ ما مرز را باز کرده ایم که همه بیایند و با ورود طالبان به افغانستان، عملا مرزها باز شد که تبعات زیادی هم به دنبال داشته و دارد. بسیاری از این کودکان اسناد هویتی ندارند و در محیط های رسمی نمی توانند کار کنند، به همین خاطر مشغول کارهای دیگر می شوند.

البته معتقدم خدماتی که باید در یک کشور ارائه شود، نباید مرز پاسپورتی داشته باشد. یک کودکی که وارد کشور ما می شود، نیاز به خدمات بهداشت و درمان دارد و باید آن را دریافت کند. فارغ از اینکه کارت داشته باشد یا نه. حق نداریم آنها را از خدماتی محروم کنیم.

اسناد و قوانین ما دارای تضادهایی است. از یک طرف گفته می شود اتباع خارجی فاقد مجوز باشند و باید رد مرز باشند، از طرف دیگر در عمل کاری برای این کودکان نمی توانیم انجام دهیم، همه این موارد باعث می شود در برنامه ریزی برای حوزه کودکان کار دچار مشکل شویم.

ما تعداد زیادی کودکان کار داریم که فقط در خیابان نیستند بسیاری از آنها در محل هایی هستند که نه خیابانی در کار است نه دوربینی، نه رسانه ای آنها را پوشش می دهد، نه صدای کسی هست و نه NGO در آنجا فعال است.

کودکانی که قرار است به هر طریقی رد مرز شوند، نیازمند یک مطالعه بیشتر و ملاحظات خاص برای توجه به حقوق این گروه از کودکان است‌ که‌ آسیب کمتری ببینند‌ و ارتباط بین کودکان و خانواده های خارجی را تسهیل کنند.

حسنی: انحراف در قضاوت همینجا صورت می گیرد. چون مساله جمع آوری مطرح می شود و وقتی آماری اعلام می شود، درصد بالای این ها از کودکانی هستند که در خیابان کار می کنند. مسئولان هیچ گاه به بخش های کشاورزی و کارگاه های ما برای جمع آوری تعداد کودکان کار نرفتند. هر چند در بخش هایی، حضور اتباع بیشتر است.

مثلا در زباله گردها در سال ۹۷ که اعلام شد ۹۳ درصد این کودکان غیر ایرانی هستند، اما این آمار الان تغییر کرده و خانواده های ایرانی زیادی درگیر مدیریت پسماند شدند. در بخش پسماند و در حوزه کار کودک در خیابان به ویژه در شهر های بزرگ، جمعیت خارجی بیشتر است. اما این جمعیت هدف، بخش کوچکی از جمعیت عظیم کودکان کار هستند. ما به کارگاه ها نرفتیم. ما در مرکز بم ۲۷۰ کودک داریم که ۱۰۰ درصد ایرانی هستند.

آموزه های دینی، ملی و انسانی ما نگاه جهان وطنی به موضوع دارد، کودکی که در این کشور کار می کند، آسیبش متوجه خودش و جامعه است. هر چند نگاه مسئولان بعد از فرمایش رهبری درباره آموزش کودکان غیر ایرانی؛ بسیار راهگشایی بود و نگاه مسئولان تعدیل شده است.

الان که زمان ثبت نام دانش آموزان ایرانی و غیر ایرانی در مدارس است و ما با یک مقاومت در این حوزه برای ثبت نام دانش‌آموزان اتباع روبرو هستیم،  خواهش مان این است که تا فرصت باقی مانده بستر سازی کنیم که ثبت نام این دانش آموزان انجام شود که هم فرصت کودکی را به آنها هدیه کرده باشیم و هم خدمت به جامعه بشری کردیم. آن کودک فقط امروز را دارد و دیگر این فرصت طلایی برایش محیا نمی شود.

در پایان اگر راهکاری منطقی و درست برای ساماندهی پدیده کودکان کار وجود دارد بفرمایید….

حسنی: در انجمن حمایت از حقوق کودکان کار، شعار راهبردی ما این است که حمایت از کودکان، مبارزه با کار کودکان است. به این معنا که هر جا با یک گروه از کودکان مواجه ایم، راهی جز حمایت نداریم و نمی توانیم مسائل او را به آینده واگذار کنیم. پس باید رویکرد حمایتی داشته باشیم.

در حوزه مبارزه هم منظور یک مبارزه قهری و همراه با خشونت نیست، بلکه این مبارزه از جنس آگاهی رسانی و درگیر کردن تمام کسانی است که اقدام شان می تواند بر سرنوشت کودکان تاثیر بگذارد. این طیف مبارزه شامل خانواده کودک تا پلیس و معلم و حتی فراتر از مرزهای ملی است. پس در این مبارزه باید به آن طیف وسیع و درگیر کردن آنها هم توجه کرد و به نوعی برانگیختن حمایت افراد مختلف از خانواده تا سطح بین الملل می شود.

موسوی: طبیعتا عرصه اول، عرصه سیاست گذاری هاست. اگر سیاست گذاری های ما درست نباشد، محصول و نتیجه اش شرایط فعلی در جامعه است. فقر و آسیب هایی که در حال حاضر خانواده ها و کودکان کار تجربه می کنند، محصول سیاست های ناکارآمد است. در حوزه خاص کودکان، سیاست گذاری های خوبی انجام شده است، مثل قانون حمایت از اطفال، قانون حمایت از کودکان بی سرپرست و بد سرپرست، مقابله نامه ۱۸۹ سازمان بین المللی کار و اسناد و قوانین دیگر …مشکل ما این است که این قوانین اجرا نشد. اما روح کلی حاکم بر قوانین حوزه کودکان، روح رویکرد انسانی و حمایت اجتماعی کودک است. دلیلش این است که نه دولت و نه مجلس توان ایجاد هماهنگی برای اجرای سیاست ها و قوانین را ندارد.

حتی وقتی ما خون دلها می خوریم که یک قانون تصویب شود، متاسفانه نهادهای کارآمدی و اقتدار لازم برای اجرای آنها نداریم.

ما نیازمند اجرای تکالیف قانونی به صورت مستمر هستیم.

بخش دیگر این است که سیاست گذاری های کلان کشور ما تا زمانیکه به سمت تامین چند لایه تامین اجتماعی نرود، هیچگاه مساله فقر به معنای عامش و فقر کودک به معنای خاص اش تحقق پیدا نمی کند. از قانون برنامه دوم توسعه این موضوع مطرح بود همچنین در قانون اساسی اصل ۲۹ و ۲۱ و قانون ساختار تامین رفاه اجتماعی تا سیاست کلی تامین اجتماعی که فروردین ۱۴۰۰ اعلام شد. پس تا زمانیکه به سمت اجرای نظام چند لایه تامین اجتماعی فراگیر نرویم، هیچ گاه نمی توانیم فقر را کنترل و فقرا را به موقع شناسایی کنیم. گاهی اوقات با یک مساعدت هایی، افراد نیازی به چسبندگی و حمایت های اجتماعی ندارد.

چون نظام شناسایی ما به موقع نیست و فعال نیست، مجبوریم حمایت های اجتماعی طولانی مدت داشته باشیم، در حالیکه اسناد و قوانین تکالیف را مشخص کرده است.

بخش بعدی در حوزه اجرا است. تسهیل دسترسی کودکان به خدمات و حقوق شهروندی، فارغ از هر ویژگی که دارند، باید انجام شود.

در برخی مواقع باید خدمات را جایی ببریم که کودکان در آنجا حضور دارند. مثل ایجاد انجمن ها و مراکز آموزشی.

من معتقدم کودکان بالای ۱۵ سال باید درس بخوانند اما مهارت هایی را هم یاد بگیرند. طبق سفری که به هند داشتم کودکان در آنجا ضمن کار و تحصیلی که داشتند، سه کار را هم یاد می گرفتند که باعث اشتغال پایدار برایشان می شد.

باید به سمتی برویم که کودکان ما آسیب کمتری ببریم و خدمات آموزشی و مهارتی را جایی ببریم که کودکان در دسترس باشند. چرا که با این اقدامات اگر در تلاش باشیم، کودکان ساعت هایی از کار دور باشند، مهارت ها و فرصت هایی به دست می آورد و مهارت های اجتماعی را هم یاد می گیرند.

ضمن تمرکز بر سیاست گذاری، اجازه بدهیم تشکل های دولتی و غیر دولتی فعال باشند و از همه‌ مهم‌تر دسترسی به خدمات در این حوزه است‌. همچنین با سیاست رسانه در حوزه کودکان به اجماع برسیم. داشتن یک سیاست رسانه درباره پردازش کودکان کار فکر می کنم، شرایط ما مقداری بهتر خواهد شد.

از دیگر راهکارهای موجود، تشویق بنگاه ها به ایفای مسئولیت اجتماعی است. بنگاه هایی که وارد این حوزه می شوند و سرمایه گذاری و حمایت می کنند باید بیشتر تشویق شوند که به این سمت بیایند و باید در این باره تلاش کنیم برچسب هایی که در این حوزه در ذهن این بنگاه ها نسبت به کودکان کار هست، برطرف شود.

حسنی: مادامی که زیر ساخت های اجرایی فراهم نشود و نظام‌چند لایه تامین اجتماعی نباشد و به نوعی آسودگی خیال برای کودکان و خانواده ها نباشد، و امنیت معیشت نباشد، بهترین قوانین هم که باشد از آن تخطی می شود. ما مرجع ملی کودک را داریم اما دیده بانی حقوق کودک نداریم، آنچه انتظار داریم این است که مرجع ملی وظیفه اش را درباره دیده بانی  حق و حقوق کودک به درستی انجام دهد و از دستگاه های زیربط تکالیف و مسئولیت های قانونی شان را مطالبه کند و رصدگر  نقص و کوتاهی هایی که انجام شده، باشد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز