سیاست؛ سهل و ممتنع
![سیاست؛ سهل و ممتنع](https://cdn.ilna.ir/thumbnail/XWWpjxq2HOln/YdHYY4gWkVxziNocTLLHoQVar3TrxmvO0e6SENMutiBXz7JNO2nT2KLgCR9h7O_-yMtFV2AKWHv4l_4LeI27Qq4xQIoDjB_gIQDHEiqNepRBeBVXNnV0prVaU0ikrllh7otfNPZWXfo,/%D8%A7%D8%BA%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D8%B4%D8%A7%D8%AA2.jpg)
مخالفانی که کاسه گدایی را پیش رهبران خارجی گرفتهاند و آنان هم به روشنی جوابشان را میدهند که ایران و آینده آن مربوط به مردم ایران است و نه ما بهعنوان کشورهای غربی. کنشگرانی که تا این حد خوار و حقیر هستند اهمیت بحث ندارند، مهم این است که متاسفانه گروهی در داخل کشور چنان رفتار کردند که امروز باید لیدری مردم مخالف یا منتفد، به خارج برود و چنین افرادی مدعی آن باشند. این درسی مهم است، اگر گرفته شود.
اعتراضات پاییز 1401 یک ویژگی مهم داشت که برای اولین بار در 44 سال گذشته رخ میداد، آن هم پیدا کردن افرادی بود که خود را در مقام مالک و رهبری این اعتراضات معرفی میکردند، درحالیکه بسیاری از معترضان نهتنها حس تعلقی به آنان نداشتند، بلکه متنفر هم بودند، ولی فضای مجازی و به حاشیه راندن فعالان سیاسی داخل از سوی حکومت، این شرایط را ایجاد کرد که فعالان آن سوی مرز در قامت رهبران خودخوانده وارد میدان شوند. مشکل آنان این بود که نمیدانستند سیاست سهل و ممتنع است. سهل است که بتوان به هر کس نقد کرد و شعاری علیه وضع موجود داد، در این سطح کار سختی برای کنشگری بهویژه از نوع مجازی آن وجود ندارد. ولی هنگامی که یک مرحله به جلو میروید و درگیر وحدت و همکاری میشوید، یا گام عملی بر میدارید، کمکم معلوم میشود که سیاست گلخانهای و مجازی در فضای واقعی جواب نمیدهد و نیازمند خیلی چیزها است. نمونههایی از اقدامات نابخردانه که نشان از فاصله عمیق این کنشگران گلخانهای با واقعیت داشت، کم نیست. استقبال از خشونتهای کلامی و خیابانی، مواضع زشت و ضدملی در جریان مسابقات فوتبال، پیشنهادهای عجیب و غریب درباره اعتصابات، راهاندازی کمپینهای دروغ علیه شرکتهای ایرانی از جمله لبنیات میهن، همگی موجب شد که حساسیت به آنان زیاد شود. حساسیت نسبت به وجود هر نوع صلاحیتی در آنان. آخرین مورد حضور یکی از بدنامترین چهرههای رژیم گذشته در راهپیمایی مخالفان بود.
پرویز ثابتی که در 44 سال گذشته همواره از عرصه عمومی پنهان بود و تصویری از او وجود نداشت، یکباره در این تظاهرات حاضر شد. موضوعی که موجب نفرت و خشم عمومی شد و ماهیت رهبران معترض یا برنامهریزان تظاهرات را نشان داد. شاید گفته شود که این امر برنامهریزیشده نبوده و او خودش آمده است، در این صورت میتوانستند در این خصوص اعلام نظر کنند. به علاوه این چه فضایی است که شکنجهگران هم احساس میکنند که قادر به حضور در میان معترضان هستند؟ در نابخردی برنامهریزان این رویداد همین بس که برخی گمانهزنیها حاکی از آن است که این اقدام برای بدنام کردن آنان از سوی مخالفانشان اجرایی شده است. زیرا چنان ماجرا مفتضح است که هیچ عقل سلیمی از آن دفاع نخواهد کرد و یا حتی در برابر آن سکوت نمیکند.
در هر حال مسئله امروز ما، مخالفان آن سوی آب نیستند، مخالفانی که کاسه گدایی را پیش رهبران خارجی گرفتهاند و آنان هم به روشنی جوابشان را میدهند که ایران و آینده آن مربوط به مردم ایران است و نه ما بهعنوان کشورهای غربی. کنشگرانی که تا این حد خوار و حقیر هستند اهمیت بحث ندارند، مهم این است که متاسفانه گروهی در داخل کشور چنان رفتار کردند که امروز باید لیدری مردم مخالف یا منتفد، به خارج برود و چنین افرادی مدعی آن باشند. این درسی مهم است، اگر گرفته شود.