کتابهای برتر ادبیات داستانی فارسی در سال ۱۴۰۰ به انتخاب روزنامه سازندگی
گروه ادبیات سازندگی از میان آثار منتشرشده در سال ۱۴۰۰ بهترین کتابهای سال را انتخاب کرد.
به گزارش روزنامه سازندگی، به سنتِ بیشترِ نشریههای معتبر دنیا، که در پایان سال، برترین کتابها را در همه حوزهها انتخاب میکنند، گروه ادبیاتِ سازندگی نیز براساس کتابهایی که در طول سال در روزنامه به آن پرداخته شده، دست به انتخاب کتابهای برتر در حوزه ادبیات داستانی (مجموعهداستان و رمان) زده است. آنچه میخوانید ده رمان و مجموعهداستان برتر فارسی در سال ۱۴۰۰ به انتخاب گروه ادبیاتِ سازندگی است.
۱-حفره
محمد رضاییراد علاوه بر فیلمنامهنویسی، نمایشنامهنامهنویسی و کارگردانی تئاتر، داستاننویس برجستهای نیز هست. «حفره» سومین اثر داستانی اوست که از همان عنوان کتاب میتوان به اصلیترین بنمایه رمان رسید، یعنی خودِ کلمه حفره. قصه کتاب هم از دلِ همین کلمه سربرمیآورد و شاخوبرگ میگیرد و شخصیتهای آن نیز در ارتباط به آن شکل میگیرند. همه مفاهیم کتاب، تنها در جهانِ حفره است که موجودیت مییابد. جهانی برای فرار از جنگ. پسرک عرب ایرانیِ «حفره» هنوز بهدرستی نمیداند زندگی و مرگ و جنگ چیست که مصیبت جنگ بر سر خودش، خانواده و سرزمینش آوار میشود. نهتنها او، که هیچکس فرصتی برای فکرکردن ندارد و فقط انگار هرکس باید جانش را در جایی پنهان کند، گودالی، چاهی، غاری، حفرهای! رضاییراد در «حفره» از ریتم و کوبش بیوقفه کلمهها و جملهها نهایت استفاده را میکند و داستانش را با ظرایفی از تاریخی که در بافتِ رمان تنیده شده، پیش میبرد.
۲- قهقهه
سمیه مکیان پس از موفقیتِ دو رمان «غروبدار» و «پنج شب» اش، در رمان سومش «قهقهه» نیز بهمانند دو رمان پیشینش، بهسراغ سوژهای نو و بدیع رفته تا نوزده سال و ششماه و بیستویک روزِ حصرِ اسماعیلمیرزا (شاهاسماعیل دوم) را در زندان قلعه قهقهه روایت کند. مکیان در این رمان، نقبی میزند به تاریخ پرفرازونشیب صفویان، و روایتی دستِ اول از آن دوره به ما میدهد که بیشباهت به امروزِ ما نیست. مکیان در این رمان، برای پشبرد قصهاش، از زبان کمک میگیرد و با ورزدادنِ آن، به خلقِ تصاویر و مفاهیم و ترکیببندیهای نو، برای قصهاش سود میجوید تا بارِ تراژیک زندگی اسماعیل میرزا در دوران کودکی در قزوین و دوران جوانی در زندان قهقهه در اردبیل را بر دوش خواننده بگذارد برای درکِ بهترِ این تاریخِ بیرحم. تصویری که مکیان در چرخشِ زمان از گذشته به حال و آینده میدهد، زمانِ ویرانگری است که خواننده را مدام با شخصیتهای رمان به دلِ تاریکی میکشاند برای دیدنِ دیگربار خود و آنچه بر تاریخ و سرزمینش رفته است.
۳-بزها به جنگ نمیروند
مهیار رشیدیان با سومین اثرش «بزها به جنگ نمیروند» پس از یکدهه بازگشتی موفق به ادبیات داستانی فارسی داشته است. رشیدیان از سال ۸۳ تا ۹۶ به سمت فعالیتهای مطبوعاتی و مستندسازی سوق داده میشود که نتیجه آن در حدود پنجاه ساعت تهیه و تولید فیلم مستند، بخصوص مستندهای صنعتی و عمرانی است که بخشی از آن را در آخرین اثرش میتوان دید: «بزها به جنگ نمیروند». رشیدیان در بستر سیال سومین اثر داستانی خود تلاش میکند رابطههای انسانی را بکاود و از دل فلسفه زیستی آنها که از دل این اقلیم برآمدهاند، تصویر کاملی بیرون بکشد. رویارویی آدمها در شکلی چندوجهی جریان دارد. در نگاه اول بهنظر میرسد خودیها در برابر غریبهها صفآرایی کردهاند. اما هرچه قصه به اوج خود نزدیک میشود، نقیضههای بیشتری در برابر این پیشفرض سربرمیآورند. احداث تونل، بومیها و غیربومیها را در کارگاهی گرد هم آورده است. تصویر این گردهمایی از دور، آرمانی و عاری از هرگونه مسألهای دیده میشود، اما انفجارهای پیدرپی برای پیشبرد مسیر تونل، بهتدریج تزلزل رابطهها را نمایان میکند.
۴- خوکچه بادنما
«خوکچه بادنما» هشتمین اثر داستانی احمد آرام نویسنده صاحبسبک بوشهری است که با بهکارگیری روایتی وهمآلود، آمیختن رویا و واقعیت، و عناصری از فرهنگ مناطق بومی جنوب ایران، صداها و تصاویر تازهای خلق میکند؛ شاید بتوان از داستانهای او با عنوان «سوررئالیسم جنوبی» یاد کرد؛ سوررئالیسیمی که با پیچیدگیهایش سعی در کشفِ جغرافیایی فراتر از جنوب دارد. آرام در این مجموعهداستان تصویری تاریک از آدمها ارائه میدهد که بیشباهت به دنیای امروز ما نیست. شخصیتها در دل همین تاریکی به درک تازهای از خود و دیگران میرسند. درکی که با خودویرانگری نیز همراه هست؛ خودویرانگری خصلتی است که در پسزمینه بعضی از شخصیتهای این مجموعه دیده میشود؛ ویژگیای که از نمودهای بارز جامعه امروز ماست که آرام در این داستانها آنها را بهخوبی بازنمایی کرده است.
۵-کلاهی که پس معرکه ماند
محمد کشاورز نویسندهای گزیدهکار وکوتاهنویس است که در طول سه دهه از عمر نوشتنش، چهار کتاب منتشر کرده، که هر سهتای پیشین موفقیتهای چشمگیری را برایش به ارمغان آورده است. «کلاهی که پس معرکه ماند» مجموعه نُه داستان است. آنچه در تمامی داستانها، بارزتر از باقی عناصر به چشم میآید، مواجهه آدمهای قصه با شرایط بحرانی و رویکردهایشان برای حل مسأله است. آنها هیچگاه موجوداتی معمولی و در نقطهای میانه طیف نیستند؛ یا به تمامی خیرند، یا کاملا در سویه شر قرار دارند. کسانی که در فیلمِ زندگیِ خود قهرمانانی هستند که با طرفدارانشان همپیمان شدهاند تا نهایتِ توانشان بجنگند و پیروز بیرون بیایند و در این راه، هر ترفندی که در چنته دارند به میدان آورند. اما مجال هنرنمایی کوتاه است و آنها از پس وعدههایی که دادهاند برنمیآیند و نارضایتی تماشاگران را برمیانگیزند. همین مسأله از آنها ضدقهرمانیهایی میسازد با سرنوشتی نافرجام.
۶-ظلمت شب یلدا
امین فقیری در طول نیمقرن نوشتن، از مجموعهداستان «دهکده پرملال» تا امروز، آثار بسیاری منتشر کرده، که شاید بتوان گفت رمانِ «ظلمتِ شبِ یلدا» مهمترین رمان اوست؛ عاشقانهای است بر بستر تاریخ؛ محور اصلی این رمان بر مبنای عشق و ایثار و ازخودگذشتگی است. عناصر صوری متن، چشماندازهای زیادی را به ذهن میکشاند که هرکس میتواند خوانش و تأویل خود را از آن داشته باشد. اما آنچه در سراسر متن به چشم میخورد، ظلم و ستم و اجحافی است که از طرف حکومت وقتِ قرن دهم هجری بر مردم اعمال میشود. رمان در نگاه اول، تصویری از «عیسی»، سنگتراش و مجسمهساز بیستساله را به ما نشان میدهد که سردمداران حکومتی او را به جرم عشق و علاقهمندی به دختری بهنام «یلدا» که دختر ملکالتجار از تاجران معروف شیراز است، بهشدت مضروب میکنند. امامقلی، پسرِ الهقلی، عموی پادشاه که عاشق و دلباخته یلدا است تصمیم میگیرد که به هر طریقی عیسی را از میان بردارد. در این بین از طرف حکومت وقت به عیسی ابلاغ میشود که ضربالاجل باید شهر شیراز را ترک کند. عیسی علیرغم میل باطنیاش و عشق سوزانی که به یلدا دارد مجبور میشود خانه و زندگی و مادر خود را ترک کند.
۷- سونات لال
میترا معینی در سومین اثر داستانیاش «سونات لال» به سراغ سوژهای کمترکارشده رفته: داستان مردها و زنهای ایلیاتی؛ موضوعی که پیش از این در «سووشون»ِ سیمین دانشور و «آتش بدون دود»ِ نادر ابراهیمی در بستر جغرافیای ترکمنصحرا خوانده بودیم. معینی در این رمان، برعکس نادر ابراهیمی که داستانش در شمال ایران میگذرد و سیمین دانشور که در فارس، به سراغ روایت قیام عشایر جنوب در دوران جنگِ بزرگ میرود و بر بستر آن، داستانِ قهرمانش دختری بهنام پریدخت و نقل راز مرگ سه تن در یک قلعه، سرنوشتی عجیب از مرگهای پیدرپی خاندان مادری، اثری پُر از خردهروایت و قصههای اسطورهای و حیرتانگیز. را با رخدادهایی که به فروپاشی ساختار اقتدار عشایری در ابتدای حکومت پهلوی منجر میشود، پیوند میدهد.
۸-هفت قدم تا سنگر
«هفت قدم تا سنگر» اولین کتاب داستانی محمد حیاتی مترجم و داستاننویس است. مجموعهای با هفت داستان، که هر کدام بهنوعی قدمی بهسوی ناشناختهها است. هفت قدم در «نور کمرمق ماه»، «سال گذشته در امامزاده طاهر»، «هفت قدم تا سنگر»، «از اینجا تا پردیس»، «قصه ما به سر رسید»، «ماعالمولک»، «پرستو» و «خضره اماللیف». این هفت داستان بهمثابه تمثیلهایی تاریخیاند. تمثیلی که همزمانی داستانها را با زمانه امروز بیان میکند. سنگر حقیقتی تاریخی است که هویت گذشتهاش را از دست داده و به یک شیِ دستنیافتنی تبدیل شده. هفت بهعنوان عامل متعالی و دستنیافتنی، با هر قدم، هالهای از ترس، گناه و لذتِ شناخت را توامان همراه دارد. درواقع هفت در آن محدوده متوقف میشود. در این قدمهاست که نویسنده تاریکی را میبیند: تاریکیِ حال و تیرگی و ابهامی که از نسلهای گذشته بر زمانه ما سایه افکنده است. این مجموعه نمایشدهنده یک نسل است؛ نسلی که طعم گس ترس را چشیده، ناکامی و استیصال را زیسته و در راه بازمانده. نسلیکه نه از گذشتهاش دلِ خوش دارد و نه به تجربهای امن رسیده است. شخصیتهای داستانها همواره از چیزی میگریزند که بهناچار آن را بر دوش میکشند.
۹-توفان سال موش
محمد قاسمزاده از برجستهترین داستاننویسهای امروز ایران است که برای «چیدن باد» موفق به دریافت جایزه مهرگان ادب برای بهترین رمان سال شد. قاسمزاده در آخرین اثرش «توفان سال موش» به خلق جهان دیگری دست میزند بر زمینهای تاریخی؛ تاریخی که جزو مولفههای اصلی داستانهای قاسمزاده است، و البته رگههایی از طنز. «توفان سال موش» با ورود معماران و ماشینها بتونساز و شخصیتهای دیگر به روستایی خیالی بهنام «ملکان» آغاز میشود و روند شهرشدن آن روستا را شرح میدهد. شخصیت اول رمان یا بهنوعی ضدقهرمان آن، ابراهیم پریافسا نام دارد؛ روشنفکری که سالها پیش از شهرشدنِ ملکان در آنجا سکنی گزیده و وقتی روستا محو میشود و شهر برمیآید، به اولین ناراضی و اولین زندانی شهر تبدیل میشود؛ گویی او استعارهای از ابراهیم و شکستن بتها در کتاب مقدس است.
۱۰-مرگامرگی
شروین نادری در حوزههای مختلف داستان و ناداستان، کودکونوجوان و بزرگسال کتابهایی دارد که هر کدام تجربهای است متفاوت برای نویسنده و خواننده. «مرگامرگی» آخرین کتاب داستانی اوست؛ مجموعهای از داستانهایی که در گذشتهای نهچندان دور رخ میدهند؛ زمانهای که گرچه فنآوریهای نوپا همچون برق و اتومبیل به زندگی انسانها رفاهی نسبی بخشیده، اما آدمها همچنان به شیوه نسلهای قبل روزگار میگذرانند. خانوادهای بزرگ، در عمارتی معطر به بوی بهارنارنج و یاس زندگی میکنند. خانهای که جهانی جدای از دنیای بیرون است و قواعد بازی منحصربهخود را دارد و تخطی از قوانین آنهم عواقب و مجازات سنگینی با خود به همراه میآورد. فلسفه وجودی هر کدام از آدمهای این عمارت روایتگری درباره وقایع خاص خود است. نویسنده در هر فصل بر یکی از این آدمها متمرکز میشود و سیر زندگیاش را بر پرده میآورد.