ایکنا از دفاعهای مقدس گزارش میدهد؛
شهیدان فخری؛ از والفجر ۲ تا مسیح دانشوری
شهید غلامرضا فخری از جمله شهدای مدافع سلامت است که تمام زندگی خود را وقف مردم کرد. او پس از ۳۵ سال تلاش مداوم در راه سلامت مردم و در حالی که تا آخرین لحظه زندگی و سرم به دست به بیماران کرونایی خدمت میکرد، به بردار شهیدش، که در عملیات والفجر ۲ به شهادت رسیده بود، پیوست.
به گزارش ایکنا، شهید، شمعی است که خدمتش از نوع سوختن و فانی شدن و پرتو افکندن است تا دیگران در این پرتو که به بهای نیستی او تمام شده است بنشینند و آسایش بیابند. آری، شهدا شمع محفل بشریتند؛ سوختند تا محفل بشریت را روشن نگه دارند.
بیش از چهار دهه از انقلاب اسلامی و پایهگذاری نظام جمهوری اسلامی ایران از سوی معمار کبیر انقلاب حضرت امام خمینی(ره) میگذرد. ملت ایران با لبیکگویی به رهبر خود از سالها پیش از پیروزی انقلاب، وارد مبارزه با نظام طاغوت شدند و شهدای فراوانی را تقدیم انقلاب کردند. پس از پیروزی انقلاب نیز بسیاری از جوانان و دلیرمردان این سرزمین در مقاطع حساس مشغول مبارزه با دشمنان این مرز و بوم از منافقان گرفته تا سربازان بعثی عراق در جنگ تحمیلی، اشرار و یاغیان مرزی و نیز دفاع از حرم اهل بیت(ع) در سوریه و عراق شدند.
یکی از مقاطع تأثیرگذار در تاریخ این مرز و بوم، شیوع بیماری همهگیر کروناست. با شیوع این ویروس در جهان و ایران، مدافعان سلامت کشور از پزشکان و پرستاران گرفته تا خدمتکاران بیمارستان و تمامی کسانی که در کادر درمان خدمت میکردند، وارد میدان مبارزه شدند. مبارزه و ایستادگی کادر درمان کشور یادآور مقاومت رزمندگان اسلام در هشت سال دفاع مقدس است؛ طی یک سال و اندی گذشته بسیاری از جان برکفان و خادمان عرصه سلامت جان خود را در راه دفاع از مردم شریف ایران اسلامی تقدیم کردهاند؛ به بهانه هفته دفاع مقدس گذری داریم بر رشادت شهدای امروز کشورمان که عاشقانه سوختند تا ما بمانیم.
شهید غلامرضا فخری، متخصص بیهوشی و آیسییو، از جمله شهدایی است که عمر خود را وقف خدمت به مردم و بیماران و نیز جان شیرین خود را در خدمت به بیماران کرونایی به جانآفرین تسلیم کرد. این شهید بزرگوار تا آخرین لحظه زندگی و در حالی که سرم به دست داشت، مشغول درمان بیماران کرونایی در بخش آیسییو بود و ایستادگی او در این مسیر یادآور دلاورمردیهای برادر شهیدش و دیگر رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس است.
مرضیه پوراکبری، همسر شهید غلامرضا فخری، در گفتوگو با ایکنا، در رابطه با دقایق و زوایای مختلف زندگی و نیز ویژگیهای اخلاقی این شهید بزرگوار اظهار کرد: شهید فخری در بهمن ۱۳۴۹ در شهرستان برازجان استان بوشهر و در خانوادهای کاملاً مذهبی و معتقد به اسلام و انقلاب به دنیا آمد. همچنین برادر ایشان، شهید محمدجواد فخری، که پیش از رفتن به جبهه، مسئولیت نهضت سوادآموزی و نیز فرماندهی بسیج شهرستان برازجان را بر عهده داشت، در سال ۶۲ و در ۲۱ سالگی در حالی که جزء گروه تخریبچی در عملیات مختلف بود، در جریان عملیات والفجر ۲ به اسارت نیروهای بعثی درآمد و پس از مدتی به علت شکنجه فراوان بعثیها که کینه شدیدی از بسیجیان و سپاهیان اسلام به دل داشتند، به شهادت رسید.
وی با بیان اینکه پدر شهید فخری نیز از خیران سطح منطقه و شهرستان برازجان بود، تصریح کرد: همچنین، مادر شهید فخری از بانوان خانهدار و خیری بود که فرزندان خود را تقدیم اسلام و انقلاب کرد. شهید غلامرضا فخری زمانی که دیپلم گرفت، دوره پزشکی عمومی خود را در سمنان و دوره تخصصی بیهوشی و آیسییو را در اصفهان گذارند و در تمام مدت ۱۰ سال تحصیل خود عضو بسیج دانشجویی و از بسیجیان بسیار فعال بود.
همسر شهید فخری که خود از پزشکان متخصص در حوزه پوست و زیبایی است، ادامه داد: همسرم پس از فارغالتحصیلی، حدود سه سال در نقطهای کاملاً محروم که حتی آب قابل شرب نیز نداشت، یعنی بخش لامرد شهرستان لارستان استان فارس به فعالیت و خدمت به مردم محروم پرداخت. شهید فخری پسرخاله من بود و در سال ۷۵ با یکدیگر ازدواج کردیم و ثمره این ازدواج نیز تنها دخترم است که هماکنون ۲۳ سال دارد.
پوراکبری بیان کرد: شهید فخری حدود هشت سال در بیمارستان امیرالمؤمنین(ع) نازیآباد دانشگاه آزاد تهران و در بخش آیسییو فعالیت کرد و چون هر دو پزشک بودیم، هیچگونه دغدغه مالی نداشتیم. در اسفند ۹۸ که آغاز شیوع کرونا در کشور بود و بیمارستانها و کادر درمان با مشکلات فراوانی از جمله کمبود تجهیزات پزشکی مواجه بودند، طوری برنامهریزی شده بود که باید هر چهار ساعت یک ماسک در اختیار هر یک از پزشکان قرار میدادند، اما متأسفانه یکباره ماسک بسیار کمیاب شد و حتی از الکل و مواد ضدعفونیکننده دیگر نیز، که امروز به وفور یافت میشود، خبری نبود. بنابراین، در طول هر ۲۴ ساعت فقط یک ماسک به پزشکان میدادند، اما شهید فخری با وجود این مشکلات، صحنه را ترک و کشیکهای خود را به افراد دیگر واگذار نکرد.
همسر شهید فخری تصریح کرد: به یاد دارم که شهید فخری همیشه این جملات را به زبان میآورد که اگر من کشیکهای خود را به دیگری واگذار کنم، آن هم در شرایطی که کادر درمان با کمبود تجهیزات و نیروی متخصص روبهروست، مردم چه کنند. او انسان مردمداری بود، به طوری که همواره در گفتار و خدماتش مشخص بود.
وی با اشاره به اینکه در نظر شهید فخری، مردم و کار بر خانواده اولویت داشت، گفت: بارها اتفاق افتاد که اگر شیفت هم نبود، چنانچه از بیمارستانهای مختلف برای حضور در آیسییو با وی تماس میگرفتند، بدون اینکه درباره مبلغ آن صحبت کند، کشیک را میپذیرفت و راهی بیمارستان میشد. همسرم به هیچ وجه انسانی مادی و اهل حساب و کتاب نبود. البته این امر گاهی باعث رنجشم میشد، اما من یک انسان معمولی و زمینی هستم و او انسانی آسمانی بود و تمام افرادی که با او در ارتباط بودند همواره به این امر اذعان میکنند. حتی یکی از دوستان ایشان، که از متخصصان بیهوشی و ساکن اصفهان است، پیشنهاد داد که کتابی با عنوان «مرد آسمانی» را در راستای زندگی شهید فخری و با بودجه شخصی خود چاپ کند.
پوراکبری افزود: تمامی افرادی که شهید فخری را میشناختند، میدانستند که بارها و بدون اینکه به دنبال حقالزحمهای باشد، به شیفت کشیک در بیمارستانهای مختلف میرفت. او عاشق فعالیتهای انسانی بود و مادیات برای او اهمیتی نداشت. گاهی از اینگونه رفتارهایش گلایه میکردم و از او میخواستم حالا که وقت خود را برای رفتن به کشیک و حضور در بیمارستان اختصاص میدهد، به دنبال حق مادی خود نیز باشد، اما از لحاظ شخصیتی چنین انسانی نبود.
همسر شهید فخری با بیان اینکه هیچگاه همسرم را یک انسان معمولی به حساب نمیآورم، گفت: انسان معمولی باید حداقل به فکر مقولات مادی همچون میزان درآمد و حساب و کتاب مادی زندگی باشد، اما او اصلاً به این موارد فکر نمیکرد.
وی بیان کرد: شهید فخری از زمان شیوع کرونا یعنی اسفند ۹۸ وارد عرصه خدمت به بیماران کرونایی شد و هیچ باکی نداشت؛ چراکه همواره بیان میکرد که اگر قرار باشد این اتفاق رخ دهد، حتماً مبتلا خواهم شد. در ایام نوروز ۹۹ بیمارستان نورافشار به دلیل ترس برخی پزشکان از کرونا و ترک خدمت آنها، به نیرو احتیاج داشت و از شهید فخری درخواست کردند که برای خدمت به بیماران کرونایی به آنجا برود. همسرم نیز که عادت به نه گفتن نداشت، با آغوش باز این درخواست را پذیرفت و به کشیک بیمارستان رفت.
پوراکبری اظهار کرد: یازدهم فروردین ۹۹ شهید فخری به من گفت که احتمالاً در کشیک دیروز زمانی که مشغول خدمت به یک خانم جوان مبتلا به کرونا بود، به این بیماری مبتلا شده است. او سه روز بعد در حالی که دچار درد بدن و اسهال شدید شده بود، از محل کشیک خود با من تماس گرفت و با اینکه درگیر بیماری بود، گفت که کسی نیست که به جای من در آیسییو کشیک بماند و به همین دلیل من با دو ماسک به خدمت خود ادامه میدهم تا حداقل باقی افراد مبتلا نشوند. شهید فخری تا آخرین لحظه زندگی به بیماران کرونایی خدمت کرد و پنج روز بعد با تنگی نفس شدید مواجه و سپس در بیمارستان مسیح دانشوری بستری شد. پس از پنج روز بستری، متأسفانه اکسیژن خون او چنان پایین آمد که دیگر کاری از دست کسی برنمیآمد و به شهادت رسید.
همسر شهید فخری افزود: پس از شهادت همسرم، مردم استان بوشهر که شهید فخری و خانواده او را میشناختند، برای عرض تسلیت در خانه پدریاش جمع شدند و از اینکه چنین پزشک شریف و مردمداری را از دست داده بودند، اظهار ناراحتی و شکوه میکردند. شهید فخری یک نفر بود اما به اندازه چندین پزشک حاذق به مردم خدمت میکرد. همسرم میتوانست در زمان شیوع کرونا در منزل بماند و کار نکند، اما تا آخرین لحظه حیات خود در آیسییو بود و به بیماران رسیدگی میکرد. پرونده او پس از شهادتش از سوی وزارت بهداشت پیگیری و محرز شد که در بخش آیسییو و در حال کمک به بیماران به کرونا مبتلا شده است؛ چراکه او در کشیکهای ۴۸ ساعته مشغول همراهی با بیماران بود و پس از ابتلا به این بیماری نیز همچنان مشغول خدمت به بیماران بود و با وجود اینکه سرم در دست داشت، تا آخرین لحظات عمر خود بیماران را ویزیت میکرد.
وی ادامه داد: زمانی که خبر شهادت همسرم به من رسید، به دلیل اینکه تنها فرزندمان نیز به دلیل تحصیل در خارج از کشور در کنارم نبود، بسیار ناراحت و پریشان بودم؛ چراکه هیچ کس از بستگانم در تهران نبودند و همگی در بوشهر زندگی میکردند. من نیز در همان ایام از همسر شهیدم به کرونا مبتلا و سپس سه روز در بیمارستان نیکان غرب بستری شدم. پیکر همسرم را در برازجان و در کنار برادر شهیدش به خاک سپردند و در این شرایط تنها فرزندمان نیز در خارج از کشور بود و به دلیل بسته شدن مرزها امکان حضور در مراسم تدفین پدرش را نداشت. تحمل این سختی و از دست دادن انسانی فهیم و پزشکی باتجربه و فداکار، که خود را وقف مردم کرده بود، بسیار دشوار بود.
پوراکبری بیان کرد: شهید فخری خود را کاملاً فراموش کرده بود و زندگی خود را از صفر تا صد متعلق به مردم میدانست. این امر هنوز هم برای من قابل هضم نیست که چرا او مردم را اولویت اول زندگی خود میدانست. او در طول زندگی خود همه چیز را رها کرد و به دنبال احساس مسئولیتش رفت و دیوانهوار علاقه داشت که کار مردم را انجام دهد. همسرم بیماری زمینهای نداشت، اما میزان ابتلایش شدید بود؛ چراکه به صورت تماموقت در آیسییو خدمت میکرد و با بیمارانی که کرونای شدید داشتند سروکار داشت. حدود یک سال طول کشید تا پرونده احراز شهادت او به بنیاد شهید کل منتقل شود. بنیاد شهید کل نیز پس از مدتی خانواده ما را جزء بنیاد شهید منطقه ۲ محسوب کرد، اما کوتاهی بنیاد شهید کل باعث رنجش فراوان من شد. البته مسئولان بنیاد شهید منطقه ۲ همکاری خوبی کردند تا بتوانند مقداری از مشکلات مالی خانواده را که پس از فوت همسرم ایجاد شده بود را برطرف کنند. حدود یک ماه پس از شهادتش، خودروی من ربوده و گذراندن زندگی برای ما دشوارتر شد؛ چراکه مسئولیت اصلی درآمد خانواده برعهده همسرم بود. البته هماکنون نیز که یک سال و نیم از شهادت همسرم میگذرد، هیچ حقوقی از سوی بنیاد شهید پرداخت نشده است.
وی اظهار کرد: پس از اثبات شهادت همسرم در حین خدمت به بیماران، به دلیل اینکه شهید فخری استخدام نهادی همچون وزارت بهداشت نبود و از جایی حقوق دریافت نمیکرد، بنیاد شهید کل تا زمانی که رقم حداقلی را برای حقوقش در نظر بگیرد مقداری کوتاهی کرد و همانطور که اشاره کردم، هنوز مبلغی به خانواده شهید پرداخت نشده است. همسرم مدرک تخصص بیهوشی و آیسییو خود را از دانشگاه اصفهان اخذ کرده بود. شهید فخری انسانی فرهیخته و پزشک باسوادی بود و در بیمارستانهایی همچون مدرس، تریتا و نورافشار خدمت کرد. البته او بیشترین زمان کاری خود را در بیمارستان امیرالمؤمنین(ع) نازیآباد وابسته به دانشگاه سپری کرد.
پوراکبری بیان کرد: پس از فوت همسرم چندین نفر با من تماس گرفتند و شهادت ایشان را تسلیت گفتند و بعد از تماس آنها متوجه شدم که شهید فخری به مدت چندین سال برخی از جانبازان و بیماران نیازمند را رایگان ویزیت میکرد؛ در صورتی که از این موضوع اطلاعی نداشتم. حتی یک روز در هفته در خیریه امام علی(ع) رایگان به مردم خدمت میکرد و تمام تلاشش این بود که بتواند به افراد نیازمند کمک کند. چندی پس از شهادت او، برای شادی روح همسرم به عضویت گروه جهادی پزشکی «رسول مهر» درآمدم و هر ماه در مناطق کمبرخوردار دو مرتبه به ویزیت رایگان مردم محروم و نیازمند میپردازم.