قتل دوست صمیمی با وسوسه سرقت
مرد معتادی که در قتلی خشن دوستش را کشته و جسدش را دفن کرده بود، پای میز محاکمه میرود.
اردیبهشت سه سال قبل زنی با مأموران پلیس تماس گرفت و از مفقودشدن شوهرش خبر داد. این زن توضیح داد ساعاتی است که با شوهرش تماس میگیرد اما نمیتواند با او صحبت کند و تلفن همراه شوهرش خاموش است.
این زن که به پلیس آگاهی رفته بود، به مأموران گفت: من و همسرم، ژرژ، از اقلیتهای مذهبی هستیم. همسرم صبح به قصد رفتن به ویلایمان در کرج از خانه خارج شد و دیگر بازنگشت. هرچه با گوشی موبایل او تماس گرفتم، کسی پاسخ نداد. من که نگران شده بودم از دوست صمیمی همسرم خواستم به ویلای ما سر بزند، اما او پس از سرکشی به ویلا گفت از آنجا سرقت شده است و خبری از ژرژ نیست.
با شکایت این زن، مأموران پلیس پیگیر پرونده شدند و دریافتند ژرژ آخرینبار با یکی از دوستانش که مرد ۴۰سالهای به نام امین است، تماس تلفنی داشته است. با ردیابی تماسهای تلفنی قربانی، امین که سابقه اعتیاد داشت، بازداشت شد ولی ادعا کرد از سرنوشت دوست ارمنیاش هیچ اطلاعی ندارد. این مرد در بازجوییهای بعدی به قتل و سرقت از ویلای دوستش در کرج اعتراف کرد.
امین گفت: من ۱۵ سال است نقاش ساختمان هستم. زندگی خوبی داشتم و صاحب یک دختر و پسر ۹ و ۱۷ساله هستم، اما از یک سال قبل که معتاد شدم زندگیام خراب شد و حالا شش ماه است همسر و فرزندانم مرا ترک کردهاند و در خانه تنها زندگی میکنم. متهم درباره نحوه آشنایی با مقتول گفت: شش ماه قبل برای خرید شیشه پیش یکی از دوستانم رفته بودم که با ژرژ آشنا شدم.
او هم مانند من به شیشه اعتیاد داشت و گاهی اوقات در ماشین او با هم مواد میکشیدیم. من میدانستم او وضع مالی خوبی دارد، به همین خاطر به او نزدیک شدم و پس از چند ماه به خدمتکار او تبدیل شده بودم و کارهایش را انجام میدادم. ژرژ هر کاری داشت به من میگفت. من هم از این وضعیت ناراحت نبودم، چون میدانستم مواد میکشد و هر بار که دچار مشکل شوم، میتوانم از او مواد بگیرم.
به همین خاطر اعتراضی نمیکردم. ضمن اینکه ژرژ هم دوست داشت با من در ارتباط باشد. همسرش نسبت به موادکشیدن او حساس بود و ژرژ هم دوست داشت با من وقت بگذراند، اما متوجه رفتاری از او شدم که خیلی من را ناراحت کرد. این متهم در ادامه ادعاهای عجیبی مطرح کرد و گفت: مدتی بود متوجه شده بودم ژرژ به ناموسم چشم دارد و قصد دارد به همسرم نزدیک شود. به همین خاطر از او ناراحت بودم. او حرفهای ناشایستی میزد. روزی از یک دستفروش ناشناس مقداری زیورآلات به ارزش ۳۷۰ هزار تومان خریدم و آنها را به خانه بردم.
آن روز با ژرژ تماس گرفتم و به او گفتم برای بررسی طلاها به خانهام بیاید. ژرژ به خانهام آمد و به بررسی طلاهای قلابی پرداخت. او یکباره عصبانی شد و گفت سرم کلاه گذاشتهاند و آنها بدل هستند. او شروع به فحاشی کرد و به پدر مرحومم فحش میداد. من از شنیدن حرفهایش عصبانی شدم و به یاد حرفهای گذشته او افتادم. میخواستم او را از خانه بیرون کنم که باهم گلاویز شدیم و در پلهها با میلگرد یک ضربه به پشتسرش زدم. او در پلهها سقوط کرد و جان سپرد. سپس جسد را در پتو پیچیدم و آن را زیر پلهها دفن کردم.
متهم در ادامه اعترافاتش گفت: من و ژرژ آن روز هر دو شیشه مصرف کرده بودیم و حال طبیعی نداشتیم. بعد از دفن جسد، گوشی موبایل، سوئیچ خودروی سوناتا و و کلید باغ را برداشتم. با خودروی او به ویلایش در کرج رفتم و همه اموال آنجا را سرقت کردم و آن را به یکی از دوستانم به نام ساسان فروختم. به دنبال اعترافهای این مرد، بقایای جسد از زیر پلههای خانه متهم کشف و ساسان نیز به اتهام خرید اموال مسروقه بازداشت شد.
همسر ژرژ به ادعاهایی که متهم نسبت به شوهرش مطرح کرده بود، واکنش نشان داد و گفت: ژرژ مرد خوبی بود. ما با هم اختلاف خاصی نداشتیم. اینکه گفته میشود همسرم معتاد بود و به ناموس دیگران نظر داشت، حرف خیلی غلطی است. او مرد خوبی بود و زندگی مشترکمان را دوست داشت.
در این مدت هم من با همسرم مشکلی نداشتم. از وقتی با متهم دوست شده بود، بیشتر وقتش را با او میگذراند و دلش برای او میسوخت؛ چون همسر و فرزندانش ترکش کرده بودند. ما اصلا همسر متهم را ندیده بودیم. این حرفها درباره شوهرم اصلا درست نیست. من شکایت و درخواست مجازات دارم. از آنجایی که مقتول ولیدم نداشت، دادسرا از رئیس قوه قضائیه خواست درخواستی ازسوی دادگاه مطرح کند.
درحالیکه معاون رئیس قوه قضائیه درخواست دیه را مطرح کرده بود، پرونده به شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا به اتهام امین رسیدگی شود.
منبع:شرق