پزشکیان:
آدمهایی درست نکنید که بعد بمانید که چگونه آنها را پایین بیاورید
مسعود پزشکیان -کاندیدای احتمالی ریاست جمهوری- روز یکشنبه ۲۴ اسفند در مسجد ولیعصر (عج)، جنب تئاتر شهر تهران در جمع تعدادی از فعالان شهری تهران و البرز، گفت: «این «ماییم» که میتوانیم برای این مملکت کاری بکنیم نه یک فرد. کار را «ما» میکنیم».
در دو ماه اخیر این چندمین مراجعهی فعالان حوزههای مختلف از پزشکیان برای دعوت به کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ است؛ مراجعههایی که از چند استان و با گرایشهای مختلف از او انجام شده است.
این اولین حضور و سخنرانی پزشکیان در نشستی عمومی پس از جدی شدن کاندیداتوری اوست.
در این جلسه که حدود ۵۰ نفر شرکت داشتند، در ابتدا تعدادی از فعالین شهری با گرایش اصلاح طلبی صحبتهای خود را ارائه کردند و از مسعود پزشکیان رسما دعوت کردند که در انتخابات ریاستجمهوری سال آینده حضور پیدا کند. در انتهای جلسه مسعود پزشکیان به ایراد سخنرانی پرداخت.
پزشکیان گفت: «یک) حرف درست را باید بزنی و دو) حرف درست را باید درست اجرا کنی. اگر ما بخواهیم اینگونه عمل کنیم، آنوقت باید بگردیم آدمهای درست را برای کارهای درست پیدا کنیم. یک) کار درست را بتوانیم درست دربیاوریم و دو) کار درست را بتوانیم درست اجرا کنیم.»
وی در بین صحبتهای خود به نامهی امام علی (ع) به مالک اشتر اشاره کرد و گفت: «چرا ما حکومت اسلامی را اجرا نمیکنیم؟ چرا دستور حضرت علی (َع) به مالک اشتر را در این مملکت اجرایی نمیکنیم؟ ساختار حکومتی که در اسلام بوده است، ساختار و دستور حکومتی است که حضرت علی (ع) به مالک اشتر داده است؛ بیایید آن را اجرا کنیم. بنده معتقدم اگر اجرا کنیم بسیاری از مشکلاتی که الان شما از آنها گلایه دارید حل خواهد شد».
گزارش انصاف نیوز از سخنرانی مسعود پزشکیان در این نشست هماندیشی فعالان سیاسی-اجتماعی را در ادامه بخوانید:
«از تعریفهایی که میکنید بر خود میلرزم»
پزشکیان در ابتدای صحبتهای خود گفت: «راستش را بخواهید از تعریفهایی که میکنید بر خود میلرزم. برای اینکه بعدا آدم فکر میکند کسی است. بهتر است که اینگونه آدمها را بزرگ نکنید و بیخود آدمهایی را درست نکنید که بعدا خودتان بمانید که چگونه آنها را پایین بیاورید. این «ماییم» که میتوانیم برای این مملکت کاری بکنیم، نه یک فرد. کار را «ما» میکنیم. خداوند در سورهی حمد میفرماید «ایاک نعبد و ایاک نستعین»؛ «ما» داریم تو را عبادت میکنیم، «ما» داریم از تو کمک میخواهیم. بحثی در مدیریت هست به اسم triangular moves mountains؛ مثلثی که میتواند کوهها را جابهجا کند. Knowledge، Commitment، Participation؛ علم، مشارکت، باور و ایمان. اگر باور کنیم و دست به دست هم بدهیم و اگر عالمانه حرکت کنیم، همهی این ابربحرانهایی که وجود دارد را خواهیم توانست از جلوی راهمان برداریم».
«آنقدر باید این «نمیدانم» را بگوییم تا بفهمیم»
وی ادامه داد: «ولی باید عالمانه حرکت کنیم. باید بپذیریم که این من نیستم که میدانم این ماییم که میتوانیم و میدانیم. اگر این را باور کردیم خواهیم توانست به جایی برسیم. بارها خیلیها به من میگویند که «نگو نمیدانم». ولی آنقدر باید این «نمیدانم» را بگوییم تا بفهمیم. در حدیثی آمده است که «برای جهالت یک انسان، همین مقدار کافی است که کوپنش را نداند؛ نداند چقدر میداند و نداند چقدر نمیداند». اگر ندانم میتوانم راهی پیدا کنم؛ اگر بدانم که نمیدانم. ولی اگر ادعا کنم که میدانم کار خراب میشود؛ «آنکس که نداند و نداند که نداند، در جهل مرکب ابدالدهر بماند». اگر اینطور باشد، راهی برای امورات پیدا نمیکنید.
«انکار نکنید و جز حق چیزی نگویید»
دو آیه در قرآن است که از امام صادق (ع) روی این آیهها حدیثی آوردهاند. ایشان میفرمایند که اگر مسلمانان به این دو عمل میکردند، خوشبختی، عزت و سلامت را میدیدند. اولین آن این است که میگوید تکذیب کردند که ظلم را نمیدانستند. همیشه هم همینجوری دارند تکذیب میکنند. اکثر آنهایی که حرفهایی را در جامعه رد میکنند، بهخاطر جهالت است نه به خاطر آگاهی. آیهی بعدی این است که میگوید آنهایی که اصلاحگرند را ضایع میکنند. دو تا حرف است یک) چیزی که نمیدانی را بگویی نمیدانم، انکار نکنی و دو) جز حق و جز راست چیزی نگویی. آیا ما اینگونه عمل میکنیم؟
در مدیریت دو تا بحث هست که میگوید doing right things و doing right things right؛ یک) حرف درست را باید بزنی و دو) حرف درست را باید درست اجرا کنی. اگر ما بخواهیم اینگونه عمل کنیم، آنوقت باید بگردیم آدمهای درست را برای کارهای درست پیدا کنیم. یک) کار درست را بتوانیم درست دربیاوریم و دو) کار درست را بتوانیم درست اجرا کنیم.
«من کوپنی بالا نیامدهام»
بارها این را گفتهام که من کوپنی بالا نیامدهام، همیشه در کلاس بالاخره جزو چند نفر اول بودیم. در بورد کشور که دیگر کلاس هم نیست، نفر دوم کتبی ایران شدم. آدم بیسوادی نیستم. اقلا بعد از ۱۷ سال در دانشگاه در یک گوشهای از قلب، در یک قسمتی از آن، دارم حرف میزنم. در قسمتهای دیگر آن اگر مشکلی پیش بیاید، میگویم بروید به فلانی مراجعه کنید و از او بپرسید. علم تخصص است. الان کار خیلی پیچیدهتر از این است که بنده بگویم همه چیز را میفهمم و برای همه چیز نسخه بدهم. معلوم است که گند میزنم. معلوم است که اگر من بخواهم همهی حرفها را بزنم خراب میکنم.
«ماییم که باید با هم حرف بزنیم»
«ماییم» که باید با هم حرف بزنیم. ماییم که باید برویم اگر در جایی تخصص نداریم، آن آدم کارشناس و توانمند را پیدا کنیم و از آنها بخواهیم که مشکل ما را حل کنند و نسخهی ما را بنویسند. قلب چیزی نیست؛ ۷۵۰ گرم گوشت است! ۴ تا در دارد، ۴تا ورودی و ۴ تا خروجی. همین قلبِ به این کوچکی بالای ۱۰-۱۵ تا فوق تخصص دارد. تازه خیلی از قسمتهای آن را هم نمیفهمیم. خیلی جاها درمورد همین ۷۵۰ گرم، آدم نمیفهمد چه اتفاقی افتاد. اقتصاد ۱۷۱ تا ساباسپشیالیته دارد. حالا یکی خیال میکند چون اقتصاد خوانده است، علامهی دهر شده است و بر همه جیز نسخه مینویسد!».
پزشکیان دربارهی گفتهی یکی از حاضران که ابربحرانها را برشمرده بود، گفت: «در نتیجه تصور من این است که اگر ما دست به دست هم بدهیم. اگر باور و ایمان خودمان را همانطور که اول انقلاب داشتیم، داشته باشیم و اگر بر علم و آگاهی و عالمان و آگاهان احترام بگذاریم و از آنها بخواهیم که برایمان نسخه بنویسند، خواهیم توانست همهی این ابرچالشها را برطرف کنیم.
«خیلی آدمها را بزرگ نکنید»
در نتیجه خواست من از شما عزیزان این است که خیلی آدمها را بزرگ نکنید؛ بهخصوص امثال ما را که حالا تصور کنیم کسی هستیم. من در قسمت خودم، در یک گوشهای بالاخره یک کاری را بلدم. شما در قسمت خودتان و هر کسی در قسمت خودش کاری را بلد است. اگر به آدمها بر اساس شاخص و بر اساس میزان، احترام بگذاریم و هر کس را در جای خودش ببینیم، آنوقت همهی ما دست به دست هم میدهیم و آن کاری را میکنیم که باید بکنیم و خواهیم توانست که بکنیم؛ چه به اسم پیروز شویم، چه در ظاهر پیروز نشویم. من الان در شهر و استان خودم بهعنوان یک پزشک میتوانم آدم موثری باشم. اگر راست بگویم، هیچکس نمیتواند جلوی من را بگیرد. میتوانم علمم، مهارتم و توانم را در اختیار کسانی که درد دارند بگذارم؛ بی هیچ منتی و بی هیچ توقعی. اگر مردم ببینند که من بدون توقع دارم به آنها خدمت میکنم هر چقدر هم دیگران حرف بزنند، مردم از آنها نخواهند پذیرفت».
«باید براساس شواهد تصمیم گرفت»
نائب رئیس سابق مجلس ادامه داد: «این ماییم که باید خودمان را صادقانه در جامعه نشان دهیم و ثابت کنیم. یک) حرف درست زدن، دو) حرف درست را درست اجرا کردن اصل قضیه است. در بحثهای پزشکی evidence based medicine داریم که میگوییم براساس evidence باید تصمیم گرفت. اینکه من فوق تخصصم چرتوپرت است! اینکه شواهد چه میگوید درست است. اگر شواهد را بپذیریم و اگر جز حق چیز دیگری را نپذیریم، همهی مشکلات مملکتمان را حل خواهیم کرد.
این را هم از حضرت علی (ع) بگویم و تمام کنم. چون اگر بخواهم حرف بزنم، حرف، حرف میآورد. و بعد خیلی بحثها هست که اگر قرار شد «ما» بیاییم در این صحنه آنوقت از بین ما هر کسی بخواهد جلو بیاید و بخواهد کاری بکند، ما هستیم. ولی آن شخص باید بپذیرد که میتوانیم آگاهانه و عادلانه با همدیگر به سمت آن قبلهی واحد، هدف واحد و باور واحد برویم.
«به وصیتنامهی حضرت علی (ع) عمل کنیم»
حضرت علی (ع) وصیت کردند و این وصیت یک ورق کاغذ است. وصیت چیزی است که آدم میخواهد در آن، عصارهی زندگیاش را در کلمات بچلاند و بگوید؛ وصیت به این معنی است دیگر. آدم وقتی از دنیا میرود میخواهد به عزیزانش چهار تا پیام برساند. حالا شما تصور کنید آن کسی که میخواهد پیام برساند علی (ع) است. کسی که ما میگوییم انسانی است از آن انسانهایی که نبوده و هست و در تاریخ خودش را بروز و ظهور داده است. تمام حرفهایی که در وصیتنامهاش مینویسد را باید با طلا نوشت. ولی همهی آن را هم نمیگویم بخوانید بلکه اگر ما بهعنوان وصیت به چهار تا از عبارتهای آن عمل میکردیم و اگر عمل کنیم وضعیتمان اینگونه نمیشود.
شریعتی دو تا حرف داشت: «خواستن» و «نداشتن»
علی (ع) میگوید «توصیه میکنم شما را به تقوا». البته من خیلی وقتها وقتی از بزرگان میپرسم تقوا یعنی چی، همیشه میگویند «پرهیزکاری». ولی به نظر من تقوا یک ابزار مدیریتی است. علی (ع) میگوید «دنبال دنیا راه نیفتید حتی اگر دنیا دنبالتان راه بیفتد». همچنین میگوید «آنچه از دنیا از دستتان رفت، برایش تاسف نخورید».دکتر شریعتی دو تا حرف داشت، میگفت «خواستن» و «نداشتن». هر کسی به این دو تا مسلح شود، میتواند حرکتی کند.
چرا آدم اسیر میشود؟ چرا حق نمیگوید؟ چرا میترسد؟ برای اینکه میترسد یک موقع پُستش را از او بگیرند، جایگاهش را از دستش بگیرند، بیرونش کنند، پولش را ندهند. آدم متقی که فقیر نیست، آدم متقی که ذلیل نیست. آدم متقی که ناتوان نیست. میگوید متقی باش؛ اما دنبال دنیا راه نیفت که دنیا دنبالت راه بیفتد. از این دنیا چیزی از دست دادی برایش تاسف نخور. کسی بتواند این دو تا خصلت را در وجود خودش بهوجود بیاورد، آن وقت میتواند حق را بگوید و بهخاطر آن هدف، ارزشها و باورها عمل بکند و با ظالم دشمنی کند و دست مظلوم را بگیرد. ما اگر با این نگاه و با این باور وارد شویم، خواهیم توانست بسیاری از مشکلات کشورمان را حل کنیم.
«چرا ما حکومت اسلامی را اجرا نمیکنیم؟»
آخرین پیشنهادم که من بارها به بزرگان گفتم الان هم خدمت شما میگویم مطالبهای است که باید باشد. من در این مورد با روجانیت معظم و با عزیزان مختلف هم در مجلسهای مختلف صحبت کردم که چرا ما حکومت اسلامی را اجرا نمیکنیم؟ چرا دستور حضرت علی (َع) به مالک اشتر را در این مملکت اجرایی نمیکنیم؟ ساختار حکومتی که در اسلام بوده است، ساختار و دستور حکومتی است که حضرت علی (ع) به مالک اشتر داده است؛ غیر از این است؟ بیایید آن را اجرا کنیم. بنده معتقدم اگر اجرا کنیم بسیاری از مشکلاتی که الان شما از آنها گلایه دارید حل خواهد شد.
«هیچکس پاسخگو نیست»
نامهی امام به مالک اشتر بسیار مهم است. مالک اشتر استاندار است؛ قاضیالقضات تعیین میکند، فرماندهی لشگر تعیین میکند، مالیات میگیرد، چهارچوب میگذارد و آدم استخدام میکند. یعنی «اختیار» دارد. الان در ساختار کشور ما نه استاندار، نه فرماندار نه امام جمعه هیچکس اختیار تام ندارد. هر کس یک قسمتی از قدرت دستش است و هیچکس پاسخگو نیست. بعد میگویند چرا سوال میکنی؟ چرا مطالبهگری؟ برای اینکه هر کسی یک قسمتی از کار دستش است. حل نمیشود چون یک) عملکردِ روشن دستمان نیست؛ اینکه چه باید بکنیم و دو) اختیار این عملکرد، دست ۱۰ نفر آدم است. در نتیچه اجرا نمیشود و قابل اجرا نیست. ما باید دست به دست هم بدهیم. اگر راه اعتقادی را میخواهیم برویم براساس آن چهارچوبهایی که باور ما و اعتقاد ما و سنت ما گفته حرکت بکنیم.
«اگر سیستم وجود داشته باشد، کسی نمیتواند میلیاردی پول جابهجا کند»
بحثهای مفصلی هست برای اینکه بتوانیم جلوی رانت، دزدی، قاچاق و زمینخواری را بگیریم. همهی آنها براساس آن شواهد و evidence ها قابل حل است. اگر قرار شد کسی از بین ما بالا بیاید، آنوقت میشود نشست و با همدیگر برنامه را درآورد و در آن برنامه گفت که چگونه میشود جلوی دزدی را گرفت. چگونه میشود کاری کرد که من حتی اگر دزد ماهری هم باشم نتوانم در این مملکت یک میلیون تومان پول را به این راحتی جابهجا کنم، نه اینکه ۱۰۰ میلیون، نه اینکه ۱۰۰ میلیارد، نه اینکه ۷۰ هزار میلیارد پول در این مملکت گم شود و این آقایان خبردار نشوند! بعد بگویند ما گرفتیم! خوابت برده بود که حالا اینها خوردند و بردند؟! کجا بودی؟! اگر سیستم وجود داشته باشد، حتی ۱۰ تومان هم از خارج به حساب من بیاید، میفهمند. الان دنیا دنیایی نیست که بشود به این راحتی در آن پول جابهجا کرد.
«چرا ما از FATF میترسیم؟»
چرا ما از FATF میترسیم؟ من بارها به این عزیزان گفتم، آقا شما بیایید FATF را در جمهوری اسلامی پیاده کنید. آمریکا و اروپا غلط کردند؟ هر چی غلط کردند از خودشان بوده است. برای اینکه اگر FATF در این مملکت پیاده شود، پول به این سادگی نمیتواند جابهجا شود. هیچ پولی نمیتواند بیحسابکتاب به حساب من، بچهی من، عمهی من، خالهی من و دایی من برود. باید ورود و خروجش معلوم باشد. اگر FATF پیاده شود، هیچکسی را نمیتوانند به جرم اینکه تو خوردی و بردی یک ماه، دو ماه، چهار ماه، پنج ماه و … نگه دارند، بعد بگویند خب ببخشید اشتباه شد! چون وقتی معلوم است چقدر پول آمده و از کجا آمده است، دیگر لازم نیست کسی را در زندان نگه دارید، سینجین کنید آبروی طرف را ببرید، بعد بگویید خب اشتباه کردیم! شک کرده بودیم! مگر با شک میشود آدم گرفت؟! اینها بحثهایی است که به نظر من اگر بخواهیم در مدیریت بنویسیم، قابل اجرا است.
«مشکل نبود آدمهایی است که میدانند»
برای همه چیز راه حل وجود دارد. برای همهی مشکلات در دنیا نهتنها یک راهحل بلکه صدها راهحل وجود دارد. مشکل در کشورهای در حال توسعه، توسعهنیافته و توسعهیافته، نبود راهحل نیست، بلکه نبود آدمهایی است که بدانند یا بتوانند یا بخواهند که این کار را بکنند. یعنی مشکل نبود اینها است وگرنه تا دلت بخواهد میشود راهحل درآورد و از تجربههای مختلف در جاهای مختلف استفاده کرد. باید دید که کدام تجربه برای این بیماری و فاجعهای که با آن مواجهیم قابل حل است. ما باید آن را درست کنیم. انشاءالله که ما در خدمت شماییم و دست به دست هم بدهیم و اجازه ندهیم آن چیزی که الان دارند شعار میدهند، اتفاق بیفتد و دشمن به اهدافش برسد. دشمن دلش میخواهد شور و شوق انتخابات را در این مملکت به هم بزند و حضور مردم را کاهش دهد. دشمن میخواهد یواشیواش خون شهدای ما را نادیده بگیرد، باید جلوی این بایستیم. باید بمیریم اما کاری بکنیم که انشاءالله تیر آنها به سنگ بخورد».
«من گول نمیخورم!»
پزشکیان در پایان صحبتهایش گفت: «ما هم در خدمت شماییم و خیلی لطف کردید که به ما اینگونه اعتماد کردید. خیلی از تعریفهایی که کردید ما نیستیم، خودتان هستید. به هر حال این شما و ماییم که با هم میتوانیم کاری بکنیم. من گول نمیخورم! من میفهمم که کجا را میفهمم و کجا را نمیفهمم. در نتیجه شما هرچقدر هم بگویید، من از آن حدِ خودم بالاتر نمیروم. من یکی مثل شما هستم و در قسمت خودم یک کاری بلدم، شما هم در قسمت خودتان. باید دست به دست هم بدهیم و این کشور را درست کنیم».