نگاهی به شاخههای دانشجویی احزاب
چالش های عضوگیری سیاسی در دانشگاه ها
اما امروز فضای فعالیت دانشجویان بیشتر مختص به فعالیت در احزاب سیاسی شده است، به طوری که آنها با تشکیل شاخه دانشجویی احزاب، عملا از ایجاد تشکلهای مستقل جا میمانند و فعالیتهای آنها به یک کنشگر صرف سیاسی تقلیل پیدا کرده است.
احزاب سیاسی قدرتمند توجه ویژهای به شاخههای دانشجویی به منظور تربیت کادر آینده سیاسی خود دارند؛ به طوری که امروزه کمیتهها یا شاخههای دانشجویی احزاب در دانشگاهها به بخشی جدایی ناپذیر فعالیتهای حزبی در کشور تبدیل شدهاند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، این کمیتهها وظیفه شناسایی دانشجویان فعال و علاقهمند به فعالیتهای حزبی را به منظور بهره گیری از توان و ظرفیت دانشجویان برای پیشبرد اهداف حزب را برعهده دارند. آنها براساس این اعتقاد که بخش مهمی از ممارست و آموزشهای لازم از دوران دانشجویی شروع و تداوم پیدا میکند، به تربیت نیروی سیاسی در درون دانشگاهها میپردازند و از سوی دیگر تلاش میکنند با یارگیری در دانشگاهها، از ظرفیت دانشجویان برای فعالیتهای خود استفاده کنند.
دانشجویان به دلیل اعتبار اجتماعی دانشگاه، همراهی آن با درخواستهای عمومی مردم، داشتن شبکهای گسترده در کشور و همچنین توان هزینه دهی به یکی از مهمترین مراکز سرمایه گذاری سیاسی از سوی احزاب تبدیل شده است که شاید در آینده بتواند شکل منجسم تری را به فعالیتهای احزاب در کشور بدهد.
وضعیت گذشته
از اوایل دهه ۱۳۲۰ در ایران دانشگاه به عنوان یکی از نهادهای مهم فعالیت احزاب سیاسی تبدیل شد. با آنکه در دهه ۲۰ دانشگاه به مرکز فعالیت احزابی چون جبهه ملی و حزب توده تبدیل شد و در دهه ۳۰ به عنوان نیروی موثر در نهضت مقاومت ملی عمل کرد و در دهه ۴۰ به عنوان عمدهترین محل پرورش نیرو و جذب نیروبوده است.
دردهه ۵۰ دانشگاهها کانون تحرک اجتماعی بودند و ما این زمان دانشگاه را به عنوان پایگاه تظاهرات، اعتصابات و بیانیهها میدانیم سال ۵۷ حتی روحانیون و علما نیز در دانشگاه تهران تحصن میکردند.
بعد از انقلاب احزاب تلاش کردند توان بسیج کنندگی و اعتبار اجتماعی خود را از طریق نیرویی که در دانشگاه جذب میکنند، ارتقا دهند؛ تا انقلاب فرهنگی در دهه ۶۰ که دانشگاه از حضور احزاب به کلی خالی میشود اما در دهه ۸۰ این نسبت، اندکی بهبود پیدا میکند و احزاب نیز علاوه بر استقلال، تشخص و توان دانشگاه را نیز به عنوان یک نیروی مستقل به رسمیت شناختهاند.
به هر حال دانشجویان و نیروهای سیاسی به دلیل تماس مداومی که از ۷۶ تا کنون با همدیگر داشتهاند به جایگاه خود و کارکرد خود بیشتر آگاهی پیدا کردند و این امر در تحولات دانشگاه کارکرد خاص خود را دارد.
سایه احزاب
یکی از انتقاداتی که همواره به شاخههای دانشجویی احزاب در دانشگاهها میشود، این است که باعثاز بین رفتن تشکلهای مستقل درون دانشگاه میشوند و فعالیتهای دانشجویان به جای داشتن رنگ و بوی دانشگاهی، اجتماعی، سیاسی و ارائه نظراتی کارشناسی برآمده از خواستههای یک نهاد علمی تبدیل به تریبون احزاب و صرف فعالیتهای سیاسی شدهاند.
بنابراین یکی از راههایی که معمولا برای توقف یارگیریهای سیاسی از دانشگاه مطرح میشود، حمایت از ایجاد تشکلهای مستقل دانشجویی است؛ نهادهایی که اگرچه تمرین سیاست ورزی میکنند، اما از بدنه دانشجویی یارگیری میکنند و تمامی فعالانشان نیز از میان دانشگاهیان هستند.
اما امروز فضای فعالیت دانشجویان بیشتر مختص به فعالیت در احزاب سیاسی شده است، به طوری که آنها با تشکیل شاخه دانشجویی احزاب، عملا از ایجاد تشکلهای مستقل جا میمانند و فعالیتهای آنها به یک کنشگر صرف سیاسی تقلیل پیدا کرده است.
این در حالی است که برخی صاحب نظران معتقدند این تشکلها میتوانند تجربهای گرانبها برای آینده دانشجویان باشند که با واقعیت سیاست ورزی آشنا شوند.
هر چند فعالیت مستقل تشکلها به معنای انجام نشدن فعالیت سیاسی آنها نیست؛ زیرا در برخی از انتخاباتها تشکلهای دانشجویی بیشترین تاثیرات را بر روند انتخابات گذاشتهاند.
وضعیت کشورهای دیگر
در برخی کشورهای توسعه یافته سیاسی، احزاب دفترهای رسمی در دانشگاهها دارند و میگذارند دانشجویان با عضویت رسمی خود در شاخه دانشجویی تشکلها با آنها به همکاری بپردازند. اما در کشور ما این امکان برای اکثریت احزاب وجود ندارد و غیر دو ارگان ثابت که طبق قانون در تمام دانشگاهها حضور دارند، سایر تشکلها محدود به فضای داخلی خود هستند.