خبرگزاری کار ایران

درگفتگو با ایلنا مطرح شد:

صدا و سیما درک درستی از فردوسی و مولانا ندارد

صدا و سیما درک درستی از فردوسی و مولانا ندارد
کد خبر : ۲۱۸۰۱۴

تصور رسانه ملی از فردوسی و مولانا و نظامی و بزرگان ادبیات و فرهنگ این است که این بزرگواران را فقط افرادی که دارای تحصیلات آکادمیک هستند می‌فهمند و درک می‌کنند و این درد بزرگ و بیماری بزرگ فرهنگ جامعه ماست.

رسول نجفیان هنرمندی است که در حوزهای مختلف همچون موسیقی تاتر و سینما فعالیت کرده است و علاقه خاصی به فرهنگ و داستانهای اصیل ایرانی دارد با وی درباره آخرین فعالیتهایش و نگاهش به وضعیت امروز فرهنگ گفتگو کرده ایم.

فعالیتهای اخیر شما در زمینه های مختلف هنری اعم از تلویزیون، تیاتر و موسیقی چه بوده است؟
آخرین کار من سریال شاهگوش بود که خوشبختانه با استقبال بسیار خوب مخاطبان روبرو شد، بعد از این سریال من برای جشنواره عروسکی نمایش زال و سیمرغ اثر حکیم ابوالقاسم فردوسی را به همراه جوانان فرهنگ دوست فرهنگسرای بهاران در محله یافت آباد تهران را آماده کردم.

این نمایش به مدت سه روز در همان فرهنگسرا برای اهالی مان محل به روی صحنه رفت که با استقبال شگفت انگیز مردم روبرو شد و همین استقبال باعثشد که تصمیم به اجرای مجدد این نمایش داشته باشیم که بزودی هماهنگی خواهد شد.
با توجه به اینکه این نمایش از آثار بسیار غنی شاهنامه است تصمیم به ظبط تصویری این اثر کردیم که از اجراهای اول فیلمبرداری شد و قرار است از اجراهای سری دوم نیز فیلمبرداری شود تا از طریق موسسات پخش خوصی وارد شبکه های خانگی شود.

یکی از دلایل انتخاب و اجرای نمایش زال و سیمرغ برای این بود که نژاد پرستیها، خودپرستیها ورنگ پرستیها از بین برود، جنایتهای داعش امروز بر همه دنیا واضح و مبرهن است و من هم از این فرقه و گروه معلوم الحال اعلام انزجار می کنم و همانطور که اجرای اول این اثر به مردم مظلومی که توسط این جانیان جان و مال و ناموس و خاکشان را از دست داده اند تقدیم شده بود، اجرای بعدی این نمایش را نیز به مردم مظلوم و غیور کوبانی تقدیم میکنم.

در زمینه موسیقی هم باید بگویم من در طول ۴۰ سال فعالیت که در این زمینه چه به عنوان کارگردان وچه به عنوان بازیگر حضور داشتم، ناچارا سفرهای زیادی را به روستاها و شهرهای مختلف رفته ام، در مرخصی هایی که پیش می آمد دوستان به تهران برمی گشتند، اما من همانجا می ماندم و به روستاها می رفتم، دنبال شاهنامه خوانی، مولوی خوانی و… لالایی مادران و نواهای عاشورایی می گشتم، بعد از چند سال اینها مجموعه بسیار با ارزشی شد، مجموعه ای از هنرهای فولکوریک و مردمی، چه شادی خوانی ها، چه سوگ خوانی ها، شاهنامه خوانی، مثنوی خوانی. در حال حاضر یک مجموعه مقامی را آماده دارم که برای بخش آن بدنبال سرمایه گدار هستم.

دلایل استقبال مخاطبان از شبکه نمایش خانگی در مقابل ریزش مخاطبان رسانه ملی چیست؟
متاسفانه رسانه ملی با اعمال سلیقه های شخصی و وسواس بی مورد گام اول و مهم را برای ریزش مخاطب را برداشته است. رسانه ملی می بایست وسواس های سلیقه ای خود را کمرنگ تر کند، چرا که همین وسواس های بی مورد و اعمال سلیقه های شخصی باعثهجوم و گرایش مخاطبان به شبکه های نمایش خانگی و ماهواره ها شده است.
دعوت مهران مدیری برای فعالیت مجدد در رسانه ملی نشانه این است که رسانه ملی در مورد ریزش مخاطب احساس خطر کرده و اکنون برای حفظ و بازگشت مخاطبان خود سعی در ایجاد برنامه هایی مطابق سلیقه مخاطبان کرده است.
متاسفانه یکی از نکات مورد بحثرسانه ملی اعمال قوانین نانوشته به جای قوانین مدون است، این مساله باعثشده که بعضی ها براحتی آثار خود را که گاها ایرادهای فنی و فرهنگی دارد در رسانه ملی در معرض دید مخاطب قرار بدهند و بعضی دیگر که با سلایق مذکور میانه ای ندارند قربانی این قوانین نانوشته شوند.
برای مثال تمامی آثار موسیقایی بنده دارای مجوز بخش بوده اما همیشه نیرویی بوده که ظاهرا تمایلی به بخش این آثار نداشته و همچنان این آثار مهجور مانده است.
استقبال مخاطبان از شبکه های خانگی بیانگر این است که هنری که حقانیت دارد همچنان بر رونق است و مخاطب هم براحتی آنرا می شناسد و برای آن هزینه می کند و هیچ قدرتی هم نمی تواند مانع آن شود.

وضعیت موسیقی نواحی و ملی ایران و شاهنامه خوانی در رسانه ملی را چگونه می بینید؟

تصور رسانه ملی از فردوسی و مولانا و نظامی و بزرگان ادبیات این است که این بزرگواران را فقط افرادی که دارای تحصیلات آکادمیک هستند می فهمند و درک می کنند و این درد بزرگ و بیماری بزرگ ادبیات جامعه ماست. در حالی که اگر به روستاها برویم با اینکه افراد بی سواد بسیارند اما مرشد شاهنامه را به شیواترین بیان مطرح می کند و روستاییان به بهترین شکل آنرا می پذیرند. عدم ارتباط مخاطب با این آثار دلایل مختلفی دارد، دلیل اصلی این است که آثار با ارزش از سوی هنرمندان عرضه نشده است متاسفانه بعضا آثاری که مشاهده می شود شاید حتی مخاطبان را نسبت به شاهنامه دلزده می کند.

بهترین راه برقراری ارتباط با این آثار، پرداخت مردمی این آثار است، پرداخت مردمی کار بسیار دشواری است و به قول معروف «ساده که آسان نیست» افرادی که عاشق فردوسی و شاهنامه و ادبیات هستند به خودی خود می آیند، اما نسل تازه ای که هنوز شناختی از این بزرگواران ندارند و صنعت اغواگر و جذاب و مسموم هالیوود آنها را جذب کرده است، نیازمند پرداختی مردمی از این بزرگواران می باشد که در جامعه ما صورت نگرفته است و مشاهده نشده است.
متاسفانه اینروزها شاهد بی مهری غیر قابل وصفی به بزرگان فرهنگ کشومان هستیم، چنانجه در آنسوی دنیا هنرمند کم ارزشی فوت کند تمامی رسانه های اطلاع رسانی مستقیم و غیر مستقیم این خبر را بوشش می دهند بطوری که حتی بعضی از دوستان علاقمند در مناطق بالای شهر برای اشخاصی از این دست شمع هم روشن می کنند، اما فاجعه اینجاست که بزرگمردی چون غلامعلی بورعطایی فوت می کند و اطلاع رسانی در مورد ایشان کمرنگ تر از حد تصور است.

در آمریکابیشترین تیراژ کتاب از ترجمه مولانا بوده است، چرا مولانا در سراسر جهان اینقدر طرفدار دارد؟

تبلور فرهنگ قبل از اسلام ایران زمین و آمیخته شدن آن با اسلام عصاره کلام این بزرگواران است که می بایست رسانه ملی توجه بیشتری نسبت به انعکاس این مساله داشته باشد.

پیامدهای عدم ارتباط و آشنایی با بزرگان فرهنگ کشور چیست؟

ما بزرگ شده ی فرهنگ و نسلی هستیم که شب ها قبل از خواب پدربزرگ یا مادربزرگ برایمان شاهنامه می خواندند. من از همان زمان تحت تاثیر جوانمردیهای رستم و نامردیهای افراسیاب قرار می گرفتم و با این فرهنگ بزرگ شدم و با نام شاهنامه بیگانه نبودم، اما در حال حاضر آلوده ترین و مسمومترین تفکرات و ارزشگذاری به زشتی و پلیدی که در هالیوود عصاره اصلی فضای سینمای آن ها را تشکیل می دهد فضای ذهنی نسل جدید را تحت تاثیر قرار داده است.

پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها گنجهای بسیار باارزشی در خانواده بوده اند که به واسطه تکنولوژی های جدید و عدم توجه رسانه ملی در پرداخت به این افراد که ارزشمندترین افراد خانواده اند، آنها به دست فراموشی سپرده شده اند، به جرات می توان گفت یکی از اساسی ترین دلایل گرایش نسل های مختلف تا به امروز به فرهنگ غنی ایرانی میراثداری و نقل سینه به سینه قصص و اسطوره های کهناین سرزمین توسط این بزرگواران است.

فرهنگ ایران زمین فرهنگی غنی است که حافظ، عطار، خیام، شمس، مولانا، سعدی و فردوسی را که از عارفان و بارقه های فرهنگی این سرزمین است در خود جای داده است، فرهنگ ایران زمین از دیر باز به هستی فکر می کرده است و همیشه به فکر تعالی بوده است. عدم شناخت و آشنایی با فرهنگ اصیل ایرانی و دست به دامان شدن نسل جدید به فرهنگ غربی فجایع زیانباری را برایمان رقم خواهد زد، مطمئنا اگر راهکار مناسبی اندیشیده نشود تا دو نسل دیگر از قدرت و اختیارمان خارج می شود و کودکانمان را در شرایطی بسیار تلخ خواهیم دید.

تاثیر استاد مهرتاش در روند فعالیتتان تا چه میزان بوده است؟
استاد مهرتاش تنها فردی بود که در جامعه باربد بدون یک ریال پول، ردیف ها و گوشه های موسیقی ایرانی را تدریس می کرد و از سراسر ایران برای فراگیری نزد ایشان می آمدند، به خاطر دارم که استاد شجریان نیز در آن زمان از خراسان برای فراگیری نزد ایشان حضور پیدا می کردند و دوشنبه هر هفته میعاد استاد با عاشقان موسیقی ایرانی بود.

استاد مهرتاش در تئاتر خود اسطوره های عوام و مردمی مانند نوروزخوانی ها، چهارشنبه سوری و…را گردآوری کرده بود. ایشان مجموعه ای از لباسهای تمامی دوران تاریخی ایران را تا آن دوره با زحمت و مشقت فراوان جمع آوری کرده بود که متاسفانه در آتش سوزی که صورت گرفت همه آنها از بین رفت واستاد را بسیار رنجاند و شاید بتوان به جرات گفت که ایشان بعد از آن اتفاق که تمامی زحمات خود را طی سالیان دراز از دست داده بود از این غم بزرگ دق کرد.

من همیشه برای روح بزرگ استاد مهرتاش طلب آمرزش و مغفرت می کنم، و مطمئنم قطعا در اعلی علیین نیز جا دارد. امروزه اگر هنرمندان موسیقی در این عرصه حرفی برای گفتن داشته باشند بی شک مدیون استاد مهرتاش می باشند.

گفت و گو از علی جزایری

ارسال نظر
پیشنهاد امروز