نگاهی به یک سریال نوروزی؛
بیان جنایتهای زیست محیطی؛ کارکرد مهم پایتخت ۳ بود
پایتخت۳ به درستی به موضوعیتهای اجتماعی و لازمههای فردی امروز کشور ما میپردازد که در رأس آنها عنصر خانواده و ضرورت همدلی و صمیمیت تک تک اعضای آن است / خطر دستاندازی به ثروتهای ملی کشور از طریق شکار حیوانات اصیل ایرانی و زمینخواری کارکرد مهم و شریف سریال پایتخت ۳ بود.
پایتخت ۳ به کارگردانی سیروس مقدم و تهیهکنندگی الهام غفوری در حالی مقابل دوربین رفت که حرف و حدیثها پیرامون این سریال پربیننده و خوشنام از همیشه بیشتر بود. قصه متفاوت و خطوط داستانی تازهای که به یمن بازگشت خشایار الوند به جمع نویسندهها محقق شده بود؛ نوید یک اثر تلویزیونی موفق دیگر را میداد. همچنین تمرکز بیش از پیش محسن تنابنده بر روی فیلمنامه؛ علاوه بر بازی در نقش «نقی معمولی» علیرغم مسئولیت بیشتر برای این هنرمند، منتج به یک سیر روایی منحصر به فرد و بسیار صمیمی شد. پایتخت ۳ از همان ابتدا بیننده را وارد جریان جذاب خود میکند و با معرفی قالب داستانی خود به عنوان یک اثر کمدی، پیچیدگیها و تنشهای جهان واقعی کارکترها را در بستر اتفاقات متنی وگاه فرامتنی به بیننده القا میکند. در نتیجه مخاطب این سریال نسبت به تلخ و شیرین شخصیتها واکنش متقابل نشان داده و خود را به قصه میسپارد.
در ابتدا باید به یکی از مهمترین عوامل موفقیت سریال پایتخت ۳ اشاره کرد که با حضور بازیگران صاحبنام و درخشان شکل گرفت. بازیهای بسیار رئالیستی و باورپذیر بازیگران در لحظات متفاوت قصه، کاملاً در خدمت جریان داستان و فضای صمیمی سریال است. محسن تنابنده با وجود بار مسؤولیتی که در بخش نگارش فیلمنامه اثر به عنوان سرپرست نویسندگان بر دوش خود داشت اما مانع بازی درخشان او به عنوان یک شخصیت کاملاً خاکستری نشد. بازی صحیح او در نقش یک ضدقهرمان که تلاش میکند شأن و منزلت اجتماعی خود را از کانون خانواده بازسازی کند؛ ناخواسته اتمسفری ایجاد میکند تا در سیر روایی قصه، ابعاد شخصیتی بقیه کارکترها در برخورد با مطالبات و مختصات رفتاری نقی تعریف شود. افزودن عنصر امید و عشق به زندگی که لحظه به لحظه در نقی افزایش مییابد از نقاط مثبت و دلنشین فیلمنامه است تا بینندهگاه دغدغههای خود را در لابهلای دیالوگهای نقی معمولی بیابد، که قهرمان جهان میشود.
مهران احمدی بیشک یکی از به یاد ماندنیترین بازیهای چند سال اخیر خود را در پایتخت ۳ به نمایش گذاشت. او که پیش از این در سریال آوای باران با ارایه یک شخصیت چند بعدی و متفاوت در ذهن مخاطبین مانده بود این بار در نقش «بهبود» یک جنگلبان مسئولیتپذیر، در معرفی این حرفه و مخاطرات آن در ایران بسیار موثر واقع شد. بهبود در جریان برخورد با یک شکارچی به پشت و کمرش تیری اصابت میکند و در نتیجه تقریباً در تمام طول سریال روی شکم خوابیده بود. حفظ قدرت کلام و زبان بدن صحیح از سوی این بازیگر هنرمند کشور بسیار قابل تامل است. مهران احمدی تا جایی در شخصیت بهبود فرومیشود که در مراسم رونمایی از پیراهن تیم ملی به نحوی بیننده را در فضای روایی قصه حفظ میکند که لحظهای بیننده دچار تعبیر حقیقی حضور مهران احمدی نمیشود. مخاطب او را بهبود میبیند و حتی حاضرین در مراسم به دیالوگهای او در قالب شخصیت بهبود گوش میدهند. البته کارنامه آثار فاخر او در سینما هم فهرست بسیار درخشان و قابل تحسینی است.
نسرین نصرتی با ارایه یک بازی باور پذیر شاید بیش از باقی هنرمندان در بهرهگیری از لهجه مازندرانی و نحوه تلفظ واژههای مازندرانی مورد توجه باشد. او در نقش آفرینی به عنوان زنی که قلبش برای خانواده میتپد، بسیاری را با احوالات خود همراه کرد. از سوی دیگر بازی راحت و به دور از درشتنمایی ریما رامینفر به عنوان همسر نقی، باعثشده تا در روند داستان بیننده هرگز درگیر تلاش بیفایده بازیگر برای دیده شدن بیش از اندازه نکند. وجه بارزی که در بازی هنرپیشه خوشنام کشورمان علیرضا خمسه وجود داشت. هنرمندی که در تمام عرصههای سینما، تلویزیون و تئاتر خوش درخشیده و در جایگاه استاد برای بسیاری از هنرمندان الهامبخش بوده است. اما با کنترل حرفهای و خودآگاه شخصیت «بابا پنجعلی» که اتفاقاً میل به دیده شدن و ابراز نظر دارد؛ نه تنها به روایت داستان لطمهای نمیزند، بلکه دائماً تلاش دارد تا بیننده تنها زمانی که اقتضای قصه است از حضور او بهره ببرد. حضور دوست داشتنی و صمیمی هدایت هاشمی به عنوان یک کارگر واقعاً ساده و بیادعا نشانی است از هنر عمیق و پیچیده این بازیگر چیرهدست تئاتر کشورمان که همواره در آثار سینمایی و تلویزیونی که از او دیدیم مانند یک بازیگر تئاتر بر روی صحنه، با تک تک اعضای بدنش به شخصیت نزدیک شده و کالبدی تازه را از خود به بیننده منتقل میکند.
بیتردید هدایت و مدیریت سیروس مقدم که پیش از این هم موفقیت او در رسیدن به فضاسازیهای طبیعی و واقعگرایانه دیدیم؛ در پدید شدن این بازیها تاثیر بسیار داشته است. مقدم با هدف گیری مخاطبین گوناگون از طیفهای سنی و اجتماعی مختلف به خوبی بیننده خود را به تلویزیون میکشاند. کارکتر «ارسطو» با بازی احمد مهرانفر نشانی است از اشراف این کارگردان به نیاز مخاطب به طنزی از جنس پایتخت۳. بار کمدی که کارگردان تلاش میکند از دوش شخصیتهای پرمشغله بردارد و به دیالوگهای کمدی و شخصیت بذلهگوی مهرانفر محول کند. بازگویی واژههای بومی «فدایی داری» و غیربومی «گاد» در اقشار جامعه نشانی از موفقیت مقدم در طراحی شالوده این طنز است.
سریالهای مناسبتی به جهت کنداکتور فشرده صدا و سیما در ایام مربوطه، همواره با برخی شتاب زدگیهایی همراه است و به طبع آن آسیب مستقیم این عجله کاریها به کیفیت نهایی اثر لطمه میزند. چنان که از مصاحبههای نویسندگان میشنویم حتی روند نگارش فیلمنامه نیز در زمان کمی صورت گرفته است. اما بدنه مشخص و از پیش کار شده سریال پایتخت باعثشد تا نویسندگان بیشتر زمان خود را در شکل گیری سیر داستانی کار هزینه کنند و نیاز چندانی به معرفی طول و دراز برای شخصیتها نبود. در بخش تولید نیز علی رغم این محدودیتهای زمانی، با دکوپاژ یک دست و راحتی شاهد هستیم که کارگردان هیچ تلاشی بر دیده شدن ندارد و چیزی را به رخ نمیکشد.
سیروس مقدم با بهرهگیری از اصل سادگی که اساس و برنامه اجرایی این سریال است؛ پلانها را کارگردانی کرده است و تمرکز بیشتر خود را به موضوعیت انسانی و اجتماعی اثر معطوف میکند تا پیام خود را بیواسطه به بیننده منتقل کند. پیامهایی که جا دارد حتی بیشتر از این در خصوص اهمیت آنها در جامعه صحبت شود و ساختهای فاخر دیگری را با محوریت این موضوعات طراحی کنیم.
سریال پایتخت۳ به درستی به موضوعیتهای اجتماعی و لازمههای فردی امروز کشور ما میپردازد که در رأس آنها عنصر خانواده و ضرورت همدلی و صمیمیت تک تک اعضای آن است. همدلی که در سایه آن بهبود بیمار درمان و نقی معمولی قهرمان جهان میشود. ضرورت نزدیکی افراد خانواده در مواجهه با مشکلات به درستی در این سریال به یک اصل مبدل میشود تا هیچیک از آنها نتوانند بدون حمایت دیگران به امیال خود دست یابند. از دیگر موضوعیتهای محوری این سریال که در جامعه هم بازخورد وسیعی به همراه داشت مقوله توجه به محیط زیست نه فقط به معنای مراقبت از منابع زیست محیطی؛ که در موازات آن محافظت از دستاندرکاران این مهم، که محیطبانان و جنگلبانان باشند. عنوان کردن خطر دستاندازی به ثروتهای ملی کشور از طریق شکار حیوانات اصیل ایرانی و زمینخواری که بزرگترین جنایت زیست محیطی کشور است؛ کارکرد مهم و شریف سریال پایتخت ۳ بود تا زنگ خطری باشد برای آنان که میتوانند در اصلاح ساز و کارهای مدیریتی در این بخش موثر باشند.
به طور مشخص در پایتخت ۳ برنامهای از پیش تعیین شده برای ترویج گردشگری در کشور و بهرهگیری از پتانسیلهای بومی دیده میشود. معرفی برخی اماکن در تهران و شمال کشور نیز در این راستا کار به نسبت تازهای بود که بد نیست با توجه به حجم بالای ظرفیت در این بخش، از این الگو در دیگر سریالهای تلویزیون یا فیلمهای سینمایی بهره گرفت. اشاره به برخی معضلات و کاستیها در کُشتی کشور بستری بود که به اقتضای جریان داستان وارد قصه شد و مشخصاً با برنامه ریزی عوامل سریال و تحقیقات کافی نویسندگان، مباحثخوبی در این راستا مطرح شد.
در پایتخت ۳ جدا از عوامل هنرمند و شاخصهای معنوی کار؛ عوامل فنی تازه و بیبدیل این سریال در شبکه ملی، مانند فیلمبرداری هوایی(هلیشات) با استقبال وسیعی از سوی بینندگان مواجه شد. شرکت فرادید که پیشتر نامش را در تیتراژ فیلم «خط ویژه» دیده بودیم با ارایه توانایی فنی بالا در ثبت تصاویر تمیز و بیلرزش، برای همه اقشار جامعه حتی آنان که صرفاً نگاه حرفهای به اثر ندارند جالب توجه بود. امیدواریم با توجه به این استقبال، مدیران تلویزیون ملی برنامههای تازهای در جهت بهرهگیری هرچه بیشتر از این فنآوریهای بصری به کار بگیرند. ضمن آنکه تصاویر دوربین روی دست گسترده و بیشک طاقتفرسای گروه فیلمبرداری و در صدر آنها امیر معقولی به عنوان مدیر فیلمبردار؛ بسیار شایان تقدیر و توجه است.
همچنین تدوین خشایار موحدیان با توجه به حجم راشهای فیلمبرداری شده و تنوع قابها نیز در شکلدهی به این اثر یک دست بسیار قابل تأمل است. دکوپاژ مواج سیروس مقدم در جریان داستان و سکانسهایی که بخصوص نقی در رویاها وگاه کابوسهایش به سر میبرد، در کنار قابهای هوایی و زیبایی نمایی اثر نیازمند یک تدوین هدفمند و با تدبیر بود که معقولی به خوبی به این مهم دست یافت. در پایان باید به موسیقی آریا عظیمینژاد به عنوان یکی از مهمترین ویژگیهای فضاسازی و تشخص سریال پایتخت ۳ اشاره کنم که با استفاده از المانهای موسیقایی و ریتمیک شمال کشور بیننده را وارد اتمسفر قصه میکند. فارغ از اینکه ملودی باب طبع مخاطب باشد یا نباشد اما چون طعم یک غذای محلی دلنشین مخاطب را وارد حال و هوای خطه مازندران و شمال کشور میکند تا سیر روایی داستان هرچه بیشتر بر چشم و ذهن بیننده بنشیند.
یادداشت از: رضا گمینی؛ فیلمساز