قادر باستانی:
پرخاش به صدا و سیما، ریشه در انباشت نارضایتی مردم دارد
جامعه انسانی، همانند یک موجود انسانی، حاوی ضمیر ناهشیاری است که از حرمانها، تعارضها و نارضایتیها انباشته شده است / مردم انتظار دارند رسانه ملی، آیینه تمامنمای آنها باشد و دغدغهها، آرزوها و خواستههای مردم را نشان دهد.
ایلنا: این روزها عزت الله ضرغامی که تا چند ماه دیگر ریاست رسانه ملی را واگذار میکند، به مرکز اعتراضات دولت و اقشاری از مردم تبدیل شده است. اعتراضات مردمی باعثقطع پخش سریال تلویزیونی سرزمین کهن شده و ضرغامی، معاون خود را برای دلجویی مردم به اهواز فرستاده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ دراینباره قادر باستانی، نویسنده و مدرس علوم ارتباطات اجتماعی، یادداشتی را در اختیار این خبرگزاری قرار داده است که در پی میآید:
مدیریت سازمان صدا و سیما روزهای سختی را میگذراند؛ از یک سو با مشکلات فزایندهی بودجه دست و پنجه نرم میکند، از سوی دیگر با مشاوران رسانهای دولت درگیر است و گاهی این درگیری فرسایشی به جاهای باریک میکشد و لاجرم بر تامین بودجه سازمان هم موثر میافتد. میدان دیگر، گافهایی است که گاه و بیگاه در برنامههای متعدد سازمان جلوهگر میشود و حملات رسانهای و جنگ لفظی با ارباب جراید و یا گروههای مختلف اجتماعی را درپی دارد. جدیدترین آن اعتراض ایرانیان بختیاری به یک سریال شبانه تلویزیونی است که در شهرهای مختلف جنوب، ادامه یافته و به بحرانی برای سازمان تبدیل شده است.
به نظر من؛ پرخاش به صدا و سیما ریشه در جای دیگری دارد. جامعه انسانی، همانند یک موجود انسانی، حاوی ضمیر ناهشیاری است که از حرمانها، تعارضها و نارضایتیها انباشته شده است. ضمیر ناخودآگاه جامعه، مخزن احساسات، افکار، تمایلات و خاطراتی است که خارج از آگاهی هشیار جامعه قرار دارند. محتویات ذهن ناهشیار جامعه، مثل احساس درد، اضطراب یا تعارض، بهطور غیرارادی روی رفتار مردم اثر میگذارد، هر چند آنها از این تاثیرات نهفته و ناآشکار، آگاهی ندارند. ضمیر ناخودآگاه جامعه، انباری است پر از تمایلها، آرزوها، و خاطرات خارج از دسترس که بر اندیشهها و اعمال مردم تاثیر دارند و برای شناخت منشا رفتار مردم، نیاز داریم تا آن تمایلات فروخفته را شناسایی کنیم.
طبیعی است مردم انتظار دارند رسانه ملی، آیینه تمامنمای آنها باشد و دغدغهها، آرزوها و خواستههای مردم را نشان دهد. تلویزیون به عنوان موثرترین وسیله ارتباطی، باید بتواند ترجمان دل مردم باشد و تصاویر آن بتواند حس مجاورت و همانندی را در مخاطب برانگیزد. وقتی تلویزیون نمیتواند چنین انتظاری را برآورده کند و اساساً خود را در این جایگاه و پاسخگو به مردم نمیداند و جلب رضایت مخاطب، جزو اهداف اصلی آن نیست، چنین تعارضی حاصل میشود.
تصویری که رسانه ملی نشان میدهد، تمایلات ذهنی عده قلیلی را نمایندگی میکند که خود را به جای همه مخاطبان تصور میکنند و در پی آن هستند تا مخاطبانی مطیع و مسحور ایجاد کنند؛ کاری که نظام رسانهای اتحاد جماهیر سوسیالیستی، هفتاد سال دنبال کرد و نتیجهای از آن حاصل نشد. این روش شکست خورده ارتباطی، در ده سال گذشته در رسانه ملی جریان دارد و هنوز نشانهای از تنبه و تغییر این روش ناکارآمد به چشم نمیخورد. البته رسانههای پراودایی، این شانس را داشتند که دیوار آهنین میتوانست مانع ورود فرکانسهای مزاحم شود، درحالیکه با پیشرفتهای فناوری، دیگر امروز صدا و سیما از چنین شانسی هم برخوردار نیست.
وقتی مردم تصویر مورد انتظار خود را در صدا و سیما مشاهده نمیکنند، درصدد اعتراض برمی آیند. این اعتراضات فروخفته که به هر دلیلی، عملاً مجالی برای بروز نمییابد، به ضمیر ناخودآگاه جامعه منتقل میشود. انباشت این نارضایتیها و اعتراضهاستکه منشا رفتارهای گاه پرخاشگرانه مردم میشود. مردم میدانند که صرف یک نام خانوادگی در یک سریال تلویزیونی، نمیتواند دلیل توهین باشد و یا وجود یک پزشک خطاکار در یک درام تلویزیونی، نمیتواند مبین توهین به قشر پزشکان محسوب شود، اما انباشت نارضایتیهای فروخفته که جامعه مجال طرح آن را فراهم نساخته است، بروز رفتارهای تند اعتراضی را سبب میشود.
ساده انگاری است اگر اختلاف تیم رسانهای دولت با رییس صدا و سیما را صرفاً به خاطر انتخاب مجری بدانیم. انتخاب مجری، نوک کوه یخی است که بخش اعظم آن قابل مشاهده نیست و منشا این تعارض را باید در آن جستجو کرد. تحلیلگران نباید منشا رفتارهای اعتراضآمیز مردم را به عدم رشد فرهنگی و کم ظرفیتی مردم نسبت دهند، این اعتراضات، نارضایتی عمیق مردم از رسانهای را نشان میدهد که جایگاه اول را به رضایتمندی مخاطب نمیدهد، بلکه در پی جلب رضایت آن اقلیت پرتوقعی است که در سپهر اندیشه خود، مردم را هیچ میانگارند.
امروز پدیده ریزش مخاطب صداوسیما که مساله بسیار مهم و راهبردی برای نظام است، مغفول واقع شده و درست به آن پرداخته نشده است. جا دارد مسئولین امر مخصوصاً شورای عالی سیاستگذاری صدا وسیما، این بحثرا در فضای علمی و دانشگاهی کشور مطرح کنند و از نظرات کارشناسان بهره بگیرند. مهمتر از ریزش مخاطب، تغییر ذائقه مردم به ویژه نسل نوجوان و طبقه متوسط شهری است که که به علت مقاومت مسئولان سازمان صدا و سیما در مقابل تحول، روز به روز عمیقتر میشود و به وضعیتی میرسد که این تغییر ذائقه، پایدار میشود و سبک زندگی را به وجود میآورد که در تعارض آشکار با آرمانهای انقلاب اسلامی است و اگر زمان مناسب برای برخورد با این پدیده اجتماعی سپری شود، دیگر کاری نمیتوان انجام داد.
در صورتی که سیاستهای فعلی رسانه ملی ادامه پیدا کند و یا تغییرات صوری و ظاهری انجام شود، در ده سال آینده مواجه با نسلی خواهیم بود که هیچ زبان مشترکی با او نداریم و رسانههای داخلی ما برای آنها بیگانه خواهد بود. باید توجه داشته باشیم تحولات اجتماعی بطئی و کُند است، اما اثرات آن دامنهدار و عمیق خواهد بود و جامعه اسلامی را با چالشهای بزرگی مواجه خواهد کرد که امروز میشود با کمی تعقل، سعهصدر و پافشاری نکردن به اشتباهات گذشته، آن را تدبیر کرد.
آنچه در برنامههای رسانه ملی مشاهده میشود، آن است که متولیان امر متوجه خطر شدهاند و کارهایی را انجام میدهند، اما این تغییرات کافی نیست. اینکه شبکهها زیاد شود و یا سریالهای پرطرفدار، به طور مستمر از شبکههای مختلف پخش مجدد شود، نمیتواند زیاد تداوم داشته باشد. رسانه ملی نیاز به تغییر رویکرد دارد. مسئولین صداوسیما باید از برج عاج پایین بیایند و خود را در معرض نقد جدی صاحب نظران و دلسوزان نظام قرار دهند و رویکردهای سازمان را با خواست مردم، علایق و سلایق نسل جوان و بهرهگیری از توان همه نیروهای نظام، هماهنگ کنند.
در سال ۱۳۷۲، شورای عالی انقلاب فرهنگی، بحثمهمی را درخصوص استفاده بخش خصوصی از امکانات رسانه ملی و تاسیس شبکههایی با نظارت سازمان صدا و سیما مطرح کرد که اگر به نتیجه میرسید، امید آن وجود داشت که امروز سیطره خبری رسانههای فارسی زبان خارج از کشور، در این سطح به وقوع نمیپیوست. همن طور در سال ۱۳۹۰ حرکتی در مجلس شورای اسلامی برای قانونمند ساختن رسانه ملی شروع شد که تاکنون نتیجه عملی دربرنداشته است. در طرح مجلس، هیات امنا، هیات مدیره و شورای نظارت با تفکیک وظایف و همینطور امکان استفاده از توان بخش خصوصی، پیش بینی شده بود.
امیدوارم تهدید اعتراضات مردمی در اهواز و شهرهای دیگر، به فرصتی برای صدا و سیما تبدیل شود تا از رهگذر آن، از خرد جمعی عقلای قوم بهرهگیری شود و در یک کار منسجم و سنجیده، آسیب شناسی جدی انجام پذیرد و راهحلهای کارشناسی مطرح و مورد بحثقرار گیرد و در نهایت تصمیمی اتخاذ شود که این سازمان بزرگ را به پویایی و اثربخشی نزدیک کند و نکات مثبت آن را موثرتر و نکات ضعف آن را تا حد ممکن برطرف سازد. انتظار میرود دولت تدبیر و امید نیز، با همگرا ساختن تیم رسانهای پراکنده خود، انرژی لازم را صرف تدوین لایحه نحوة اداره سازمان صدا و سیما، منطبق با خواستههای واقعی قانون اساسی کند تا با رویکردی نو و روزآمد، به مقوله حیاتیِ ارتباطات در هزاره سوم، خدمتی اساسی به آرمانهای بزرگ انقلاب اسلامی داشته باشد.