ایلنا از خوزستان گزارش میهد؛
آوارگانِ "دنبالِ رودِ دهدز "، بزرگترین کوچ اجباری تاریخ معاصر ایران/ آوارگی دوران سازندگی به اراده وزارت نیرو و سدسالاران
جنگها باعث آوارگی و بیخانمانی میشوند و هر جنگ میتواند به نابودی یک نسل از آدمهایی بینجامد که قرار بوده در یک سرزمین واحد، روزی کنار هم زندگی کنند.
به گزارش خبرنگار ایلنا از خوزستان، از زمان وقوع جنگ هشت ساله در خوزستان سالها میگذرد. سالهایی که با وجود گذشت زمان، هنوز میشود طعم تلخ آن روزها را از میان برخی گفتگوهای گاه و بیگاه مردمان مناطق جنگزده متوجه شد. گفتگوهایی که بیش از همه از آوارگی آن سالها میگویند.
با پایان جنگ و آغاز دوران سازندگی در مناطقی از خوزستان، این بار شکل تازهتری از آوارگی خود را به همگان نشان داد: "آوارگیهای دوران سازندگی".
آوارگان حاشیه رود کارون، با فرسنگها فاصله از مناطق جنگزده، اولین و بزرگترین قربانیان دوران سازندگی بودند.
این آوارگان، در پی آبگیری سدهای آبی، در برابر خواستههای خودخواهانهی سدسازان، باید از خانه و سرزمین خود دور میشدند و حاشیهنشین شهرها و استانهای تازهای میشدند که هیچ قرابتی با آنها و زندگی گذشتهی آنها نداشت.
پذیرش این موضوع که در جغرافیای خوزستان و پس از سالها بعد از جنگ هنوز میشود رد پای آوارگی را دید، شاید برای بسیاری از ما غیرقابل پذیرش باشد، اما حقیقت عریانتر از آن است که بشود آن را پوشاند و از واکاوی این حقیقت گریخت.
باید اذعان داشت که در شرایط کنونی حجم عظیمی از آوارگان دهدزی، هر روزه دارند در مسیر دنباله رود کارون، با وسایل نقلیهی آبی و در شرایط سخت و آزاردهندهای مسیر آبی کارون را طی میکنند و کسی نمیخواهد به این آوارگیها پاسخی بدهد.
تصاویری که این روزها به دست خبرنگار ایلنا در استان خوزستان رسیده است، از یک حقیقت تلخ میگوید.
حقیقتی که اگر بخواهیم تصاویر بارج های مملو از آدمهای آوارهی پشت سد کارون ۳ را بدون ذکر محل به نمایش بگذاریم، کمتر کسی میتواند باور کند که این تصاویر، تصاویری غیر از کشتیهای آوارگان دریایی مسیر اروپا باشند: " بارج های حمل و نقل آبی مناطق پشت سد کارون ۳ و حجم عظیم آدمهای داخل آن به هر جغرافیایی میخورد الا خوزستان".
پایدارترین آوارگی، نتیجه توسعه ناپایداری کارون ۳
آمارهای فعالان محیط زیست به ما میگویند که از آبان ماه ۸۳ تا کنون، بیش از ۱۰ هزار نفر از جمعیت ۶۳ پارچه روستا و آبادیِ منطقه دهدز در دنباله رود کارون همچنان پس از آبگیری سد کارون ۳ در آوارگی مطلق به سر میبرند.
مردمانی که به اجبار باید هرروزه مسیر آبی بین روستاهای بنبست شدهی محل سکونت خود و دهدز را با وسایل نقلیهی غیراستانداردی مثل بارج و یدککش طی کنند. همان مسیری که در جریان حادثهی گدار شهپیر در مرداد ۹۲، به مرگ مسافرین ابدی مینی بوس مرگ ختم شد، ولی خیلی زود به فراموشی رسید.
یک فعال مدنی میگوید: این نکته را باید در نظر داشت، حتی کسانی که به قصد مهاجرت، سرزمین خود را به امید اسکان در اروپا یا سرزمینی دیگر ترک میکنند، هنوز رویا و کورسوی امیدی برای بازگشت به سرزمین آباء و اجدادی خود دارند، اما اینجا هیچ آوارهای نمیتواند به زندگی پایدار خود برگردد؛ چراکه در این میان، نه سرزمینی باقیمانده است و نه خانه و کاشانهای و نه شغلی که پیش از آبگیری سد کارون ۳ به شکل پایدار وجود داشته است.
هژیر کیانی دبیر انجمن دوستداران طبیعت و محیط زیست خوزستان میگوید: علیرغم تحقیقات فرمایشی و ادعاهای کذب سدسازان، شاید به جرات بتوان گفت آوارگان سد کارون ۳ که امروزه درگیر بیکاری دائمی و انواع آسیبهای اجتماعی قرار گرفتهاند، روزگاری شادترین و خودکفاترین مردم این سرزمین بودهاند. همان خانوادههایی که مجبور شدند سرزمین حاصلخیز و پر از نعمت خود را به اجبار وزارت نیرو ترک کنند. مردمانی که وادار شدند تا اراضی دیم خود را با قیمت متری ۷۰ تومان (۷۰۰ ریال) و شالیزارهایشان را به قیمت متری ۸۰۰ تومان به خاطر آبگیری سد کارون ۳ به سدسالاران بفروشند و خودشان به آوارگی دائمی تن دهند.
کیانی میگوید: قیمت مذکور در واقع یک پنجم ارزش سالیانه زمینهایی است که حالا زیر انبوهی از آب رفتهاند. یعنی ارزش علوفهای یک هکتار زمین دیم بالاتر از نرخی بوده که در آن زمان زمینها به آن نرخ خریداری شدند. مردم این منطقه دامدار بودند، اقتصاد پایدار داشتند. گردشگری در آنجا رونق داشت و یکی از بکرترین نقاط ایران و گنجینه میراث فرهنگی بختیاری در مناطق بختیاری نشین بود که تمام آن از بین رفت. آنها هیچگاه زمینی ما به ازای سرزمینی که از دست دادند را دریافت ننمودند و هیچ شغل، بهداشت و آبی برایشان پیشبینی نشد.
وی افزود: آنها به اراده وزارت نیرو بزرگترین کوچ تاریخ سدسازی ایران و آوارگی مدام و معلق بر بارج ها و ید کش ها را رقم زدند تا در تاریخ توسعه ناپایدار این سرزمین بهعنوان قربانیانی بیپناه و بیپشتیبان نام خود را جاودانه نمایند. مسئلهای که هیچگاه نتوانست سدسازها را از خواب غفلت بیدار نماید و به فاصله حدود هفده سال از این فاجعه ملی، حالا همان سدسازها و شرکتهای مشاور و مطالعه کننده و کارفرما و پیمانکار تحت حمایت وزارت نیرو تکرار این فاجعه را در محل سد خرسان ۳ کمی بالاتر از گورستان مادی و معنوی مخزن سد کارون ۳ دارند رقم میزنند.
این فعال مدنی ضمن تاکید بر آوارگی دائمی مردم حوالی کارون، میگوید: هنوز هزاران نفر از قربانیان این توسعهی ناپایدار از زیر بار کوچ اجباری قد راست نکردهاند. آنها پس از ترک زمینهای خود زندگیشان را از صفر شروع کردند و هنوز پس از هفده سال آوارگی، در دایره و دوره باطل بارج ها و یدککشهای دریاچه سد کارون ۳ هر روز در سوگ این کوچ اجباری روز را به شب میرسانند و درجا میزنند.
مردمانی تشنه، در حسرت برداشتن حصر آبی و جیرهبندی اجباری آب، در حاشیه شهرها و همچنان در حسرت گذشتهی بیبازگشت خویش.
مردمان آوارهای که با نیمنگاهی به آیندهی مبهم فرزندانشان، تماشاگر مسئولیت گریزی وزارت نیرو هستند.
گزارش: بهنام رضایی