شعر معاصر جنوب؛
نگاهی به مجموعه شعر «شرجی سرد»، تازه ترین اثر افسانه نجومی
جدیدترین مجموعه شعر افسانه نجومی، شاعر معاصر خوزستانی توسط نشر کتاب هرمز- اهواز، به بازار کتاب رسید.
به گزارش خبرنگار ایلنا از خوزستان، «شرجی سرد» عنوان ششمین مجموعه شعر افسانه نجومی، یک شعر بلند است که در 59 صفحه و در سال 1398 توسط نشر هرمز به چاپ رسیده است.
این شعر که ساختار چند وجهی منظومهواری دارد، با بهرهگرفتن از بیانیتی روایی، روایت سیالی را با پراکنش عناصر و نشانههای بینامتنی بازتاب میدهد، و با توزیع وجوه روایی در قالب رخدادهای متنی، در فضای کلی شعر مخاطب را با خود همراه میکند.
در این میان رویکرد بومیگرای شاعر که پرداخت مفاهیم و اجراهای شعری را به عهده گرفته است، به مثابه شیوهی زیستی نوشتار، چرخشهای زیباییشناسی سطرها را به مکالمهای جدی با مخاطب بدل میکند، تا سویههای مختلف شعر، تناقضات و مصائب جهان پیرامون را هر چه پررنگتر در متن بازتاب دهند.
از سوی دیگر، توجه به عناصر و پدیدههای زیست بوم، همچنان که تشکلی زبانی را بر اجزاء و عناصر شعر احاطه کردهاند، نمایی متکثر از تجارب زیستی شاعرانه را در برشهای متنی به یاری آشناییزدایی از وجوه شعری به نمایش گرفتهاند، تا جایی که میتوان گفت: در نهایت گرانیگاه و مرکز ثقل کلیت شعر، حول محور همین شاخصهی متنیست، که بخش عمدهای از درون مایهها و مفاهیم را در چشماندازی متوسع به چرخش میگیرد. اگر چه گریز از مفاهیم قطعی و توجه به تعلیق و تعویق معنای سطرهای سیال، سرانجام ساختار روایی شعر را در سیالیتی لغزنده صورت بندی تازه میبخشد. رخدادهایی که چرخش لغزان روایت را مدام در معرض نگرشهای جامعهنگر شاعرانه قرار میدهند، و افشای تناقضات و تعارضات محیط پیرامون را به مکالمهای جدی در نوشتار بدل مینمایند. با این حال به نظر میرسد، در این مجموعه شعر آن چه همگرایی برشهای متنی را تضمین میکند، تلفیق خرده روایتها با رویکرد بومیگرای پررنگی است که در مساحت شعر، به مثابه تفکری کلان در تمامی سطرها و برشها برجسته میشود. تفکری چندوجهی که در مضامین محوری برشها، نظیر: جنگ، انسان، زن، جامعه، زندگی، جهان پیرامون، رسوخ میکند و معناهای سیال نوشتار را در قالب خردهروایتهای متنی بازتاب میدهد.
نگاهی به دایرهی لغوی به کار گرفته شده در این شعر بلند، مخاطب را با چشماندازی متوسع از گرایشها و دغدغههای ذهنی- عاطفی شاعرانه رو به رو مینماید. واژههایی چون: شرجی، شط، بلم، بلوط، نخل، نخلستان، زاگرس، کارون، خشکسالی، گرمسیر، نیشکر، گردباد، اهواز، جنوب، و.... که هماهنگ و متناسب با جو عاطفی کلیت شعر و به مقتضای حساسیتهای فکری شاعر در مفاهیم «شرجی سرد» بازتاب مییابند، تا سرانجام هر واژه در نمودی رئالیستی و در پیوند با اجزاء متناقض جهان پیرامون، به تصویری عینی بدل شود. واژههایی که در بسآمد مکررشان در سطرها از سطوح مختلف مفاهیم فراتر رفته، تازگی و طراوت درون خود را در گسترهی متن پراکندهاند و همچنان که حساسیتهای فکری شاعرانه را به نمود میگیرند، در ساخت تصاویر شعر نیز از عناصر غالب تصویرپردازی به شمار میآیند.
پیشتر از افسانه نجومی چند مجموعه شعر و دو کتاب در حوزهی نقد ادبی به چاپ رسیده است.
" فینیقیه زنی بود با کلاه مدرج"، نشر لاجورد، 1381.، "سیزیف پرت خندهی آدم" نشر داستانسرا، 1382 .، "کارون با طعم توت فرنگی"، نشر نصیرا ،1393.، "چند دقیقه رمانس"، نشر نصیرا، 1394.، "برای حجامت لبهایم اهواز بیاور"، نشر هشت، 1396.، در حوزهی شعر فارسی.
و: "نمای درشت، آنتولوژی شعر زنان شاعرخوزستان" نشر ترآوا 1389.
"قافنقد، بازخوانی شعر معاصر فارسی"، نشر نصیرا، 1392. در حوزهی نقد ادبی.
همچنین از افسانه نجومی مجموعه داستان کوتاه: «زیرا که همچنان» توسط نشر هشت در دست چاپ است.
بخشی از شعر بلند« شرجی سرد» را با هم میخوانیم:
اهوازی که ثبت کردهام کنار حواسپرتی سایهام
شنیدنیست
همیشه شنیدنیست
سیصد و شصت و پنج ثانیه ارتفاع
سیصد و شصت و پنج ثانیه از سقوط از خطوط موازی سرنوشت
و زنانههایی که مرا در خود من جمع میزنند از سیصد و شصت و پنج ثانیه در عبور
اما وقت تنظیم نمیشود از وقت
بدون وقت
بدون فوت وقت
و زنانههایی که مرا در خود من جمع میزنند
اما تنظیم نمیشود از وقت
میبینی؟!
اهواز حتی اسم باستانی چهرهاش نفس بکشد
نخلستانیست که در تهاجم لبهایاش
پرندگان مهاجر سهیمترند
پرندگان و رنگ ثابت برودت شرجی که از حواس خیابان
هذیان تصاعدی بودن کوچه را به آینه میبندد
با چشمها
و دستهای مورب
فلسفهای که سلوک احتمالی مسریاش میانبریست از حدقه
اندام طبیعی دیوار را در اصوات مومیایی پشت سر ثبت کرده است انگار؟!
با عضلات پنهان شده در ترکیب درخت
این همه اسطرلاب برای تباهی یک شهر؟!
وفور چشمزخم برای تراخم چشمی که از تشعشع تاریکی خار به آینه میکشد؟!
میبینی؟!
حباب گرفتهام گنجشکها در ابرهای عمودی نخلستان شنا کنند
شناور
طنین برای پریدن صاعقهایست با امواج موجی صاعقه
خوابیدن با موهایی که از تورم حرف سیب زانو زده همیشه تصادفیست
کمی که برگردی
شمع برای بریل خوانیِ عنکبوت تار میتند
بدون تار با دور تند
نمیترسد شیب بیاورد بچسباند به سواحل پشت رود
نمیترسد
اصلاً هرچه هم که بچرخی
بیخوابی محیط زیست مناسبیست
هر وقت دلش بخواهد پنجره را باز میکند
و لابه لای سستی آجرها پرتاب گرفتن سایه را
سنگ را ولرم تجزیه میکند
البته که حدس زدن از کرانهی لبها
با لبی که لبهایاش هزار و یکشب تاریکیست
بدون عوارض جانبی جوانتر است
اصلاً برای رهایی، نمک چشیدن تاریکی
ترس از تمامی تاریکیست! ............