به بهانه بیستم مهرماه، روز بزرگداشت حافظ؛
برخی زوایای شعر حافظ از نگاه ابراهیم قیصری
پیام شعر حافظ همچون یک مثلث است. یک ضلع آن عشق؛ ضلع دیگرش رندی به معنای آزادگی و آزادیطلبی و ضلع سوم آن، مبارزه با ریاکاری است.
به گزارش ایلنا از خوزستان، خواجه شمسالدین محمد بن بهاءالدین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری برابر با ۷۰۶ - ۷۶۹ هجری شمسی)، شاعر بزرگ قرن هشتم هجری (برابر با قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است.
بیشتر شعرهای حافظ، غزلیات هستند که به غزلیات حافظ شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوه سخنپردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوه سخنش با او مشهور است. او از مهمترین تأثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته میشود.
به بهانهی بیستم مهرماه، روز بزرگداشت حافظ، به برخی زوایای شعر لسانالغیب، از دیدگاه دکتر ابراهیم قیصری، ادیب و حافظشناس معاصر میپردازیم.
حافظ و مدینهی فاضله
قیصری معتقد است که جامعهی ایدهآل، یک اصطلاح تعارفی است و نه وجود داشته و نه به وجود خواهد آمد، او میگوید: در حدیث آمده: «خیرالأمور أوسطها»، ما این خیرالأمور أوسطها را میتوانیم قبول کنیم. حافظ هم بهصورت جستهوگریخته دورنمایی از این جامعه و زندگی را ارائه میدهد. مثلاً میگوید: «آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است/ با دوستان مروت با دشمنان مدارا» یا آنجا که میگوید: «دلا دلالت خیرت کنم به راه نجات/ نکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش»؛ و یا میگوید: «زاهد شراب کوثر و حافظ پیاله خواست/ تا در میانه خواسته کردگار چیست» تمثیل اول این شعر دو قشر متضاد هم هستند، مثل بد و خوب، اما آیا خداشناسی قویتر از این هم جایی سراغ دارید؟
شاید نوعی مدارا به معنای عام آن را بتوان اساس این جامعه ایدهآل، که در شعر حافظ هم هست، بدانیم. حافظ میگوید: «من اگر نیکم و گر بد، تو برو خود را باش/ که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت». از جامعه ایدهآل نمونهها و نشانههای زیادی در شعر حافظ میتوان یافت.
این حافظشناس معتقد است که حافظ راه نجات جامعه را اینگونه نشان میدهد، آنجا که میگوید: «دلا دلالت خیرت کنم به راه نجات/ نکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش». یعنی فسق نکن و متقابلاً اگر زاهد هستی، آن را نشان نده که میخواهی بروی فلان کار عبادی را انجام بدهی. یعنی نه به فسق افتخار کن و نه آن کار مقابل را به رخ مردم بِکِش. در واقع یک نوع زندگی مبتنی بر اعتدال را نشان میدهد.
درک حافظ از قرآن
ابراهیم قیصری معتقد است و میگوید: حافظ قرآن را با چهارده روایت میخواند، وقتی کسی که قرآن را با چهارده روایت از نظر کلام بخواند، معلوم است که چقدر از قرآن تأثیر گرفته و ای کاش دیگر آثار حافظ باقی مانده بود که میدیدیدم چقدر در فهم و تفسیر آیات، کمال فهم و درایت معانی را داشته است. نشانههایی از قرآندانی حافظ در شعرش متجلی شده است، مثلاً میگوید: «من اگر نیکم و گر بد، تو برو خود را باش/ که گناه دیگری بر تو نخواهند نوشت» این برگرفته از آیه قرآن است که میگوید: «وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى؛ هیچکس بار گناه دیگری را به دوش نمیکشد».
مثلاً در بیت دیگری قرآنشناسی حافظ جلوه کرده است، آنجا که میگوید: «در این چمن گل بیخار کسی نچید آری/ چراغ مصطفوی یا شرار بولهویست»؛ «چمن» در اینجا به معنای دنیا و «چراغ مصطفوی» نیز همان آیه «وَ داعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنیراً» است که در حق حضرت محمد(ص) نازل شده و منظور از «شرار بولهویست» همان آیه «تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ» است.
حافظ درد دین داشته است. مثلاً میگوید: «نصیب ماست بهشت ای خداشناس برو/ که مستحق کرامت گناهکارانند»، کسی که اهل بهشت است، خودش بهشتی هست. از نظر حافظ گناهکار مورد لطف خدا قرار میگیرد.
پیام شعر حافظ
قیصری معتقد است که پیام شعر حافظ همچون یک مثلث است. یک ضلع آن عشق؛ ضلع دیگرش رندی به معنای آزادگی و آزادیطلبی و ضلع سوم آن، مبارزه با ریاکاری است. او توضیح میدهد:
پایه غزل حافظ عشق است. اولاً کلمه «عشق» هنوز معلوم نیست به چه زبانی است. بعضی فکر میکنند چون «ع» دارد، عربی است، دو کلمه معلوم نیست به چه زبانی تعلق دارند؛ یکی عشق و دیگری درویش.
عشق به معنای فراگیر دوست داشتن است. بشر یکی از پدیدههای هستی است. زیباترین عشق زمینی در شعر حافظ متجلی شده که در بعضی جاها هم خطرناک است، بهخصوص آنجاهایی که کلمه «شاهد» را میآورد.
حافظ میگوید: «ای نازنین پسر تو چه مذهب گرفتهای/ که شیر ما حلالتر از خون مادر است». یکی از حافظشناسان آمده بهجای «ای نازنین پسر»، گفته «ای نازنین صنم»؛ در واقع میخواسته که خدای نکرده حافظ را به همجنسبازی متهم نکنند. درصورتیکه نمیداند شعر حافظ بهگونهای است که اگر یک ذره پیچ و مهرهای شعرش را دستکاری کنیم، کل شعرش به هم میریزد.
در مورد شاخ نبات هم افسانهای برای آن درست کردهاند که اصلاً صحت ندارد. نبات در اینجا به معنای همان نبات واقعی و هم به معنای درخت و نی است. شاخ نبات یعنی قلم نی حافظ، نه آن دختر افسانهای که حافظ با او ارتباط داشته است. اصلاً شاخ نباتی وجود ندارد.
منابع:
سخنان و مقالات ابراهیم قیصری
خبرگزاری ایکنا