نوستالژی دلانگیز؛
یادداشت امیرعباس مهندس بر مجموعه شعر «دلم میخواهد برگردم» اثر ذوالفقار شریعت
امیرعباس مهندس، شاعر و منتقد ادبی معاصر و اهل کاشان، یادداشتی بر منظومهی بلند شعر سپید «دلم میخواهد برگردم» اثر شاعر خوزستانی «ذوالفقار شریعت» تحت عنوان «نوستالژی دلانگیز»، نوشته است.
به گزارش ایلنا، این پژوهشگر ادبی در خصوص منظومهی بلند شعر سپید «ذوالفقار شریعت» با عنوان «دلم میخواهد برگردم»، میگوید:
بازگشت به گذشته و تعلق خاطر به یادها را نوستالژی و یا غم غربت نام نهاده و آن را مربوط به ضمیر ناخودآگاه انسان دانستهاند. (Nostalgia) واژهای فرانسوی است با تعریف حسرت گذشته، حس فراق، جدایی و دور افتادگیای که غم به دنبال دارد، که از حوزهی روانشناسی به حیطهی ادبیات و هنر وارد شده و مورد استفاده، ارجاع، تحلیل و تفسیر برای وصول پیشزمینههای تبین شده قرار میگیرد.
در شعر، امکان بروز روشن غم غریب با پارامترهای مشخص متأثر از حالت روحی، عاطفی و روانی شاعر مهیا شده و با زبان و ابزارهای بیانی به منصهی ثبت میرسد. تصاویر، توصیف و ایماژهایی که متناسب با زبان عصر شاعر و با نظر به گستره و جهانبینی وی شکل گرفته و صورت می پذیرد.
در کتاب شعرِ «دلم میخواهد برگردم» اثر ذوالفقار شریعت با مجموعهای از نوستالژیهایی روبرو هستیم که از دنیای ساده و پاک کودکی، ایام جوانی و دورهی آرمانخواهی به حسرت و افسوس انجامیده است.
«سالها میگذرد
از آن لحظه
که ناگهان بزرگ شدم
آن قدر
که وقتی روبروی آینه میایستم
نیستم
مانند پازل جوانی
مانند برگهای این تقویم شصتوچند
که زهر مار ما شد و
مُهرهی مار دیگران».ص۴۴
شریعت در پایان شعر، اعتراض خود را بیان کرده و ثمرهی نزدیک به علت و سبب همهی جدا افتادگیها را بر اساس نگرش فرهنگی، منتسب به دیگرانی کرده که همواره در سرتاسر تاریخ این سرزمین چه بسا بزرگوارانه پذیرای نابسامانی، ناهنجاریها و دلیل تمام اتفاقهای نامقبول و حتی شکست و رخوتها بودهاند.
«کاش
این کشتی بی لنگرِ زمان را
بادبانی نبود
تا بادهای موافق
برای ناخداها
خوشرقصی نمیکردند...»
از ویژگی «دلم میخواهد برگردم»، صداقت بارزی است که در سطرسطرِ این مجموعه بهخوبی هویدا و عیان است. شریعت در مقدمهی کتاب، ضمن معرفی خود و فضای جنوب، یادی از خانواده، رفقای کودکی، معلمها و.... داشته و صادقانه پرده از شیطنتهای کودکیاش برداشته است.
«کودکی، میدان خطاهاست، همینجا از تمام همسایگان عزیز به خاطر شیطنتهای کودکی عذرخواهی کرده و حلالیت میطلبم. از مرحوم پدرم که بدون اجازهاش از مغازهی حسین جعفری (لبنیاتی بازار شهرداری) به حسابش جنس میخریدم و وقتی خواب بود، دریچهی کولر را که با وسواس روی خودش تنظیم کرده بود، به روی خودم تنظیم میکردم. از آقای احمدی پاسبان که به نامش و اعتبارش از نانوایی مرحوم شاطر خدر، نان سفارشی کنجد زده و شانه خورده بدون نوبت میگرفتم. از آقای حسین عطاردی به خاطر شکستن تمام شیشههای پنجرههایشان و ...».
ذوالفقار شریعت در ابتدا خود و محل زندگیاش را چنین تعریف میکند:
«نام دیگر این دفتر «محلهی ما» است که اشاره به بخش بسیار کوچک از شهر بندر امام خمینی یا همان بندر شاپور قدیم دارد که با نام محلی سربندر شناخته میشود... در دهم مرداد ۱۳۴۵ در یکی از منازل چوبی گمرک که در اختیار شهرداری بود به دنیا آمدم و در خانوادهای متوسط از نظر اقتصادی و مذهبی و نیمه عشایری از نظر پیشینه رشد کردم.»
آنچه در مجموعهی دلم میخواهد برگردم نمود مشهودی دارد صمیمیت کلام است که با منظورداشت دید اجتماعی و نگاه نقادانهی شریعت، نوستالژی بازگشت و یادآوریهای مکرر و ریتمیک گذشته را جذاب و خواندنیتر کرده است.
شاعر اگر از عشق هم سروده، این عشق به مردم و آرمانهایی است که اگر هم به نتیجه نرسیده، اثر آن جاری و ساری است.
«حالا دیگر بزرگشدهام
بدون اینکه شلوار چریکی بپوشم
یا اورکت آلمانی
یا شریعتی بخوانم...ص ۳۱
«... و میدانم
اگر عکس مصدق را
بیستونه، اسفند دیگر هم
بالای سرم بگیرم
یک قطره نفت هم
نمیچکد...»ص۳۴
جهان با سرودن شعر آغاز شد اگر شعری نباشد دیگر کدام عاشق برای دلبرش از فراق عاشقانه بنویسد که خواندنی باشد؟ و یا مادران آوازهای دلتنگیشان را با چه کلامی لالایی و یا زمزمه کنند؟
از مشخصههای شعر فرار، رفتن و عبور از اتفاقها است؛ جریانهای روزانهای که بازنمود واقعیت هستند به تعبیری شعر واقعیت را رنگی و شخصیتی از احساس، در راستای تلطیف و زیبایی میبخشد. همچنان که گفتهاند: شعر میتواند زیباترین هدیه خداوند سبحان به آدمی باشد که جایگاه وی را به جهت فرشتگی ارتقاء میدهد. این جایگاه حتی نزد مخاطب قابل تأمل و لحاظ میباشد. زیرا کلامی که از جایگاه خود به جهت زیبایی و احساس مشترک انسانی خارج شده باشد مورد استقبال بیشتری قرار می گیرد.
«گاهی دلم تنگ میشود
برای روزهایی که روز بودند و
شبهایی که نوامیسش
محرم چشمهایی
که بر گسترهی بامها
آرام میگرفت
برای محلهی بچگی
که پر از صفا
میان دو پرانتز بیانتها بود
برای دایی رمضان
که بیدلیل میخندید و میخنداند
گاهی که به کفشهایم نگاه میکنم
و به خیابانهایی
که بوی غربت میدهند
بوی بزرگی
برای پاهای برهنهام
که بوی توپ پلاستیکی میداد و
روی اعصاب کَل لطف اله راه میرفت/...» ص۲۱
دلنشینی سخن ذوالفقار شریعت را میشود در همساز شدن کلام وی با اخلاق محیط جستجو کرد. اخلاق و رفتاری که امکان سر باز زدن و نادیده انگاشتن آن وجود ندارد، اگرچه در بعضی موارد ناخوشایند باشد. الزاماً این بهترین و پسندیدهترین راه نیست، اما اگر با آگاهی و شناخت صورت پذیرد، ضمن واکنش به زیانهای آن
بهسوی کسب نتیجهی مقبول تلاش دارد، اثری ماندگار خواهد بود.
«...آی کل لطف اله
گاهی دلم تنگ میشود
برای فحشهای ایلیاتیات
که از هیچ شبکهای پخش نشد و
چهرهای ماندگار شدی
و ستاره شدی...»ص۲۱
کتاب دلم میخواهد برگردم در سال ۱۳۹۶ توسط انتشارات شاسوسا چاپ و منتشر شده است.