در دومین نشست از سلسه نشستهای شهر و رمان مطرح شد؛
گذر از شهرهای نوستالژی به شهرهای امروزی

دومین نشست از سلسله نشستهای رمان و شهر با موضوع «بازنمایی شهر؛ پیشینه و دگرگونی» به همت انجمن صنفی داستاننویسان استان تهران و با همکاری اداره کل مطالعات اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران در ایوان شمس برگزار شد.
به گزارش ایلنا ، در دومین نشست این همایش که روز پنجشنبه - ۲۱ آذرماه-برگزار شد ، «نویدپورمحمدرضا» درباره «ردپاها و زمزمههای شهر در ادبیات داستانی ایران پیش از دوم خرداد 76» سخنرانی کرد. «سینا دادخواه» در سخنرانی خود به «سبک زندگی و سیاست؛ بازخوانی شهر در چندرمان دیده شده» پرداخت و «پویا رفویی» نیز درباره «وجه پدیداری شهری» سخن گفت.
«نویدپورمحمدرضا» با تکیه بر دو داستان «هوشنگ گلشیری» که پیش از دوم خرداد 76 منتشر شده است بحث خود را طرح کرد و در آن بر مفاهیمی چون «شهرهای خیالی»، «شهر گذشتهها»، «شهر نوستالژی» و «شهر خاطره» تاکید کرد.
«سینا دادخواه» سخنران دوم دومین نشست از سلسله نشستهای شهر و رمان با تکیه بر رمانهایی چون «نگران نباش»، «احتمالا گم شد»، «شب ممکن»، «کافه پیانو» و «یوسفآباد» ضمن آنکه به نویسنده اولی بودن آثار اشاره کرد و اینکه همه آنها از راوی اول شخص بهره میبرند توضیح داد: وجه ذهنی در این رمانها به نفع عینی مهار میشود.
او در بخشی از سخنان خود توضیح داد: در این رمانها شهر پناهگاه کوچک و لایت است ولی نه با آغوش گشوده و نه با گارد بسته میزبان رویدادهاست. برخلاف رمانهای پیش از دهه هشتاد خیابان وجه فانتزیک و باورپذیر به خود میگیرد و نوستالژیک نیست.
دادخواه در بخش دیگری از سخنرانیاش به خودمحور و خودبیانگر بودن این رمانها اشاره کرد و افزود: مایه اتوبیوگرافیک نسبت به فیکشنال داستانها بیشتر است و زبان گفتاری و محاورهای در آنها حاکم است. سرشار از ژستهای کلامی است.
نویسنده کتاب یوسفآباد با این پرسش که شهر چگونه خودش را در این رمانها بیان میکند گفت: خصلتهای کلانشهر به گونهای طرح میشود که انگار مطب روانشناس برای خودشناسی راوی است.
او همچنین به فضای سیاسی حاکم در میانه دهه هشتاد اشاره کرد و توضیح داد: در کتابهای مورد نظر که در نیمه دهه هشتاد به بعد منتشر شدهاند سبک زندگی مسئله است و طبقه متوسط گفتمان خودش را پیش میبرد که در آن روزگار مغلوب گفتمان هاله نوری، مهرورزی و نظایر آن شده بود. در این کتابها شهر موضوعیت ندارد و بیشتر مننویسی است.
دادخواه همچنین گفت: به نظر من اگر رمانهایی را که در دهه هشتاد خوانده شدهاند و بعضیهایشان بسیار خوانده شدهاند مانند «پاییز فصل آخر سال است» نسیم مرعشی یا رمان «ناتمامی» زهرا عبدی کاملا سعی دارد که در شهر برخورد ویژه خود را داشته باشد. این رمانها فرق کردن داستانهایشان فرق کرده است، عنصر کنایی در آنها کم رنگتر شده است، روایتها سرراستتر هستند، روایتها میل و گرایش بیشتر به به راوی سوم شخص پیدا کردهاند. از وجه صمیمیت دارند به نفع صناعت کم میکنند، بازیگوشی جای خود را به صراحت میدهد یعنی سعی میکند دقیقتر صحبت کنند.
او افزود : زمانی که عناصر این رمانها را با یکدیگر میخوانیم یا با یکدیگر مقایسه میکنیم تعداد شخصیتها و تعداد پلاتها افزایش پیدا کرده است در حقیقت از یک فضای سبکبار و شخصی امروزی که در موج قبلی داستانهای دیده شده مورد استقبال مخاطب قرار گرفته بود و کاری به نیت نویسنده ندارم یک فضای حاد و غیر شخصی اجتماعی و تاریخی در رمانهای موج دوم نیمه دوم دهه هشتاد تبدیل میشوند انگار در این رمانها سبک زندگی جای خود را به یک جور فکر کردن به سیاست یا فهم قدرت میخواهد بدهد.
در ادامه این نشست «پویا رفویی» سخنرانی خود با موضوع « وجه پدیداری شهری » را در پیش گرفت و در بخشی از آن گفت: اگر ما به آثار ادبی ایران تا دوره برآمدن هیستری ادبیات شهری نگاه کنیم همانطور که تحقیقات آکادمیک هم در این مسئله انجام شده تصویر شهر محیط بدبینانهای است، خصوصا در حوزه سینما که این تحقیقات کاملتر این مسئله را به خوبی نشان میدهند که شهر محیط گزند و آسیب است، شهر جایی است که انسانها صفات خود را از دست میدهند و در معرض آسیب قرار میگیرند، محلی است که جای بروز رذایل اخلاقیست و الی آخر. آن بخشی از شهر که اتفاقا جای امنی است در ادبیات قبل از هیستری مانند محله یا راسته و نمونههای مشابهاش است. این هیستری به ادبیات شهری با یک مجموعهای از تکنیکهای دیگری که ما تجربه کردهایم و تجربه میکنیم گره خورده است ما با جهش پدیداری مفهوم شهر رو به رو شدهایم.
او در ادامه این بحث خود افزود: در دهه دوم انقلاب گرایش به زیست سیاست در دستور کار قرار میگیرد و دیگر حکومت حداکثری مد نظر نیست، مفهوم مصلحت، کوچکسازی و نزدیک شدن به طبیعت اجتماعی مد نظر قرار میگیرد و مدیریتی بهتر آرمان تازهای که جای تحقق ایدههای قبلی را میگیرد، تحت عنوان گسست هستی شناختی از آن میتوان یاد کرد. مهمترین رویدادها با توجه به تجربه انقلاب یک دهه قبلش تبدیل مکانهای وحشت به مکانهای زیباییست، فرهنگسرای بهمن، خانه هنرمندان و تبدیل کردن زندانها به موزه این تکنیک جدید نبود.
رفویی همچنین در جمعبندی سخنان خود گفت : به نظر میرسد که وقوع انقلاب سال 1357 یک گسستی را میان جنبش انقلاب و دولت انقلاب به وجود آورده است که این از موضع تئوریک شکافی است میان کل و همه آن همههایی که در انقلاب حضور داشتند به کلهایی تبدیل شدهاند که این گذار مستلزم ادغامها و هستهای پی در پی بود که شاید برخی یک دهه یا یک دهه و نصفی ادامه پیدا کرد و این گسست میان کل و همه شهر را به محیط مجروحی تبدیل کرد. شهری که باید از یک طرف بتواند بر آحاد انسانها در زندگی افقیشان مدیریت کند و در سطح عمودی بتواند آر مانها را محقق سازد.