اختصاصی ایلنا؛
۴۹ سال انتظار؛ روایت یک گمشده
مادر کبری وقتی تصمیم گرفت برای جلوگیری از فروپاشی یک خانواده دختر یکساله خود را نزد زوج جوان بسپارد، هرگز فکر نمی کرد هیچ گاه کبری را نبیند.
نیم قرن پیش زوج جوانی درکمال آسایش و آرامش درحال گذران زندگی بودند تا اینکه متوجه شدند از نعمت فرزند بهره مند نخواهند شد.
مرد هر روز برای کار از خانه خارج می شد تا برای امرار معاش به کارخانه روغنکشی ورامین رفته و به امید اینکه خداوند روزی فرزندی به او عطا خواهد کرد به خانه باز می گشت، ولی بعد از چندین سال آب پاکی روی دست آنها ریخته شد و معلوم شد هیچ گاه داری فرزند نخواهند شد.
زندگی کم کم روی خوش را از زوج جوان سلب کرد تا جاییکه کار به جدایی انجامید، هرچند زن جوان راضی به این امر نبود.
در یکی از روزها زن جوان با مادر کبری که در همسایگیش آنان زندگی می کرد و دارای چهار فرزند بود به درد و دل نشست و از او خواست یکی از فرزندان خود را نزد آنان بسپارد تا شاید این امر مرهمی باشد بر درد بی پایان زندگیشان.
زن همسایه نیز بعد از مشورت با شوهر خود تصمیم گرفت برای رضای خدا، دختر یکساله خود را نزد آنها بسپارد به شرطی که هر روز برای دیدن کبری به خانه زوج رفت و آمد داشته باشد.
از دست بر قضا مرد همسایه برای انجام ماموریت راهی تهران شد و همین امر سبب گشت خانواده را با خود به پایتخت مهاجرت دهد.
با توجه به مشکلات فراوان آن زمان برای عظیمت از ورامین به تهران، دیدار مادر و پدر کبری کم تر از گذشته شد تا جاییکه نقل و مکان به منطقه ای دیگر موجب شد دیگر خانواده از دیدن فرزند خود محروم شوند.
هر گاه زوج جوان نیز برای دیدن پدر و مادر کبری به ورامین سفر می کردند از آوردن دختر بچه خودداری می نمودند تا شاید دودلی برای طرفین به وجود نیاید.
این داستان ادامه یافت تا پدر و مادر کبری دار فانی را وداع گفتند و یافتن خواهر برای برادران نیز بی فایده ماند تا اینکه بعد از سالها انتظار از طریق یکی از سایتهای اجتماعی اثری از خواهر با نام جدیدی که برای او انتخاب کرده بودند پدیدار گشت و خواهر و برادر واقعی که این نام را بارها از زبان زوج سالخوره که چندین بار برای دیدار با خانواده کبری به ورامین آمده بودند شنیده و همین امر موجب گشت تا سرنخی از خواهر خود یابند.
بعد از پیدا شدن مشخصات، پیغامهایی از سوی خانواده برای کبری به اشتراک گذاشته شد، ولی جوابی دریافت نگردید تا در یکی از روزها جوابی در صفحه رایانه پدیدار گشت و زن میانسال که درحال حاضر مرز ۵۰ سالگی خود را پشت سر می گذارد و هم اکنون دارای سه فرزند است خواستار توضیحات بیشتر از کاربران حاضر شد.
در این میان اسماعیل، محسن، احمد، محمد به همراه پنج خواهر خود بی وقفه عکس دسته جمعی به نمایش گذاشتند و خود را خواهر و برادر کبری معرفی نمودند و به تشریح چگونگی داستان پرداختند.
کبری که از این داستان شوکه شده بود به سراغ مادر سالخورده خود رفت و داستان را از وی جویا شد و پیرزن نیز جز افشای حقیقت بر سر راه خود مسیری نیافت.
البته ناگفته نماند زوج جوان ۵۰ سال پیش در پی پیشنهادی خواهان نگهداری از اسماعیل که درحال حاضر یکی از پرسنل خدوم اداره ورزش و جوانان ورامین است نیز شده بودند تا کبری احساس تنهایی نکند، ولی پسر بچه چشم آبی که یکسال از خواهر خود کوچکتر بود با بی تابی دوری از مادر به جمع گرم خانواده برگشت تا خواهر خود را در این داستان تنها بگذارد.
حال قرار است این داستان دراماتیک در دیدار کبری با خواهر و برادر خود به پایان برسد و به آغوش گرم خانواده باز گردد.
هرچند دیگر پدر و مادر کبری در قید حیات نیستند تا منتظر حضور دختر خود در آغوششان باشند.