رضا عامری در گفتگو با ایلنا:
نمیشود با دادن یک چک؛ ادبیات ساخت
رمان فارسی گنگ و مجهول است. در یک تجرید زندگی میکند. اهل گفتگو نیست. ازطرفی هم آماج سانسور قرار میگیرد / نمیشود با دادن یک چک؛ ادبیات ساخت. در حوزهی ادبیات عرب؛ جایزه بوکر وجود دارد که جایزهاش برابر نوبل است.
به اعتقاد رضا عامری؛ دولت نباید در ادبیات تصمیم گیرنده باشد بلکه نهادی شامل منتقدان باید بر این حوزه نظارتداشته باشند.
عامری در گفتگو با خبرنگار ایلنا؛ از ترجمههای پیشیناش گفت: ترجمههایی که من تا به حال انجام دادهام با قلدری بوده و همه به جامعه و ناشران تحمیل شده است. کسی از خواندن یا چاپ رمان عربی استقبال نمیکند.
این مترجم گفت: در ایران ده یا دوازده رمان عربی بهفارسی ترجمهشده درحالیکه اغراق نیست اگر بگوییم صدها اثر عربی به زبانهای مختلف ازجمله زبانهای اروپایی ترجمه شدهاست.
وی بخشی از دلیل کمتوجهی به ادبیات عرب را ناشی از نگاه تاریخی به قوم عرب دانست و گفت: ما روی کوس وطنپرستی و کوروش و داریوش میکوبیم و بهدنبال اصالت هستیم. هنوز جرات پیدا نکردهایم که خطاطی و مینیاتور را تغییر دهیم. گذشته روی دوش ماست؛ کمر ما را خمکرده و ما خم به ابرو نمیآوریم.
وی افزود: اینها همه یک مشت توهمات و افتخارات خیالی و اسطورهایست که از زمان هدایت تا اخوان ثالثآنقدر بزرگ شده که جایی برای نسلهای جوانتر باقی نگذاشتهاند.
مترجم رمان " میرامار " شیفتگی نویسندگان ایرانی به ادبیات غرب را تقلیدی بدون آگاهی دانست و گفت: گوشیای که در دستمان هست، شاید سونی باشد، کارکردهایش را نمیدانیم اما زرق و برق آن است که ما را بهسمت خودش میکشد.
وی در ادامه؛ ادبیات عرب در ایران را ناشناخته توصیف کرد و نویسندگان ایرانی را تجریدی لقب داد و گفت: این حس ناسیونالیستی آنقدر بزرگ شده که اجازه نمیدهد کرد و لر و عرب و ترک و دیگر اقوام را بشناسیم. به نوعی این حرکت به نژادپرستی ختم میشود همان اصالت خون و نژاد. بخش دیگرش هم تحثتاثیر ادبیات غرب و آمریکاست.
عامری؛ جایگاه نویسندگان اقلیت را مبهم ذکر کرد و گفت: ما در ایران تکثر نویسندگان از لحاظ قومی را مشاهده نمیکنیم. اگر کسی در این ادبیات است اهل ادبیات غرب است و دیگری باید برود سراغ کار خودش.
مترجم آثار عرب؛ وضعیت تبلیغ آثار ادبیات عرب در ایران را اسفبار ذکر کرد: رمان عرب خیلی اندک چاپ میشود. با اندازه انگشتان دست. در ادبیات لر و ترک و کرد و.. هم همینطور. همین معدود کتابهایی که من ترجمه و منتشر کردهام؛ چقدر معرفی شدند و چقدر درباره آنها صحبت شده و چقدر تلاش شده این آثار دیده شود؟ ما نیاز به گفتگو داریم.
عامری؛ حذف تدریس درس عربی در دانشگاهها را دلیل " عتیق بودن " تفکر مسئولان دانست و ادامه داد: حوزهی روشنفکری زیر سایهی هدایت حرکت میکند و جامعه نیز زیر سایهی تفکر تاریخی حرکت میکند. این هر دو، در یک راستا درحرکتند و همدیگر را تقویت میکنند.
وی درباره رمان فارسی گفت: رمان فارسی مثل آدم فارسی؛ گنگ و مجهول است. در یک تجرید زندگی میکند. رمان فارسی اساسا اهل گفتگو نیست. نمیتواند به دیگری اهمیت دهد. ازطرفی هم آماج سانسور قرار میگیرد.
وی افزود: چیزی که ما را به جهان میشناساند و معرفی میکند؛ رمان است. اما رمان ما یک رمان تجریدی و بیخون است که هیچربطی به وضعیت اجتماعی کنونی ندارد و اگر هم باشد قابل چاپ نیست. درنهایت رمان ما دکوپاژ شده است.
عامری در پاسخ به این سوال که نمونههای خوب ادبیات ما را چهمیدانید؛ گفت: رمان فارسی کپی دست دوم و سوم ادبیات غرب است، اما رمانهای آشپزخانهای در این وضعیت کورسوی امید محسوب میشوند. آثار نویسندگان زن ما همچون زویا پیرزاد و فریبا وفی زندهتر و ملموستر و به زندگی اجتماعی ما نزدیکترند.
نویسنده کتاب " نقشبندان قصه ایرانی " بیریشهگی را عامل اسفبار بودن وضعیت رمان فارسی ذکر کرد و ادامه داد: رمان فارسی باید سبکبار باشد و موقعیت خود را به خوبی بشناسد و به دیگری نیز اهمیت دهد. نویسندگان ما باید منطقهای بیندیشند. قومیت و وطنیت و حدود مسخره است. ضمن اینکه ارشاد هم فرموده؛ نمیشود جلوی ماهواره را گرفت پس باید از قید مرزها خارج شد و مخاطب خود را فراتر جستجو کرد.
وی افزود: نویسنده باید مرزها را بشکند و گرنه باید به سمت کمدی برود. مانند کتابهایی که در بقالیها فروخته میشوند و اساس آنها دلقکبازی و ملقبازی است.
عامری در اشاره به مشکلات ترجمه و مترجمان در ایران گفت: دولت نباید در این زمینه تصمیم گیرنده باشد. بلکه نهادی شامل منتقدان باید بر این حوزه نظارت داشتهباشند. ازطرفی آثار داخلی ما ترجمه نمیشوند. مخصوصا به زبانهای منطقهایمان مانند لری؛ کردی؛ عربی؛ اردو و غیره.
وی افزود: مشکل دیگر عدم وجود سرمایه است. نمیشود با دادن یک چک؛ ادبیات ساخت. در حوزهی ادبیات عرب؛ جایزه بوکر وجود دارد که جایزهاش برابر نوبل است. با همین جوایز میتوان نویسنده حرفهای تربیت کرد.
رضاعامری وضعیت اقتصادی نویسندگان را بد توصیف کرد و با تاکید به نبودن بستر مناسب برای آنها گفت: اکثر نویسندههای ما بازنشستهاند. آقای صفدری و ابوتراب خسروی بازنشستهاند و با هزینهخودشان کار میکنند. کمکی هم وجود ندارد. کلا قضیهی ادبیات ایران؛ کمدی است.
وی درمورد کتاب آیندهاش گفت: امسال میخواهم کتابی چاپ کنم به نام " سرچشمههای رمان فارسی تا رمان نو " که بیست سال هست روی آن کارمیکنم. کار حجیمی است. در این مسیر هم طبق معمول کسی محل به ما نمیگذارد. ناشر هم که باید منتاش را بکشیم. بودجه هم که مسئله خندهداری است.
وی از سفرهای خارجی برخی افراد برای شرکت در کنگرههای ادبی سخن به میان آورد و گفت: بودجههای سفرهای خارجی کجا میروند؟ نمایندگان ایران چه کسانی هستند که پول میگیرند و در جایگاه منتقدین مینشینند و آبروی ایران را میبرند؟ کسانی که در مجلات حکومتی سردبیرند؛ میروند و در این کنگرهها شرکت می کنند. این واقعا مسخره است.
وی افزود: در حوزهی ادبیات اصلا معلوم نیست کی به کی هست. اگر قرار است نمایندهای از ادبیات فارسی یا شعر فارسی به خارج برود، چهکسی باید تصمیمگیری کند؟ باید تشکیلاتی وجود داشتهباشد تا نمایندگان اصلح را انتخاب کنند. این هم یکی از همان چیزهایی که نداریم.