بررسی کارنامه ۴ ساله راهبرد اروپایی ترامپ؛
مکی: جان بخشیدن به راستافراطی و مهاجرستیزی/ جدال با ماکرون در قاب ناتو/ تقویت لهستان در ازای تضعیف آلمان/ تنها و منزوی در نقض برجام
کارشناس مسائل اروپا گفت: سیاست رئیسجمهوری آمریکا، تعمیق شکاف در اتحادیه اروپا بود و علاوه بر ناتو شاهد بودیم که او و تیمش علاوه بر هدف قرار دادن آلمان و فرانسه، اقدام به تقویت راست افراطی در اروپا کردند.
«مرتضی مکی» کارشناس مسائل اروپا در تشریح کارنامه چهار ساله سیاست خارجی دونالد ترامپ با تمرکز بر تحولات اروپا در گفتوگو با خبرنگار ایلنا عنوان کرد: روابط اتحادیه اروپا با آمریکا در دوره چهار ساله ریاستجمهوری ترامپ بسیار متفاوت از سایر روسای جمهوری آمریکا بود. به یاد داریم که در زمان اوباما او با به کار بستن سیاست چند جانبهگرایی سعی کرد چهره مخدوش روابط دوران بوش با اروپا را ترمیم کند و از سوی دیگر کاخ سفید در دوران اوباما تلاش کرد تا هزینههای جاری به خصوص در حوزه تهدیدشناسی را با قاره سبز شریک شود؛ به گونهای که اوباما در آن زمان اروپاییها را برای سرکوب تهدید با خود همراه کرد. در دوران ترامپ اما این اتفاق رخ نداد و یکجانبهگرایی بر روابط دو طرف حاکم شد. نخستین بحث و چالش اصلی میان دولت ترامپ و اروپاییها بحث ناتو و هزینههای جاری این پیمان بود که ترامپ سعی کرد تمام این هزینهها را به گردن اروپا بیاندازد. چالش میان کاخ سفید و قاره سبز در دوران ترامپ به حدی بالا گرفت که او تهدید به خروج از ناتو کرد و اروپاییها هم به فکر تاسیس ارتش اروپایی افتادند.
تقویت افراطگرایی در قاره سبز
وی ادامه داد: او بر اساس نگاه تجاری و منفعتگرایی انفرادی سعی کرد تا هزینههای شراکت با اروپا را بالا ببرد و در همین راستا امانوئل ماکرون و آنگلا مرکل به عنوان مهرههای اصلی اتحادیه اروپا وارد چالش با او شدند. مساله دیگری که در رابطه ترامپ و اروپا تاثیرگذار بود، حمایت و تقویت جریان راستگرای افراطی در اروپا توسط کاخ سفید بود. به یاد داریم که «استیو بنن» که مشاور عالی رسانهای و همچنین رئیس کمپین انتخاباتی ترامپ بود، سفرهای زیادی به اروپا برای تقویت راست افراطی انجام داد و این موضوع تا حدی پیش رفت که در مجارستان و حتی در آلمان راستهای افراطی قدرت را در دست گرفتند. از منظری دیگر شکاف اقتصادی میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا هم سناریوی دیگر ترامپ بود که سعی کرد آن را تقویت کند. طی این چهار سال در اروپا شاهد افزایش مهاجرستیزی بودیم که همین مساله را در قبال نگاه ترامپ به مکزیک شاهد بودیم و به نوعی میتوان گفت ترامپ در اروپا دست به یک مدلسازی خطرناک زد.
عدم همگرایی علیه ایران
این تحلیلگر مسائل سیاسی تصریح کرد: یکی از موضوعات چالشبرانگیز در طول چهار سال گذشته میان اروپا و آمریکا برجام و به صورت کلی مساله ایران بود. اروپاییها این توافق را یک دستاورد بزرگ برای خودشان تلقی کردند و تلاش داشتند با خروج آمریکا از آن، این توافق از بین نرود در بحث تحریمهای تسلیحاتی ایران هم اروپا با ترامپ همراه نشد اما به هر ترتیب آنها به تعهدات مالی خود عمل نکردند این مولفهها نشان می دهد که اروپا سعی داشت در طول این چهار سال، خود را مستقل از آمریکا به دنیا معرفی کند که البته تا حد زیادی این مساله محقق شد.
تاخت و تاز بر برلین
وی گفت: در بخش دیگر باید توجه داشت که فرانسه و آلمان دو کشور مولد و موتور اصلی اتحادیه اروپا به شمار میروند و ترامپ سعی داشت تا پاریس و برلین را به هر ترتیب وارد چالش کند. در حوزه روابط با روسیه شاهد بودیم که آلمانیها وارد چالش با ترامپ شدند و او معتقد بود که خط لوله «نورد استریم ۲» تهدیدی برای منافع آنها به حساب میآید. ترامپ برای تلافی این پروژه، نیروهای نظامی خود در آلمان را از این کشور خارج و آنها را وارد لهستان کرد. او عملاً سعی کرد تا آلمان را مورد هدف قرار بدهد و تخطی از دستور واشنگتن در روابط آلمان با روسیه را به سرعت پاسخ داد. این در حالیست که از منظر امنیتی، برلین به دنبال آن بود تا روابطش با آمریکا را بر هم نزند و سیاست محتاطانه را در پیش گرفت؛ به گونهای که وزیر دفاع آلمان به لهستان سفر کرد و خواهان ادامه روابط تنگاتنگ این کشور با برلین در عرصه نظامی و سیاسی شد.
تضعیف فرانسه، تقویت لهستان
وی در پایان خاطرنشان کرد: مشابه برخورد ترامپ با آلمان را در مورد فرانسه و چالش ماکرون و ترامپ با محوریت ناتو شاهد بودیم. پاریس سعی کرد چالش میان خود و آمریکا را کنترل کند اما به هر ترتیب اختلافها در مورد ناتو با اشاره ماکرون به مرگ مغزی این سازمان تشدید شد؛ اما در نهایت فرانسویها سعی کردند از امتداد شکاف و تعمیق آن جلوگیری کنند. بحث لهستان و توسعه نفوذ ایالات متحده در این کشور از جمله پروژههای دیگری بود که در چهار سال اخیر دولت ترامپ پیگیری و عملیاتی شد. توجه داشته باشید که ورشو پس از فروپاشی شوروی مدنظر آمریکاییها بوده و ایالات متحده سعی داشت تا بتواند با جلب نظر روسیه، اولاً این منطقه را آرام کند و دوماً نفوذ زیرزمینی خود علیه چین و روسیه را افزایش دهد. ترامپ سعی کرد با هماهنگ کردن لهستان به چین و روسیه اخطارهای مورد نظرش را مخابره کند که تا حدی هم موفق عمل کرده است. به همین دلیل سیاست خارجی ترامپ و تیمش در اروپا را باید یک سیاست خارجی تهاجمی و در برخی نقاط تعلیقگرایانه دانست که آثار آن همچنان پابرجاست که نمونه آن را میتوان حمایت از برگزیت به بهانه ایجاد شکاف در اتحادیه اروپا دانست.