سردبیر سایت «باریکادا» در گفتوگو با ایلنا:
خواستههای اصلی تظاهرات بلغارستان مبتنی بر استعفای نخستوزیر و دادستان کل است/ مشکلات این کشور نه شخصی، بلکه ساختاری هستند
سردبیر سایت «باریکادا» گفت: نبود همبستگی مشکلی دیگر در جامعه بلغارستان است. نارضایتی و میل به تغییر وجود دارد اما شماری از مردم جامعه به این اعتراضها نگاه کرده و آن را بیگانه از خود میدانند.
به گزارش ایلنا، بلغارستان نیز به جمع کشورهایی پیوسته است که طی ماههای گذشته شاهد تظاهرات ضددولتی بوده است. تظاهرات در صوفیه، پایتخت بلغارستان طی هفتههای گذشته به دنبال خودداری «بویکو بوریسوف» نخستوزیر این کشور از پاسخ به درخواست «رومن رادف»، رئیسجمهوری برای استعفای وی و دولتش از سر گرفته شد.
هزاران نفر خواستار استعفای بوریسوف شدند و دولتش را به فساد متهم کردند. تظاهرکنندگان همچنین به دنبال برکناری دادستان کل هستند. بوریسوف درخواست رادف برای استعفای دولت در سایه اعتراضهای مردمی را رد کرد. وی با درخواست از مخالفان برای پیوستن به تلاشهای دولت برای حل بحران تاکید کرده بود که استعفای دولت وضع را بهتر نمیکند. به نظر میرسد که همسایه غربی ترکیه نیز از موج اعتراضها که بار دیگر در حال پیمودن جهان بوده بینصیب نمانده است.
«ولادیمیر میتف» روزنامهنگار، ایرانشناس اهل بلغارستان و سردبیر سایت تحلیلی خبری باریکادا است. آنچه ذیل میآید، مشروح گفتوگوی او با ایلنا به بهانه تظاهرات ضددولتی در بلغارستان است.
بیش از ۷۵ روز از تظاهرات در بلغارستان میگذرد. با توجه به اینکه بلغارستان شاهد مبارزات علیه فساد بهمثابه اهرمی برای تغییر اجتماعی بوده، خواسته اصلی تظاهرات اخیر را چه میدانید؟
خواستههای اصلی مبتنی بر استعفای دو نفر است: «بویکو بوریسوف»، نخستوزیر بلغارستان و «ایوان گشف»، دادستان کل. آنها متهم هستند که در زمان زمامداری آنها اولیگارشی دولت را به دست گرفته است. همچنین اتهامهایی مطرح شده مبنی بر اینکه مؤسسات دولتی از جمله دفتر دادستانی به سود مردم کار نکرده و دل در گرو اولیگارشی داشتهاند. بخشی از این اولیگارشی در دوران انتقال قدرت، تضعیف شده است. برخی نیز مدعی هستند که اولیگارشی که در کارزار ضدفساد اخیر آسیب دیده در پس این تظاهرات قرار دارند. باید یادآور شد که «واسیل بوژکوف» تاجر بلغار که پس از چندین اتهام به دوبی گریخت، رابطه خوبی با بوریسوف داشت و تجارتش اخیرا شکوفا شده بود.
تظاهرات فعلی گرایشهای متفاوت و ناهمسانی دارد. بسیاری از مردم به جز استعفا خواسته مشخص دیگری ندارند. اما طبقه متوسط شهری در این تظاهرات احتمالا نیرویی است با قدرت بالا. بهنظر میرسد که این طبقه در پی بدل کردن بلغارستان به یک دموکراسی لیبرال حقیقی است، نه یار و غارِ سرمایهداری. مسائل بسیاری مطرح هستند، اما مهمترین موضوع، نظام قضایی است. طبقه متوسط شهری این احساس را داشته است که مبارزه با فساد آن را توانمند نکرده، نخبگان سیاسی دوران انتقال را با نخبگان جدید و آلوده جایگزین نمیکند. فراخوانهایی برای جایگزینی همه نخبگانی که در زمان گذار لکهدار شدهاند، وجود دارد. زمانهایی که املاک دولتی خصوصی شد و بحران، فساد و دزدی باعث شد میلیونها بلغارستانی در جستوجوی امنیت اجتماعی از دست رفته به اروپای غربی مهاجرت کنند. بنابراین طبقه متوسط میخواهد اختیارات دادستان کل کشور را تضعیف کرده و به بهای نفوذ سیاسی در آن، تاثیر بیشتری در سیستم قضایی به قضات بدهد (همانگونه که در پیشنهادهای اصلاحی طرح «عدالت برای همه» که هوادار معترضان است مشاهده میشود). اساسا، طبقه متوسط شهری (که حزب «بله، بلغارستان» و متحدانش آن را نمایندگی میکنند) به دنبال تغییر است، از جمله به دست گرفتن قدرت. هرچند که به نظر میرسد نیروهای متعدد پوپولیستی حضوری قدرتمند در پارلمان آینده داشته باشند. در میان معترضان، هواداران «رومن رادف»، رئیسجمهور، نمایندگان گروههای قدیمی و جدید چپ و گروههای کوچک ناسیونالیستی یا گرایشهای پوپولیستی به چشم میخورند.
مسائل دیگری نیز مطرح است. مانند اینکه کدام نیروی سیاسی بودجه اروپا در چارچوب مالی چند ساله اروپا (۲۰۲۱-۲۰۲۷) را توزیع میکند، سرنوشت پروژههای انرژی مرتبط با روسیه که تحت دولت بوریسوف توسعه یافته است و غیره. اما موضوع مهم این است که چه کسی نظام قضایی را در دست داشته و مبارزه با فساد علیه چه کسی صورت خواهد گرفت.
تظاهرت اخیر در بلغارستان چه تفاوتی با اعتراضهای سال ۲۰۱۳ دارد؟
اعتراض علیه «دیلیان پیفسکی»، اولیگارش و سیاستمدار بلغار که گفته میشود بر تمامی ارکان قدرت، از رسانه گرفته تا نظام قضایی سلطه دارد، موضوعی است که این دو مسأله را به یکدیگر متصل میکند. همچنین، این بار نیز طبقه متوسط شهری نیرویی عمده در پس این اعتراضها است. نکته متفاوت این بوده که اینبار اظهارات علیه به اصطلاح کمونیستها و نمایندگان نخبگان پیشین کنترل شده است. نمایندگان سیاسی طبقه متوسط شهری از رئیسجمهوری رومن رادف حمایت میکنند. او از معترضان حمایت کرده و خواستار استعفای نخستوزیر و دادستان کل از زمان آغاز تظاهرات شده است. به نظر من، طبقه متوسط شهری درک میکند که هوادار آنچنانی ندارد و اگر میخواهد که به نتیجه برسد، نباید متحدان احتمالی خود را کنار بگذارد. به این شکل، اعتراضهای فعلی از سال ۲۰۱۳ متفاوت هستند. با این همه، طبقه متوسط شهری هنوز خواستههای مؤثر سیاسی را صورتبندی نکرده و به اظهارات علیه قانون و آزادی دولت از اولیگارشی محدود است.
اسلاوی ژیژک اخیرا گفته که مشکل کشوری چون بلاروس با کنار رفتن «الکساندر لوکاشنکو»، رئیسجمهوری این کشور، از میان نخواهد رفت. آیا این تحلیل درباره بلغارستان نیز صادق است؟
من نیز معتقدم که استعفای بوریسوف مشکلات بلغارستان را حل نخواهد کرد. او خشم بسیاری را نسبت به دولت و شخص خود بهعنوان فردی ناتوان، مبتذل و فاسد برانگیخته است. با این همه، مشکلات بلغارستان نه شخصی بلکه ساختاری هستند. بلغارستان بالاترین سطح از نابرابری دستمزد را در اتحادیه اروپا داراست. درآمد ۲۰ درصد ثروتمندان بیش از هشت برابر درآمد ۲۰ درصد فقیرترین افراد در سال ۲۰۱۹ است. این کشور از جمله اعضای اتحادیه اروپاست که پایینترین سطح از توزیع بودجه را دارد و کمیسیون اروپا در شماری از گزارشهای خود از نابرابری موجود در نظام مالیاتی بلغارستان انتقاد کرده و گفته که این کشور این نابرابریها را اصلاح نکرده بلکه تقویتشان میکند. وقتی چنین مبالغ هنگفتی در دست تعداد کمی از مردم متمرکز شود، طبیعتا فساد اداری بیشتر می شود. این پول اضافی به سیستم سیاسی میرود و نتیجه چیزی است که معترضان به جنگش رفتهاند؛ اولیگارشی.
بنابراین مشکلات اقتصادی و اجتماعی متعددی در بلغارستان وجود دارد که باید به آنها پرداخت. یک دلیل وضعیت فعلی آن است که طی ۱۱ سال گذشته گفتمان سیاسی و عمومی بلغارستان بسیار متکی بر فیگور بوریسوف بوده است. او قدرت زیادی به دست آورده و بدل به تنها حلال مشکلات شده است. او بهتنهایی درباره تخصیص پول به معترضان، درخواست استعفای وزرا پس از رسوایی و غیره تصمیمگیری میکند. یک توضیح در مورد اعتراضهای فعلی این است که این مدل سیاسی، با محوریت او، فرسوده است. در عین حال، طبقه متوسط دارای منافع طبقاتی خاص خود است. این طبقه وضعیت نسبتا مساعدی داشته، به دانش، وقت خالی و پول دسترسی دارد و بنابراین میتواند بر منافع خود تاکید کرده و خودش را سازماندهی کند. از سوی دیگر، طبقه کارگر در وضعیتی بیثبات قرار داشته و بسیار مورد استثمار قرار گرفته است. با این همه، خواستههایش بیشتر مربوط به ایدهها، اصول و اخلاق و کمتر مربوط به بهبود شرایط مادی است.
نبود همبستگی مشکلی دیگر در جامعه بلغارستان است. نارضایتی و میل به تغییر وجود دارد. اما شماری از مردم جامعه به این اعتراضها نگاه کرده و آن را بیگانه از خود میدانند. برخی از «هیریستو ایوانوف»، رهبر حزب «بله بلغارستان»، نفرت دارند و برخی دیگر از رئیسجمهور. نفرت علیه بوریسوف نیز قدرتمند است و عامل مشترک در جریانهای اعتراضی است.
از زمان تظاهرات میدان در اوکراین، اروپای شرقی شاهد اعتراضهای گوناگون بوده است، از رومانی و کوزوو گرفته تا بلاروس. وضعیت تظاهرات بلغارستان در این چارچوب را چگونه ارزیابی میکنید؟
شما به تظاهرات میدان اشاره کردید و احتمالا این نکتهای است که اگر اعتراضات بزرگتری در اروپای شرقی برگزار شود، بلااجبار جنبههای ژئوپلیتیکی دارند. گفته میشود که بار دیگر در بلغارستان با رقابت کلاسیک اروپای شرقی میان هوادارن جورج سوروس و دونالد ترامپ سر و کار داریم. با این حال، این ادعا میتواند تلاشی برای ایجاد تفرقه در جامعه بلغارستان و خنثی کردن اعتراضها باشد. همانطور که گفتم، گرچه طبقه متوسط شهری سرسختترین چهره اعتراضات بود، اما آنها ناهمگن هستند و جریانهای مختلف عقیدتی و سیاسی در پشت آنها وجود دارد. آنچه در بلغارستان در جریان است، نبرد میان هواداران و مخالفان بوریسوف، میان جریانهای مبارز در نظام قضایی است. برخی میگویند که ارتش (که رومن رادف آن را سروشکل داده) در برابر وزارت کشور صفآرایی کرده است.
مدتی است که وضعیت نخبگان سیاسی بلغارستان دچار درد و رنج شده است. اعتراضها هر شب برگزار میشود و آنها اساسا مراسمی یکسان را تکرار میکنند: فریادهای «استعفا» و پرت کردن سنگ و دیگر اجسام به سوی دفاتر دولتی. این در حالی اتفاق میافتد که نخستوزیر با جیپ خود در مناطقی که بزرگراهها و کارخانهها در آن ساخته شده سفر میکند و از طریق پخش مستقیم در صفحه خود در فیسبوک گزارش میدهد که مردم چقدر دوستش دارند.
این حس وجود دارد که با برگزاری انتخابات ریاستجمهوری در آمریکا این تنشها نیز حل خواهد شد. بویکو بوریسوف در نوامبر ۲۰۱۳ مورد استقبال دونالد ترامپ در کاخ سفید قرار گرفت و رئیسجمهوری آمریکا از اینکه بلغارستان توان نظامی خود را با خرید جنگندههای اف-۱۶ آمریکا بالا برده از وی تقدیر کرد. طبقه متوسط شهری بلغارستان چهرهای هوادار اروپا دارد و موقعیتهایی نیز در موسسات تکنوکرات بروکسل یا بخش انجیاو داراست. هم زمان،«اورسولا فون در لاین» رئیس کمیسیون اروپا در سخنرانی خود در اتحادیه اروپا در سال ۲۰۲۰ گفت که پرداخت وجوه اتحادیه به حاکمیت قانونی کشورها بستگی دارد. از این نظر، این اعتراضها قطعا میتواند جنبه ژئوپلیتیکی داشته باشد. ایالات متحده شریک اصلی امنیت است، اما بودجه اروپا برای اقتصاد بلغارستان ضروری است. در اروپای غربی نسبت به فساد و نیاز به اصلاحات قضایی در بلغارستان حساسیت فزایندهای وجود دارد. باید دید که در ماههای آینده یا آغاز سال ۲۰۲۱ چه سازوکار حکومتی شکل خواهد گرفت (انتخابات پارلمانی برای مارس ۲۰۲۱ تعیین شده است). بنابراین تعادلات داخلی و خارجی که اکنون در جریان هستند، به تعادل جدیدی میرسند.
آینده تغییرات اجتماعی در بلغارستان را چگونه ارزیابی میکنید؟
فعالیتهای مردمی زیادی وجود ندارد که باعث ایجاد تغییرات اجتماعی در بلغارستان شود. چنین تلاشهایی بهخصوص خارج از صوفیه چندان به چشم نمیخورد. معتقدم که این اعتراضات هنوز هم توانایی بیان دیدگاه پیچیدهتری را برای تغییر دارند. اگر تغییر در سیستم قضایی جستوجو میشود، باید بدانیم که مقادیر، معیارهای موفقیت و راههای دستیابی به آن در این حوزه چیست. اگر تغییر را از نظر توانمندسازی تودهها جستوجو کنیم، گمان میکنم برخی گشایشها و تعامل با مردم مستضعف، با افراد آسیبدیده و انگ زدهشده در دوران گذار، ضروری باشد.
این چیزها نمیتوانند با جادو اتفاق بیفتند، بلکه نیازمند فداکاری، جستوجوی معنوی، از دست دادن راحتی، بسیج مردمی و روشنگری هستند. این احساس وجود دارد که بلغارها بدبین بوده و دیدگاهی کلبیمسلکانه نسبت به هموطنان خود که به نفع جامعه فعالیت میکنند، دارند. دوران گذار ثابت کرده است که شماری از ابتکارات مدنی جبههای به هدف دستیابی به مشاغل سیاسی بوده و سیاست به طور کلی چیزی منزجرکننده تلقی میشود.
من فکر میکنم تغییر اجتماعی در بلغارستان امروز به معنای دور شدن از منطق گذار است که به بخشهای زیادی از جامعه بلغارستان آسیب رسانده است. به دلیل انتقال خشونتبار از ساحت عمومی به خصوصی، به دلیل سؤاستفاده از قدرت و تخریب سرمایه اجتماعی، امروز بی اعتمادی و سوءظن نسبت به اقدامهای مشترک وجود دارد. به نظر میرسید بلغارها مدتها بود که امید خود را از دست داده بودند. در حال حاضر نیز هیچ چشمانداز برای مسیر پیش رو وجود ندارد، در حالی که ما همه بیماریهای مشخص جوامع با وضعیت اجتماعی ضعیف را داریم: سیستم آموزشی ضعیف، سیستم بهداشتی ضعیف، انگ زدن به گروههای آسیبپذیر مردم و غیره.
بنابراین به این اعتراضها امیدوار هستم، نه به این دلیل که ممکن است به استعفا بینجامد، بلکه به این دلیل که مردم احساس توانایی خاصی میکنند. اما در عین حال تردید نیز دارم، زیرا هیچکس تصور پیچیدهای برای تغییر اجتماعی فراتر از استعفا در ذهن ندارد. بنابراین میترسم که این اعتراضها درست همانطور که بسیاری از موجهای اعتراضی دیگر پایان یافته است، بدون انجام کار قابل توجهی پایان یابد. در هر صورت، همیشه جنگیدن و مقاومت در برابر آنچه ناعادلانه تصور میشود، منطقی است. نتیجه این مبارزه هرچه باشد، امیدوارم تابستان سال ۲۰۲۰ به سادگی از بین نرود.
گفتوگو: کامران برادران