پرورده در گفتوگو با ایلنا:
عربیتِ کشورهای خلیج فارس با امضای توافق سازش کمرنگ شد/ بنزاید از ترس سرنوشت انورسادات به آمریکا نرفت
کارشناس مسائل منطقه گفت: هوشِ ناخودآگاه مقامهای دولتهای عربی به آنها میگوید که فعلاً باید دست به عصا راه بروند و به این جهت آنها نگران آینده داخلی کشورشان هستند.
«عباس پرورده» کارشناس مسائل منطقه با اشاره به امضای توافق صلح میان امارات و بحرین با اسرائیل در کاخسفید در تشریح اجزای تشکیل دهنده این رخداد مهم سیاسی در گفتوگو با خبرنگار ایلنا عنوان کرد: پرسشی که مسلماً در این بازه زمانی و پس از عادیسازی روابط امارات و بحرین با اسرائیل باید مطرح شود این است که چرا کشورهای عربی دست به چنین اقدامی زدند؟ این پرسش به این دلیل مهم است که علاوه بر ابوظبی و منامه، شاهد آن هستیم که حتی عمان هم به جرگه کشورهای عادیکننده روابط خود با رژیم صهیونیستی پیوسته و تمامی این تحولات نشان میدهد که دولتهای حاشیه خلیج فارس رویکرد عربی – مذهبی اخیر خود که تا سال ۲۰۱۰ آن را جلو میبردند را تا حد زیادی تغییر دادهاند. معتقدم که در شرایط فعلی و از چند سال پیش تاکنون عربیتِ خاورمیانه دیگر همانند قرن بیستم میلادی نیست و حالا در قرن ۲۱ این عربیت کمرنگ شده است.
وی ادامه داد: اگر نگاهی به وضعیت اتحادیه عرب و کنشگری کشورهای عضو آن و همچنین اختلافات در شورای همکاری خلیج فارس بیندازیم، به وضوح میبینیم که عربیتِ کشورهای مذکور در حال رنگ باختن است و به نظر میآید جهان معاصر در حال کنار گذاشتن قومیتگرایی است و به نظرم یکی از دلایل صلح امارات و بحرین با اسرائیل، همین موضوع است. اینکه میبینیم روز گذشته مقامهای اسرائیل و امارات در کاخ سفید و با حضور وزیر خارجه بحرین توافق صلح را امضا میکنند، به نوعی شاهد یک موازنهسازی در منطقه هستیم. شکی وجود ندارد که این دو کشور و سایر دولتهای منطقه، قدرت ایران را برای خود یک تهدید میدانند و به همین دلیل کار به جایی کشید که دولتهای عربی به سمت امارات متحده متمایل شدند و حالا آنها با دشمن اصلی تهران یعنی اسرائیل قرارداد صلح امضا میکنند. به همین جهت شکی وجود ندارد که عواقب موازنهسازی در منطقه غیرقابل پیشبینی است.
این تحلیلگر مسائل سیاسی تصریح کرد: دولتهای عربی مذکور، بر اساس سیاستهای خود از دیدگاههای راهبردیشان به اسرائیل نزدیک شدند و تمامی این مسائل در حالتی رخ میدهد که دموکراسی در اراضی اشغالی صرفاً تزئینی و برای تبعیض است به گونهای که حتی اعراب اسرائیل هم یک اقلیت درجه چندم به حساب میآیند و عربستیزی در تلآویو همچنان ادامه دارد. اما مساله مهمتر این است که چرا امضای این توافق با واسطهگری ترامپ و در کاخ سفید انجام میشود؟ پاسخ این پرسش را باید در سیاست عوامگرایی و رفتارهای پوپولیستی ترامپ جستوجو کنیم. او در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ آمریکا قرار دارد و حالا به دنبال آن است تا بتواند از هر منظری پایگاه رأی خود را مستحکمتر کرده و توجه همه را به سمت خود جلب کند. اگر به راهبرد خاورمیانهای ترامپ توجه کنیم، میبینیم که او صرفاً یک سیاست سمبلیک را به کار بُرد و حالا روی گزینه «صهیونیستهای مسیحی» قمار کرده است. به همین جهت او میخواهد از این کارت برای جمع کردن آرا در شب انتخابات ریاست جمهوری استفاده کند و بدون شک کاخسفید بیش از آنکه انتظار داشته باشد رابطه تجاری میان دوبی و تلآویو افزایش پیدا کند، بیشتر به دنبال تهییج افکار عمومی و کسب رای به نفع صندوق انتخاباتی خودش است.
وی افزود: به همین جهت تمامی این روند را یک فرایند انتخاباتی میدانم و از این منظر مشخص نیست که پس از امضای این توافق شهروندان کشورهای عربی چه و اکنشی نسبت به تصمیم حکام خود طی هفتههای آینده نشان خواهند داد. نکته مهم که شاید از منظر بسیاری از ناظران و تحلیلگران پنهان مانده باشد، این است که عربهای حوزه خلیج فارس کاملاً بر روند عادیسازی روابط شان با اسرائیل اشراف دارند. هوش ناخودآگاه آنها به مقامهایشان میگوید که فعلاً باید دست به عصا راه بروند و به همین دلیل است که محمد بن زاید، ولیعهد ابوظبی در مراسم امضای توافق صلح با اسرائیل حضور ندارد و صرفاً وزیر خارجه خود را به واشنگتن اعزام کرده است. نه تنها بن زاید بلکه تمام حکام دولتهای عربی منطقه به خوبی به یاد دارند که انور سادات، رئیسجمهوری وقت مصر پس از صلح با اسرائیل در مقابل چشم میلیونها نفر از شهروندان مصر ترور شد و سپس جریانهای رادیکال دست به اقدام در قاهره زدند.
وی در پایان خاطرنشان کرد: حکام منطقه از اینکه توافق با اسرائیل منجر به پیدایش یک رادیکالیسم افراطی در کشورهایشان شود، به شدت هراس دارند و معتقدند که اقدام آنها میتواند موجب خیزش رادیکالیسم در کشورهایشان به عنوان یک اقدام تلافیجویانه شود. نکته دیگر این است که در مراسم امضای توافق امارات و اسرائیل، وزیر خارجه بحرین هم حضور داشت و دلیل حضور او همانگونه که گفتم، احساس تهدید در قبال حیات خود و کشورش است. منامه به دنبال موازنهسازی در منطقه است و به نوعی حامی و دنبال کننده جریان عادیسازی با اسرائیل خواهد بود. تجمیع این مولفهها به خوبی نشان میدهد که کشورهای حاشیه خلیج فارس این روزها از حالت ائتلاف خارج شده و به همدست یکدیگر تبدیل شدهاند که میتواند اتفاقات خطرناکی را رقم بزند.