خبرگزاری کار ایران

فیلسوف و نویسنده هندی در گفت‌وگو با ایلنا:

امروز نیازمند ابداع سیاسی هستیم/ رقابت میان دولت‌های سرمایه‌داری می‌تواند به از میان رفتن سازوکارهای سیاسی بینجامد/ مقاومت و اعتراض اقدام‌هایی محافظه‌کارانه هستند

امروز نیازمند ابداع سیاسی هستیم/ رقابت میان دولت‌های سرمایه‌داری می‌تواند به از میان رفتن سازوکارهای سیاسی بینجامد/ مقاومت و اعتراض اقدام‌هایی محافظه‌کارانه هستند
کد خبر : ۹۲۹۶۷۷

فیلسوف و نویسنده هندی گفت: چیزی که ما امروز از آن غافلیم، این است که مؤسساتی چون پارلمان، دانشگاه، دادگاه‌ها و پلیس که بر اساس آ‌ن‌ها مفاهیم و نظریه‌های سیاسی خود را شکل می‌دهیم، بهره‌ای از اصل خرد نبرده‌اند.

به گزارش ایلنا، بسیاری از تحلیل‌گران و سیاست‌مداران جهان بارها در ماه‌های گذشته تاکید کرده‌اند که پاندمی کرونا جهان ما را برای همیشه تحت تاثیر قرار داده و آنچه در پی خواهد آمد، دنیایی نخواهد بود که پیشتر می‌شناختیم. اما تغییر مختصات جهان به چه معناست؟ چگونه می‌توان این جهان نوین را درک کرد و پیش رفت. در این رابطه با «شاج موهان»، نویسنده و فیلسوف نامدار هندی به گفت‌وگو نشسته‌ایم. موهان از نظریه‌پردازان نسل جدید شبه‌قاره هند است که در مجلاتی چون لوموند، ایندین اکسپرس و لیبراسیون قلم می‌زند. وی کتاب «گاندی و فلسفه: در باب ضدسیاست الهیاتی» را نیز به رشته تحریر درآوده و «ژان-لوک نانسی»، نظریه‌پرداز نام‌آشنای فرانسوی نیز مقدمه‌ای بر آن نوشته است.  

 

ایلنا: شما زمانی نوشتید که «ماجرای مقاومت برآمده از توهمی اجتماعی است که با جنجال کنش صورت می‌گیرد، کنشی که نه سیاسی بوده و مداخله‌ای است دگرگون‌شونده.»[۱] در کتاب «گاندی و فلسفه» ایده «مقاومت» به‌مثابه مقوله‌ای سودمند را رد می‌کنید. امروزی، چنین تصور می‌شود که سیاست تنها از طریق «مقاومت» در برابر قدرتی خارجی معنا می‌یابد. اما آیا این بدان معناست که «مقاومت» دیگر ژستی رادیکال تلقی نمی‌شود؟ 

مقاومت در تمامی سیستم‌ها سودمند بوده و باید به این نکته توجه داشته باشیم که کارکرد مقاومت در هر وضعیت متفاوت است. بگذارید برایتان مثالی بزنم. در سازهای زهی، زمانی که می‌خواهید نُتی را «بِند» کنید،‌ باید نسبتی میان مقاومت سیم و نیروی انگشتان‌تان وجود داشته باشد. در متافیزیک، مقاومت به‌اندازه هستی مقوله‌ای است مهم. هستی، بیرون‌زدگی هر چیز را از قانونی نشان می‌دهد که آن را عضوی از یک گونه لحاظ می‌کند. مقاومت نشان‌دهنده جنبه کشش‌پذیر روابط میان چیزها و در برابر یکدیگر است. با این تعبیر می‌توان نقد کانتی را نظامی از مقاومت‌ها دانست. کانت در پی آن بود که منطقه جدیدی از کنش سیاسی را میان مقاومت و انقلاب ایجاد کند. وی از خلال نقد خود دریافت که دوام یک نظام سیاسی نیازمند اجرای پروتکل‌هایی برای کنترل مقاومت است تا از طریق آن مانع از وقوع انقلاب شد. او البته انقلاب را صرفا مبادله «قدرت» می‌خواند. از منظر کانت، پروتکل‌هایی که سیاست را میان مقاومت و انقلاب نگاه می‌داشت، «روشنگری» نام داشت. 

تمامی این‌ها نشان از آن دارد که مقاومت نه نوعی مشخص از کنش بلکه چیزی است که در تمامی نظام‌ها و پیشبرد امور در آن‌ها به‌شکلی معمول ضروری است، از جمله در نظام‌های سیاسی. در قرن بیستم، به‌ویژه از خلال بدفهمی‌هایی که از آرای گاندی شده بود، مقاومت چیزی مثبت تلقی می‌شد. این البته به‌شکلی مضحک به تکثیر مقاومت و در نتیجه تعبیر کنش اجتماعی به‌مثابه مراسم عبادی یا ضیافت انجامید. به عبارت دیگر، ما دست به تظاهرات می‌زنیم و در عین حال خوب می‌دانیم که این اقدام هیچ نتیجه‌ای به دنبال نخواهد داشت. امروزه، مقاومت و تظاهرات اقدام‌هایی محافظه‌کارانه هستند، چه از سوی «چپ» صورت بگیرد و چه از سوی «راست».

ایلنا: امروزه شاهد خیزش مجدد راست افراطی در جهان هستیم، جنبشی که خود را «مقاومت»ی در برابر قدرت حاکم می‌پندارد. در عصر نهایت‌های فعلی چگونه باید مفهوم مقاومت را بازخوانی کرد؟

تکثیر مقاومت که پیشتر حرفش را زدم و عوامل متعددی دارد سبب شده که ازدیاد به مختصات چپ و راست بدل شود. این تقارن دوجانبه سیاست به صورت‌بندی سرعت سیاست انجامید و باعث شد که بخش محافظه‌کار آن سویه پیشرو سیاست را تضعیف کرده و از سرعتش بکاهد. 

چیزی که ما امروز از آن غافلیم این است که مؤسساتی چون پارلمان، دانشگاه، دادگاه‌ها و پلیس که براساس آ‌ن‌ها مفاهیم و نظریه‌های سیاسی خود را شکل می‌دهیم بهره‌ای از اصل خرد نبرده‌اند. بگذارید بیشتر توضیح دهم. در بیشتر وضعیت‌ها، آنچه در قالب مفهوم ارائه شده ترتیبِ یک پدیده و گستره‌های آن است. مفهوم «تب» از خلال رمزگذاری گستره‌ای از دماهای ممکن برای پدیده واکنش سیستم ایمنی تعریف می‌شود. تب سبب می‌شود دمای بدن یک موجود خونگرم به بالای ۳۷ درجه سلسیوس برسد. اما این بدان معنا نیست که بدن به دمای ۱۰۰ درجه سلسیوس برسد. نظم و قاعده پدیده‌های اجتماعی و سیاسی از طریق پارامترهایی تعیین می‌شوند که مؤسسات معمول در زندگی روزمره آن را تعریف می‌کنند: براساس این پارامترهاست که متوجه می‌شویم در عالم سیاست دچار «تب» شده‌ایم. در سطوحی از سیاست دیگر خبری از تب نیست، بلکه عملا جزغاله می‌شویم!

ادامه حالت مقاومت یعنی قدرت دادن به یک نظام جهانی فناورانه‌مشارکتی بدون آن‌که سازوکاری دموکراتیک در کار باشد. امروزه مقاومت چیزی نیست جز پرت کردن حواس‌ها از مسئله اصلی و به جای آن نیازمند ابداع سیاسی هستیم؛ ابداع مؤسسات نوین جهانی و همچنین پروتکل‌ها و برنامه‌های تحقیقاتی جدید. 

ایلنا: ژان-لوک نانسی در مقاله «ویروس کرونا و فلاسفه»[۲] نوشت که «زیست‌شناسی» و «سیاست» مفاهیمی متعین در جهان امروز نیستند. می‌توان استدلال کرد که که سرمایه‌داری از پاندمی کووید-۱۹ برای سازماندهی سودمحورانه، آن هم با بهره‌گیری از ابرازهای دولتی، به قیمت جان مردم، بهره می‌برد. آیا می‌توان همچو میشل فوکو بار دیگر مفاهیم زیست‌شناسی و سیاست را با یکدیگر آمیخت؟ 

این اظهارات نانسی بدان معناست که باید با دقت و وسواس بیشتری واژه‌های «زیست‌شناسی» و «سیاست» را به کار ببریم. پیش از فوکو، گاندی یکی از کسانی بودند که به شیوه مورد نظر خود به فکر ترکیب زیست‌شناسی، اخلاقی و سیاست افتاد. گاندی با استفاده از آرای داروین گفت که مردمان بدون اخلاق (براساس تعریف منحصربه‌فردی که از این مفهوم داشت) از روی زمین ناپدید خواهند شد. وی در ادامه برای مواجهه با این بی‌اخلاقی‌های زیستی از نوعی زیست‌شناسی مبتنی بر اخلاق سخن به میان آورد. 

امروزه به چندین دلیل نمی‌توان نظرات فوکو را تکرار کرد. نخست آن‌که مطمئن نیستیم که درک فوکو از مفاهیمی چون «حیات» یا «زیست‌شناسی» بر چه مبنایی بود، برخلاف گاندی که درکی الاهیاتی از حیات به‌مثابه چیزی که نیازمند ناوردایی [اصل ناوردایی ویژگی سیستمی است که تحت برخی دگرگونی‌ها بدون تغییر باقی بماند] از حاملش است. به معنای دیگر، در آرای فوکو یک امر پیشین سرکوب‌شده وجود دارد که مفهوم «زیست» و «قدرت» را مفصل‌بندی می‌کند. دوم آن‌که، وضعیت فعلی «زیست‌شناسی» و «سیاست» را در خود جای داده و آنچه باقی می‌ماند این سؤال بوده که «حیات چیست؟» و چه‌بسا کار در این زمینه برعهده فلاسفه گذاشته شده است. 

با این وجود، بحران‌های معنای زندگی، زیست‌شناسی و سیاست تنها مختص به دوران فوکو نبودند. تجربه فقدان هرگونه بنیانی برای متافیزیک که به شکل‌گیری مفاهیمی چون سیاست، حیات و بشر انجامید در کارهای فیلسوفان دیگری چون ویتگنشتاین و هایدگر نیز وجود دارد. مسئله، شیوه اندیشه و به پرسش کشیدن عرف‌های اندیشه از سوی فلسفه بر فلسفه زیست‌شناسی، ‌پزشکی و سیاست تاثیر گذاشت. البته، میزان و شدت این تاثیرگذاری و تغییر خود امری جداگانه است. 

ایلنا: در وضعیت فعلی جهان، اصطلاح‌های «سیاست» و «زیست‌شناسی» را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ 

ارزش‌ها در نظام‌هایی متعدد به‌عنوان پارامترهایی ظاهر می‌شوند که برای نظم  قاعده آن ضروری هستند. با واژگان نیچه، مجموعه‌ای از شرایط تعیین‌کننده قدرت و توان یک سیستم است. فاجعه ارزیابی برآمده از گرایش ما به انتزاعی کردن ارزش‌های یک سیستم و در ادامه استفاده از آن برای تعیین سازوکار و نظم یک سیستم دیگر است. 

علاوه بر این، ارزیابی تنها زمانی ممکن می‌شود که بتوانیم رابطه‌ای را با اندیشه و تجربه حفظ کنیم که ارزش‌ها را قابل تبادل، تغییرپذیر و متناهی کند، رابطه‌ای مبتنی بر آزادی ارزیابی. این تجربه‌ای مبهم[۳] است، چراکه نمی‌تواند به‌خودی خود تعالی پیدا کند و در نتیجه نمی‌توان ارزشی بر آن گذاشت و همچنان به حوزه فلسفه تعلق دارد. در برهه فعلی، ‌سیاست یعنی نبرد برای شرایطی که به ما آزادی تبادل ارزش‌ها و ابداع ارزش‌های نوین را بدهد. 

امروزه، عام‌ترین درک از مفهوم «حیات» که زیست‌شناسی را «دانش زندگی» می‌داند، شکلی کلی دارد که می‌توان آن را نوعی جالب از این‌همان‌گویی دانست؛ بر این اساس، حیات نوعی ناوردایی است که با متغیرهای شرایطش خود را حفظ می‌کند. برخلاف فرم پیشین این‌همان‌گویی (الف همان الف است)، ‌این شکل می‌تواند پدیده‌ها را شرح دهد. در اینجا مفهوم اسپینوزایی کناتوس (میل نهادی) نهفته است که براساس آن چیزها گرایش به صیانت از خود دارند. چنین میلی وجود خارجی ندارد! اگر بتوانیم از گرایشی در چیزها حرف بزنیم، این گرایش مبتنی بر لذت بردن از هستی بغیر از خود است. در این جایگشت، نگاه دیگری به حیات ممکن می‌شود، چراکه زیست‌شناسان مفاهیمی چون بوم، گونه و کژروی و غیره را نمی‌پذیرند. اما این قضیه زمان‌بر خواهد بود!

ایلنا: معاهداتی چون پیمان بولونیا رابطه میان علوم انسانی و اندیشه انتقادی در حال ناپدید شدن است. در وضعیت فعلی، با افزایش تحصیل خصوصی و کاهش فرصت‌های تحصیلی برای دیگران، منطق بازار و ارزش‌های سرمایه‌دارانه بر فضای آموزش سلطه یافته است. آینده مؤسساتی چون دانشگاه را چگونه می‌دانید؟‌

تحصیلات مدت‌هاست که امتیازی از آن عده‌ای معدود بوده است و به‌شکلی سیستماتیک شمار کثیری از مردم، از جمله زنان، از آن محروم شده‌اند. از قرن بیستم بود که مفهوم «تحصیل همگانی» مطرح شد و تحصیلات شکل یک حق را به خود گرفت. این شکاف دلایل بسیار داشت از جمله علوم مدرن و فناوری، استعمار و عادی‌سازی قانون اساسی و شکل‌های سیاست پارلمانی. در اینجا نمونه‌هایی چون دانشگاه هومبولت وجود دارد که در آن پارامترهای ناسیونالیستی و زبان‌شناختی در جهت بیگاری و ایجاد ارگانیسمی جدید استفاده شد تا «عصر انسان‌ها»ی جدید و یک‌شکلی ایجاد کند. مفهومی که آگامبن از تحصیل مد نظر دارد –هماهنگ کردن نخبگان از منظر نژادی برای دست یافتن به «کلمات گذشته»- خود یکی از نمونه‌های فاجعه‌بار چنین فرآیندی است. 

معاهده بولونیا در جهت بازسازی ساختار تحصیلات در اروپا صورت گرفت و اساسا با تاکید بر کارگزینی تلاش داشت فضای آکادمیک را با اقتصاد جهانی و بازار مشاغل جهانی ترکیب کند. در دهه‌های اخیر شاهد آن بودیم که شرکت‌های فناوری در دانشگاه‌های رده‌بالا ادغام شده‌اند. یکی از دلایل این امر تغییرات بنیادین در چیزی است که دانش می‌خوانیم و ریشه آن را باید در میانه قرن پیش و شکل‌گیری نظریه اطلاعات و دانش دانست. امروزه، در بسیاری از حوزه‌ها، برای انجام تحقیقات تجربی باید ساختارهای رایانه‌ای عظیمی در اختیار داشت، مانند آنچه «ایمره لاکاتوش» در ریاضیات مدنظرش بود. 

اما در این رابطه بسیاری از آکادمیسین‌ها و روشنفکران اعتراض کرده‌اند. دانشگاه‌های رده‌بالا دوره‌های گران‌قیمت آموزشی و همچنین دوره‌های آنلاین که هزینه کمتری دارد برگزار کرده و در این زمینه با شرکت‌های بزرگ همکاری دارند. از آنجایی که مدارک ارائه‌شده از سوی این دانشگاه‌ها در فرآیند اشتغال تاثیرگذارتر بوده، شاهد انحصار تحصیلات هستیم، خاصه از جانب دانشگاه‌های آمریکایی. اما از سوی دیگر شاهد جریانی دیگر هستیم که افراد مستقل و خارج از سیستم معمول دانشگاهی در آن نقش دارند و تلاش دارند این انحصار را بشکنند. اما این مؤسسات هم از سوی شرکت‌ها حمایت می‌شوند و نوعی دیگر از تحصیلات تجاری را ایجاد می‌کنند. 

در این میان، باید تحصیلات و جست‌وجوی دانش را در قالب اجتماعی جهانی که بتواند نوعی دموکراسی جهانی را متصور شود، پیگیری کرد. باید با دقت و موشکافی اجتماعی را در نظر گرفت که به گفته کانت[۴] دست‌اندرکار پیشرفت باشد، حتی اگر این پیشرفت به سود یک فرد یا کشور مشخص نباشد. 

ایلنا: وضعیت تراژیک افرادی چون جولیان آسانژ سبب شده که ایده روزنامه‌نگاری رادیکال و آزاد به خطر بیفتد. آیا در آینده جایی برای چنین ایده‌ای باقی می‌ماند؟ 

درکی که ما از روزنامه‌نگاری در قرن گذشته داشتیم نمی‌تواند مدت زمان زیادی دوام پیدا کند. این مدل از روزنامه‌نگاری بر سیاست‌های حزبی، تبلیغات و مدل‌های ملی متکی بود. روزنامه‌نگاری و رسانه یکی از مهم‌ترین مؤسسات در جهان امروز است.

ایده روزنامه‌نگاری خودمحورانه و مستقل مبتنی بر روایت قیاسی[۵] است که برآمده از برهه‌ای از تاریخ تلقی می‌شود که هیچ چیز در آن واقعیت نداشت. روزنامه‌نگاری ساختاری مهم بوده و با بخش‌های گوناگون قدرت سروکار دارد؛‌ از جمله دولت، صنایع، ارتش، مافیا و احزاب سیاسی و هدف از این کار البته پاسخ دادن به نگرانی‌های جامعه است. روزنامه‌نگاران هیچ‌گاه منادیان حقیقت (حال این امر هر معنایی داشته باشد!) نبودند بلکه در مواجهه با ساختارهای قدرت نگرانی‌های «مردم» را مد نظر قرار داده‌اند. درک این «حقیقت» تعیین‌کننده آینده این حرفه است، چراکه نگرانی‌های بهینه پیشین که پیشتر وجود داشت دیگر محلی از اعراب ندارد و این سبب می‌شود که روزنامه‌نگاری بدل شود به شغلی آسیب‌پذیر. در غیر این صورت سروکارمان با «فرقه روزنامه‌نگاری فله‌ای»[۶] خواهد بود!

ایلنا: بسیاری از متفکران چپ باور دارند که پاندمی ویروس کرونا شانسی یگانه برای همکاری‌های بین‌المللی است. بدین معنا، وضعیت اضطراری سلامتی فعلی می‌تواند فرصتی باشد برای آن‌که بار دیگر ایده «امر مشترک» را در تمامی ابعاد آن مورد بازبینی قرار داد؛ از امر مشترک طبیعت به‌مثابه ذات و جان‌مایه حیات گرفته تا مسئله امور مشترک بیوژنتیک و امور مشترک فرهنگی و امور مشترک از فضای انسانی که هیچ‌کس نباید از آن قلم گرفته شود. ایده «امور مشترک» را در وضعیت فعلی چگونه باید مورد ارزیابی مجدد قرار داد، خاصه آن‌که به نظر می‌رسد بسیاری از دولت‌ها قادر نیستند از پس وضعیت پیش رو بربیایند؟ رابطه میان امور مشترک و آنچه «دموکراسی جهان» می‌نامید چیست؟

یونانیان باستان از واژه ایستایی برای ارجاع به نوعی شر در سیاست بهره می‌بردند. هنگامی که گروه‌های متعدد در یک شهر برای دستیابی به قدرت و حکمرانی بر دیگران با یکدیگر رقابت می‌کنند، نتیجه فروپاشی نظم خواهد بود. امروزه وضعیت مشابهی حاکم است و ارتش‌ها، کشورهای سرمایه‌دار، چین و آمریکا و دولت‌های مبتنی بر آرمان‌های قومی و ملی با دیگر برای رسیدن به حکمرانی جهانی مبارزه می‌کنند و این امر می‌تواند به از میان رفتن سازوکارهای سیاسی بینجامد. به عبارت دیگر، دیگر قانونی جهانی که برای همه قابل‌درک باشد، وجود ندارد. اما قوانین مبتنی بر رقابت در حال بدل شدن به «هژمونی»‌ جدید یا قانونی نوین و قابل‌درک برای همه می‌شوند. توگویی یک رایانه بر اساس داده‌های پرت و اتفاقی خود تحلیل و پردازش کند! بنابراین وضعیت فعلی ما مبتنی بر ایستایی است!

«امر مشترک» که حرفش را می‌زنید مسئله مهمی در وضعیت فعلی است و به نظرم می‌توان دموکراسی جهان را براساس این امور مشترک صورت داد. اما این امور مشترک چیست؟ ما در این احساس مشترک هستیم که از امور متعالی کنار گذاشته شده‌ایم. این غمی مشترک در تمامی ماست که چرا باید ادامه دهیم [۷]. می‌توان با اندیشه و تفکر زیاد به سراغ این مسئله رفت و در عین حال می‌دانم که باید سریع عمل کرد!

می‌دانیم که بعضی چیزها هیچ قطعیتی ندارند، مانند سقوط یک شهاب‌سنگ وسط باغچه خانه‌مان! برخی رویدادها مانند بارش شهابی برساوشی [اشاره دارد به یکی از مهم‌ترین بارش‌های شهابی سالیانه]، نظم و قاعده‌ای دارند و انتظار داریم که در زمانی مشخص (در مورد این بارش شهابی اوایل ماه آگوست) روی دهند. می‌دانیم که «دنیا»ی «کسی» به پایان می‌رسد، حتی دنیای خودمان: مرگ یعنی پایان یافتن دنیای یک شخص! در تمامی این موارد، منطقی حکمفرماست که هرچه بیشتر پیش برویم، درمی‌یابیم که این منطق خود کمابیش بدون منطق است. منظورم این است که ما اساسا حضور جهان را به‌مثابه چیزی قطعی در نظر می‌گیریم، آنچنان که ناپدید شدنش هیچ‌گاه مایه نگرانی‌مان نمی‌شود. در پس این اطمینان واهی، اطمینان‌های منطقی هم داریم. من به این وضعیت تجربه ناشناخته می‌گویم.

منطقا، چنانچه ساختاری موقتی به این تجربه بدهیم، می‌توانیم با آن کنار بیاییم. به عبارتی باید بیاموزیم که پایان جهان یک رویداد نیست، چراکه نمی‌توان آن را رویدادی در جهان تلقی کرد. این زمینی‌ترین و مشترک‌ترین تجربه‌ای است که ابنای بشر می‌توانند با یکدیگر داشته باشند. در ادامه باید حیرت، مسئولیت، فروتنی، رازآمیزی و مرکزگریزی ایجادشده از سوی این تجربه ناشناخته را به‌عنوان نوعی دموکراسی جهانی در نظر بگیریم. 

 

پانویس‌ها: 

1. Shaj Mohan, “Beyond Resistance”, https://worldcrunch.com/opinion-analysis/beyond-resistance-what-india-needs-now-is-a-revolution 

2. See “Coronavirus and Philosophers”, https://www.journal-psychoanalysis.eu/coronavirus-and-philosophers

3- “The Obscure Experience”, https://thephilosophicalsalon.com/our-mysterious-being

4- Immanuel Kant, On Education, translated by Annette Churton, New York: Dover Publications, 1899.

5- See https://thephilosophicalsalon.com/our-mysterious-being  and the translator’s note 9 in https://antinomie.it/index.php/2020/05/09/la-corona-della-stasis

6- See Richard P. Feynman’s text http://calteches.library.caltech.edu/51/2/CargoCult.htm

7- See “What Carries Us On” in https://www.journal-psychoanalysis.eu/coronavirus-and-philosophers

 

گفت‌وگو از: کامران برادران

 

 

 

 

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز