میرکوشش در گفتوگو با ایلنا:
تقابل نظامی چین و آمریکا بر سر کرونا، تنها یک نظریه است/ ترامپ با ابزار اقتصادی تلافی میکند/ اجرای «فرآیند اهریمنسازی» علیه پکن دور از تصور نیست
کارشناس مسائل آمریکا گفت: بر اساس نظریه «ثبات هژمونیک»، هر کشوری که بخواهد قدرت هژمونیک را به چالش بکشد، بدون کوچکترین درنگی مورد ضربه قرار خواهد گرفت و این مساله یک سیر تاریخیِ مشخص دارد و مربوط به امروز و دیروز نیست.
«امیرهوشنگ میرکوشش» کارشناس مسائل آمریکا با اشاره به گمانهزنیها در مورد احتمال درگیری نظامی آمریکا و چین بر سر شیوع کرونا در گفتوگو با خبرنگار ایلنا عنوان کرد: اخیراً در فضای رسانههای غربی دیده شده که مطالبی در مورد تقابل نظامی آمریکا و چین بر سر کرونا منتشر میشود و باعث گمانهزنیهایی در این مورد شده است. در خصوص این مورد معتقدم که این مساله بیش از آنکه واقعیت داشته باشد صرفاً در حد یک فرضیه است؛ چراکه همگان به خوبی میدانند تقابل سخت و نظامی دو طرف چه تبعاتی برای دنیا به دنبال خواهد داشت. در این میان نکته مهم این است که شیوع کرونا، تمام رفتارها در عرصه سیاست بینالملل را تغییر داده است که این موضوع تا حدی به چین برمیگردد. برخلاف بسیاری از مفسران و تحلیلگران، معتقدم که چین در مورد کنترل کرونا در ووهان ناموفق بوده و تبعات فعلی، دقیقاً از همینجا نشأت میگیرد.
وی ادامه داد: درست است که چین توانست مانع سرایت کرونا از ووهان به سایر شهرهایش شود اما توجه داشته باشید که کرونا از ووهان به کل دنیا صادر شد. اگر توهم توطئه را کنار بگذاریم و نگوییم که چین به صورت تعمدی اجازه داده کرونا به خارج از خاک خود منتقل شود، باید بگویم که مدیریت ضعیف چین در این مورد موجب شده تا جامعه ملل و افکار عمومی جهان علیه چین موضعگیری کنند و این مساله موجب شده تا چین و رهبری این کشور از چنین اتفاقی نگران شوند. بدون تردید کرونا باعث شد تا محبوبیت و جایگاه چین در انزار عمومی جهان خدشهدار شود و نهایتاً به نارضایتی جهانی علیه پکن دامن زده شد؛ اما اینکه فکر کنیم چین به دنبال آن است که آمریکا را تحت فشار و نهایتاً حمله نظامی قرار دهد، تحلیل بسیار غلطی است. همه میدانند که احتمال درگیری پکن و واشنگتن بر سر کرونا ضعیف است.
این استاد دانشگاه با اشاره به تهدیدهای موجود علیه اقتصاد چین گفت: کرونا باعث شد تا اقتصاد دنیا دچار دگرگونی شود و نهایتاً ضربه بخورد اما اقتصاد چین تا حد زیادی ایستا است ولی در این بین تهدیدهای دیگری برای پکن وجود دارد؛ به گونهای که اخیراً اخباری منتشر شد که گویای خروج کارخانههای ژاپن و آمریکا از چین است. این موضوع، بسیار مهم و حائز اهمیت است. به طوریکه چین و اقتصاد آن از ورود همین کارخانهها به خاک خود توانست به جایگاه اقتصادی فعلی برسد و با دنیا دست به گریبان شود. لذا اگر آمریکاییها و بسیاری از شرکای آنها بخواهند این روند را ادامه دهند، چین با مشکل روبهرو خواهد شد. مضاف بر اینکه پکن در شرایط کنونی مولفههای اقتصادی، سیاسی، نظامی و امنیتی مثبت و با ثبات برای درگیر شدن با آمریکا در فاز میدانی و نظامی را ندارد. از جهتی دیگر باید متوجه باشیم که بر اساس نظریه «ثبات هژمونیک»، هر کشوری که بخواهد قدرت هژمونیک را به چالش بکشد، بدون کوچکترین درنگی مورد ضربه قرار خواهد گرفت. این مساله (حمله قدرت هژمونیک به کشوری دیگر پس از اطمینان از ایجاد چالش برای خود) یک سیر تاریخیِ مشخص دارد و مربوط به امروز و دیروز نیست. به عنوان مثال از ۱۹۱۴ میلادی تاکنون که دو جنگ جهانی اتفاق افتاد شاهد آن بودیم که آلمان توانست بریتانیا را به چالش بکشد و در نتیجه ایالات متحده به قدرت هژمون تبدیل شد.
میرکوشش افزود: بر همین اساس و با استناد به همین روندِ تاریخی، شک نکنید که اگر چین بخواهد هژمونی آمریکا را به چالش بکشد، جنگ جهانی سوم به راه خواهد افتاد. از این رو فکر نمیکنم که پکن دست به تقابل نظامی با آمریکا بزند اما معتقدم که مقاصد و اهداف اقتصادی دو طرف و همچنین سیاستهای دوجانبه، تغییر پیدا خواهد کرد. بر اساس دادههای موجود، به نظر میرسد که ایالات متحده به دنبال تلافیجویی اقتصادی است و به همین دلیل است که میبینیم چینیها در حال سرمایهگذاری بر روی ارزهای دیجیتال هستند. فارغ از اینکه چین از منظر تسلیحات نمیتواند با آمریکا رقابت کند، باید متوجه بود که پکن نگران آینده اقتصادی خود است. چین از ضربه خوردن به اقتصاد خود هراس دارد و حالا که افکار عمومی دنیا و حتی همسایههای این کشور در شرق آسیا علیه این کشور موضع منفی اتخاذ کردهاند، شاهد آن هستیم که دولتمردان و حتی نهادهای امنیتی چین واهمهها و ترس خود را نمایان کردهاند.
وی در پایان در پاسخ به این سوال که آیا آمریکا برای تلافی کردن علیه چین، دست به وضع تعرفههای گمرکی میزند یا خیر، تصریح کرد: باید متوجه باشید که همسایگان چین مانند کره جنوبی، ژاپن و حتی تایوان (به غیر از کره شمالی) در جبهه ایالات متحده حضور دارند و اروپاییها هم در همین بلوک با واشنگتن همراه هستند. این در حالی است که تراز تجاری چین و آمریکا با یکدیگر قابل قیاس نیست؛ به صورتی که پکن ۱۰۰ میلیارد دلار و آمریکا ۵۰۰ میلیارد دلار را به خود اختصاص دادهاند. از سوی دیگر باید متوجه بود که واردات از چین به آمریکا فعلاً متوقف شده است و به نظر میرسد که ترامپ تحریمها و وضع تعرفههای گمرگی علیه چین را مجدداً وضع خواهد کرد. نکته اصلی و نهایی این است که ایالات متحده در اواسط دهه ۴۰ میلادی به این نتیجه رسید که اتحاد جماهیر شوروی هیچ امکانی برای همزیستی مسالمتآمیز با غرب نمیبیند و سیاست مهار بهترین راهبرد بلند مدت در قبال مسکو است. حالا هم به نظر میرسد که آمریکا سیاست مهار چین را در دستور کار قرار داده است، منتهی یک تفاوت در این دو وجود دارد. در علم سیاست، فرآیندی به نام اهریمنسازی (Naming and Shaming) وجود دارد که بخشی از آن را پروپاگاندا تشکیل میدهد و مابقی آن متشکل از بیهویتسازی یا بیحیثیتسازی است. در نهایت این روند به هدفگیری یا مورد حمله قرار دادن (Shooting) تبدیل میشود که فرآیند بالا را به فرآیند (Naming and Shaming and Shooting) تبدیل میکند. بعید نمیدانم که ترامپ بخواهد از این فرآیند علیه چین و به نفع خود استفاده کند.