رایزن پیشین ایران در افغانستان در گفتوگو با ایلنا:
انتخاب اتمر در افغانستان نشان از نفوذ اپوزیسیون دارد/ کابل مدیر نمیخواهد، رهبر میخواهد/ عدم تبادل زندانیها، طالبان را خشنتر میکند
رایزن پیشین ایران در افغانستان گفت: پیشنهاد دادن مشاور امنیت ملی سابق به عنوان وزیر خارجه افغانستان نشان از نفوذ اپوزیسیون این کشور دارد.
«عبدالمحمد طاهری» رایزن پیشین ایران در افغانستان با اشاره به تغییر و تحولات صورت گرفته در بدنه دولت افغانستان و پیشنهادهای ارائه شده به برخی از چهرههای سیاسی این کشور در گفتوگو با خبرنگار ایلنا عنوان کرد: برای تحلیل وقایع سیاسی و میدانی افغانستان باید به توافق صلح با طالبان اشاره کنم که به نظرم همچنان ابهامهایی در روند جاری آن وجود دارد؛ چراکه تمام گروههایی که از سوی این جریان در قطر حضور داشتند، مدیریت میدانی طالبان در افغانستان را برعهده ندارند و سند آن را باید ادامه عملیاتهای نظامی این جریان در افغانستان دانست. از جهتی دیگر، داعش همچنان در افغانستان با عنوان خلافت خراسان زنده است و بهرغم برخورد ارتش افغانستان با آنها، این جریان در حال نفس کشیدن است. اما در مورد مسائل سیاسی و اتفاقهایی که طی روزهای اخیر در کابل رخ داده باید نخست به این نکته اشاره کنم که تاریخ افغانستان به خوبی نشان میدهد که طیفهای گسترده سیاسی و قومی این کشور نمیتوانند با یکدیگر صلح کنند.
وی ادامه داد: اخیراً پیشنهادی از سوی اشرف غنی به «حنیف اتمر» داده شده که وی مسئولیت وزارت خارجه افغانستان را برعهده بگیرد و در سویی دیگر شاهد آن بودیم که اشرف غنی طی پیشنهادی به عبدالله عبدالله از او خواسته تا به عنوان معاون رئیس جمهور و مسئول پیگیری پرونده صلح با طالبان وارد میدان شود که عبدالله این پیشنهاد را نپذیرفته است. آنچه در این بین اهمیت دارد بیانیهای است که از سوی عبدالربرسول سیاف، محمدیونس قانونی، محمدکریم خلیلی و حامد کرزی منتشر شده و در آن از عبدالله و اشرف غنی خواستهاند تا اختلافات را حل کنند. با توجه به سابقه این طیف که همه از سیاستمداران و بزرگان افغانستان به حساب میآیند، پیامی که از بیانیه مخابره میشود این است که اپوزیسیون افغانستان همچنان فعال است و به دنبال سهمخواهیهای خود پیشنهادهایی را به ارگ ریاست جمهوری ارائه کرده است. اینکه دیده میشود شخصی مانند حنیف اتمر به عنوان وزیر خارجه پیشنهاد داده میشود دقیقاً نشان میدهد که اپوزیسیون مذکور او را پیشنهاد داده است.
این تحلیلگر مسائل افغانستان تصریح کرد: وضعیت فعلی نشان میدهد که کرزی همچنان نفوذ خود را در افغانستان دارد ولی باید متوجه باشیم که از سوی دیگر آمریکاییها بارها به صورت غیرمستقیم اعلام کردهاند که گزینه ریاست جمهوری افغانستان باید پشتون باشد و به همین دلیل شاهد آن هستیم که عبدالله عبدالله به حاشیه رانده شده است. این در حالی است که ایالات متحده، ناتو و آیساف از سال ۲۰۰۱ تاکنون هزینههای زیادی را در افغانستان متحمل شدهاند و به همین دلیل نمیتوان خروج آنها از افغانستان را عملیاتی دانست. نکتهای که بسیار حائز اهمیت است نفوذ طیف حامد کرزی در جامعه افغانستان است؛ به گونهای که او و تیمش از سوی مردم افغانستان حمایت میشوند. افکار عمومی معتقدند که کابینه کرزی یک دولت مُصلِح به حساب میآمد و اساساً به دنبال تنشزایی در این کشور نبود. این مولفهها و درهم تنیده شدن وضعیت افغانستان نشان میدهد که چشمانداز این کشور مشخص نیست. لذا باید بپذیریم که عبدالله عبدالله در مقام ریاست اجرایی دولت وحدت ملی افغانستان به ایفای نقش پرداخته، به هیچ وجه نمیپذیرد که یک جایگاه کمتر و کوچکتر را در اختیار بگیرد.
طاهری افزود: موضوع دیگر که باید به صورت جدی به آن نگاه کنیم این است که اشرف غنی به اندازه حامد کرزی چهره کاریزماتیک به حساب نمیآید و اساساً نمیتواند کاری از پیش ببرد. آن موقع که به عنوان رایزن فرهنگی در افغانستان حضور داشتم بارها از نزدیک مشاهده کردم که آقای کرزی با توان بسیار بالایی کابینه را هدایت میکرد و اگر کارشکنی صورت میگرفت، آمرانه به وزرای خود دستور میداد تا مشکل را حل و فصل کنند؛ اما متاسفانه اشرف غنی برخلاف کرزی از رهبری قوی برخوردار نیست و نهایتاً میتوان ایشان را یک مدیر دانست. باید توجه داشته باشیم که جامعه افغانستان به مدیر نیاز ندارد بلکه نیازمند یک رهبر مقتدر و همهفنحریف است. من معتقدم که حتی عبدالله عبدالله هم رهبر نیست و یک مدیر تکنوکرات به حساب میآید. بنابراین اگر اشرف غنی مهارت ادراکی خود را به کار بگیرد بدون تردید عبدالله را در دولت حفظ خواهد کرد اما از سوی دیگر باید نیمنگاهی به واشنگتن داشته باشیم. شکی وجود ندارد که ترامپ یک تاجر سیاسی است و اساساً ادبیات سیاسی را به خوبی فرا نگرفته و به همین دلیل تضاد موجود باعث میشود که وضعیت افغانستان با تردید مواجه شود.
این کارشناس مسائل سیاسی خاطرنشان کرد: مسئله دیگری که در تحلیل وضعیت فعلی افغانستان نباید از قلم بیفتد حیات طالبان است. این جریان همچنان زنده است و تا جایی به ایالات متحده فشار وارد کرد که آنها مجبور شدند سر میز بنشینند و حالا هم شاهد هستیم که دولت افغانستان تبادل زندانیان طالبان را قبول کرده است. ابهامی که در مورد تبادل زندانیان وجود دارد توازن تعداد زندانیهای طالبان با دولت است؛ چراکه اشرف غنی کاملاً تحت فشار قرار گرفته و اگر این تبادل اجرایی نشود مجدداً طالبان دست به هجمههای همهجانبه خواهد زد. آنها با همین اعمال فشار، منافع سیاسی خود را از آمریکا کسب کردند و حالا با آزادسازی زندانیان میتوانند طیف جدیدی از نیروها را مجدداً جذب کنند و جبهه میدانی خود را قوت ببخشند. در این میان افرادی مانند حامد کرزی، حکمتیار و عبدالله میتوانند در صلح با طالبان مفید باشند و حتی عملیاتهای میدانی آنها را کاهش دهند. باید توجه داشته باشیم که طالبان به هیچ چیز مقید نیست و احتمال دارد دست به کارهای تند و خشن بزند. لذا تحریک آنها و فعال شدن مجددشان به وضعیت سیاسی ارگ بستگی دارد و اگر صلح به سرانجام نرسد، عملیاتهای آنها بیشتر خواهد شد به همین دلیل باید منتظر باشیم و ببینیم که آیا مذاکرات دولت و اپوزیسیون و همچنین مذاکرات دولت با طالبان به چه نتیجهای میرسد و اگر نتیجه مثبتی در بر نداشته باشد بدون تردید افغانستان مجدداً کانون درگیری و اختلاف خواهد شد و آینده آن بسیار مبهم خواهد بود.